مبنای استاد در وضع حروف و معانی حرفیه
در سال اول مباحث الفاظ جلسه 59، 23/11/91.
چند نکته:
نکته اول: روشن شد حروف وضع شدهاند برای ایجاد ربط و نسبت بین کلمات چه در عالم ذهن و چه در خارج و حروف هم چه حروفی باشند که بر جملات ناقصه و کلمات وارد میشوند و چه حروفی که بر جملات تامه وارد میشوند. مثلا حرف عطف هویت معنایش این است که نسبت ثابته برای معطوف علیه را همان نسبت را برای معطوف هم اثبات میکند، یا در حروف اضرابیه مانند بل مثلا، نسبتی را که برای معدولعنه تصور میشده برای معدولالیه ثابت میکند، هکذا بعض حروف که بر جملات تامه وراد میشوند برای تشدید و تأکید نسبتاند مانند حروف دال بر قسم و بعض حروف مشبهة بالفعل و هویت تمام اینها این است که اگر به تنهایی استعمال شوند مفهم معنا نیستند اما آنگاه که در جمله بکار میروند، یا مفهم نسبتند یا صراحت نسبت به مدخولشان و یا تأکید نسبت پس از این جهت که تمام حروف، هویتشان نسبت و ربط است تفاوت ندارند. بله یک تفاوت دیگری بین حروف است که این تفاوت هم به ذات و هویت معنای حرفی خللی وارد نمیکند و آن تفاوت این است که بعض حروف حکایت و اخبار از نسبت موجوده است، زید فی المسجد، بعض حروف حکایت از نسبت نمیکنند بلکه ایجاد یا ابراز نسبت است مانند حروف تمنی و ترجی یا هیئت امر یا نهی. توضیح بیشتر این حروف پس از توضیح تفاوت بین خبر و انشاء در چند جمله اشاره میکنیم، اما توجه به این نکته لازم است که در اینگونه حروف هم معنا و هویتشان همان نسبت است و حروف مبرزه به تعبیر ما با حروف حاکیه از جهت هویت معنا تفاوت ندارند.
نکته دوم: در تبیین انظار محققین چهار نظریه را به تفصیل مطرح کردیم: یکی نظریه بعض ادباء بود که ان الحروف لامعنی لها. دوم نظریه محقق رضی و محقق خراسانی که نقد کردیم. سوم نظریه محقق اصفهانی که همین را انتخاب کردیم. چهارم نظریه محقق خوئی بود و چون در تقابل کامل با نظریه محققین بعد از محقق خراسانی بود کامل توضیح دادیم و نقد کردیم. دو نظریه و ویژگیهای خاص این دو نظریه باقی مانده که بسط و بررسیشان ثمره علمی دارد اما ثمره عملی ندارد و وارد نمیشویم یکی نظریه محقق نائینی، و اینکه فهم محقق خوئی از کلام استادشان صحیح است یا نه و نقد ایشان وارد است یا نه و نظریه محقق عراقی و اشکالات آن.
تحقیق کنید: نظریه مرحوم امام در تهذیب الأصول را 1/21 و 22 خلاصهگیری و نتیجه بگیرید که آیا نظریه ایشان با یکی از این أنظار أربعة تطابق دارد یا نه؟[1]
نکته سوم: بعد از تصور وضع در حروف، موضوعله در حروف چگونه است این نیاز به یک جمع بندی دارد. وضع عام و موضوعله خاص که جمع کثیری مطرح میکنند چگونه تصویر دارد. دقت دارید که گفته شد طبق تمام مبانی جز مبنایی که میگوید حروف معنا ندارند طبق سایر معانی ادعا این است که در حال وضع حروف واضع معنای عام آن حرف را مثلا در من معنای ابتدا یا نسبت ابتدائیه را لحاظ میکند میشود وضع عام، آنگاه این حرف را برای چه چیز وضع میکند، موضوعله چیست؟ طبق نظریه محقق خراسانی در کفایه، در باب حروف چنانچه وضع عام است موضوعله هم عام است، زیرا ایشان فرمودند: معانی حروف با اسماء مناسخشان ذاتا و حقیقتا یکی است و واضع مفهوم ابتداء را لحاظ میکند برای این مفهوم دو کلمه وضع میکن ابتداء و من، اختلاف بینهما در موضوعله نیست بلکه در شرطی است که واضع قرار داده و میگوید من و ابتداء بمعنیً واحد پس طبق این مبنا موضوعله در حروف همانند اسماء عام است. این مبنا و نقدها و ضعفهایش در گذشته روشن شد و غیر از محقق خراسانی سایر اعلام بعد ایشان إلا مایستفاد از کلمات محقق عراقی بقیه اعلام معتقدند که وضع در حروف عام است و موضوعله خاص است، چگونه وضع عام و موضوعله خاص است؟ توضیح مطلب این است که اگر موضوعله در حروف عام باشد اینکه این موضوعله چیست چند احتمال دارد:
احتمال اول: موضوعله حروف مانند اسماء همان جامع اسمی است که معنای ابتداء باشد. این مبنا را که رد کردیم و گفتیم لازمهاش ترادف بین کلمه ابتداء و من ابتدائیه است و ترادف بینهما وجدانا باطل است، بلکه کاربرد کلمه ابتداء بجای من استعمال مجازی هم نیمشود و استعمال غلط میشود.
احتمال دوم: جامع انتزاعی که قدر مشترک بین همه معانی حرفیه است، آن موضوعله حروف است مانند نسبت ابتدائیه و استعلائیه، واضع حرف من را وضع کرده نه برای ابتداء بلکه برای نسبت ابتدائیه حرف علی را وضع کرده برای نسبت استعلائیه. عرض میکنیم این قدر مشترک و جامعی که بین مصادیق معانی حرفیه فرض شد ممکن نیست موضوعله حروف باشد، زیرا این نسبت ابتدائیه اگر موضوعله حروف باشد این نسبت ابتدائیه مفهوم مستقلی است که ذهن آن را بالإستقلال لحاظ میکند و تارة مبتدا قرار میگیرد النسبة الإبتدائیه خیر من النسبة الإنتهائیه و گاهی خبر قرار میگیرد میگوییم فلان اخبر عن النسبة الإبتدائیه این نسبت ابتدائیه معنای اسمی دارد و اگر موضوع له حرف این نسبت ابتدائیه باشد اولا باید حرف بجای این سبت ابتدائیه در جملات بکار رود چون موضوع له آن است در حالی که وجدانا چنین نیست. ثانیا تحلیل کردیم این نسبت ابتدائیه در هویتش معنای مستقل ذو ماهیت است معنای حرفی قائم به غیر و مندک در طرفین است لازم میآید حروفی که معنایشان مندک در طرفیناست و عین الربط هستند موضوع له شان عین استقلال باشد و هذا تناقضٌ لذا موضوعله حروف و نسبت ابتدائیه و استعلائیه که مفهوم مستقل است در ذهن نمیتواند باشد.
گفته شد معنای حرفی که جامع کلی باشد و منطبق بر افراد و مصادیق باشد وجود ندارد زیرا اگر قدر جامع بین حروف است باید از سمخ معانی حرفیه باشد یعنی خود قدر جامع نسبت باشد به حمل شایع و نسبت به حمل شایع طرفین لازم دارد و نسبتی که طرفین داشته باشد دیگر قدر جامع نمیتواند باشد. بنابراین لامحالة واضع نسبت ابتدائیة را به معنای اسمی لحاظ میکند اما حروف را وضع میکند، برای هر چه که مصداق نسبت ابتدائیه است به حمل شایع لذا موضوعله هر فرد از افراد و مصادیق خارجیه نسبت ابتدائیه است لذا از این جهت موضوعله حروف خاص خواهد بود.