المصطفی

المصطفی
بایگانی
آخرین نظرات

امر پنجم: دلالت (وضعیه) تابع اراده نیست

دوشنبه, ۲۴ مهر ۱۴۰۲، ۰۵:۵۰ ق.ظ

جلسه 14 (یکشنبه، 1402.07.23)                                       بسمه تعالی

الأمر الخامس ...، ص32

امر پنجم: آیا دلالت، تابع اراده است؟

در این امر مرحوم آخوند دو نکته بیان می‌کنند:

نکته اول: بیان مدعا و دلیل

موضوع سخن در امر پنجم این است که می‌دانیم وقتی اهل یک لغت از الفاظ وضع شده در آن لغت استعمال می‌کنند هم لفظ را اراده می‌کنند هم معنای آن را، اما سؤال این است که آیا واضعی که یک لفظ را برای معنایش وضع کرده گفته این لفظ را برای این معنا وضع می‌کنم با این قید و شرط که مراد متکلم باشد (متکلم آن معنا را اراده کرده باشد) یا واضع چنین قیدی مطرح نکرده و کاری نداشته که استعمال کنندگانِ این لفظ، معنای آن را هم اراده می‌کنند یا نه؟

به عبارت دیگر آیا اراده معنا توسط مستعمِل، جزء وضع واضع است؟

به عبارت واضح‌تر آیا لفظ کتاب وضع شده برای معنایش که این شیء خارجی باشد با این قید که حین الإستعمال، این معنا اراده شود؟

مدعای مرحوم آخوند: دلالت (وضعیه) تابع اراده نیست

مرحوم آخوند معتقدند واضع لفظ را برای معنا وضع کرده و هیج قیدی هم مطرح نکرده است. یعنی توجهی به اراده، لحاظ و تصور مستعمِلین و بکارگیرندگان الفاظ نسبت به معنا ندارد. به عبارت دیگر واضع در مرحله وضع، کاری ندارد مستعمِل این معنا را اراده می‌کند یا نه. بر این مدعایشان سه دلیل ارائه می‌دهند:

دلیل اول: لزوم دور و تقدم شیء بر نفس

دلیل اول مرحوم آخوند را به سه بیان توضیح می‌دهیم:

بیان اول: این بیان در عبارت کتاب تصریح شده است و می‌فرمایند در امر دوم و بحث از کیفیت وضع حروف و نقد مبنای تفتازانی گفتیم اینکه معنای یک لفظ معنای ربطی، وابسته و حرفی است یا معنای یک لفظ، مستقل و اسمی است هیچ ارتباطی به وضع و معنای موضوع‌له و مستعمل فیه ندارد. لذا اینجا هم می‌گوییم وضع لفظ ارتباطی به اراده مستعمِل ندارد و اراده مستعمل چیزی جدای از حقیقت وضع و معنای موضوع له است. به عبارت دیگر قصد و اراده معنا توسط متکلم از مقوّمات استعمال است نه از مقومات وضع یا مستعمل‌فیه.

بیان دوم: (لزوم دور) اگر فرض کنیم واضع یک لفظ را در معنایی وضع نموده با این قید که مستعمِل آن را قصد کند پس تمامیّت و تحقق وضع واضع، متوقف است بر اراده مستعمِل و متکلم. از طرف دیگر متکلم زمانی می‌تواند معنا را اراده کند که واضع آن را با همین قید ارادۀ مستعمِل وضع کرده باشد. پس وضع واضع متوقف شد بر اراده مستعمِل و اراده مستعمل هم متوقف شد بر وضع واضع.

بیان سوم: اراده متکلم و مستعمِل در آینده و بعد از وضع واضع بنا است محقق شود، اگر واضع بخواهد اراده متکلم را در وضع خود دخالت دهد و لفظ را در معنا با قید اراده متکلم وضع کند لازم می‌آید تقدم الشیء علی نفسه، تقدّم اراده متکلم بر اراده متکلم. (اراده متکلم بنا است در آینده و حین الاستعمال محقق شود لذا واضع نمی‌تواند اراده‌ای که محقق نشده را در وضع خود لحاظ و قید کند).

این بیان از این تعبیرِ موجود در عبارت مرحوم آخوند به دست می‌آید که فرمودند قصد معنی از مقوّمات استعمال (و مؤخّر) است لذا امکان ندارد از قیود مستعمل‌فیه یا همان موضوع له (و مقدّم) قرار گیرد.

دلیل دوم: خروج از استعمالات عرفی

(مضافا الی) دلیل دوم را هم به دو بیان توضیح می‌دهیم:

بیان اول: در جمله‌ای مانند "زیدٌ قائمٌ" می‌بینیم عرف زید را موضوع قرار می‌دهد و قائم بودن را بر آن حمل می‌کند یا در "ضرب زیدٌ" فاعلیّتِ ضرب را به زید نسبت می‌دهد که در این موارد عرف غیر از موضوع، محمول و نسبت بین آن دو به چیز دیگری توجه ندارد و برای صحت این إسناد و حمل، رعایت شرطی مثل قید اراده را لازم نمی‌داند در حالی که اگر هر کدام از الفاظ در موضوع و محمول با قید اراده متکلم وضع شده بودند لازم بود متکلم در اطراف قضیه یعنی در زیدٌ و قائمٌ تصرف کند و اینگونه تصور کند که زید مراد قائم مراد است. (زید اراده شده، قائم اراده شده است) در حالی که می‌بینیم عرف به چنین نکاتی توجه ندارد و در عین حال حمل و إسناد را هم صحیح می‌داند.

بیان دوم: اگر واضع، الفاظ را با قید اراده معنایشان وضع کرده باشد، می‌گوییم جایگاه اراده در ذهن است و تقیّد لفظ به اراده معنا هم یک امر ذهنی و جایگاهش ذهن است، بنابراین لازم می‌آید قضیه "زیدٌ قائمٌ" یک قضیه ذهنی باشد نه خارجی، در حالی که عرف در استعمال قضیه "زیدٌ قائمٌ" نگاهش به تطبیق آن بر خارج است نه صرف تحقق در ذهن.

نتیجه اینکه معلوم می‌شود قید اراده جزء معنای موضوع‌له الفاظ نیست و الفاظ صرفا برای استعمال در معنایشان وضع شده‌اند نه برای استعمال در معنایشان با قید اراده توسط مستعمِل.

(و هکذا الحال فی طرف الموضوع این عبارت را مرحوم آخوند بعد دلیل سوم می‌آورند اما محلش همینجا است و) اشاره به دلیل دوم است که اگر "قائمٌ" که محمول قرارگرفته، با قید اراده تبدیل به جزئی ذهنی می‌شود، نسبت به موضوع هم همین است که زید هم در صورت تقیّد به اراده، یک جزئی ذهنی خواهد بود در حالی که قصد متکلم إخبار از خارج است نه ذهن.

دلیل سوم: عدم تحقق وضع عام موضوع‌له‌عام

اراده یک امر ذهنی است و اگر تکلّم و استعمال لفظ، مقیّد به اراده شود امر ذهنی خواهد بود و از آنجا که مقصود از اراده، اراده خصوص متکلم است می‌شود یک امر جزئی ذهنی، بنابراین باید بگویید موضوع‌له تمام الفاظ خاص است حتی در اسماء اجناس که می‌گفتیم وضع عام و موضوع‌له عام هم باید بگویید وضع عام موضوع‌له خاص است در حالی که بالوجدان موضوع‌له اسماء اجناس عام است.

پس هیچ دلیلی وجود ندارد که معتقد شویم واضع لفظ را وضع کرده در معنا به علاوه قیدِ اراده بلکه واضع لفظ را وضع کرده برای معنا بدون هیچ قیدی.

 

جلسه 14 (دوشنبه، 1402.07.24)                                       بسمه تعالی

و أمّا ما حکی عن العَلَمَین...، ص33، س7

نکته دوم: دفاع از کلام شیخ الرئیس و محقق طوسی

مرحوم صاحب فصول[1] به مرحوم ابن سینا و خواجه نصیر الدین طوسی[2] نسبت داده‌اند که در عباراتشان دلالت را تابع اراده می‌دانند، و از این تعبیر برداشت کرده‌اند که این دو اندیشمند و فیلسوف بزرگ معتقدند الفاظ وضع شده‌اند برای معانی‌شان با قید اراده متکلم.

مرحوم آخوند می‌فرمایند چنین نسبتی به هیچ وجه صحیح نیست. قبل از توضیح مطلب دو مقدمه بیان می‌کنیم:

مقدمه اول، منطقی: دلالت تصوریه و تصدیقیه

در المنطق مرحوم مظفر و همچنین در ابتدای مباحث کتاب اصول فقه، ج1، ص19 ذیل عنوان الدلالة تابعة للإرادة خوانده‌ایم که دلالت بر دو قسم است، تصوریه و تصدیقیه.

الدلالة التصوریه: ان ینتقل ذهن الانسان الى معنى اللفظ بمجرد صدوره من لافظ, و لو علم ان اللافظ لم یقصده.

الدلالة التصدیقیه: دلالة اللفظ على ان المعنى مراد للمتکلم فى اللفظ و قاصد لاستعماله فیه.

دلالت تصوریه آن است که وقتی سامع یک لفظی را می‌شوند معنای آن لفظ در ذهنش حاضر می‌شود.

شرط تحقق دلالت تصوریه صرفا آن است که شنونده معنای لغت و لفظ را بداند، اما دیگر تفاوتی ندارد متکلم که این لفظ را تلفظ کرده است خواب باشد یا بیدار، عاقل باشد یا مجنون. سامع به محض شنیدن کلمه ماء، حتی از یک انسان خواب، معنای آن به ذهنش خطور می‌کند.

مرحوم آخوند از این دلالت به دلالت وضعیه هم تعبیر می‌کنند یعنی لفظ وضع شده برای خطور معنا به ذهن.

دلالت تصدیقیه آن است که علاوه بر خطور معنا به ذهن سامع و شنونده، سامع تصدیق می‌کند که مقصود گوینده از این لفظ همین معنایی است که به ذهن خطور کرده است.

تحقق دلالت تصدیقیه به شرائطی نیاز دارد که مرحوم مظفر به چهار شرط اشاره کرده‌اند. از جمله اینکه اولا: شنونده معنای لغت را بداند و ثانیا: متکلم، عاقل بیدار و هوشیار باشد و همان معنا را قصد و اراده کرده باشد. ثالثا: جادّ باشد و هازل نباشد.

پس الدلالة تتبع الإرادة یعنی الدلالة تتبع الإرادة التصدیقیة.

مقدمه دوم: عالم ثبوت و اثبات

دو اصطلاح ثبوت و اثبات در تمام علوم از فقه و اصول و منطق و فلسفه کاربرد دارد. مقصود از عالم ثبوت عالم واقع و نفس الأمر است و مقصود از عالم اثبات، عالم خارج و تحقق است. عالم ثبوت مقدم بر عالم اثبات است. مثال: دو مجتهد از نظر علمی مساوی هستند و در عالم ثبوت برتری بر یکدیگر ندارند لکن در نگاه مردم یکی از آنها محبوب‌تر و مرجع تقلید است که می‌گوییم اثبات یکی از اینها مقدم بر دیگری است.

مرحوم آخوند می‌فرمایند مقصود شیخ الرئیس و محقق طوسی از اینکه فرموده‌اند دلالت تابع و مقیّد به اراده است دلالت تصدیقیه می‌باشد یعنی تصدیق به اینکه مقصود متکلم همین معنا بوده، نیاز دارد به اثبات اینکه متکلم این معنا را اراده کرده است. این کلام صحیحی است پس آنان هم مثل ما قائل‌اند دلالت تصوریّة تابع و مقیّد به اراده نیست، اما دلالت تصدیقیه روشن است که تابع اراده متکلم است چنانکه مقام اثبات تابع مقام ثبوت است یعنی لفظی را که متکلم استفاده نموده ابتدا باید در مقام ثبوت وضع در معنایی شده باشد سپس در مقام اثبات بگوییم متکلم همین معنا را قصد کرده است.

به تعبیر دیگر باید یک واقعیت مکشوف وجود داشته باشد که سپس کشف کنیم مقصود متکلم نیز همین واقعیت بوده است.

پس دلالت تصدیقیه زمانی شکل می‌گیرد که بدانیم همین معنا مراد متکلم است اما بحث ما در دلالت تصوریه و عالم وضع است که در دلالت تصوریه هیچ توجهی به اراده متکلم وجود ندارد و به محض تولید صدا و لفظ حتی از خوردن چند سنگ به یکدیگر و تولید صدای "ماء" آب به ذهن ما خطور می‌کند لذا کشف می‌کنیم واضع لفظ را با قید اراده معنا وضع نکرده است و الا اگر لفظ را با قید اراده وضع کرده بود با شنیدن صدای تولید شده از سنگ نباید معنا به ذهن ما خطور کند زیرا سنگ که اراده ندارد.

إن قلت: علی هذا یلزم ...، ص34، س3

إن قلت:

مستشکل می‌گوید شما ثابت کردید اراده متکلم نه در دلالت تصوریه بلکه فقط در دلالت تصدیقیه جایگاه دارد و این دلالت تصدیقیه است که مقید به اراده است. لازمه کلامتان این است که در دو مورد دلالت تصدیقیه وجود نداشته باشد:

مورد اول: زمانی که متکلم در تلفظ خود مرتکب اشتباه شود مثلا می‌خواست بگوید: "عصر بخیر" گفت: "صبح بخیر" اینجا متکلم، عصر را اراده نکرده بود.

مورد دوم: متکلم لفظ را در معنایی استفاده کرده که لفظ ظهور در آن معنا ندارد. مثلا لفظ شیطان در روایات را به معنای میکروب می‌گیرد. (البته حمل شیطان بر میکروب کلام باطلی است)

پس در این دو مورد به جهت اشتباه یا عدم ظهور لفظ در معنا، دلالت تصدیقیه برای سامع و مخاطب شکل نمی‌گیرد.

قلت:

مرحوم آخوند می‌فرمایند کلام شما را در هر دو مورد قبول داریم که در این دو مورد دلالت تصدیقیه محقق نیست و در واقع اینجا دلالت نیست بلکه جهالت و گمراهی است که مخاطب و سامع جاهل آن را دلالت می‌انگارد و تصور می‌کند واقعا مقصود گوینده، گفتن صبح بخیر است یا مقصود گویندۀ کلمه شیطان (که در روایات امده)، همان میکروب است در حالی که چنین نبوده است.

در پایان می‌فرمایند از صاحب فصول تعجب می‌کنم که چگونه مرتکب چنین برداشت ناصوابی از کلام این دو عَلَم در علم و تحقیق شده و به آنان نسبت داده که معتقدند وضع واضع و دلالت تصوریه تابع اراده و مقیّد به اراده است.[3]



[1]. الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیه، (چاپ رحلی، سطر آخر صفحه 17 و سطر اول صحفه 18): ثم إن قلنا بأنها موضوعة للمعانی من حیث کونها مرادة ... و الظاهر أنّ ما حکی عن الشیخ الرئیس و المحقق الطّوسی من مصیرهما إلى أنّ الدّلالة تتبع الإرادة ناظر إلى هذا ...

[2]. شرح الإشارات (قسم المنطق)، ج1، ص32 در فصل "إشارة الی اللفظ المفرد و المرکب" می‌فرمایند: دلالة اللفظ لما کانت وضعیة کانت متعلقة بإرادة المتلفظ الجاریة على قانون الوضع، فما یتلفظ به و یراد به معنى ما و یفهم عنه ذلک المعنى، یقال له إنه دال على ذلک المعنى، و ما سوى ذلک المعنى مما لا یتعلق به إرادة المتلفظ، و إن کان ذلک اللفظ، أو جزء منه، بحسب تلک اللغة، أو لغة أخرى، أو بإرادة أخرى یصلح لأن یدل به علیه، فلا یقال له إنه دال علیه.

[3]. مرحوم خوئی در محاضرات، ج1، ص32 به کلام مرحوم آخوند در برداشت دلالت تصدیقیه از کلام عَلَمَین اشکال دارند و البته ایشان برای دلالت تصدیقیه تقسیم دیگری هم بیان می‌کنند.

مرحوم امام هم برداشت مرحوم آخوند از کلام علمَین را ناصواب می‌شمارند و می‌فرمایند: "... و الى ذلک یمکن صرف کلام العلمین من کون الوضع لذات المراد بلا تقیید و ان کان بعیدا عن مساق کلامهما و ابعد منه توجیه المحقق الخراسانى من صرف کلامهما الى الدلالة التصدیقیة و کونها مرادة للافظها تابعة لارادته, تبعیة مقام الاثبات للثبوت , اذ عبارة العلامة فى جوهر النضید" التى نقلها عن استاذه و شیخه المحقق الطوسى صریح فى الدلالة الوضعیة , على ان هذ التوجیه توجیه مبتذل لا یناسب مقامهما الشامخ لیس صحیحا فى نفسه لان نسبة المتکلم الى انه اراد معنى تلک الالفاظ تتوقف على امر آخر لا یکفى فیه مجرد وضع الالفاظ للمرادات بل لابد من ضم قاعدة عقلائیة من اصالة تطابق الجد و الاستعمال .

نمودار کفایه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی