جلسه سی و چهارم (دوشنبه، 98.09.11) بسمه تعالی
الثالث: الإجماع... ص311
دلیل سوم: اجماع
سومین دلیلی که بر حجیت خبر واحد اقامه شده اجماع علماء است.
شش وجه و بیان در تبیین استدلال به اجماع وجود دارد:
وجه اول: ادعای اجماع به نحو موجبه جزئیه
قبل از تبیین وجه اول به جهت ورود دو اصطلاح منطقی و اصولی در عبارت مرحوم شیخ انصاری و به جهت یادآوری مباحثی که سالهای قبل خواندهاید به دو مقدمه اشاره میکنیم:
مقدمه اول، منطقی: اصطلاح مانعة الجمع یا مانعة الخلو
اصطلاح مانعة الخلو یک اصطلاح منطقی است. در کتاب "المنطق" مرحوم مظفر صفحه 164خواندهایم که قضیه منفصله از نظر امکان جمع بین دو طرف قضیه یا عدم امکان جمع بر سه قسم تقسیم میشود:
قسم اول: قضیه حقیقیة. قضیهای که نه جمع شدن دو طرفش امکان دارد نه رفع شدنشان. مانند اینکه عدد یا زوح است یا فرد، پس امکان ندارد عددی نه زوج باشد نه فرد و یا هم زوج باشد هم فرد.
قسم دوم: قضیه مانعة الجمع. قضیهای که امکان جمع شدن دو طرف آن وجود ندارد اما رفعشان امکان دارد یعنی هیچ یک از دو طرف وجود نداشته باشند. مانند: این کاغذ یا سیاه است یا سفید، امکان ندارد هم سیاه باشد هم سفید اما امکان دارد نه سیاه باشد نه سفید بلکه سبز باشد.
قسم سوم: قضیة مانعة الخلو. قضیهای که امکان رفع هر دو طرف آن وجود ندارد اما جمع شدنشان امکان دارد. مانند: جسم یا در آب است یا غرق نمیشود، اینجا امکان دارد که جسم هم در آب باشد هم غرق نشود اما امکان ندارد نه در آب باشد نه غرق نشود.
مقدمه دوم، اصولی: اقسام اجماع
در کتاب اصول فقه مرحوم مظفر، ج2، ص107 خواندهایم که اجماع اقسامی دارد:
اجماع حسّی: طریقة الحس و بها یسمى الإجماع الإجماع الدخولی و تسمى الطریقة التضمنیة و هی الطریقة المعروفة عند قدماء الأصحاب التی اختارها السید المرتضى و جماعة سلکوا مسلکه. و حاصلها أن یعلم بدخول الإمام فی ضمن المجمعین على سبیل القطع من دون أن یعرف بشخصه من بینهم.
اجماع لطفی: هی أن یستکشف عقلا رأی المعصوم من اتفاق من عداه من العلماء الموجودین فی عصره خاصة أو فی العصور المتأخرة مع عدم ظهور ردع من قبله.
اجماع حدسی: هی أن یقطع بکون ما اتفق علیه الفقهاء الإمامیة وصل إلیهم من رئیسهم و إمامهم یدا بید فإن اتفاقهم مع کثرة اختلافهم فی أکثر المسائل یعلم منه أن الاتفاق کان مستندا إلى رأی إمامهم لا عن اختراع للرأی من تلقاء أنفسهم اتباعا للأهواء أو استقلالا بالفهم.
اجماع تقریری: هی أن یتحقق الإجماع بمرأى و مسمع من المعصوم مع إمکان ردعهم ببیان الحق لهم و لو بإلقاء الخلاف بینهم.
اولین وجه و بیان در تبیین استدلال به اجماع این است مرحوم سید مرتضی و اتباعشان به نحو سالبه کلیّة معتقدند هیچ خبر واحدی حجت نیست، اما در مقابل ایشان ادعا میکنیم به نحو موجبیه جزئیه در بعضی از موارد خبر واحد حجت است.
این وجه نیز به دو طریق قابل اثبات است یکی اجماع محصّل و دیگری اجماع منقول که قطعا یکی از دو وجه به نحو مانعة الخلو صحیح است. (هر چند اثبات اجماع محصل و منقول مانعة الجمع نیستند یعنی امکان دارد هر دو را ثابت کنیم)
طریق اول: اجماع محصّل
روش اول در اثبات اجماع، تمسک به اجماع محصل است. با تتبع و جستجو در کتب و اقوال علماء از زمان معاصرمان تا زمان شیخ طوسی و شیخ مفید رحمة الله علیهما قطع پیدا میکنیم به اتفاق نظر علماء بر حجیت خبر واحد، و این اتفاق نظر کاشف است از اینکه یا امام معصوم حجیت خبر واحد را تقریر و تأیید کردهاند که چنین اجماعی تحقق یافته یا اینکه نص خاص و معتبری برای علماء اقامه شده بوده که معتقد به حجیت خبر واحد بودهاند.
سؤال: پس با مخالفت مرحوم سید مرتضی و اتباع ایشان مانند مرحوم ابن ادریس و مرحوم طبرسی چه میکنید که خبر واحد را حجت نمیدانند؟
جواب: مخالفت اینان به تحقق اجماع خللی وارد نمیکند زیرا:
اولا: این افراد معلوم النسباند و مخالفتشان انتساب به امام معصوم پیدا نمیکند و خللی در کشف رأی معصوم ندارد. (چنانکه مرحوم شیخ طوسی هم در عدة الأصول به این جواب اشاره کردهاند).
ثانیا: یقین داریم این نظر آنان به جهت وجود شبههای نسبت به حجیت خبر واحد در ذهن آنان بوده که در مباحث بعدی این شبهه را تبیین و نقد خواهیم کرد. (چنانکه مرحوم علامه هم در نهایة الوصول إلی علم الأصول به این مطلب اشاره کردهاند)
ثالثا: متأخران اجماع را از راه حدس نظر امام معصوم حجت میدانند و اشکالی ندارد که حتی با وجود سه یا چهار نفر مخالف، باز هم حدس زده شود که امام معصوم نیز هم نظر با اجماع کنندگان هستند.
طریق دوم: اجماع منقول
مرحوم شیخ انصاری میفرمایند علماء متعددی از بزرگان شیعه ادعای اجماع کردهاند بر حجیت خبر واحد که چند را مورد نقل میکنند:
مورد منقول اول: از مرحوم شیخ طوسی
مرحوم شیخ طوسی در عدة الأصول فرمودهاند خبر واحدی که:
الف: راویانش شیعه باشند.
ب: نقل کلام امام معصوم علیه السلام باشد.
ج: راوی کثیر الخطا و ضعیف نباشد.
چنین خبر واحدی بدون وجود قرینه، حجت است و در مقام بیان دلیل بر حجیت چنین خبر واحدی میفرمایند: دلیلنا إجماع الفرقة المحقة.
پس مرحوم شیخ طوسی کلمات بزرگان شیعه را تتبّع و جستجو کردهاند و نقل میکنند که عالمان شیعه اتفاق نظر دارند بر حجیت خبر واحدِ بدون قرینه و الا اگر قرینه داشته باشیم که فلان خبر واحد یقینا کلام امام معصوم است در این صورت اعتنا و عمل ما بر اساس توجه به قرینه خواهد بود نه صرف خبر واحد.
مرحوم شیخ طوسی در مقام تبیین ادعای اجماع بر حجیت خبر واحد میفرمایند:
فقهای متعدد شیعه که در مسائل مختلف شرعی فتاوایشان در دست ما است همه بر اساس همین خبرهای واحدی است که در دسترس همه قرار دارد.
اگر فقهاء خبر واحد را حجت نمیدانستند در مقام استدلال باید نظر کسانی که با استناد به خبر واحد فتوا دادهاند را نقد و انکار کنند در حالی که چنین چیزی از فقهاء نمیبینیم.
فقهاء در مقام بیان احکام شرعی به همان اصول أربعمأة و روایات و خبرهای واحد تدوین شده توسط روات بزرگ شیعه تمسک میکردند و قولشان مورد پذیرش یکدیگر بود و أحدی، نظر دیگری را مورد انکار قرار نمیداد که چرا بر اساس خبر واحد فتوا دادهاید.
فقهاء شیعه به تبعیت از اهل بیت علیهم السلام همیشه با استناد به قیاس برای استنباط احکام شرعی به شدت مخالفت کردهاند حتی در مقام احتجاج و اسکات خصم و عالم اهل سنت که معتقد به قیاس است نیز استفاده از قیاس و استدلال به آن را تحمل نمیکردند، و این مسأله بروز و ظهور فراوانی در کلماتشان دارد، چنانکه بعضی از بزرگان شیعه مانند مرحوم ابن جنید اسکافی به جهت استدلال به قیاس مورد بی توجهی سایر بزرگان شیعه فرار گرفتند و کتبشان هم متروک شد و باقی نماند و به دست ما نرسیده است، حال با توجه به اینکه تمام ابعاد زندگی انسان و روایات در کتب و إفتاء به احکام الله وابسته به أخبار آحاد است اگر عمل به خبر واحد مورد انکار فقهاء بود میبایست مانند نهی از عمل به قیاس، از عمل به خبر واحد هم با شدت و اهمیت بسیار نهی میفرمودند.
بعد از این مطلب به پاسخ از هفت اشکال میپردازند.
جلسه سی و پنجم (سهشنبه، 98.09.12) بسمه تعالی
مسأله تدوین حدیث
در این جلسه به مناسبت اتمام بحث از روایات در دلیل دوم بر حجیت خبر واحد و همچنین استدلال به اجماع و اهمیت نقل خبر واحد ثقة نزد فقهاء و بزرگان، به ذکر نکاتی دربارۀ تدوین حدیث و جایگاه آن نزد دو مکتب اهل بیت و خلفاء میپردازم که از نظر آشنایی با نقد دیدگاههای حدیثی مکتب خلفا و آشنایی با بعض منابع خصوصا منابع انتقادی از خود اهل سنت إن شاء الله برایتان مفید خواهد بود.
الف: دیدگاه مکتب اهل بیت علیهم السلام
امامیه معتقدند اولین کسی که به جمع حدیث پرداخت امیرالمؤمنین7 بودهاند. حضرت صحیفهها و کتبی در مسائل و احکام مختلف نگاشته بودند که بعضی از آنها به املاء پیامبر6 بوده یکی از این کتب که شهرت بسیار دارد کتابی است که با تعبیرهای متعدد از آن نام بردهاند از جمله کتاب علی7، الصحیفة و الجامعة، که حجم زیادی داشته. این کتاب نزد ائمه نگهداری میشده. [1] بعد ایشان ابورافع، اولین کسی است که به تبعیت از امیرالمؤمنین7 به تدوین حدیث پرداخت[2]. نام او أسلم و غلام عباس بن عبدالمطلب بوده که عباس او را به پیامبر6 میبخشد و پیامبر6 با شنیدن خبر اسلام آوردن عباس از أبورافع، او را آزاد میکنند. او جایگاه والایی بین اصحاب و یاران پیامبر6 و امیرالمؤمنین7 داشت و در هر دو بیعت عقبه و رضوان حضور داشته و به هر دو قبله نماز گذارده و با جعفر بن أبیطالب به حبشه و با پیامبر6 به مدینه و با حضرت علی7 به کوفه هجرت نمود. در زمان خروجش همراه حضرت علی7، 85 سال داشت تا اینکه بعد از شهادت حضرت، همراه امام حسن7 به مدینه باز گشت؛[3] او کلیددار بیتالمال در حکومت أمیر المؤمنین7 بود.[4] او کتابی با عنوان السنن و الأحکام و القضایا نگاشت؛[5] مرحوم نجاشی کتاب رجال خود را با معرفی او و کتابش آغاز نموده است (در ذکر راویان طبقه اول). [6] ذهبی این عالم بی گذشت اهل سنت نسبت به شیعیان، در اهتمام بعض شیعیان صدر اول به حدیث و نقش آنان در حفاظت از حدیث میگوید: فلو ردّ حدیث هؤلاء لذهب جملة من الآثار النبویة و هذه مفسدة بینة.[7]
ب: دیدگاه مکتب خلفا
بعضی از صحابه در زمان حیات پیامبر6 سخنان حضرت را به صورت صحیفهها و اوراق محدودی نزد خود حفظ مینمودند.[8] حتی خود حضرت نیز به نوشتن سخنانشان امر میفرمودند، چنانکه نامههای ایشان به سلاطین و پادشاهان معاصرشان معروف است. اما جمعی از صحابه و تابعین برخلاف این سنت نبوی به قانون منع کتابت و تدوین حدیث که از زمان خلفا آغاز شده بود پایبند بوده و از گردآوری حدیث اکراه داشتند.[9] فرمان جواز تدوین حدیث توسط عمر بن عبدالعزیز (63 ـ 101ه) در زمان حکومتش صادر شد[10] لکن به دلیل کوتاهی زمان حکومت و حیات او، فرمانش اجرا نشد. نخستین کسی که فرمان او را اجابت کرد ابنشهاب زهری (متوفی 124ه) بود. خود زهری چنین افتخار میکند: "قبل از من هیچکس به تدوین حدیث نپرداخته بود."[11]
آغاز رسمی منع از تدوین حدیث، در دوران خلافت ابوبکر بود. او به انگیزههای مختلف دستور داد حتی نقل حدیث هم ممنوع شود چه رسد به کتابت آن و به جای پرداختن به حدیث، کتاب خدا محور حلال و حرام قرار گیرد.[12] او برای آنکه این نظریهاش را به صورت عملی در میان مسلمانان تبلیغ کند، پانصد حدیث مکتوبی که جمعآوری کرده بود را آتش زد و در جواب تعجب عایشه از این کار گفت:
میترسم راویان مورد اعتماد من اشتباه کرده باشند و من حدیث باطلی را نقل کنم.[13]
عمر در زمان خلافت خود دستور داد، هرکس هرآنچه از احادیث مکتوب دارد نزد او بیاورد تا نظر خود را درباره آن بیان کند. مردم گمان کردند هدف او پاکسازی سنت رسول خدا از احادیث باطل و اختلافات در نقل است اما زمانی که کتابهای خود را نزد عمر جمع کردند او همه آنها را آتش زد. او به همین مقدار هم اکتفا نکرد و در دستوری به تمام نواحی حکومت اسلامی، محو تمام احادیث مکتوب را واجب دانست.[14] ذهبی رفتار عمر را چنین حکایت میکند: عمر بسیاری از اصحاب حتی بزرگان صحابه پیامبر را به خاطر نقل حدیث اذیت کرد[15] و دستور میداد بسیار کم از پیامبر حدیث نقل کنید[16] تا آنجا که أبوهریره میگوید حق نداشتیم بگوییم قال رسولالله تا زمانی که عمر از دنیا رفت.[17]
ابن حزم أندلسی(384-456ه)، نهی عمر از نقل حدیث را انکار میکند اما استدلال جالبی دارد، او مینویسد: امکان ندارد عمر از نقل سنت نهی کرده باشد زیرا اگر نهی ثابت باشد یا به این جهت بوده که اصحاب را متهم به دروغ بستن به حضرت میکرده که چنین چیزی نیست و یا نهی از تبلیغ سنن حضرت و امر به کتمان آن میکرده که این هم خروج از اسلام است، و اگر اصحاب را متهم به کذب میدانسته خود او هم از اصحاب بوده است.[18]
در مقابل این منع شدید از نقل حدیث حتی سخنان پندآموز پیامبر6، تمیم بن أوس الداری، مسیحی اسلامآوردهای که به وارد کردن اسرائیلیات در حدیث مشهور است[19] و از سردمداران ورود مسیحیات (اسرائیلیات) در دین[20] و همچنین اولین قصهگو به شمار میرود،[21] از عمر برای قصهگویی اجازه میگیرد و عمر به او اجازه میدهد که قبل از خطبههای نماز جمعه با قصهگویی مردم را موعظه کند.[22]
بعض آثار منع تدوین حدیث. فقط به دو اثر منع تدوین حدیث در بین اهل سنت اشارهای کوتاه میکنم:
1. انحراف از سنت صحیح نبوی: شهاب الدین زهری (اولین مدوّن حدیث) میگوید: خالد بن عبدالله قسری (حاکم عراقین در زمان هشام بن عبدالملک از بنی امیه) به من گفت سیره پیامبر را برای من تدوین کن، من سؤال کردم در این بین به سیره علی بن أبیطالب هم برخورد میکنم، آن را هم بیاورم؟ گفت خیر الا اینکه او را در قعر جهنم نشان دهی. أبو الفرج اصفهانی بعد نقل این جریان مینویسد: خداوند لعنت کند خالد و پیروان او را و درود خدا بر امیر مؤمنان.[23] محقق کتاب الأغانی ذیل این عبارت أبوالفرج در پاورقی ضمن اعتراض به این کلام او مینویسد: "این تعبیر علامت تشیع أبو الفرج است." باید گفت گویا دفاع از امیر مؤمنان فقط اختصاص به شیعه دارد.
2. جعل احادیث بیشمار: أبو هریره یکی از راویان إسرائیلیات است که حدیثهائی مانند: مشت زدن حضرت موسی به صورت ملک الموت و نابینا شدن ملک الموت از اوست.[24] او با وجود اینکه یک سال و نه ماه از حیات پیامبر6 را درک کرده است[25] و در زمان عمر مانند بسیاری از صحابه جرأت نقل حدیث نداشت[26] بیشترین تعداد احادیث از پیامبر6 در کتب اهل سنت از او نقل شده که تعداد آنها به 5374 حدیث میرسد[27] و بخاری 446 حدیث را در صحیحش آورده است.[28] بخاری از عایشه 242 و از أمیرالمؤمنین7 19 و از حضرت زهرا3 تنها یک روایت در صحیحش نقل کرده است.
جلسه سی و ششم (چهارشنبه، 98.09.13) بسمه تعالی
فإن قیل: کیف تدّعون... ص313، س4
کلام در تبیین وجه اول از وجوه تقریر و تبیین اجماع بود. فرمودند به نحو موجبه جزئیه ثابت میکنیم که علماء شیعه معتقدند به حجیت خبر واحد و جواز عمل به آن. برای توضیح آن هم از طریق اجماع محصّل هم اجماع منقول استفاده کردند.
گفتیم ضمن اجماع منقول به چند مورد از موارد نقل و گزارشگری اجماع توسط علماء اشاره میکنند. در اولین مورد، به کلام مرحوم شیخ طوسی در کتاب عدة الأصول استناد فرمودند.
ادعای اصلی مرحوم شیخ طوسی این بود که اگر فقهاء شیعه عمل به خبر واحد را مجاز و حجت نمیدانستند با این سطح از گستردگی و ابتلاء به أخبار آحاد باید مخالفت آنان با عاملان به خبر واحد شایع و مشهور میشد در حالی که قطعا چنین چیزی در سیره و منش علمی فقهاء و علماء نمیبینیم. خود مرحوم شیخ طوسی به هفت اشکال وارد بر ادعایشان پاسخ میدهند:
اشکال اول:
ادعای اجماع فرقة و طائفة محقّة بر جواز عمل به خبر واحد صحیح نیست بلکه یقین داریم آنان به خبر واحد عمل نمیکردهاند چنانکه یقین داریم عمل به قیاس را باطل میدانستند و به تبع اهل بیت: به شدت از آن نهی میکردند.
جواب:
در تبیین ادعای خودمان توضیح دادیم که به هیچ وجه نگاه فقهاء شیعه به خبر واحد مانند قیاس نبوده است، بله آنان به أخبار آحادی که تنها از طریق غیر امامیة نقل شده عمل نمیکردهاند نه اینکه کلیّت خبر واحد را قبول نداشته باشند، بلکه کتب فقهاء شیعه مملوّ از است فتاوایی که بر اساس استناد به أخبار آحاد استنباط شده است.
اشکال دوم:
یکی از مواردی که فقهاء شیعه آشکارا با عمل به خبر واحد مخالفت کردهاند در مناظراتشان با غیر امامیة است که هر جا اهل سنت در مناظرات میگویند روایت از نبی گرامی اسلام نقل شده بر اثبات حکمی از احکام آنان جواب میدهند شیعه عمل به خبر واحد را قبول ندارد و خبر واحد حجت نیست.
جواب:
اولا: این نکته که فقهاء شیعه در مقام مناظره چنین استدلال کرده باشند صحیح است زیرا همانطور که فقهاء اهل سنت حاضر نیستند أخبار آحاد نقل شده توسط شیعه در احکام را بپذیرند علماء شیعه هم روایت و خبر واحد از فردی مانند أبوهریرة را قابل استناد نمیدانستند اما به هر جهتی نمیگفتند ابوهریرة فاسق است بلکه میفرمودند ما به خبر واحد عمل نمیکنیم و مقصودشان خبر واحد منقول توسط غیر امامیه بوده است.
ثانیا: اگر هم در یک مورد، یکی از فقهاء شیعه فرموده باشد به خبر واحد عمل نمیکنیم نه به جهت عدم حجیت خبر واحد بلکه به این جهت بود که در تأیید آن حکم یا در مخالفت حکم منقول به خبر واحد، دلیل یقینی و روایت متواتر و یقین آور وجود داشته که در این صورت استناد به خبر واحد ظنی معنا ندارد.
ثالثا: اصلا میپذیریم که مثلا سه نفر از فقهاء شیعه عمل به خبر واحد بدون قرینه را حجت نمیدانستهاند، باز هم اشکال و خدشهای در استدلال به اجماع وارد نمیکند زیرا این افراد معلوم النسب هستند و مخالفتشان خللی در تحقق اجماع و کاشفیت از رأی معصوم وارد نمیکند زیرا شیعه اجماعی را حجت میداند که کاشف از رأی معصوم باشد، لذا اگر چند نفر غیر معصوم مخالفت هم بکنند باز هم کاشفیت اجماع سایر فقهاء از رأی معصوم ممکن و حجت است.
ثم أورد علی نفسه بأن العقل... ص314، س12
اشکال سوم:
اگر طبق نظر شما عقل و شرع عمل به خبر واحد را مجاز میدانند پس چرا تفاوت میگذارید بین خبر واحد نقل شده توسط راوی شیعه و راوی غیر شیعه، و فقط أخبار آحاد منقول از روات شیعه را حجت میدانید؟
جواب:
وقتی دلیل بر حجیت خبر واحد شرع باشد چنانکه شما هم اشاره کردید، پس باید مطیع کلام شارع باشیم و هر خبر واحدی را که شارع حجت میداند ما هم حجت بدانیم و به عبارت دیگر وقتی در اصل حجیت خبر واحد تابع شارع بودیم باید در محدوده حجیت خبر واحد هم تابع شارع مقدس باشیم و روشن است که شارع میگوید یکی از شرایط حجیت خبر واحد، عدالت است و راویان غیر امامی نه تنها عدالتشان ثابت نیست بلکه به جهت مخالفت با حق و حکم الله، فاسق هم هستند.
ثم أورد علی نفسه بأن العمل... ص315، س1
اشکال چهارم:
(این اشکال به اصل حجیت خبر واحد است و ارتباط به خبر واحد شیعه و غیر شیعه ندارد)
اگر طبق نظر شیعه خبر واحد حجت باشد لازم میآید در مواردی که دو خبر واحد متعارض وجود دارد، معتقد باشیم به وجود دو حقیقت و دو حکم شرعی عندالله با اینکه فقهاء شیعه (علاوه بر اینکه با نقد مبنای تصویب معتقد به تخطئه هستند) عقیده دارند احکام تابع مصالح و مفاسد است و عقلا امکان ندارد در یک موضوع، هم حکم به مصلحت (توسط یک خبر واحد حجت) هم حکم به مفسده (توسط خبر واحد حجت دیگر) وجود داشته باشد. مثل اینکه یک روایت بگوید نماز جمعه واجب است و روایت دیگر بگوید واجب نیست. پس حکم به حجیت خبر واحد در بعض موارد موجب اجتماع نقیضین (واجب هست، واجب نیست) و در بعض موارد موجب اجتماع ضدین (واجب است، مباح است) خواهد شد لذا باید قائل شوید خبر واحد حجت نیست.
نتیجه اینکه وقتی دو خبر واحد متعارض را مشاهده میکنیم به این نتیجه میرسیم که اصلا هیچ کدام آنها از امامان شیعه صادر نشدهاند.
جواب:
اولا: (جواب نقضی) این اشکال به کسانی هم که خبر واحد ظنی السند را حجت نمیدانند وارد است زیرا ممکن است دو خبر قطعی السند باشد که دلالتشان ظنی و متعارض باشد، در این صورت وقتی سند قطعی است میگویند در تعارض دلالت این دو خبر شما مخیّر هستید یکی را انتخاب کنید، روشن است که وقتی زید بعد از تعارض به دلیل الف تمسک کند و عمرو به دلیل ب تمسک کند باز هم لازم میآید تعدد در حقیقت، واقعیت و حکم الله. هر جوابی به این مورد میدهید ما هم همان را به اشکال چهارم خواهیم داد.
اما اینکه میگویید هرگاه دو خبر واحد تعارض کردند نتیجه میگیریم هیچکدام از امامان شیعه صادر نشدهاند این هم صحیح نیست زیرا اشکالی ندارد که یکی از دو خبر متعارض مطابق حکم الله باشد و خبر متعارض دیگر از باب تقیه بیان شده باشد چنانکه روایت داریم که خدمت امام صادق علیه السلام عرض شد اصحاب شما احکام متفاوت و متعارضی در بحث اوقات نماز بیان میکنند، حضرت فرمودند من خودم اینگونه به آنان جواب دادهام تا اختلاف بین آنها سبب شود که شناخته نشوند و جانشان محفوظ بماند.
ثانیا: در باب تعارض ثابت شده که ما معتقد به حجیت دلالت هر دو روایت به عنوان حکم الله نیستیم.
فإن قیل: کیف تعملون ... ص315، س8
اشکال پنجم:
اگر خبر واحد حجت باشد دیگر بین خبرهایی که یک فرد واحد نقل میکند نباید تفاوت بگذارید. چه از حکم شرعی روایت نقل کند چه از مسائل اعتقادی. پس اگر نقل حکم شرعی در رابطه با نماز را از یک راوی میپذیرید باید روایت دیگر او در عقائدی که از نظر شما باطل است مانند جبر، تشبیه و تناسخ و غلوّ را هم بپذیرید.
جواب:
اولا: خیلی از روات اینگونه نیستند که نقل روایتشان حاوی مناکیر و مخالف با مسلمات عقائد شیعه باشد.
ثانیا: صرف نقل روایت هم دلالت بر اعتقاد به آن ندارد. هستند رواتی که بعضی از مطالب باطل را هم نقل میکنند نه این جهت که معتقد به آن هستند بلکه هدف این بوده که آنچه را از افراد ثقه شنیده به دیگران منتقل کند و چه بسا با انتقال به دیگران و تجمیع روایات کنار یکدیگر و بررسی مجموعه آنها بتوان محتوای آنها را بهتر درک کرد. (مثل مرحوم علامه مجلسی که در کتاب بحار الأنوارشان روایات باطل هم وجود دارد اما نه به جهت اعتقاد ایشان به آنها بلکه هدفشان تجمیع و حفظ تراث و تمام روایات نقل شده بوده که فرد متخصص باید صحیح را از غیر صحیح تشخیص دهد لذا کتاب بحار یک کتاب فنی و تخصصی است نه یک کتاب عمومی و قابل مراجعه برای عموم مردم. یکی دیگر از فوائد نقل روایات حتی روایات حاوی مطالب باطل این است که بر اساس آنها میتوان فضای علمی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی زمان نقل روایت را هم به دست آورد و به عنوان قرینه بر تشخیص مصداق تقیه یا تشخیص علت صدور بعض روایاتی که سندا و دلالتا صحیح هستند یا تشخیص بعضی از معیارهای مطرح بین مردم در مسائل اقتصادی مانند معیار در مکیل و موزون و درهم و دینار و رطل و امثال این امور را استفاده کرد.)
جلسه سی و هفتم (یکشنبه، 98.09.17) بسمه تعالی
شنبه رحلت حضرت معصومه3 و تعطیل بود.
فإن قیل: کیف تعوّلون... ص316، س1
کلام در تمسک به اجماع بر حجیت خبر واحد بود. فرمودند چند تقریر و تبیین از اجماع وجود دارد. تقریر اول اثبات حجیت خبر واحد به نحو موجبه جزئیه (خبر واحد عادل) بود که با استفاده از دو طریقه اجماع محصل و منقول آن را مطرح نمودند. در اثبات طریق اجماع منقول گفتیم به ادعای اجماع از جانب چند تن از علماء میپردازند. اولین مورد ادعای اجماع مرحوم شیخ طوسی بر حجیت خبر واحد عادل بود. گفتیم ایشان بعد از ادعای اجماع مذکور، هفت اشکال را مطرح و از آنها پاسخ میدهند. پنج اشکال گذشت.
اشکال ششم:
قبل از توضیح اشکال ششم به یک مقدمه کلامی در توضیح چند اصطلاح وارد شده در متن کتاب، اشاره میکنیم:
مقدمه کلامی: بعض عناوین فِرَق اسلامی
چند اصطلاح که در علم کلام نسبت به صاحبان مکاتب و فرقههای خاص به کار میرود را به اختصار تعریف میکنیم:
مجبِّرة: کسانی که معتقدند افعال انسان مخلوق خدا و خارج از اختیار انسان است.
مشبّهة: کسانی که خداوند را به مخلوق او مانند انسان تشبیه میکنند.
مقلّدة: به اخباریانی گفته شده که در اصول دین هم پایبند و تابع روایات هستند.
غلاة: آنان که در اعتقاد به پیامبر و اهل بیت ایشان غلو نموده و آنان تا مرحله خدائی بالا میبرند.
واقفیة: کسانی که معتقد به حیات و مهدویت امام کاظم علیه السلام هستند.
فطحیّة: کسانی که معتقد به امامت عبدالله أفطح پسر أرشد امام صادق علیه السلام هستند. *
مستشکل میگوید شمای شیخ طوسی معتقدید فقط خبر واحد عادل یعنی شیعه حجت است در حالی که در فروع فقهی و احکام شرعی به روایت راویانی اعتماد میکنید که از نظر عقیدتی منحرف از حقّ و نظریه شما هستند مانند مجبّرة، مشبّهة، مقلّدة، غلاة، واقفیه، فطحیة و سایر افرادی که از امامیه اثنا عشریه به شمار نمیآیند، پس اگر نقل روایت اینان را حجت میدانید باید از کفّار و فسّاق هم نقل روایت را بپذیرید و از اضافه نمودن قید عدالت در حجت خبر واحد، دست بردارید.
اگر هم بگویید فقهاء شیعه در مقام عمل، به روایات اینچنین طوائف و فرقی تمسک نکردهاند بلکه فقط از چنین فرقههای منحرفی نقل روایت کردهاند و این هم دلیل بر پایبندی و التزام به همه روایات آنان نیست، میگوییم در مباحث فروع و احکام فقهی هم میبینیم فقهاء شیعه به روایات افرادی تمسک و عمل کردهاند که از پیروان چنین عقائد منحرفی هم بین آنان هست.
جواب:
مرحوم شیخ طوسی میفرمایند نسبت به تمام فرق مذکور در کلام شما جوابتان را بیان میکنیم:
اما نسبت به روایاتی که راوی و عالم شیعی با عقیده صحیح و حق از اهل بیت: نقل میکند میگوییم روشن است که هیچ طعن و خدشه و اشکالی در چنین روایت و نقلی وجود ندارد.
اما آنچه را که اخباریان نقل میکنند:
بعض اخباریان هر چند نه از راه استدلال عقلی بلکه از راه تقلید از روایات به اصول دین معتقد هستند اما اینان را نمیتوان فاسق نامید زیرا اینان فقط در انتخاب مسیر وصول به حق خطا کردهاند لکن بالأخره به حق معتقدند پس لزومی ندارد که نقل روایات توسط اینان بی اعتبار باشد.
أخباریان هم به طور کلی مقلّدة نیستند بلکه همانطور که مردم کوچه و بازار با عقل و درک و به اندازه خودشان بدون آشنایی با روایات به وجود خدا و خالق پی میبرند، (مانند جریان پیرزن چرخ ریس و پیامبر6) اخباریان هم از بهره علمی و عقلی کافی حداقل در این اندازه برخورداند لکن این برداشت عقلی را مقیّد هستند که با روایات استحکام بخشیده و اعتنائشان به روایات باشد.
پس به صرف اینکه توان ارائه استدلال عقلی محض بر عقیده حقشان را ندارند نمیتوان آنان را عالم شیعه بحساب نیاورد زیرا بیان استدلال عقلی از فنون مناظره است که معرفت و شناخت خدا صرفا متوقف بر تسلط بر فنون مناظره نیست چنانکه نسبت به اصحاب جمله و مردم کوچه بازار بیان کردیم که لااقل بر اساس فطرت و عقل خودشان شناخت نسبت به خدا دارند بدون تکیه بر روایات. پس میتوان عالمان اخباری را از همان طائفه عالمان شیعه به حساب آورد که هیچ خدشه و اشکالی در پذیرفتن روایت و نقل خبر توسط آنان وجود ندارد.
اشکال: مقلّدة را نمیتوان از اصحاب جمله و مانند مردم کوچه بازار در اصول دین پیرو عقل دانست زیرا مقلّدة مقید هستند برای عقائدشان نه به استدلال عقلی محض بلکه به روایات تمسک کنند در حالی که مردم کوچه و بازار چنین اطلاعاتی از روایات ندارند.
جواب: میفرمایند اینکه در عقیده و حقانیت مذهبشان درک عقلی و فطری داشته باشند منافاتی ندارد با اینکه این درکشان را با روایات هم تقویت کنند. به عبارت دیگر برای تبیین همان فهم عقل و درک فطری شان به جای استفاده از اصطلاحات کلامی و عقلی به اصطلاحات روایی پناه میبرند.
نتیجه اینکه مقلّدة و اخباریان:
اولا: لازم نیست علمشان به حقانیت عقیدهشان حتما فاقد تمسک به روایات باشد.
ثانیا: اگر هم در طی مسیر شناخت خالق به جای عقل محض از روایات هم استفاده کنند موجب گمراهی و تکفیر آنان نخواهد بود.
اما نسبت به واقفیة و فطحیة
اما آنچه را فِرَقی مانند واقفیه و فطحیه نقل میکنند مرحوم شیخ طوسی میفرمایند:
اولا: هر چند امامیه اجماع دارند بر حجیت خبر واحد عادل لکن عقیده من این است که ثقه بودن در قبول خبر واحد و عمل بر اساس آن کافی است، و بر همین اساس است که روایات بنی فضال و بنی سماعة و ابن بکیر را میپذیریم.
ثانیا: به روایات این طوائف و فرقهها به تنهایی عمل نمیکنیم بلکه زمانی روایاتشان را معتبر میدانیم که قرینهای بر صدق گفتارشان در بین سایر روایات وجود داشته باشد.
اما نسبت به غلاة"
مرحوم شیخ طوسی میفرمایند ما در صورتی به روایات منقول توسط اینان عمل میکنیم که روایتی از طریق صاحبان عقیده صحیح و حق بر تأیید آن وارد شده باشد.
اما نسبت به مجبّرة و مشبّهه
مرحوم شیخ طوسی در عدة الأصول میفرمایند نسبت به اینان هم:
اولا: ملاک اصلی وثاقت است که توضیح دادیم.
ثانیا: صرف نقل یک روایتِ دال بر تشبیه یا جبر، دلیل بر اعتقاد راوی به محتوای آن روایت نیست بلکه ممکن است برای ترسیم فضای اجتماعی آن زمان یا بیان عقائد و استدلالات افراد گمراه نقل شده باشد.
تحقیق:
* یکی از منابع و متون مرجعی که میتوانید در زمینه این اصطلاحات کلامی و آشنایی با فِرَق شیعه به آن مراجعه کنید کتاب فرق الشیعة نوبختی متوفی 310ه است.
جلسه سی و هشتم (دوشنبه، 98.09.18) بسمه تعالی
فإن قیل: ما أنکرتم أن ... ص318، س1
اشکال هفتم:
مستشکل میگوید چگونه میتوانید انکار کنید که علماء شیعه به صرف خبر واحد عمل نمیکنند (یعنی قابل انکار نیست که عالمان شیعه به خبر واحد بما هو خبر واحد عمل نمیکنند)، بلکه روشن است عمل عالمان شیعه به خبر واحد و حجت دانستن آن به جهت وجود قرائنی بوده که برایشان اطمینان به صدق خبر واحد میآورده است و اگر چنین قرائنی نبود به هیچ وجه به خبر واحد عمل نمیکردند. پس اعتماد عالمان شیعه در اصل به وجود قرائن است نه اینکه خود خبر واحد را حجت بدانند در حالی که شمای شیخ طوسی ادعا میکنید عالمان شیعه اجماع و اتفاق نظر دارند بر عمل به خبر واحد بدون قرینه.
جواب:
مرحوم شیخ طوسی میفرمایند ادعای شما را قبول نداریم که عالمان شیعه فقط در موارد وجود قرینه، به خبر واحد عمل میکنند زیرا قرینهای که بخواهد به خبر واحد ضمیمه شود باید یکی از این چهار مورد باشد: کتاب، سنت متواتر، اجماع و عقل. *
در حالی که هیچ کدام اینها چنان شیوع و کثرتی ندارند که بتوانند قرینه بر تمام أخبار آحادی باشند که در کتب فقهی مورد استدلال فقهاء قرار گرفته است. توضیح مطلب:
اما کتاب: در قرآن بسیاری از احکام جزئی و فرعی فقهی اشاره نشده است نه در عبارات صریح و (مفهوم موافق) محتوای قرآن و نه در (مفهوم مخالف) و برداشت از آیات قرآن، پس نمیتوان گفت قرینه بر صحت این حجم انبوه از أخبار آحاد، ایات قرآن هستند.
اما سنت متواتر: سنت متواتر هم در معظم احکام شرعی وجود ندارد و موارد آن اندک است لذا نمیتواند قرینه بر چند ده هزار خبر واحد و فرع فقهی شود.
اما اجماع: اجماع و اتفاق نظر هم نمیتواند آن قرینه مورد نظر مستشکل باشد زیرا در موارد بسیاری از احکام بین فقهاء اختلاف هست.
اما عقل: برای عقل هم فهم و درک محتوا و علت بسیاری از احکام شریعت مقدس اسلام ممکن نیست لذا چگونه میتواند قرینه و مؤید خبر واحد باشد.
نتیجه اینکه ادعای وجود قرینه در تمام این أخبار آحاد ادعای بدون دلیل و محال است بلکه روشن است که مستشکل به ادعایی تکیه کرده که بالضروره خلاف آن ثابت است و از اشکالی دفاع میکند که خودش هم از موارد ضد و نقیض در مدعایش آگاه است؛ به مدعی وجود این قرائن میگوییم بین ما و شما سبر و آزمودن و بررسی کتابهای فقهی میتواند حکم کند که چه کسی کلام و ادعایش مطابق واقع است.
و من قال عند ذلک ... ص318، س16
ذیل اشکال هفتم ممکن است کسی بگوید من فقط به خبر واحد مع القرینه عمل میکنم و در مواردی هم که قرینهای وجود نداشت به برائت عقلیه تمسک میکنم و فتوا به عدم حرمت و عدم حکم شرعی میدهم.
مرحوم شیخ طوسی میفرمایند در این صورت لازم میآید اکثر احکام شرعی رها شود و فقط در فروع دین که با أخبار متواتر ثابت شده حکم شرعی داشته باشیم در حالی میدانیم که تمام حرکات و سکنات و جزئیات اعمال عبادات، معاملات، زندگی شخصی، خانوادگی و اجتماعی آمیخته با احکام شرعی است. و اهل علم و فقاهت از چنان ادعایی بیزارند و از همنشینی با چنین صاحبان چنان عقائدی پرهیز میکنند.
ثم أخذ فی الإستدلال ... ص319، س3
بعد از بیان هفت اشکال و جواب از آنها مرحوم شیخ طوسی به بیان دو دلیل یا به عبارت بتر بگوییم دو مؤید بر اصل اجماع فقهای شیعه بر حجیت خبر واحد ارائه میدهند:
مؤید اول: عدم تقابل و نقض فقهاء در تمسک به خبر واحد
ما به کتب فقهاء امامیه که مراجعه میکنیم میبینیم در بسیاری از فتاوایشان در کثیری از مسائل ابواب فقهی با یکدیگر اختلاف دارند و جالب است که هر کدام هم برای فتوای خودش به خبر واحدی تمسک میکند و مخالفین فتوای خودش را هم متهم به فسق و خروج از حدود شرع نمیکند در حالی که اگر معتقد به عدم حجیت خبر واحد بودند باید فقیهی را که بر اساس یک خبر واحد غیر معتبر فتوا میدهد و به عنوان حکم الله مطرح میکند تفسیق کنند چنانکه با مفتی بر اساس استحساس و قیاس چنین میکنند، اما این برخورد را در کتب فقهاء نمیبینیم.
مؤید دوم: توجه فقهاء به احوال راویان أخبار آحاد
میفرمایند یکی از علوم رائج بین امامیه از گذشته تا حال علم رجال است که بزرگان شیعه در این رشته از علم کتب فراوانی نگاشته و در آنها به تنقیح مبانی و مسائل علم رجال پرداختهاند و در صدد توثیق یا تضعیف راویان أخبار آحاد بر اساس شرح حال آنان بر آمدهاند، این تألیفات بهترین دلیل است بر اینکه این بزرگان خبر واحد را حجت میدانستهاند و الا اگر خبر واحد را معتبر و حجت نمیدانستند چه فائدهای در این تلاشهای گسترده علمی و تحقیقاتی وجود داشته است.
مرحوم شیخ انصاری در پایان نقل مفصل کلام مرحوم شیخ طوسی میفرمایند مرحوم شیخ طوسی توضیحات دیگری هم برای استدلال بر حجیت خبر واحد دارند که فراتر از نکاتی که مطرح کردیم نیست. البته ایشان در قسمتی از کلامشان اشاره به دلیل انسداد هم کردهاند که اگر خبر واحد را حجت ندانیم و صرفا به خبر متواتر و یقین آور اعتنا کنیم منجر میشود به انسداد باب علم و علمی به بسیاری از احکام شرعی و اینکه مجبور باشیم در بسیاری از تکالیف و وظائف شرعیه به أصالة البرائة عمل کنیم که لازم میآید ترک بسیاری از احکام شرعی و حکم کردن به عدم تکلیف در بسیاری از جزئیات شریعت که یقین داریم به بطلان چنین چیزی که ذیل اشکال هفتم هم به این نکته اشاره کردند. **
مرحوم شیخ انصاری سپس وارد میشوند در بررسی دو برداشت متفاوت و متناقض از عبارات شیخ طوسی در بیانات علماء.
تحقیق:
* مرحوم آشتیانی هم در بحر الفوائد فی الحاشیة علی الفرائد اشاره میکنند این أدله أربعه در کلام مرحوم شیخ طوسی چنین آمده است که کتاب، سنت، اجماع و تواتر. اما کلمه تواتر از اشتباه کاتبان عدة الأصول شیخ طوسی بوده زیرا سنت و تواتر یکی است و اینجا باید همان دلیل چهارم مشهور که عقل باشد ذکر شود.
** در رابطه با دو اصطلاح انسداد و انفتاح در جلسه نهم امسال و صفحه 17 جزوه مقدمهای بیان کردیم که مراجعه میکنید.
جلسه سی و نهم (سهشنبه، 98.09.19) بسمه تعالی
ثم إن من العجب ... ص319، سآخر
دو برداشت متفاوت از کلام مرحوم شیخ طوسی
مرحوم شیخ انصاری بعد از نقل مفصل کلام مرحوم شیخ طوسی در حجیت خبر واحد نزد علماء امامیه و پاسخ ایشان به چندین شبهه در این رابطه، میفرمایند نسبت به کلیّت کلام مرحوم شیخ طوسی دو برداشت متفاوت بین بعضی از متأخران شکل گرفته است که یک برداشت کاملا نادرست است. یک برداشت توسط مرحوم صاحب معالم، محقق حلّی، مرحوم شیخ حسین کرکی و مرحوم استرآبادی مطرح شده است و برداشت دوم از مرحوم علامه حلی. مرحوم شیخ انصاری برداشت علامه حلی را صحیح میدانند و میفرمایند مرحوم شیخ طوسی با صراحت تمام فرمودند خودشان و امامیه، در حجیت خبر واحد عادل هیچ نیازی به وجود قرینه نمیبینند.
برداشت اول: حجیت خبر واحد عادل مع القرینة
میفرمایند چند نفر از علماء معتقد به این برداشت اول هستند که کلماتشان را نقل و نقد میکنند:
یکم: کلام صاحب معالم و محقق حلّی
مرحوم شیخ انصاری میفرمایند مرحوم صاحب معالم (شیخ حسن بن زین الدین، تنها پسر مرحوم شهید ثانی و متوفای 1011ه صاحب معالم الأصول یا معالم الدین و ملاذ المجتهدین) و به تبع ایشان بعض متأخران از ایشان معتقدند کلام شیخ طوسی در عدة الأصول دلالت میکند بر اینکه هم خود شیخ طوسی هم اجماع امامیه معتقدند خبر واحد فقط در صورت وجود قرینه بر صدق آن، حجت است. لذا شیخ طوسی هم نظر با مرحوم سید مرتضی است که سید مرتضی هم خبر واحد عادل بدون قرینه را حجت نمیدانند اما خبر واحد عادل مع القرینة را حجت میدانند.
سپس مرحوم صاحب معالم میفرمایند مرحوم محقق حلی (جعفر بن حسن، متوفای 676ه، صاحب شرایع الإسلام) هم در کتاب معارج الأصول با موشکافی خاصی به همین نکته رسیدهاند و در معارج میفرمایند هر چند عبارت مرحوم شیخ طوسی اطلاق دارد و میگوید خبر واحد مطلقا حجت است چه مع القرینه چه بدون قرینه و به اجماع امامیه هم همین نسبت را میدهند اما وقتی دقت میکنیم در کلام ایشان میبینیم شیخ طوسی و امامیه فقط زمانی خبر واحد عادل را حجت میدانند که قرینه بر صدق داشته باشند، این قرینه هم نقل اصحاب امامیه و علماء در کتب مدوّنه در حدیث و فقه است پس امامیه فقط به خبر واحد عادلی اعتنا میکند و آن را حجت میداند که از نقل اصحاب و علماء و اجماع آنان بر این نقل، قرینه بر صدق آن خبر واحد عادل پیدا کنند.
نقد: کلام این دو عالم
مرحوم شیخ انصاری میفرمایند ما با نقل کلام مرحوم شیخ طوسی نشان دادیم این برداشت واضح البطلان است. در اواخر نقل کلام مرحوم شیخ طوسی گفتیم که ایشان میفرمایند اصلا ادعای وجود قرینه در تمامی دهها هزار خبر واحد بالضرورة باطل است.
مرحوم شیخ انصاری در انتهای نقد کلام صاحب معالم میفرمایند ظاهرا کتاب عدة الأصول نزد مرحوم صاحب معالم نبوده و خودشان مستقیم به عدة مراجعه نکردهاند و به نقل کلام ایشان توسط دیگران اعتماد کردهاند.
دوم: کلام محدّث أسترآبادی و شیخ حسین کرکی
مرحوم محدّث (محمد امین) أسترآبادی (متوفی 1033ه) در کتاب فوائد المدنیة میفرمایند شیخ طوسی هم مانند مرحوم سید مرتضی خبر واحد مجرد از قرینه را حجت نمیداند و عمل به خبر واحدی را حجت میداند که از قرائن، قطع به صدور روایت از امام معصوم پیدا کند، پس مناقشه بین شیخ طوسی و سید مرتضی لفظی است و کسی گمان نکند که شیخ طوسی خبر واحد را حجت میداند و سید مرتضی حجت نمیداند خیر، هر دو خبر واحد بدون قرینه را حجت نمیدانند و خبر واحد با ضمیمه قرینه بر صدق و صدور را حجت میدانند. لذا آنچه علامه حلی از کلام شیخ طوسی برداشت کرده که خبر واحد عادل بدون قرینه را هم حجت میدانند اشتباه است.
مرحوم شیخ حسین کرکی (متوفی 1076ه) در کتاب هدایة الأبرار إلی طریق الأئمة الأطهار در همراهی با همین برداشت چند نکته دارند:
یکم: از ظاهر مطالب صاحب معالم به دست میآید خودشان کتاب عدة الأصول مرحوم شیخ طوسی را ندیدهاند و به نقل مرحوم محقق حلی در معارج اعتماد کردهاند و اگر خودشان میدیدند، به نکات بیشتری در رمزگشایی از کلام شیخ طوسی و تبعیت از حقیقت مطلب میرسیدند. چنانکه چنین تحقیقاتی در کتب ایشان فراوان است همانطور که والدشان مرحوم شهید ثانی چنین بود و هم مباحثهشان مرحوم صاحب مدارک چنین بود.
دوم: کلام شیخ طوسی با صراحت همان نکتهای را میگوید که محقق حلی در معارج برداشت کرده است.
سوم: وجه به اشتباه افتادن علامه حلی در اینکه گمان کردهاند شیخ طوسی خبر واحد بدون قرینه را هم حجت میداند این است که علامه فقط قسمتی از عبارت عدة الأصول را دیدهاند که شیخ طوسی میفرماید عمل به خبر عدل امامی مجاز است و اطلاق این عبارت شیخ طوسی را مبنای برداشتشان قرار دادهاند و در بقیه عبارات عدة الأصول دقت نکردهاند که میفرماید عمل به خبر واحدی مجاز است که اصحاب امامیه تدوین و گردآوری کردهاند و اجماع دارند بر عمل به آن، همین گردآوری و اجماع بر عمل به این اخبار دلالت میکند که به جهت تدوین و اجماع قطع به صدور و صدق این اخبار أحاد پیدا میکردهاند و سپس به آن عمل مینمودند. و الا معنا ندارد اصحاب ائمه و اکابر و بزرگان امامیه که بعضی در عصر نص و بعضی قریب به عصر نص میزیستهاند و حصول یقین به صدور یک روایت از امام برایشان آسان بود با این وجود به قرائن صدق و یقین به صدور روایات اعتنا نکنند و خبر واحد بدون قرینه را هم حجت بدانند.
چهارم: چگونه است علامه حلی که در اصول دین اکتفاء به روایات ظنی را صحیح نمیدانند و معتقدند اثبات اصول دین باید با دلیل قطعی و عقلی باشد و تقلید در اصول دین را باطل میدانند توجه به وجود قرینه قطعی بر صدور روایات نزد امامیه نداشتهاند.
پنجم: (این نکته یکی از اشکالات اخباریان به اصولیان است، البته اشکالی که وارد نیست) وجه اصلی اشتباه علامه حلی در برداشت از کلام شیخ طوسی و بسیاری از اشتباهات دیگرشان این است که ذهنشان با اصول عامه و اهل سنت أنس و الفت پیدا کرده لذا توجه به جایگاه عظیم روایات اهل بیت عصمت و طهارت و قرائن یقین به صدور و صدق آنها ندارند.
ششم: ما اخباریان فقط به روایاتی اعتنا و عمل میکنیم که یا متواتر و قطعی الصدور باشند یا خبر واحد به همراه قرینه قطعی بر صدور باشند، و اگر خبر واحد فاقد قرینه بر صدور باشد مورد عمل و فتوای ما نیست بله چنین خبری نهایتا موجب احتیاط میشود نه إفتاء.
مرحوم شیخ انصاری سپس وارد نقد کلمات این دو عالم میشوند.
تحقیق:
به مناسبت اشاره به بعض أعلام و بعض آراء أخباران انجام چند تحقیق برای شما لازم است:
1. در رابطه با شناخت اخباریان و وجوه ممیزه آنان با اصولیان و بزرگانشان یکی از راههای آن مراجعه به کتب تراجم و تألیفات آنان است لکن در ابتدای کار و برای آشنایی با منابع اصلی در این زمینه میتوانید به کتبی که مستقلا در این خصوص تألیف شده مراجعه کنید مانند کتاب "اخباریگری" (تاریخ و عقاید) اثر آقای ابراهیم بهشتی چاپ انتشارات دارالحدیث مراجعه کنید.
همچنین در رابطه با وجه تسمیه اخباریان در کتاب قلائد الفرائد ج1، ص71 مرحوم غلامرضا قمی شاگرد شیخ انصاری ذیل بحث قطع حاصل از مقدمات عقلیه در ابتدای رسائل میفرماید: أقول: یعجبنی أن أذکر فی المقام، ما استفدته من المصنّف رحمه اللّه فی مجلس درسه، و هو أمران: أحدهما: فی بیان وجه تسمیة الفرقة المرقومة بالأخباریّ، و هو أحد الأمرین:
الأوّل: کونهم عاملین بتمام الأقسام من الأخبار من الصحیح و الحسن و الموثّق و الضعیف، من غیر أن فرّقوا بینها فی مقام العمل، فی قبال المجتهدین. و الثانی: إنّهم لمّا أنکروا ثلاثة من الأدلّة الأربعة، و خصّوا الدلیل بالواحد منها أعنی الأخبار، فلذلک سمّوا بالاسم المذکور. و وجه منعهم حجّیّة الکتاب و الإجماع، محرّر فی محلّه. و وجه منعهم حجّیّة العقل.
2. کتابشناسی کتاب الفوائد المدنیة اثر محدث استرآبادی. (استرآباد نام قدیم گرگان است) ایشان مدتی شاگرد صاحب معالم بودهاند، ایشان در مکه به سال 1036 فوت کردند و در قبرستان ابوطالب به خاک سپرده شدند.
به همراه این کتاب که چاپ انتشارات جامعه مدرسین است "الشواهد المکیه" اثر مرحوم موسوی عاملی که حاشیه نقدی بر فوائد المدنیة است چاپ شده است.
3. کتاب الحدائق الناظرة فی أحکام العترة الطاهرة از مرحوم شیخ یوسف بحرانی معروف به محدث بحرانی یا صاحب حدائق در 25 جلد به چاپ رسیده، با اینکه این کتاب فقهی است و ایشان از فقهاء اخباری شناخته میشوند اما در ابتدای جلد اول در حدود 170 صفحه ضمن دوازده مقدمه به بیان مطالب مهم اصولی مانند دلالت امر و نهی، حقیقت شرعیه، تعارض و ... پرداختهاند که البته هیچ فقیهی از آن بینیاز نیست. ضمن مراجعه به این کتاب اولا: عناوین این دوزاده مقدمه را یادداشت نمایید، ثانیا: مقدمه دوازدهم را مطالعه کنید که ایشان شرح حال مختصری از اختلاف اصولی و اخباری ارائه میدهند و نگاه خودشان به این اختلاف را توضیح میدهند.
جلسه چهلم (چهارشنبه، 98.09.20) بسمه تعالی
أقول: أما دعوی دلالة ... ص322، سآخر
نقد کلام مرحوم شیخ حسین کرکی
مرحوم شیخ انصاری وارد نقد کلام مرحوم شیخ حسین کرکی میشوند، و چند مدعای ایشان را نقد میکنند:
نقد مدعای اول:
ایشان فرمودند نظریه مرحوم شیخ طوسی و مرحوم سید مرتضی یکی است و فقط تفاوت در تعبیر دارند یعنی سید مرتضی که میفرماید خبر واحد عادل حجت نیست مقصودشان خبر واحد بدون قرینه قطعیه است و مرحوم شیخ طوسی هم که میگویند خبر واحد حجت است مقصودشان خبر واحد با قرینه قطعیه است.
در نقد این مدعی میگوییم مرحوم سید مرتضی در رساله "المسائل التبّانیّات" (که پاسخ به سؤالات ابوعبدالله محمّد بن عبدالملک التبانی است) تصریح میکنند که اکثر اخبار واحد امامیه محفوف و همراه با قرائن قطعیه بر صدق و صدور است لذا ما آن را حجت میدانیم و اندکی از اخبار آحاد که چنین قرینهای ندارند را حجت نمیدانیم. در حالی که مرحوم شیخ طوسی در اشکال هفتم و پاسخ از آن تصریح کردند به استحاله وجود قرینه قطعیه بر تمام یا اکثر روایات امامیه و توضیح دادند که هیچکدام از کتاب، سنت، اجماع و عقل نمیتواند قرینه قطعیه باشد بر صدق و صدور اکثر روایات امامیه.
پس اگر دیدید در فقه هم شیخ طوسی هم سید مرتضی به یک خبر واحد عمل میکنند دلیل نمیشود که مبنای اصولی هر دو در حجیت خبر واحد یکی باشد بلکه روایات متعددی هم هست که از نگاه سید مرتضی قرینه قطعیه بر صدورش داریم اما از نگاه شیخ طوسی شرائط حجیت خبر واحد را ندارد یا روایات متعددی که سید مرتضی قطع به صدورشان پیدا نمیکند و بر اساس آنها فتوا نمیدهد اما شیخ طوسی حجت و معتبر میداند و بر اساس آن فتوا میدهد.
نقد مدعای دوم:
ایشان فرمودند شیخ طوسی خبر واحد عادل با قرینه قطعیه بر صدق راوی و صدور از معصوم را حجت میدانند و این قرینه قطعیه هم همان نقل روایت در کتب حدیثی اصحاب است. در نقد این مدعی میفرمایند:
اولا: مرحوم شیخ طوسی فرمودند خبر واحد عادل حجت است زیرا علماء اجماع دارند بر حجیت آن، نه اینکه علماء در یک یک اخبار آحاد اجماع بر صدق و صدور دارند که اجماع قرینه قطعیه بر صدور روایت باشد. اگر فقهاء در یک یک اخبار اجماع و قرینه قطعی بر صدق و صدور داشتند که نباید این مقدار اختلاف در فتاوی و آراء فقهاء به وجود میآمد.
ثانیا: اگر هم در بعض روایات اجماع فقهاء بر نقل روایت یا اجماع اصحاب در نقل روایت در کتب مشهوره بر صدق و صدور داشته باشیم دلیل نمیشود که ادعا کنیم در تمام روایات چنین قرینهای هست زیرا در بعضی از همان کتب مشهوره به طور واضح و مسلّم فقهاء شیعه نسبت به بعض راویان روایات این کتب مشهور اشکال دارند و بعض راویان را استثناء میکنند و تصریح میکنند به روایات اینان نمیتوان عمل نمود، پس با وجود اینکه بعض روایات و راویان در کتب مشهور نزد اصحاب امامیه ذکر شدهاند اما باز هم از نظر تعداد معتنا بهی از اصحاب حجت نیستند و صرف ذکر در کتب مشهوره قرینه قطعیه نمیشود بر حجیت آن روایات و راویان آنها.
به چند مورد به عنوان مثال اشاره میکنند:
مثال اول: مستثنیات نوادر الحکمة.
مرحوم محمد بن احمد بن یحیی از محدثان بزرگ شیعه در قرن سوم هجری کتاب جامع حدیثی در کتب و ابواب مختلف اصول و فروع داشتهاند با عنوان "نوادر الحکمة" که کتاب مرجع حدیثی مهم و پرکاربردی به شمار میرود. بعض بزرگان شیعه تعدادی از راویان این کتاب را تضعیف کرده و ثقه نمیدانند. اولین عالمی که چنین نکتهای را مطرح کرد مرحوم ابن ولید (م343ه) استاد شیخ صدوق است. ایشان افرادی مانند: محمد بن موسى الهمدانی، محمد بن یحیى المعاذی، أبی عبد الله الرازی الجامورانی، السیاری، وهب بن منبه و تعدادی دیگر از راویان موجود در این کتاب را تضعیف کرد و روایاتشان را حجت ندانست. بعد از مرحوم ابن ولید تعدادی از علماء مهم شیعه از جمله مرحوم شیخ طوسی در کتاب "الفهرست" این مدعا را پذیرفتند و این مبنا معروف شد به مستثنیات نوادر الحکمة یعنی راویان نوادر الحکمة ثقه هستند الا چند راوی که استثناء شده و وثاقت ندارند و روایاتشان حجت نیست.
مثال دوم: روایات عبیدی از یونس
دومین موردی که مثال میزنند این است که مرحوم ابن ولید استاد شیخ صدوق روایات عُبَیدی (محمد بن عیسی بن عبید) از یونس (بن عبدالرحمن) را حجت نمیدانست با اینکه این روایات در کتب مشهوره حدیثی شیعه نقل میشده است. (گفته شده علت عدم نقل ضعف طریق عبیدی به یونس است)
نقد مدعای سوم:
ایشان فرمودند اصحاب امامیه به جهت زیست در عصر نص یا قریب به نص اصلا نیازی نداشتند که خبر واحد عادل بدون قرینه (ظنی الصدور) را حجت بدانند زیرا دسترسی آنان به معصومین باعث میشد که به راحتی بتوانند یقین به صدور روایت پیدا کنند، پس وقتی یک روایتی را در کتاب حدیثی مشهورشان نقل میکردند معنایش این بود که با قرائنی یقین به صدور این روایت پیدا کردهاند.
در نقد این مدعا هم میگوییم اگر چنین بود که شما میگویید دیگر نباید اختلافی بین امامیه در نقل حدیث و فتوا وجود میداشت در حالی که به روشنی میبینیم اختلافات متعددی وجود دارد تا اندازهای که تعدادی از اصحاب نزد ائمه شکایت میکردند از وجود اختلاف بین نقل روایات و ائمه هم یا میفرمودند خود ما این اختلاف را انداختهایم و یا میفرمودند کذّابین سبب این اختلاف در نقل حدیث شدهاند.
همچنین اشاره کردیم مستثنیات قمیین (مرحوم ابن ولید، ابن بابویه، شیخ صدوق و دیگران) از کتاب نوادر الحکمة نشانه اختلاف و عدم اعتبار صرف نقل در کتب مشهوره است.
همچنین ابن أبی العوجاء قبل از إعدامش گفت من چهارهزار حدیث جعلی در کتب شما وارد کردهام.
و نیز یونس بن عبدالرحمن میگوید من احادیث زیادی از امام باقر و امام صادق علیهما السلام از اصحاب امامیه گردآوری کرده بود که وقتی به امام رضا علیه السلام عرضه کردم حضرت تعداد زیادی از آنها را باطل و غیر صحیح دانستند.
این موارد و موارد بسیار دیگر دلالت میکند که چنین تفکری بین اصحاب وجود نداشته که صرف نقل روایت در کتب مشهوره قرینه قطعی بر صدق راوی و صدور از اهل بیت باشد.
نقد مدعای چهارم:
مرحوم شیخ حسین کرکی ادعا کردند اخباریان در مسائل عقائدی فقط به اخبار متواتر و یقین آور یا أخبار واحد به همراه قرینه قطعیه عمل میکنند.
در نقد این مدعی هم میگوییم بهترین جواب کلام مرحوم علامه حلی است که میفرمایند مهمترین تکیهگاه اخباریان در اصول و فروع دین اخبار آحاد است و الا در مقابل این حجم کثیر از اصول و فروع فقط حجم بسیار اندکی روایات متواتر داریم.
مرحوم شیخ طوسی هم همین نگاه را دارند و مقصودشان از تعبیر مقلّدة در عبارتشان همین اخباریان هستند که هر زمان از هر مسألهای در عقائد و احکام از آنها سؤالی بپرسید میگویند روینا کذا. پس اینکه در تمام موارد روایت نقل میکنند معلوم میشود تمسک به اخبار آحاد دارند و الا حجم روایات متواتر بسیار اندک است و پاسخگوی این همه مسأله عقیدتی و فقهی نیست.
نکته آخر: علت انتساب چنین برداشتی به شیخ طوسی
مرحوم شیخ انصاری در پایان نقد مدعیات مرحوم شیخ حسین کرکی میفرمایند علت اینکه اخباریان تلاش دارند کلام مرحوم شیخ طوسی را مطابق مبنایشان توجیه کنند و به تصریحات شیخ طوسی در مخالفت با سید مرتضی و این نگاه اخباریان توجهی نمیکنند این است که اخباریان از طرفی تمامی روایات موجود در کتب أربعة را حجت و قطعی الصدور میدانند، و از طرف دیگر دو کتاب از کتب أربعة که تهذیب الأحکام و استبصار باشد گردآوری مرحوم شیخ طوسی است و این اشکال بزرگی است که اخباریان تمام روایات این دو کتاب را قطعی الصدور بدانند در حالی که خود مؤلف آنها چنین عقیدهای نداشته باشد و روایات را اولا فاقد قرائن قطعیه بر صدور بداند و ثانیا همان أخبار آحاد را هم بدون ضمیمه قرینه قطعیه بر صدور حجت بداند.
جلسه چهل و یکم (شنبه، 98.09.23) بسمه تعالی
و أما صاحب المعالم ... ص237، س9
کلام در ذکر دو برداشت از عبارات مرحوم شیخ طوسی نسبت به ادعای حجیت خبر واحد عادل بود. برداشت اول معتقد بود شیخ طوسی در عدة الأصول مدعی است امامیه خبر واحد عادل را حجت میدانند در صورتی که اجماع (قرینه) بر اعتبار و صدور آن داشته باشند و این اجماع (قرینه) بر اعتبار و صدور هم از نقل روایت در کتب حدیثی مشهور کشف میشود. مرحوم شیخ انصاری این برداشت را نقد فرمودند و در عبارات مرحوم شیخ طوسی ثابت کردند که ایشان ادعا میکنند اجماع امامیه را بر حجیت خبر واحد عادل مطلقا چه با قرینه بر صدور چه بدون قرینه. پس تعبیر اجماع، نسبت به حجیت خبر است نه نسبت به قرینیّت بر صدور.
جمعبندی نقد برداشت اول:
مرحوم شیخ انصاری در جمعبندی نقد برداشت اول میفرمایند مرحوم صاحب معالم عذرشان در چنین برداشت ناصوابی از عبارات مرحوم شیخ طوسی این است که زمان کتابت این موضع از کتاب معالم، عدة الأصول شیخ طوسی در دسترسشان نبوده است چنانکه مرحوم ملاصالح مازندرانی در حاشیه معالم صفحه 234 اشاره کرده و میفرمایند: "هذا الذی ذکره المصنف فی هذا المقام کأن قبل وقوفه على کلام الشیخ فی العدة لأنه قدّس سره ذکر فی الحاشیة أن الشیخ ..."
مرحوم کرکی هم اعتراف کردند به این که عبارت اصلی مرحوم شیخ طوسی مطلق است و شامل وجود و عدم قرینه میشود.
اما مرحوم محقق حلی در معارج: ایشان اصلا دلالت کلام شیخ طوسی بر حجیت مطلق خبر واحد عادل را انکار نکردند (چه با قرینه چه بدون قرینه بر صدور) بلکه فرمودند شیخ طوسی به نحو موجبه کلیه نمیگوید هر خبر واحد عادلی که اصحاب تدوین و نقل کردهاند، مورد عمل فقهاء است بلکه یک قسم خاصی از خبر واحد عادل را حجت و مورد عمل فقهاء میداند. سپس این برداشت از کلام شیخ طوسی در عدة الأصول را موافق با نظریه خودشان در کتاب معتبر دانستند که در کتاب معتبر مرحوم محقق حلی قائل به تفصیل هستند و میفرمایند: خبر بر دو قسم است یا متواتر است یا واحد، خبر واحد هم یا حجت است یا غیر حجت:
خبر واحدی که مورد عمل فقهاء است خبری است که یکی این دو قید در آن باشد:
الف: یا مورد قبول اصحاب باشد.
ب: یا قرائنی دال بر صحت و صدور آن وجود داشته باشد.
بنابراین خبر واحد غیر حجت که کنار گذاشتن آن واجب است خبری است که یکی از این دو قید را داشته باشد:
الف: یا مورد اعراض و رویگردانی اصحاب باشد.
ب: یا نقل آن شاذ و نادر باشد.
پس از اینکه مرحوم محقق حلی قبول اصحاب را قسیم وجود قرائن دانستند روشن شد غیر از وجود قرائن بر صدق و صدور خبر واحد، راه دیگری هم وجود دارد برای حجیت خبر واحد عادل لذا ایشان معتقدند به نحو موجبه جزئیه خبری که قرینه بر صدورش نباشد اما مورد قبول اصحاب باشد حجت است و إلافلا. خلاصه کلام اینکه محقق حلی میخواهند بفرمایند قسمی از خبر واحد عادل بدون قرینه هست که حجت میباشد. (اگر هم این نسبتبه محقق حلی را نپذیرید در برداشت دوم، کلام محقق نقد خواهد شد)
برداشت دوم: حجیت خبر واحد عادل مطلقا
گفتیم نسبت به مدعای مرحوم شیخ طوسی در عدة الأصول دو برداشت متناقض ارائه شده است. برداشت اول میگفت به اعتقاد شیخ طوسی فقط خبر واحد عادلی حجت است که قرینه بر صدق راوی و صدور روایت داشته باشیم.
اما برداشت دوم که مورد تأیید مرحوم شیخ انصاری است برداشت علامه حلی است.
مرحوم شیخ انصاری میفرمایند (حتی اگر بپذیریم محقق حلی از عبارات شیخ طوسی چنین برداشت کرده که خبر واحد عدل امامی فقط در صورت وجود قرینه حجت است)، برداشت مرحوم علامه حلّی از عبارات شیخ طوسی این است که خبر واحد عدل امامی حجت است مطلقا چه مع القرینة چه بدون قرینه و این برداشت أظهر و روشنتر از برداشت مرحوم حقق حلی در تقیید حجیت به وجود قرینه.
دلیل تقدیم برداشت علامه حلی بر برداشت محقق حلی این است که شیخ طوسی فرمودند امامیه اجماع دارند بر حجیت خبر واحد عادل، سپس اشاره کردند به تدوین اخبار در کتب، باید دقت کنیم ببینیم این اشاره به تدوین اخبار در کتب برای چه مطلبی است؟
معتقدان برداشت اول به شیخ طوسی نسبت میدهند که تدوین در کتب قید برای حجیت خبر واحد عادل است یعنی نقل روایت در کتب مشهوره دال بر اجماع بر حجیت یک یک أخبار است.
در حالی که این برداشت صحیح نیست زیرا شیخ طوسی به این جهت سخن از تدوین روایات در کتب به میان آوردند که نشان دهند اگر اصحاب خبر عادل واحد را قبول نداشتند و حجت نمیدانستند در کتبشان ذکر نمیکردند و با تلاش و زحمت طاقت فرسا به گردآوری و تدوین این روایات نمیپرداختند.
پس شیخ طوسی هم نسبت به حجیت اخبار عدول (راویان امامیه) ادعای اجماع کردند هم نسبت به حجیت اخبار طوائفی از غیر امامیه مانند بنی فضال ادعای اجماع کردند به جهت ثقه بودن این طوائف، لذا در هیچکدام از این دو ادعای اجماع ملاک ذکر در کتب مشهوره نیست.
و إلا فلم یأخذ ... اگر مرحوم شیخ طوسی مطلق خبر واحد عادل را (چه با قرینه چه بدون قرینه) حجت نمیدانستند آن را در عنوان و ابتدای سخنشان مطرح نمیکردند. در حالی که طبق نقل مرحوم شیخ انصاری در صفحه 312 کتاب رسائل، مرحوم شیخ طوسی فرمودند: "و أما ما اخترته من المذهب ..." و در این کلامشان نفرمودند أخبار باید قرینه قطعیه بر صدق داشته باشند.
نکته: دلیل دو اجماع متناقض در کلام سید مرتضی و شیخ طوسی
تا اینجا کلام در این بود که چند ادعای اجماع منقول در کلمات علماء را بررسی کنیم. کلام مرحوم شیخ طوسی به تفصیل مورد ملاحظه قرار گرفت. در پایان بررسی کلام مرحوم شیخ طوسی به پاسخ به یک سؤال مهم میپردازند.
سؤال: به چه دلیل دو عالم بزرگ شیعه در دو ادعای به ظاهر متناقض با یکدیگر مخالفت دارند؟ چرا مرحوم شیخ طوسی ادعا میکنند إمامیة اجماع دارد بر حجیت خبر واحد عادل و مرحوم سید مرتضی ادعای میکنند إمامیة اجماع دارد بر عدم حجیت خبر واحد؟
آیا این دو ادعا واقعا متناقض است یا وجه جمعی بین این دو ادعا وجود دارد؟
پاسخ مرحوم شیخ انصاری به این سؤال خواهد آمد.
جلسه چهل و دوم (یکشنبه، 98.09.24) بسمه تعالی
ثم إنه لایبعد وقوع مثل... ص328، س13
گفتیم مرحوم شیخ انصاری بعد از بیان دو برداشت متفاوت از کلام مرحوم شیخ طوسی و تأیید برداشت دوم (علامه حلی) به یک سؤال پاسخ میدهند. سؤال این بود که چرا هر کدام از شیخ طوسی و سید مرتضی نسبت به دیدگاه امامیه در خبر واحد دو ادعای اجماع متناقض مطرح میکنند، مرحوم شیخ طوسی ادعا میکنند اجماع امامیه را بر حجیت خبر واحد عادل و مرحوم سید مرتضی ادعا میکنند اجماع امامیه بر عدم حجیت خبر واحد را. چنین ادعای متناقضی با وجود اینکه هر دو از بزرگان امامیه و معاصر و خبیر به دیدگاه امامیه در چنین مسائلی هستند چگونه قابل توجیه و جواب است؟
جواب از تنافی دو ادعای شیخ طوسی و سید مرتضی
مرحوم شیخ انصاری به دو توجیه و دو وجه جمع اشاره میکنند:
وجه جمع اول: ادعای سید اجماع قولی و ادعای شیخ اجماع عملی است
قبل از بیان توجیه اول در پاسخ به سؤال به یک مقدمه اشاره میکنند:
مقدمه فقهی اصولی: سطح اختلافات در فقه و اصول
نسبت به سطح اختلافات علمی استدلالی فقهاء به سه نکته باید توجه داشت:
الف: تا زمان مرحوم سید مرتضی که کتاب اصولی الذریعة إلی أصول الشریعة را تألیف فرمودند، تدوین کتب اصولی و تصنیف مستقل مبانی اصولی بین امامیه اندک بوده لذا همین ندرت تدوین و تصنیف اصول سبب خفاء نظریات علماء میشده است.
ب: اختلاف در یک مبحث جزئی و فرع فقهی (مثل مشروع بودن عبادات صبی) بیشتر از مباحث کلی علم اصول جلب توجه میکرده زیرا اکثر فقهاء به فتوایشان در فروع فقهی اشاره میکردند و وجود اختلاف به راحتی قابل کشف بوده است.
ج: نه تنها در مباحث کلی مانند حجیت خبر واحد شاهد دو ادعای اجماع مخالف یکدیگر توسط شیخ و سید هستیم بلکه در مباحث فرعی جزئی هم چنین تنافی وجود دارد که هر کدام نظری متفاوت إتخاذ کنند و هر کدام هم مدعی اجماع امامیه بر فتوای خودش باشد.
بعد از مقدمه در بیان وجه جمع اول میفرمایند مسلم است که فقهاء شیعه به بعض روایات عمل کرده و مطابق آنها فتوا میدادهاند و بعض روایات را طرح کرده و کنار گذاشته و عمل نمیکردهاند. لکن در کیفیت نگاه به این عمل و طرح در مواجهه فقهاء با روایات دو برداشت انجام شده:
مرحوم سید مرتضی برداشتشان از این موضع فقهاء چنین بوده که هر جا خبر متواتر یا محفوف به قرائن بر صدق وجود داشته فقهاء به آن عمل نمودهاند و هر جا چنین نبوده روایت را طرح کرده و کنار میگذاشتهاند. مرحوم سید مرتضی تصریح میکنند در عبارتشان که اگر فقهاء به روایتی عمل نمودهاند یا معتقد به تواتر آن بوده اند یا معتقد به وجود قرینه بر صدق خبر بودهاند.
مرحوم شیخ طوسی برداشتشان از این موضع فقهاء در کاربست روایات چنین بوده که با وجود عدم تواتر و عدم وجود قرینه قطعیه در اکثر روایات اگر میبینیم فقهاء به خبر واحد عمل میکردهاند به این جهت بوده که آن خبر واحد جامع شرایط حجیت بوده است که در صفحه 312 رسائل و ابتدای طرح کلام مرحوم شیخ طوسی گذشت که ایشان میفرمایند شرایط حجیت خبر واحد این است که: "أنّ خبر الواحد إذا کان واردا من طریق أصحابنا القائلین بالإمامة و کان ذلک مرویّا عن النبیّ صلّى اللّه علیه و آله أو عن أحد الأئمّة علیهم السّلام و کان ممّن لا یطعن فی روایته و یکون سدیدا فی نقله و لم یکن هناک قرینة تدلّ على صحّة ما تضمّنه الخبر لأنّه إذا کان هناک قرینة تدلّ على صحّة ذلک کان الاعتبار بالقرینة، و کان ذلک موجبا للعلم کما تقدّمت القرائن جاز العمل به."
نتیجه اینکه هم شیخ طوسی هم سید مرتضی وقتی مواجهه عملی فقهاء إمامیه را دیدهاند هر کدامشان علت عمل نمودن یا طرح کردن یک روایت را بر اساس برداشت خودشان تبیین کردهاند.
مرحوم شیخ انصاری بعد پاسخ از دو اشکال به وجه جمع اول تصریح میکنند.
با این توجیه دو اشکال پیش میآید که مرحوم شیخ پاسخ میدهند:
اشکال اول: این توجیه کلام مرحوم سید مرتضی که ایشان فقط عمل فقهاء را دیدهاند و از آن برداشتی مطابق با عقیده خودشان داشتهاند با تصریح سید مرتضی سازگار نیست زیرا ایشان تصریح میکنند که فقهاء امامیه نه فقط عملا بلکه قولا تصریح دارند به اینکه چنانکه عمل به قیاس مذموم است، عمل به خبر واحد هم مذموم و مورد انکار امامیه است. پس کلام سید مرتضی صرف برداشت از عمل فقهاء نیست بلکه نقل تصریح قولی خود فقهاء امامیه به عدم حجیت خبر واحد بدون قرنیه است. *
جواب: مرحوم شیخ انصاری در جواب از اشکال اول میفرمایند مرحوم شیخ طوسی هم این تصریحات قولی فقهاء را دیده بودند لکن فرمودند اگر فقهاء شیعه میگویند به خبر واحد عمل نمیکنیم به جهت حضور در مقام مناظره با عالمان اهل سنت بوده زیرا محتوای روایات امامیه مخالف محتوای روایات اهل سنت بوده و وقتی اهل سنت اعتراض میکردند چرا به سنت پیامبر که ما نقل میکنیم اعتنا نمیکنید جواب میدادند زیرا ما خبر واحد را حجت نمیدانیم. (این کلام شیخ طوسی در پاسخ به اشکال دوم از هفت اشکال مذکور در کلامشان در صفحه 313 کتاب رسائل، جلسه 36، صفحه 69 جزوه گذشت)
اشکال دوم: صاحب معالم به کلام شیخ طوسی مبنی بر اینکه فقهاء شیعه در مقام مناظره میگفتهاند خبر واحد حجت نیست، اشکال میکنند و میفرمایند اصلا فقهاء امامیه نیازی نداشتند در مناظرات چنین مطلبی بگویند زیرا همین که امامیه در خبر واحد، عادل بودن راوی را شرط میدانند به معنای عدم حجیت روایات مخالفین و اهل سنت است لذا وقتی شرط عدالت و تشیع در آنها نیست خود به خود روشن است که امامیه به آن عمل نمیکند پس ادعای شیخ طوسی وجهی ندارد که فقهاء امامیه بخواهند پا را فراتر گذاشته و حجیت خبر واحد را انکار کنند تا روایات اهل سنت را تضعیف نمایند.
جواب: مرحوم شیخ طوسی میگویند فقهاء شیعه در مقام تقیّة اینگونه اظهار نظر میکردهاند تا از تبعات سوء تصریح به فسق روات اهل سنت در امان بمانند، لذا ظاهر را حفظ کرده و میگفتهاند هر چند راوی اهل سنت از نگاه آنان مطعون و ضعیف هم نباشد باز هم امامیه به روایتش عمل نمیکنند زیرا برای عمل به خبر واحد ظنی نیاز به قرینه قطعیه بر صدور میباشد.
و الحاصل أن الإجماع الذی... ص330، س10
مرحوم شیخ انصاری با توجه به اشکال اول، وجه جمع اول را اینگونه جمع بندی میکنند که:
مقصود سید مرتضی از ادعای اجماع امامیه بر عدم حجیت خبر واحد عادل، ادعای اجماع قولی امامیه است.
مقصود شیخ طوسی از ادعای اجماع امامیه بر حجیت خبر واحد عادل، ادعای اجماع عملی امامیه است.
پس یک نفر قول امامیه را مبنای قضاوت و ادعای اجماع قرار داده و دیگری عمل امامیه را مبنای قضاوت قرار داده است.
حال کدام یک را مبنای قضاوت قرار دهیم؟
ـ اگر قول را مبنای قضاوت قرار دهیم باید مانند سید مرتضی عمل امامیه را توجیه کنیم و بگوییم امامیه ای که میگویند خبر واحد حجت نیست، به خبر واحدی عمل کردهاند که همراه با قرینه قطعیه بوده است.
ـ اگر عمل امامیه را مبنای قضاوت قرار دهیم باید مانند شیخ طوسی قول امامیه را توجیه کنیم که گفتار امامیه در عدم حجیت خبر واحد به جهت تقیه در خصوص مناظرات بوده است.
ممکن است گفته شود راهی که سید مرتضی رفتهاند بهتر است لذا باید قول امامیه را مبنای قضاوت قرار داد و عملشان را توجیه نمود زیرا امامیه قولشان روشن و واضح است که خبر واحد را حجت نمیدانند لذا اگر بگوییم این قول در مقام مناظره بوده خلاف ظاهر است به تعبیر مرحوم شیخ انصاری کلام شیخ طوسی مخالف ظاهر قول امامیه است اما کلام سید مرتضی مخالف عمل امامیه نیست.
توضیح مطلب: عمل فقهاء مجمل است ما فقط میبینیم فقهاء فتوایی موافق با یک روایت دادهاند اما اینکه حتما این روایت را فاقد قرینه قطعیه میدانستهاند یا واجد قرینه میدانستهاند معلوم نیست و امکان دارد بگوییم روایت را دارای قرینه قطعیه میدیدهاند. اما قول فقهاء مجمل نیست و صراحتا میگویند خبر واحد حجت نیست. لذا چون در قول اجمالی وجود ندارد مانند سید مرتضی همان را مقدم میکنیم.
نقد وجه جمع اول:
میفرمایند در بیان وجه جمع دوم روشن خواهد شد که حمل شیخ طوسی مقدم است و باید عمل فقهاء را مبنا قرار دهیم زیرا قول امامیه ممکن است یا به جهت تقیه از طعن راویان اهل سنت به فسق بوده یا اینکه نهایتا بگوییم قائلین به عدم حجیت خبر واحد تعداد اندکی از علماء معلوم النسب هستند و چنین مخالفتی هم خللی به اجماع و کاشفیت آن از رأی معصوم وارد نمیکند.
تحقیق:
* مرحوم ابن ادریس (م598ه) هم تعبیر خاصی در نفی عمل به خبر واحد دارند و بعد از اشاره به کلام مرحوم سید مرتضی میفرمایند: فعلى الأدلّة المتقدّمة أعمل، و بها آخذ و أفتی و أدین اللّٰه تعالى، و لا ألتفت إلى سواد مسطور، و قول بعید عن الحقّ مهجور، و لا اقلّد إلا الدلیل الواضح، و البرهان اللائح، و لا أعرّج الى أخبار الآحاد، فهل هدم الإسلام إلا هی
جلسه چهل و سوم (دوشنبه، 98.09.25) بسمه تعالی
و یمکن الجمع بینهما بوجه آخر ... ص331، س5
کلام در بیان وجه جمع بین دو ادعای متناقض مرحوم شیخ طوسی و مرحوم سید مرتضی در جایگاه خبر واحد نزد امامیه بود.
وجه جمع دوم: مقصود سید از قرینه علمیه همان وثوق است.
مدعای مرحوم سید مرتضی: خبر واحد عادل در صورتی که با قرینه علمیه همراه باشد حجت است به اجماع امامیه.
مدعای مرحوم شیخ طوسی: خبر واحد عادل ثقه حتی بدون قرینه هم حجت است به اجماع امامیه.
فارق اصلی بین این دو ادعای اجماع که منجر به تناقض ظاهری میشود مسأله قرینه علمیه است که سید مرتضی مدعی و شیخ طوسی منکر آن است. مرحوم شیخ انصاری حل تناقض بین دو مدعی را در تأمل نسبت به همین اصطلاح میبینند.
مرحوم سید مرتضی در تعریف علم در کتاب الذریعة إلی أصول الشریعة، ج1، ص20 میفرمایند: و اعلم أن العلم ما اقتضى سکون النفس. علم آن حالت نفسانی است که سبب اطمینان (سکون و طمأنینه) و وثوق است. بعضی از اخباریان هم به این نکته تصریح دارند که مراد ما از ادعای علم به صدور اخبار همین معنا است نه یقین صد در صدی که یک در صد هم احتمال خلاف ندارد.
حال جمع بین دو مدعی چنین است که بگوییم:
مرحوم شیخ طوسی منکر وجود قرینه علم و یقین آور در اخبار امامیه هستند و معتقدند هیچ یک از أدله أربعة قرینه نیستند بر علم به صدور اکثر اخبار امامیه بلکه اصلا وجود چنین قرینهای برای اکثر اخبار امامیه محال است لذا همان وثوق به صدور روایت و صدق راوی کافی است.
مرحوم سید مرتضی مدعی وجود قرینه علمیه به معنای قرینه اطمینانیهای هستند که وثوق به صدور روایت یا صدق راوی میآورد.
پس هم مرحوم سید مرتضی مدعی وجود قرائن اطمینانیه و وثوق به صدور روایت هستند هم مرحوم شیخ طوسی.
سؤال: حال که تناقض رفع شد سؤال این است که قول و گفتار امامیه مبنی بر عدم حجیت خبر واحد به چه دلیل بوده است؟
جواب: میفرمایند به یکی از دو جهت:
جهت اول: مقصود از انکار حجیت خبر واحد و عمل امامیه به آن که سید مرتضی هم به آن تمسک نمودهاند خبر واحدی است که تعبّدا و چشم بسته و بدون حصول وثوق و اطمینان به صدور یا صدق راوی بخواهد مورد عمل قرار گیرد.
جهت دوم: یا بگوییم مقصودشان انکار عمل به خبر واحدی است که اطمینان و وثوق به صدور آن از راه نقل اهل سنت حاصل شده باشد. پس اگر علماء امامیه در مناظرات میفرمودند خبر واحد حجت نیست مقصودشان این بود که با نقل توسط اهل سنت اطمینان و وثوق به صدور حاصل نمیشود
و الإنصاف أنه لم یتّضح ... ص332، س1
مرحوم شیخ انصاری در مقام قضاوت نسبت به وجه جمع دوم میفرمایند انصاف این است که مرحوم شیخ طوسی هم کلامشان بر چیزی بیشتر از حصول اطمینان و وثوق به صدور که موجب سکون نفس میشود، دلالت ندارد. چرا که در عدة الأصول، ج1، ص126 تصریح فرمودند: فأما ما اخترته من المذهب فهو : أن خبر الواحد إذا کان واردا من طریق أصحابنا القائلین بالإمامة ، وکان ذلک مرویا عن النبی صلى الله علیه وآله وسلم أو عن واحد من الأئمة علیهم السلام، وکان ممن لا یطعن فی روایته ، ویکون سدیدا فی نقله ، ولم تکن هناک قرینة تدل على صحة ما تضمنه الخبر ، لأنه إن کانت هناک قرینة تدل على صحة ذلک ، کان الاعتبار بالقرینة ، وکان ذلک موجبا للعلم ونحن نذکر القرائن فیما بعد جاز العمل به.
مرحوم شیخ انصاری در پایان میفرمایند وجه دوم بهترین وجه جمع بین دو مدعا است. مخصوصا با ملاحظه این نکته که از طرفی مرحوم سید مرتضی ادعا میکنند اکثر اخبار آحاد نزد امامیه یا سند متواتر دارند یا همراه با قرائن هستند. خوب روشن است که اکثر اخبار نمیتوانند همراه با قرائن علمیه باشند اما میتوانند همراه با قرائن اطمینانیه باشند.
از طرف دیگر مرحوم شیخ طوسی هم وجود قرائن علمیه در اکثر اخبار را انکار کردن بلکه محال میدانند.
مورد منقول دوم: از مرحوم سید بن طاووس
تا اینجا کلام در این بود که بر حجیت خبر واحد به أدله اربعه تمسک شده است، سومین دلیل اجماع بود، فرمودند به چند تقریر و بیان به اجماع تمسک شده است. تقریر اول ادعای اجماع امامیه بر حجیت خبر واحد عادل به نحو موجبه جزئیه بود. فرمودند این تقریر را هم به نحو اجماع محصل هم منقول ثابت میکنیم. برای اثبات وجود اجماع منقول بر حجیت خبر واحد به کلام چند تن از علماء تمسک میکنند. تا کنون کلام در ادعای اجماع بر حجیت خبر واحد به نقل مرحوم شیخ طوسی بود.
اما مورد دوم از موارد نقل اجماع امامیه بر حجیت خبر واحد از مرحوم سید رضی الدین بن طاووس (م 664 ه) است. *
ایشان در کتاب فرج المهموم، ص42 در بابی مربوط به مسائل نجوم، ضمن بیان چند نقد به مرحوم سید مرتضی، در عبارتی مختصر به ادعای ایشان نسبت به عدم حجیت خبر واحد هم پرداخته و آن را نقد کرده که مرحوم شیخ انصاری تقریبا تمام عبارت را آوردهاند. **
مرحوم سید بن طاووس میفرمایند:
تعجب من تمام نمیشود از اینکه چگونه امر بر مرحوم سید مرتضی مشتبه شده است که ادعا کردهاند شیعه به اخبار آحاد در امور شرعیه عمل نمیکند، و کسی که از تواریخ شیعه و اخبار آنان آگاه باشد و عمل بزرگان آنان را دیده باشد مییابد که تمام مسلمین از جمله خود سید مرتضی و سایر علماء شیعه از گذشتگان به آخبار آحاد عمل میکرده اند چنانکه مرحوم شیخ طوسی د رکتاب عدة الأصول و دیگران به تفصیل بیان نمودهاند.
مورد منقول سوم: مرحوم علامه حلی
مرحوم علامه حلی (م 726 ه) هم در کتاب نهایة الوصول إلی علم الأصول میفرمایند امامیه دو طائفه هستند یکی اخباریان که در اصول و فروع دین تکیهگاه و اعتمادشان به اخبار است و دیگری اصولیان که مانند مرحوم شیخ طوسی اتفاق نظر دارند بر حجیت خبر واحد الا مرحوم سید مرتضی و اتباع ایشان که مخالف حجیت خبر واحداند آن هم به جهت شبههای که برایشان حاصل شده است.
مورد منقول چهارم: مرحوم علامه مجلسی
مرحوم علامه محمد باقر مجلسی (م1111ه) هم در بعض کتبشان مانند بحار الأنوار ادعا میکنند که امامیه در تمام دورهها از قدماء و بعد قدماء خبر واحد را حجت میدانستهاند و به آن عمل مینمودهاند. ایشان در بحار الأنوار، ج86، ص223 میفرمایند: حجیة الاخبار ووجوب العمل بها مما تواترت به الاخبار ، و استقر علیه عمل الشیعة ، بل جمیع المسلمین فی جمیع الأعصار.
تحقیق:
* مطالعه در زندگانی مرحوم رضی الدین بن طاووس و شخصیتشناسی ایشان و مراجعه با آثار ایشان بسیار برایتان مفید است. کتب ایشان در مباحث مختلف علمی و معارفی بسیار مفید است. کتاب کشف المحجة لثمرة المهجة که خطاب به فرزندشان محمد نگاشتهاند در زمینه مباحث تربیتی، اجتماعی و عقائدی (با نگاه مناظرهای و بیان روان و همه کس فهم عقائد) بسیار مفید است. شیوه و سبک زندگی ایشان به گونهای بوده که با وجود زیستن در نزدیک به هشتصد سال پیش اما سلائق جالبی داشتهاند که چند سالی است در این اواخر در کشور ما به عنوان یک کشور شیعی مرسوم شده است مانند جشن تکلیف یا حفظ قرآن.
هر چند شخصیت علمی ایشان ذو أبعاد بوده و در فقه نیز متخصص بوده اما همیشه به جهت شدت احتیاط از ارائه رساله عملیه خودداری کردند. در هر صورت شخصیت ایشان بین شیعه و اهل سنت بیشتر به عنوان عالم دعائی شناخته شدهاند که مهمتری منابع و مراجع دعائی شیعه را تدوین و گردآوری کردهاند. یکی از نکات مهم نسبت به شخصیت و جایگاه علمی ایشان کتابخانه جامعی است که ایشان در اختیار داشته و نسخ خطی مهمی را گردآوری کرده بودند.
إتان کلبرگ استاد دانشگاه عبری اورشلیم (متولد 1943 میلادی در تلآویو) که تخصصش در زمینه مطالعات شیعی و عالمان شیعی است کتابی دارد با عنوان "کتابخانه ابن طاووس" این کتاب را کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی در سال 1371 به چاپ رسانده است. إتان کلبرگ در مقدمه آن مینویسد: و در جریان رخدادهاى خطیرى که در تاریخ اسلامى روى داد داراى نقشى محدود - اما قابل ملاحظه - بود .
با این حال اهمیت ابن طاووس بیش از این است ، او نماینده آخرین نسلى است که بیشتر ادبیات متقدم شیعى را که بعدا به صورت غیر قابل برگشتى از میان رفت ، در اختیار داشت . تألیفات برجاى مانده وى تا حدودى به ما کمک مى کند تا کتابخانه او را باز سازى کرده و درباره علائق و آفاق فکرى یک عالم مسلمان را در آخرین سالهاى دوره عباسى آگاهیهایى بدست آوریم . به علاوه تعداد زیادى از متون شیعى و سنى که وى در نوشتههایش به آنها ارجاع داده و بیشتر آنها بدست ما نرسیده اطلاعات با ارزش و منحصر بفردى را بطور عموم درباره ادبیات عربى قرون میانه در دسترس ما قرار مى دهد . اطلاعات فنى که وى عرضه کرده در دوره و محیط وى همانندى نداشته و داراى جزئیاتى نظیر قدمت کتابها ، قطع و اندازه نسخههایى است که وى از آنها بهره برده است . ابن طاووس یک نمونه کم نظیر است از شخصى بخصوص با کتابخانهاى خاص که مى توان در روش کار وى مطالعه کرده و به کمک آن فضاى کلى محیط وى را ارزیابى کرد .
** ذیل عبارت مرحوم سید بن طاووس چنین است: وقد ذکرنا فی ( کتاب غیاث سلطان الورى ) لسکان الثرى ، صحة العمل باخبار الآحاد، وأوضحنا العمل به فی سائر البلاد ، وبین کافة العباد.
جلسه چهل و چهارم (سهشنبه، 98.09.26) بسمه تعالی
ثم إن مراد العلامة ... ص333، س12
دو نکته در کلام مرحوم علامه حلی
مرحوم شیخ انصاری بعد از بیان موارد چهارگانه نقل اجماع، دو نکته در کلام علامه حلی را توضیح میدهند:
نکته اول: مقصود ایشان از اخباریان
نسبت به مقصود علامه از اخباریان دو احتمال است:
احتمال اول: قبل از توضیح این احتمال به یک مقدمه کلامی اشاره میکنیم با دو هدف یکی اطلاع از دیدگاه دو مکتب اهل بیت و خلفا در مسأله عصمت، دیگری آشنایی شما با منابع مذکور در آن که بسیار برایتان مفید است:
مقدمه کلامی: دیدگاه مکتب اهل بیت و خلفا در عصمت
عصمت از دیدگاه مکتب اهل بیت:
شیخ مفیدنسبت به اعتقاد شیعه در عصمت میفرمایند: العصمة لطف یفعله الله تعالی بالمکلف بحیث یمتنع منه وقوع المعصیة و ترک الطاعة مع قدرته علیهما.[29] این عصمت از دیدگاه شیعه مطلق است یعنی عصمت از گناهان کبیره و صغیره، عمداً و سهواً، قبل و بعد بعثت را شامل میشود.[30] یکی از ادله شیعه بر عصمت این است که:
قابل رتبه نبوت کسی است که جمیع قوای طبیعیه و حیوانیه و نفسانیه او مطیع و منقاد و مقهور عقل او شده باشد و کسی که جمیع قوتهای او تابع عقل او شوند، محال است که معصیت از او سر زند و صادر شود، زیرا که جمیع معاصی در نظر عقل قبیح است و هر که معصیتی از او صادر شود تا یکی از قوتهای او مثل قوت غضبی یا قوت شهوی یا غیرهما بر عقل او غالب نشود محال است که مرتکب معصیت شود.[31]
این دیدگاه مورد تأیید متفکر برجسته اهل سنت، فخر رازی نیز هست. او در تأیید اصل ایده عصمت در نگاه شیعه و اصل نیاز به انسان کامل و عصمت و کمال او از جهت نظری و عملی در کتاب المطالب العالیة که به تعبیر ابن تیمیة آخرین کتاب او است که تمامی علومش را در آن جمع نموده،[32] مینویسد: جماعة الشیعة الإمامیة یسمونه بالإمام المعصوم و قد یسمونه بصاحب الزمان و یقولون بأنه غائب، و لقد صدقوا فی الوصفین أیضا.[33] گروه شیعه امامیه او را امام معصوم مینامند و گاهی او را صاحب الزمان میخوانند، و معتقدند او غائب است و در هر دو وصف صاحب و غائب راست گفتهاند.
البته او قبل از بیان این عقیده در کتاب تفسیرش برخلاف این معتقدَش، ذیل آیه "لاینال عهدی الظالمین" با ظلم در حق خودش و قرآن میگوید: أما الشیعة فیستدلون بهذه الآیة على صحة قولهم فی وجوب العصمة ظاهراً وباطناً ، وأما نحن فنقول : مقتضى الآیة ذلک ، إلا أنا ترکنا اعتبار الباطن فتبقى العدالة الظاهرة معتبرة.[34] اما شیعه به این آیه استدلال میکنند بر صحت نظریهشان در باره وجوب عصمت ظاهری و باطنی، اما ما معتقدیم: مقتضای آیه همان است اما ما لزوم عصمت باطنی را نفی میکنیم لذا صرف عدالت ظاهری معتبر خواهد بود.
عصمت از دیدگاه مکتب خلفا
در مسائل مربوط به عصمت از دیدگاه اهل سنت اختلافاتی هست که ضمن یک تقسیم کلی به بیان مختصر آراء آنان میپردازیم:
الف: قبل از بعثت. نسبت به عصمت از کفر میگویند عصمت از کفر به حکم عقل واجب نیست ولی به دلیل نقلی واجب است.[35] اکثر اشاعره، بعضی از معتزله و قاضی أبوبکر معتقدند که از نظر عقل، نبوت کسی که قبلاً کافر بوده و سپس مؤمن شده هیچ اشکالی ندارد.[36] اما اکثر معتزله آن را ممتنع میدانند.[37] نسبت به عصمت از گناهان کبیره و صغیره معتقدند: دلیل نقلی یا عقلی بر وجوب عصمت از آندو نداریم. اکثر اشاعره،[38] بعضی از معتزله و قاضی أبوبکر (بعضی هم گفتهاند اکثر اهل سنت)[39] معتقدند که دلیل سمعی بر عصمت از صغایر و کبایر قبل از بعثت نداریم و از دیدگاه عقل ارتکاب آنها توسط پیامبران امتناعی ندارد.[40] اکثر معتزله بر این باورند که صدور کبائر و صغائر پست (مانند دزدیدن شیئ کمارزش) از آنان ممتنع است (حتی اگر توبه کنند).[41]
ب: بعد از بعثت: نسبت به عصمت از کفر میگویند: امت اسلامی بر عصمت انبیا از کفر بعد از بعثت اجماع دارند.[42]
عصمت از گناهان کبیره: امت اسلامی اتفاق نظر دارند بر اینکه انبیا معصومند از انجام عمدی گناهان کبیره.[43] اما در غیرعمد (به دلیل فراموشی) اکثر (بلکه تمام)[44] اهل سنت آن را جایز دانستهاند.[45]
عصمت از کذب: مسلمانان اجماع دارند بر عصمت انبیا از تعمد در کذبی که اخلال در (آنچه که معجزه دلالت بر صدق انبیا در آن دارد) تبلیغ اصول و احکام شریعت وارد کند،[46] اما در انجام آن از روی سهو و فراموشی اختلاف نظر است و اکثر فقیهان و متکلمان،[47] همچنین قاضی أبوبکر، جواز آن را میپذیرند.[48]
عصمت از گناهان صغیره: گناهان صغیره پست، عمد و سهو آن حکم گناهان کبیره را دارد، اما سایر گناهان صغیره عمد و سهو آن از نظر اکثر اشاعره و معتزله (اکثر اهل سنت)[49]جایز است.[50]
در مورد امور دنیا نیز معتقدند ممکن است پیامبر6 شک یا اشتباه کنند[51] و نیز اشکالی ندارد جهل انبیاء به امور دنیا و حتی اعتقاد به خلاف واقع[52] زیرا سعی و تلاش پیامبران متعلق به آخرت است و امور دنیایی با آن تضاد دارد.[53]
احتمال اول این است که بگوییم مقصود از اخباریان مانند مرحوم شیخ صدوق و استاد ایشان مرحوم ابن ولید است، به این جهت که این دو بزرگوار آنقدر پایبند عمل به روایات و أخبار آحاد هستند که در مسیر عمل به أخبار آحاد بر خلاف اجماع علماء شیعه حتی سهو را هم برای نبی گرامی اسلام و اهل بیت: اثبات کرده و گمان کردهاند نفی سهو از آنان اولین درجه غلوّ است.
احتمال دوم: مقصود همان تعبیر مقلِّدة در کلام مرحوم شیخ طوسی است که فرمودند هرگاه از اینان از مباحث عقائدی مانند توحید و صفات نبی و امام مانند عصمت سؤال کنی فقط با نقل أخبار آحاد جواب میدهند که مرحوم شیخ طوسی بی توجهی به استدلال عقلی و اکتفاء به نقل در اصول دین را به بعض غفلة اصحاب حدیث نسبت دادند.
نکته دوم: مقصود از ایجاد شبهه برای مرحوم سید مرتضی
اینکه مرحوم علامه فرمودند منشأ عقیده سید مرتضی شبههای بوده که برایشان ایجاد شده نیز سه احتمال دارد:
احتمال اول: مرحوم سید مرتضی دیدهاند از طرفی امامیه میگویند خبر واحد حجت نیست و از طرف دیگر به آن عمل نمودهاند لذا برای رفع شبهه تناقض بین قول و عمل امامیه معتقد شدهاند که عمل امامیه مربوط به مواردی است که قرینه علمیه بر صدق داشتهاند.
احتمال دوم: ایشان دیده اند خبر واحد بما هو خبر واحد ذاتا شامل خبر واحد عادل ثقه و اهل سنت و حتی مشرکان هم میشود به همین جهت فرمودهاند به اجماع امامیه خبر واحد حجت نیست.
احتمال سوم: ایشان در وجود اجماع بر عدم حجیت خبر واحد شبهه داشتند لذا با اعلام مخالفتشان خواستهاند اجماع را به نوعی بشکنند.
جلسه چهل و پنجم (چهارشنبه، 98.09.27) بسمه تعالی
تذکر یک نکته:
به مناسبت اشاره مرحوم شیخ انصاری به اعتقاد مرحوم شیخ صدوق به سهو النبی صلی الله علیه و آله و سلم، نکاتی در نقد انتساب "رساله عدم سهو النبی صلی الله علیه و آله و سلم" به مرحوم شیخ مفید در دو جلسه بعد ارائه شده است.
ثم إن دعوی الإجماع علی ... ص334، س11
کلام در نقل کلمات بزرگان امامیه در اجماع طائفه بر حجیت خبر واحد بود. مرحوم شیخ چهار مورد نقل اجماع را توضیح دادند.
سؤال: شما برای اثبات حجیت خبر واحد به اجماع منقول تمسک کردید. روشن است که خبر واحد یک دلیل ظنی است و برای اثبات حجیت و مشروعیت آن نیاز به دلیل قطعی داریم، در حالی که نقل چهار مورد ادعای اجماع در کلمات بزرگان (مرحوم شیخ طوسی، مرحوم سید بن طاووس، مرحوم علامه حلی و مرحوم علامه مجلسی)، برای انسان ظن به حجیت میآورد نه قطع به حجیت خبر واحد. پس چگونه است که برای اثبات دلیل ظنی به دلیل ظنی تمسک میکنید؟
جواب: شیخ انصاری میفرمایند قبول داریم که با نقل کلام چهار تن از بزرگان امامیه فقط ظن حاصل میشود نه قطع لکن قرائن متعدد و متراکمی بر وجود این اجماع بین فقهاء داریم که سبب حصول قطع به وجود این اجماع و به تبع آن قطع به حجیت خبر واحد است.
مرحوم شیخ انصاری قبل از بیان قرائن هفتگانهشان، به عبارتی از کلام مرحوم سید مرتضی توجه میدهند که ایشان هم به وجود این اجماع و عمل اصحاب به خبر واحد إذعان دارند.
مرحوم سید مرتضی در عبارتشان نسبت به حجیت خبر واحد دو مدعی دارند:
مدعای اول: طائفه امامیه به اخبار آحاد عمل کرده و در استنباط احکام به أخبار استناد کردهاند.
مدعای دوم: اعتقاد امامیه به عدم حجیت خبر واحد مانند عدم حجیت قیاس معلوم و مقطوع است، لذا آن مواردی که امامیه به خبر واحد عمل کردهاند را باید حمل و توجیه کنیم به اینکه آن أخبار، محفوف و همراه با قرائن علمیه و قطعیه بر صدق راوی یا صدور حدیث بوده.
مرحوم شیخ انصاری میفرمایند ما مدعای اول ایشان را قبول داریم اما با مدعای دومشان موافق نیستیم.
مدعای اولشان این بود که امامیه به خبر واحد عملکردهاند، این مدعا چون با وجود نقل اجماع چهار تن از بزرگان و ضمیمه قرائن قطعیه برای ما یقینی است لذا ان را میپذیریم اما مدعای دومشان را که عمل امامیه به خبر واحد فقط در موارد وجود قرینه علمیه بوده است را نمیپذیریم زیرا به نظر ما این مدعایی است که از جانب ایشان مطرح شده نه طائفه امامیه.
بیان قرائن قطعیه بر نقل اجماع
مرحوم شیخ انصاری به هفت قرینه بر وجود اجماع بین امامیه مبنی بر عمل امامیه به خبر واحد اشاره میکنند:
قرینه اول: مبنای اصحاب اجماع
قبل از توضیح قرینه اول به یک مقدمه رجالی اشاره میکنیم:
مقدمه رجال: مبنای اصحاب اجماع
در این مقدمه به توضیخ مختصر دو نکته رجالی میپردازیم:
الف: مرحوم کشی از بزرگان علم رجال نزد امامیه کتاب رجالی مهمی داشتهاند به نام "معرفة الرجال" اصل این کتاب به ما نرسیده است اما گزیدهای از آن تحت عنوان "إختیار معرفة الرجال" که توسط مرحوم شیخ طوسی گردآوری شده به ما رسیده است.
ب: مرحوم کشی در مواردی از کتاب إختیار معرفة الرجال از جمله در ج2، ص507 میفرمایند: "أجمعت العصابة على تصدیق هؤلاء الأولین من أصحاب أبی جعفر علیه السلام وأبی عبد الله علیه السلام وانقادوا لهم بالفقه ، فقالوا : أفقه الأولین ستة: زرارة ، ومعروف بن خربوذ ، وبرید ، وأبو بصیر الأسدی ، والفضیل بن یسار ، ومحمد بن مسلم الطائفی ، قالوا : وأفقه الستة زرارة." همچنین در ج2، ص673 میفرمایند: "أجمعت العصابة على تصحیح ما یصح من هؤلاء وتصدیقهم لما یقولون وأقروا لهم بالفقه ، من دون أولئک الستة الذین عددناهم وسمیناهم ، ستة نفر : جمیل بن دراج . وعبد الله بن مسکان ، وعبد الله بن بکیر ، وحماد بن عیسى ، وحماد ابن عثمان ، وأبان بن عثمان ." پس ایشان میفرمایند تعدادی از اصحاب اهل بیت علیهم السلام و راویان هستند که طائفه امامیه بر صادق بودن آنان در نقل روایات و اینکه مقیّد هستند تنها از ثقه روایت نقل کنند، اجماع دارند.
محققان معاصر نیز این مبنا را قبول دارند هرچند نسبت به تعداد چنین افرادی اختلاف است و بعضی تعداد آنان را بین هزاران راوی، تا هجده نفر میرسانند.
مرحوم شیخ انصاری میفرمایند مبنای رجالی مشهور "اصحاب اجماع" بین امامیه دلالت میکند بر اینکه لازم نیست در عمل به اخبار آحاد حتما قطع به صحت داشته باشیم بلکه حتی با وجود احتمال بسیار ضعیفِ عدم صدور یک روایت، باز هم امامیه میگویند به خبرهایی که این افراد مخصوص نقل کنند وثوق و رکون به صدور و صحتشان داریم و مورد تصحیح قرار گرفته است. (همین تعبیر تصحیح در جمله "تصحیح ما یصح عنهم" دلالت میکند بر عدم قطع و یقین به صدور یک روایت زیرا معنای تصحیح این است که اشکال و خدشه ضعیفی وجود دارد اما از آن چشم پوشی میکنند)
نتیجه: مبنای اصحاب اجماع میگوید طائفه امامیه معتقدند خبر واحد اگر از این افراد خاص باشد حتی بودن قرینه قطعیه هم، حجت و مورد عمل اصحاب است. پس شرط وجود قرینه علمیه مطرح نیست.
قرینه دوم: قبول مرسلات ابن أبی عمیر
قبل از بیان این قرینه هم یک مقدمه رجالی بیان میکنیم:
مقدمه رجالی: مرسلات ابن ابی عمیر
تعریف مرسله را قبلا تبیین کردیم که روایتی است که در سند آن افتادگی وجود دارد و مثلا معلوم نیست آخرین نفری که از امام معصوم نقل کرده چه کسی بوده است. یکی از افرادی که در نقل روایتش چنین مواردی وجود دارد ابن ابی عمیر (متوفی 217ه) از بزرگان روات شیعه است. ایشان زمان امام کاظم و امام رضا و امام جواد علیهم السلام را درک کرد. در زمان هارون الرشید و مأمون عباسی بسیار زندان و سختی و شکنجه کشید اما در مقابل درخواست آنان مبنی بر معرفی شیعیان مقاومت نمود. در یکی از موارد زندانی شدنش نوشته ها و روایاتی را که گردآوری کرده بود زیر خاک پنهان نمود و بعد رهایی از زندان متوجه شد کتابهایش بر اثر رطوبت از بین رفتهاند لذا با توجه به حافظه قویاش دوباره روایات را مکتوب نمود اما مواردی که اطمینان به شخص ناقل از مثلا امام صادق علیه السلام نداشت نام او را ذکر نکرد. نسبت به چنین روایاتی که اصطلاحا مرسله نامیده میشود مرحوم نجاشی از بزرگان و متخصصان علم رجال در شیعه میفرمایند اصحاب امامیه این مرسلات ابن ابی عمیر را قبول کرده و از حجیت آن چنین تعبیر میکنند که لایروی و لایرسل إلا عن ثقه.
تعداد کثیری از فقهاء خبرهای واحد و مرسلههای ابن ابی عمیر را به تبع مرحوم نجاشی حجت دانسته و به آنها عمل میکنند و روشن است که علت عمل به مراسیل ابن ابی عمیر این نیست که قرینه قطعیه بر صدور آنها داشتهاند بلکه به جهت إکتفاء به وثاقت افراد به این مرسلات عمل میکردهاند. همچنین مرحوم فاضل آبی صاحب کشف الرموز شاگرد مرحوم محقق حلی نسبت به مراسیل بزنطی هم همین مبنا را پذیرفتهاند.
قرینه سوم: کلامی از مرحوم ابن ادریس
قبل از بیان این قرینه هم به یک مقدمه فقهی اشاره میکنیم:
مقدمه فقهی: مسأله مواسعه و مضایقه
یکی از مباحث فقهی مهم و مطرح بین فقهاء این است که آیا خواندن نماز قضا واجب فوری و مضیّق است یا واجب موسع و زماندار است. فقهای مختلفی از جمله مرحوم شیخ انصاری تحت همین عنوان مذکور، رسالهای نگاشتهاند. مقصود از مضایقه آن است که خواندن قضای نماز واجب فوری و مضیّق است و مقصود از مواسعه آن است که خواندن قضای نماز واجب موسع است.
مرحوم ابن ادریس فرمودهاند امامیه اجماع دارند بر مبنای مضایقه در قضای نماز واجب، و در مقام تبیین این اجماع بعد نام بردن جمعی از راویان و فقهاء فرمودهاند همه اینان اخبار مضایقه را نقل نمودهاند، سپس فرمودهاند وقتی امامیه معتقد است که ردّ خبر یک راوی ثقه و مورد اعتماد جایز نیست پس کنار گذاشتن حکم وجوب فوری قضای نماز هم جایز نیست.
مرحوم شیخ انصاری میفرمایند مرحوم ابن ادریس با توجه به دو مقدمه نتیجه میگیرند امامیه معتقد به مضایقه هستند:
1. امامیه اخبار مضایقه را نقل کردهاند. 2. امامیه اجماعا معتقد به صحت عمل بر اساس روایت ثقه هستند.
سپس نتیجه گرفتهاند که پس حکم مضایقه اجماعی است.
مرحوم شیخ میفرمایند نمیدانیم وقتی برای مرحوم ابن ادریس این عقیده امامیه نسبت به خبر واحد ثقة روشن است چرا به تبع مرحوم سید مرتضی فرمودهاند خبر واحد ثقه بدون قرینه علیمه حجت نیست.
البته ممکن است برای اعتقاد مرحوم ابن ادریس به عدم حجیت خبر واحد ثقه فاقد قرینه توجیهی مطرح شود که مقصود ایشان از روایت ثقه در عبارت مذکور و بحث مضایقه، روایتی است که مقطوع الصدور باشد.
لکن مرحوم شیخ انصاری میفرمایند چنین توجیهی قابل گفتن نیست.
بلکه مقصود از وثاقت چنانکه در وجه جمع دوم بین کلام شیخ طوسی و مرحوم سید مرتضی گفتیم اطمینان و سکون نفس به صدور حدیث از امام معصوم است.
جلسه چهل و ششم (شنبه، 98.09.30) بسمه تعالی
و منها: ما ذکره المحقق فی ... ص338، س2
قرینه چهارم: کلام محقق حلی
چهارمین قرینه قطعیه بر اجماع امامیه بر عمل به خبر واحد ثقه، کلام مرحوم محقق است که قبل از بیان آن به یک مقدمه اشاره میکنیم:
مقدمه کلامی: حشویه و عقائد آنان
شهرستانی (م548ه) در کتاب ملل و نحل که از کتب مرجع در شناخت مذاهب اسلامی است میگوید: اما مشبهة الحشویة فحکى الأشعری عن محمد بن عیسى انه حکى عن مضر وکهمس واحمد الهجیمی انهم أجازوا على ربهم الملامسة والمصافحة وان المسلمین المخلصین یعانقونه فی الدنیا والآخرة إذا بلغوا فی الریاضة والاجتهاد إلى حد الاخلاص والاتحاد المحض وحکى الکعبی عن بعضهم انه کان یجوز الرؤیة فی دار الدنیا وان یزوره ویزورهم وحکى عن داود الجواربی انه قال اعفونی عن الفرج واللحیة ...
مرحوم محقق حلی در کتاب المعتبر فی شرح المختصر به چهار دیدگاه نسبت به عمل به خبر واحد اشاره میکنند:
دیدگاه اول: حشویه اهل سنت در عمل به خبر واحد افراط کرده و خود را موظف به عمل به هر حدیث و خبری میدانند.
اینان حتی به زوایای باطل این عقیده خود متناقشان هم توجه نکردهاند زیرا از جمله همان أخباری که میگویند باید عمل نمود روایاتی است که از نبی گرامی اسلام فرمودند بعد از من بسیارند افرادی که بر من دروغ خواهند بست، همچنین اهل بیت هم فرمودند بر یک یک ما اهل بیت کسانی دروغ خواهند بست و جعل خبر خواهند کرد. پس اگر معتقد به صحت تمام اخبار هستند این اخبار را هم باید صحیح بدانند که میگوید دشمنان تعداد زیادی خبرهای دروغ هم در بین روایات وارد خواهند نمود که باید با آنان مقابله شود.
دیدگاه دوم: بعضی از شیعه به اندازه حشویه اهل سنت تندروی نکردهاند بلکه معتقدند فقط خبر صحیح السند مورد عمل امامیه است.
اینان هم توجه نکردهاند که لازم نیست تمام افراد سند امامی ثقه باشند زیرا فرد کذّاب هم گاهی راست میگوید و اگر بنا باشد فقط خبر صحیح السند مورد عمل باشد موجب طعنه به بزرگان شیعه خواهد بود چرا که بزرگان شیعه در بعض موارد به خبر غیر سلیم السند هم عمل کردهاند و شهرت را جابر ضعف سند دانستهاند.
دیدگاه سوم: بعضی دیگر هم در ردّ خبر تندروی کردهاند و عمل به خبر واحد را عقلا محال دانستهاند. (مانند مرحوم ابن قبة رازی)
دیدگاه چهارم: بعضی مثل سید مرتضی معتقدند عمل به خبر واحد مانع عقلی ندارد لکن مانع شرعی از آیات و روایات وجود دارد.
مرحوم محقق میفرمایند تمام این دیدگاهها باطل است و باید گفت آنچه را اصحاب قبول کردهاند یا قرینه بر صحت و صدور از معصوم داشته باشد مورد عمل امامیه خواهد بود و آنچه را امامیه از عمل به آن رویگردان شدهاند یا شاذ است باید کنار گذاشت.
نتیجه: عبارت مرحوم محقق دلالت میکند امامیه حتی به خبر ضعیف هم ممکن است عمل کنند مانند خبر ثقه عادل پس وجود قرینه علمیه بر صحت خبر را لازم نمیدانند زیرا عبارت ایشان در مقام بیان دیدگاهها نسبت به خبری که یقین به صدور آن داریم نیست زیرا معنا ندارد با وجود یقین به صدور مثل مرحوم ابن قبه قائل به استحاله شوند بلکه مقصود خبر بدون قرینه علمیه است.
قرینه پنجم: عمل به اصول متلقّاة
مرحوم شهید اول در ذکری فرمودهاند اصحاب امامیه متن بعض کتب فتوایی قدماء مانند مرحوم علی بن بابویه قمی را به مثابه متن روایات معتبر میدانند زیرا قدماء مقیّد بودهاند بر بیان فتوایشان با استفاده از عین عبارات روایات. (مانند کتاب احکام النساء شیخ مفید یا الهدایه بالخیر شیخ صدوق. مرحوم بروجردی برای چنین کتبی از عنوان "اصول متلقّاة" تعبیر نمودند که نکته مهم در مرزبندی فقهاء به قدماء و متأخران با محوریت شیخ طوسی هم بر همین اساس است که تقیّد بسیار زیاد بر حفظ متن روایات داشتهاند)
قرینه ششم و هفتم: کلامی از مرحوم علامه مجلسی و مرحوم شیخ بهائی
قرینه ششم و هفتم و عبارات پس از آن هم تأیید میکند امامیه به خبر واحد ثقه بدون قرینة هم عمل میکردهاند.
به مناسبت اشاره مرحوم شیخ انصاری به مسأله سهو النبی در ص333
اخیرا بحثی در فضای مجازی منتشر شده که توهینهایی از جانب مرحوم شیخ مفید به استادشان مرحوم شیخ صدوق در رساله عدم سهو النبی6 نسبت داده میشود و انتشار این مطالب هم با انگیزههای مختلفی انجام میشود. یکی از کسانی که به این مباحث دامن زده تا آنجا پیش رفته که خود را مرجع علی الإطلاق طائفه امامیه در فقه و عقائد شمرده و مدعی است شیخ مفید هم باید پای درس او حاضر شود. (در مواردی از جمله درس خارج فقهشان که در سایت ایشان موجود است گفتهاند: لأن البعض ثقل علیه أن أقول أن الشیخ المفید لو کان فی زماننا لکان ینبغی أن یجلس فی هذا المجلس هنا ویتتلمذ عندی) ایشان با نشان دادن عباراتی که به مرحوم شیخ مفید انتساب میدهد، به مخاطبینش میگوید: "چرا اینها را از طلبهها پنهان میکنید، این مطالب و توهینهای شیخ مفید علیه شیخ صدوق اگر راست باشد که اعتبار شیخ صدوق مخدوش میشود و اگر دروغ باشد که شیخ مفید از عدالت ساقط میشود." دو عبارت است از رساله عدم سهو النبی که مورد استناد ایشان است:
الف: در صفحه 20 و ابتدای این رساله آمده: إعلم ، أن الذی حکیت عنه ما حکیت ، مما قد أثبتناه ، قد تکلف ما لیس من شأنه ، فأبدى بذلک عن نقصه فی العلم وعجزه ، ولو کان ممن وفق لرشده لما تعرض لما لا یحسنه ، ولا هو من صناعته ، ولا یهتدی إلى معرفة طریقه ، لکن الهوى مود لصاحبه ، نعوذ بالله من سلب التوفیق ، ونسأله العصمة من الضلال ، ونستهدیه فی سلوک منهج الحق.
ب: در صفحه 32: وإن شیعیا یعتمد على هذا الحدیث فی الحکم على النبی علیه السلام بالغلط ، والنقص ، وارتفاع العصمة عنه من العناد لناقص العقل ، ضعیف الرأی ، قریب إلى ذوی الآفات المسقطة عنهم التکلیف.
انتساب این رساله حدود ده صفحهای که با نامهای مختلفی یاد شده: جواب اهل الحائر، رسالة فی عدم سهو النبی، الرساله السهویه، الرد علی من یزعم أنّ النبی سهی، جواب اهل الحائر فی سهو النبی فی الصلاة؛ به مرحوم شیخ مفید صحیح نیست، به چند جهت:
یکم: انتساب یک رساله به یک عالم آن هم از قدماء به صرف ادعا و نقل بعضی، قابل پذیرش نیست بلکه راههایی برای کشف صحت انتساب وجود دارد که باید بررسی شود:
الف: یک راه این است که در ابتدا یا انتهای کتاب در نسخه خطی معتبری، نام نویسنده ذکر شود، چنانکه در انتهای رسالهای با عنوان "اقسام المولی فی اللسان" در رابطه با حدیث غدیر، در نسخه خطی موجود از این رساله آمده است: قرأ علیّ الشیخ ابوالحسن علی بن محمد بن الدقاق ایده الله و کتب محمد بن محمد بن نعمان فی صفر ثلاث و اربعمأة اما نه در ابتدا و نه انتهای این رساله نام شیخ مفید نیامده است (ممکن است اشکال شود در ابتدا یا انتهای بعض رسالههای دیگر شیخ مفید هم که انتسابش قطعی است نام ایشان نیامده)
ب: سایر عالمان نزدیک به عصر مرحوم شیخ مفید تمام آن رساله یا قسمتهایی از آن را با انتساب به مرحوم شیخ مفید نقل کنند.
دوم: ذکر نام رساله در کتب تراجم و شرححال نگاری و انتساب به مرحوم شیخ مفید:
الف: مرحوم شیخ طوسی (م460ه) که معاصر با شیخ مفید (م413ه) بوده و چندین کتاب استادشان شیخ مفید را نزد ایشان خوانده است در کتاب الفهرست ص239 از 20 کتابی که نزد شیخ مفید قرائت شده (با تعبیر فمن کتبه یعنی بعض از کتب ایشان) نام میبرد و ذکری از این رساله به میان نمیآورند. (ممکن است اشکال شود نام این رساله در بین کتب و رسائلی بوده که نام نیاوردهاند)
ب: مرحوم نجاشی (م450ه) معاصر شیخ مفید که در صدد استقصاء کتب استادشان شیخ مفید بودهاند در کتاب رجال ص399 نه با تعبیر "من کتبه" بلکه با تعبیر "له کتب" از حدود 175 کتاب و رساله شیخ مفید نام میبرند و هیچ اسمی از رساله مورد بحث وجود ندارد.
ج: مرحوم ابن شهرآشوب (م588ه) در ذکر کتب شیخ مفید نامی از این رساله نمیآورد بله ایشان از رسالهای با عنوان "الرد علی بن بابویه" یاد میکند که رسالهای است در رابطه با حکم فقهی تعداد روزهای ماه مبارک رمضان که از سی روز نقص نمیپذرید.
د: مرحوم آقا بزرگ تهرانی در الذریعة، ج5، ص176 از این رساله با عنوان تصحیف شده "جواب أهل الحجاز" به جای "جواب أهل الحائر" نام میبرند و از مرحوم شیخ علی کبیر (م1103ه) صاحب کتاب "الدر المنثور من المأثور و غیر المأثور" نقل میکند انتساب این رساله به شیخ مفید اشتباه است.
سوم: مؤلف کتاب نام این رساله را در بعض کتبش نقل کند چنانکه دأب بزرگان بوده اما از این رساله نامی در سایر آثار شیخ مفید نیست.
چهارم: در این رساله نام بعض کتب شیخ مفید ذکر شود، اما هیچ کتاب و رسالهای از شیخ مفید در این رساله نام برده نشده است.
نکته آخر اینکه مارتین مکدرموت، دانشمند و کشیش انگلیسی در کتاب "اندیشههای کلامی شیخ مفید" که رساله دکتری او در دانشگاه شیکاگو با راهنمایی پرفسور ویلفرد مادلونگ استاد دانشگاه آکسفورد نگاشته و توسط مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل شعبه تهران در سال 1362 شمسی با ترجمه احمد آرام به چاپ رسیده است در بررسی آثار مرحوم شیخ مفید در صفحه 61 مطلبی دارد با عنوان "کتابهای مشکوک و مجعول" و به عنوان اولین مورد از همین رساله با نامهای مختلفش یاد میکند و انتساب آن به شیخ مفید را مشکوک و مجعول میشمارد. همچنین نقل میکند: "نگارنده فهرست کتابخانه مجلس مخالف آن است که این کتاب از مفید بوده باشد، هیچ سندی در دست نیست که وی جوابی به مردم حائر نوشته باشد، در صورتی که جانشین وی أبویعلی محمد بن الحسن بن همزة [حمزة] الجعفری (متوفی463) جواب المسائل الواردة من الحائر نوشته است."
أبویعلی شاگرد و داماد و جانشین شیخ مفید بوده است. از آنجا که رساله عدم سهو النبی مانند بعض دیگر از رسالههای شیخ مفید مختصر بوده، معمولا به صورت مجموعهای نسخه برداری میشده، لذا در نسخه خطی موجود از این رساله در کتابخانه مجلس شورای اسلامی به شماره 10775 هم این رساله با تعدادی رساله دیگر از سایر بزرگان کتابت شده است که میتواند یکی از عوامل انتساب نادرست باشد.
جلسه چهل و هفتم (یکشنبه، 98.10.01) بسمه تعالی
قال الفاضل القزوینی ... ص342، س1
نکته: کلام فاضل قزوینی در جمع بین ادعای شیخ و سید
در جلسه چهل و دوم مرحوم شیخ انصاری فرمودند توجیهات و محملهایی بیان شده برای جمع بین دو ادعای اجماع متناقض از مرحوم شیخ طوسی و مرحوم سید مرتضی در حجیت و عدم حجیت خبر واحد.
به عنوان آخرین نکته در تقریر اول اجماع و با چندین صفحه فاصله، به این وجه جمع اشاره میکنند:
کلام مرحوم فاضل قزوینی در کتاب لسان الخواص *
ایشان میفرمایند تعبیر خبر واحد سه کاربرد دارد:
کاربرد اول: "خبر واحد" به خبری گفته میشود که شاذ و نادر است و اصحاب به آن عمل نکرده باشند یا عاملین به آن بسیار اندک باشند. در مقابل این کاربرد اول، به خبری که مورد عمل اکثر اصحاب باشد خبر واحد اطلاق نمیشود.
کاربرد دوم: "خبر واحد" به خبری گفته میشود که از ثقات نقل نشده باشد، در مقابل این کاربرد خبر ثقهای است که در کتب مشهوره نزد اصحاب نقل شده است.
خبر واحد در این کاربرد دوم أعم از کاربرد اول است یعنی هم شامل کاربرد اول (خبر شاذ نادر) میشود هم شامل مقابل آن (خبر مشهور) یعنی ممکن است حدیثی خبر واحد باشد به این جهت که از ثقات نقل نشده چه شاذ باشد چه مشهور.
کاربرد سوم: "خبر واحد" به خبری گفته میشود که متواتر نباشد پس در مقابل این کاربرد، خبر متواتر قطعی الصدور است.
خبر واحد در این کاربرد أعم از دو کاربرد قبل است یعنی خبری که متواتر نیست خبر واحد است چه شاذ باشد چه مشهور و چه خبر ثقه باشد چه غیر ثقه.
سپس ایشان در جمع بین ادعاهای متناقض نسبت به اجماع امامیه در خبر واحد فرمودهاند:
ـ خبر واحدی که شیخ و سید ادعا میکنند به اجماع امامیه حجت نیست مقصودشان کاربرد اول از تعبیر خبر واحد است.
ـ خبر واحدی که سید مرتضی که بر خلاف دیگران ادعا میکند به اجماع امامیه حجت نیست کاربرد دوم از تعبیر خبر واحد است.
ـ خبر واحدی که شیخ طوسی ادعای اجماع بر حجیت آن دارد کاربرد سوم است که أحدی منکر حجیت کاربرد سوم خبر واحد نیست.
مرحوم شیخ انصاری در پایان میفرمایند این وجه جمع هم نکته خوبی است اما وجه جمع دومی که ما در جلسه چهل و دوم توضیح دادیم بهتر است که مقصود سید مرتضی از تعبیر علم در ادعایشان که فرمودند فقط خبر واحد محفوف به قرینه علمیه حجت است، نه یقین بلکه اطمینان است و این نکته هم از تعریف علم در کلام ایشان روشن میشود که العلم ما قضی سکون النفس.
وجه اول از وجوه تقریر اجماع تمسک به اجماع امامیه بر حجیت خبر واحد به نحو موجبه جزئیه (خبر واحد عادل) بود که تمام شد.
وجه دوم: اجماع همه فقهاء از جمله سید مرتضی
در ابتدای بحث استدلال به اجماع بر حجیت خبر واحد مرحوم شیخ انصاری فرمودند در کیفیت استدلال به اجماع شش تقریر وجود دارد. ویژگی دومین تقریر از اجماع آن است که به گونهای اجماع امامیه تبیین میشود که اصلا منجر به تناقض بین کلام شیخ طوسی و سید مرتضی هم نشود.
مدعای مرحوم سید مرتضی از اشکال و جوابی که خود ایشان بیان میکنند روشن میشود، ایشان میفرمایند:
اشکال: اگر شمای سید مرتضی خبر واحد ظنی را حجت نمیدانید پس احکام شرعی و حکم فروعات فقهیة را چگونه استنباط میکنید؟
پاسخ: مرحوم سید مرتضی میفرمایند مستنند احکام شرعی دو گروه است:
گروه یکم: احکامی که مستندشان یقین و قطع است، این احکام منبع دارند:
یکم: ضروری بودن بعض احکام سبب یقین به ثبوت آنها است یا ضروری دین مانند نماز یا مذهب مانند عصمت امام و مشروعیت متعه.
دوم: اجماعی بودن بعض احکام نزد امامیه سبب یقین به ثبوت آنها است مانند بلوغ دختر در نه سالگی.
سوم: متواتر بودن سند یا محتوای بعض روایات سبب یقین به ثبوت آنها در شریعت است. (تواتر دلالی مانند: لایطوفنّ بالبیت عریان)
چهارم: همراه بودن خبر واحد با قرینه علمیه سبب یقین به ثبوت محتوای آنها به عنوان حکم شرعی است.
گروه دوم: احکامی که مستندشان صرف ظن به حکم است و مورد اختلاف میباشند که در این مورد هم وظیفه تخییر خواهد بود (نتیجه اجرای أصالة البرائة نوعی تخییر هم هست، وقتی أصالة البرائة گفت حرام نیست یعنی مخیر هستید انجام دهید یا ترک کنید.)
نتیجه اینکه تا زمانی که با استفاده از گروه اول راه علم به احکام شرعیه مفتوح و باز است نوبت به گروه دوم و عمل بر اساس ظن در انسداد باب علم نمیرسد.
این کلام مرحوم سید مرتضی بود اما کیفیت استدلال به این کلام بر اجماع امامیه در حجیت خبر واحد به این بیان است که:
هم این بیان مرحوم سید مرتضی هم برداشت مرحوم صاحب معالم و محقق حلی از کلام ایشان ثابت میکند که اگر راه علم به احکام شرعی مفتوح باشد از گروه یکم برای علم به حکم الله استفاده میکنیم اما اگر راه علم به احکام شرعی منسد باشد به اجماع امامیه عمل بر اساس ظن (اطمینانی و معتبر) حجت خواهد بود. (دو اصطلاح انفتاح و انسداد باب علم در جلسه نهم، صفحه 17 جزوه ضمن مقدمه اصولی توضیح داده شد)
وجه سوم: سیره مسلمانان
سومین وجه از وجوه ششگانه استدلال به اجماع بر حجیت خبر واحد تمسک به سیره مسلمانان است.
این وجه ترقی از وجوه قبلی است زیرا در وجوه قبلی با اجماع امامیه در صدد اثبات حجیت خبر واحد بودند اما در این وجه با سیره و اجماع مسلمانان.
برای تبیین این سیره دو مثال بیان میکنند که در کلام مرحوم سید مرتضی هم اشاره شده است:
مثال اول: مقلدان در مواردی که دسترسی مستقیم به مرجع تقلیدشان ندارند به خبر واحد ثقهای که فتوای مرجع تقلیدشان را بیان کند اعتماد میکنند و منتظر حصول یقین نمیمانند.
مثال دوم: زوجه در مسائلی که حکم شرعی را نمیداند به شوهرش میگوید از مجتهد و مرجعش سؤال کند و زمانی که زوج به او خبر از فتوای مجتهد میدهد آن را معتبر دانسته و عمل میکند.
اشکال: در مثالهایی که شما ذکر کردید چون برای شنونده یقین به حکم شرعی حاصل میشود به آن عمل میکند پس باز هم حصول یقین معتبر خواهد بود نه ظن. به عبارت دیگر سیره دلیل لبی است اگر شک کردیم که آیا عمل مسلمانان بر اساس یقین است یا ظن، قدر متیقن این است که عمل بر اساس یقین حجت است اما عملشان به ظن برای ما مشکوک است لذا نمیتوانیم به سیره تمسک کنیم.
جواب: میفرمایند اینکه ادعا کنیم در مثالهای مذکور و در تمام موارد مشابه مانند اعتماد به سخن و خبر وکیل صرفا حصول یقین برای افراد مهم است خروج از انصاف خواهد بود پس وقتی مسملمانان صرفا مقید به حصول یقین نیستند میگوییم قدر متیقن از سیره جایی است که اطمینان به مخبِر داشته باشند. پس یقین داریم مسلمانان هر زمان اطمینان به صدق خبر و مخبِر پیدا کنند به آن عمل خواهند کرد.
تحقیق:
این کتاب چاپ نشده و نسخه خطی آن در کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی به شماره 13087-10 نگهداری میشود و امکان استفادهاز نسخه الکترونیکی آن سایت این کتابخانه وجود دارد. همچنین در توضیح محتوای این کتاب در سایت کتابخانه مذکور چنین آمده است: "دایرهالمعارف مهمی است در بیان اصطلاحات علوم اسلامی که تنها قطعهای از حرف الف (ابجد، ابداع، اجتهاد، اجماع، احباط، اختیار، اراده، اربعه متناسبه، ارثماطیقی) از آن به نگارش در آمده است." (ارثماطیقی مربوط به خواص اعداد است)
جلسه چهل و هشتم (دوشنبه، 98.10.02) بسمه تعالی
الرابع: استقرار طریقة العقلاء ... ص345
وجه چهارم: سیره عقلا
چهارمین تقریر از وجوه ششگانه تقریر اجماع تمسک به سیره عقلاء است.
تقریر اول و دوم تمسک به اجماع امامیه بود، تقریر سوم تمسک به اتفاق مسلمین که اعم از قبلی بود و تقریر چهارم تمسک به سیره عقلا است که اعم از هر سه تقریر قبلی است.
تمسک به سیره عقلا بر تبیین اجماع از دو مقدمه تشکیل شده است:
مقدمه اول: عمل عقلاء به خبر ثقه
این نکته بسیار واضح است که عقلاء عالم در امورات زندگیشان به خبر ثقه اعتنا دارند و اصلا بدون توجه به خبر ثقه اموراتشان پیش نمیرود. عقلا حتی به خبر یک کودک راستگو هم اعتنا میکنند، لذا اگر یک کودک چهار ساله هم خبری دهد و بگوید کسی زنگ خانه را میزند یا تلفن زنگ میزند افراد ترتیب اثر میدهند. (یعنی عقلا به نوعی دائره وثاقت را مخصوص افراد رشید و بالغ نمیدانند لا اقل در بعض امور به آن معتنی هستند)
مقدمه دوم: رضایت شارع از این سیره
شارع مقدس در برابر این سیره یا باید از آن منع کند یا قبول نماید. اگر شارع این سیره را لا اقل در امور دینی و احکام شرعی قبول نداشت باید مردم را از این سیره که به شدت شایع و متداول است ردع و منع مینمود چنانکه در بعضی از موارد چنین منعی انجام داده است مثل اینکه برای اثبات بعضی از جرمها فرموده خبر و شهادت واحد ثقه حجت نیست بلکه باید چهار نفر خبر و شهادت دهند.
اگر شارع این شیوه انتقال معارف و احکام را باطل میدانست باید شیوه و روش جدیدی را بیان میکرد که عقلا از آن سیره و روش تبعیت کنند برای وصول به حکم الله؛ در حالی که میبینیم هیچ منعی از عمل به خبر واحد ثقه نکرده است، پس از اینکه منعی نکرده و لا اقل شیوه جدیدی معیّن نفرموده کشف میکنیم شارع مقدس راضی به این سیره عقلاء است.
اشکال: شارع منع کرده است.
مستشکل به مقدمه دوم اشکال میکند و میگوید شارع در آیات مختلفی از قرآن نسبت به این سیره موضعگیری کرده و مخالفت خود را اعلام نموده است.
روشن است که خبر ثقه یک دلیل ظنی است و خداوند متعال در آیات مختلفی از قرآن میفرماید: إ"ِنَّ الظَّنَ لا یُغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً".
نتیجه اینکه چنین سیرهای حجت نمیباشد.
جواب:
مرحوم شیخ انصاری میفرمایند در مباحث قبل و ابتدای مبحث ظن به تفصیل بیان کردیم که منع و نهی شارع از عمل به ظن به جهت دو ملاک است. هر جا یکی از این دو ملاک وجود داشت عمل به ظن حرام و منهیعنه خواهد بود:
1. عمل به ظن تشریع باشد.
اگر عمل به ظن موجب تشریع باشد یعنی إدخال ما لیس من الدین فی الدین باشد شارع آن را حرام شمرده و عقلاء هم این را درک میکنند و از تشریع در دین یا هر قانون مدوَّن بشری هم منع مینمایند.
2. عمل به ظن موجب إسقاط یک دلیل معتبر باشد.
گفتیم اگر عمل به ظن مساوی باشد با طرح کردن و ساقط نمودن یک دلیل معتبر، چنین ظنی بی اعتبار است، چه آن دلیل معتبر از اصول عملیه باشد مانند أصالة البرائة یا از اصول لفظیه باشد مانند أصالة العموم.
در مانحن فیه عمل بر اساس خبر ثقه و این دلیل ظنی نه تشریع در دین است و نه موجب طرح و کنارگذاشتن یک دلیل معتبر.
اما اینکه ما نحن فیه مصداق تشریع در دین نیست:
دلیل بر این مدعی آن است که ما به خبر ثقه عمل میکنیم چون سیره عقلاء بر عمل به خبر ثقه است، عقلا به چه دلیل به خبر ثقه عمل میکنند؟ منشأ این سیره عقلاء در حجت دانستن خبر ثقه حکم عقل است، و حکم عقل هم نزد شارع حجت است لذا اگر ما به خبر ثقه عمل میکنیم در اصل به حکم و دستور شارع عمل میکنیم لذا تشریع در دین نخواهد بود.
به عبارت دیگر عقلاء در مقام اطاعت خدا و ترک معصیت او به خبر واحد عمل میکنند پس دلیلی ندارد که چنین رفتاری که عرفا اطاعت و فرمانبری شمرده میشود را تشریع در دین و مخالفت با شارع بدانیم.
علاوه بر اینکه قبح تشریع نزد عقلا اختصاص به احکام شرعیه ندارد بلکه در قوانین موضوعه توسط عقلاء هم تشریع را قبیح و ظلم میشمارند.
اما اینکه ما نحن فیه موجب طرح دلیل معتبر نیست:
قبل از بیان مطلب به یک مقدمه اصولی اشاره میکنیم:
مقدمه اصول: اقسام اصول عملیه
در کتاب اصول فقه مرحوم مظفر، هم ابتدای کتاب هم در ج2، ص267 ابتدای مقصد چهارم، مباحث اصول عملیه خواندهایم که اصول بر دو قسم است:
1. اصول عملیه. 2. اصول لفظیه
نسبت به اقسام اصول عملیه نظرات مختلفی است، طبق بعض مبانی اصول عملیه بر دو قسم است: 1. عقلی و شرعی.
بعضی مانند مرحوم شیخ انصاری معتقدند سه اصل برائت، احتیاط و تخییر چون دلیل محکم و معتبر شرعی ندارد لذا از باب حکم عقل آن ها را حجت میدانیم.
برائت عقلی: دلیلش قبح عقاب بلابیان است.
احتیاط عقلی: دلیلش دفع ضرر محتمل است.
تخییر عقلی: دلیلش دوران بین محذورین (واجب و حرام) است.
اما نسبت به اصل عملی استصحاب بعضی از اصولیان در گذشته آن را یک اصل عقلی میدانستند لکن متأخران و همچنین مرحوم شیخ انصاری استصحاب را یک اصل شرعی میدانند نه عقلی زیرا دلیل بر حجیت استصحاب را روایات میدانند.
در تبیین این نکته که عمل به خبر ثقه موجب طرح یک دلیل معتبر نیست میفرمایند حجیت سه اصل از اصول عملیه که به حکم عقل است و حجیت خبر ثقه نزد عقلا هم به حکم عقل است، و با دقت در دلیل عقلی هر کدام از این سه اصل عقلی برائت، احتیاط و تخییر روشن است که اگر روایت و خبر ثقه دال بر یک حکم شرعی وجود داشت نوبت به إجراء اصل عملی نمیرسد.
اما نسبت به استصحاب اگر آن را یک اصل عقلی و مستندش را حکم عقل بدانیم باز همین مطلب ثابت است که خبر ثقه معتبر است و نوبت به استصحاب به عنوان دلیل عقلی نمیرسد اما اگر مستندش دلیل شرعی باشد و استصحاب را یک دیل شرعی بدانیم باید بگوییم اصل حجیت استصحاب مبتنی بر خبر ثقه است پس دیگر نمیتوانیم بگوییم یک خبر ثقه نافی حجیت خبر ثقه باشد.
نتیجه اینکه هر جا خبر ثقه وجود داشت به خبر ثقه عمل میکنیم نه به اصول عملیه نه عقلی نه شرعی.
اما نسبت به اصول لفظیه مانند أصالة الظهور یا أصالة العموم یا أصالة الإطلاق، فرض کنیم خداوند متعال که در قرآن میفرماید "أحل الله البیع" یعنی تمام بیعها حلال است، در اینجا اگر یک خبر ثقه بگوید بیع به صیغه فارسی باطل است در اینجا هم ما به خبر ثقه عمل میکنیم و موجب طرح دلیل معتبری مانند دلیل مطلق "أحل الله البیع" نمیشود زیرا اصول لفظیه زمانی جاری میشوند که قرینه بر خلاف نداشته باشند لذا اگر یک خبر ثقهای بر خلاف عموم یا اطلاق یک دلیل مطلبی بیان کرد اصلا اطلاق و عموم در آن موضوع خاص شکل نگرفته و أصالة الإطلاق جاری نیست.
نتیجه اینکه عمل به خبر واحد نه تشریع است نه موجب طرح و کنارگذاشتن یک دلیل معتر پس وجهی ندارد که عمل به خبر واحد را مصداق "إِنَّ الظَّنَ لا یُغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً" بدانیم.
تذکر یک نکته اخلاقی
با توجه به بحث از بناء عقلا در حجیت خبر ثقه معرفی یک کتاب و ذکر نکتهای از آن خالی از لطف و مناسبت نیست.
مرحوم کفعمی عالم بزرگ دعائی شیعه در کتاب محاسبة النفس که کتاب مختصر و جالبی است که مطالعه آن را به دوستان توصیه میکنم میفرمایند:
یا نفس: و من العجب أنه لو أخبرک طفل: بأن عقربا فی جیبک لرمیت بثوبک، أو حیة فی إزارک لرمیت بأطمارک. أفکان قول الأنبیاء و الأبدال، أقل عندک من قول الأطفال؟! أم صار حر نار جهنم وزقومها، أحقر عندک من العقرب و سمومها؟! و لا جرم فلو انکشف للبهائم علانیتک و سریرتک، لضحکوا من غفلة سیرتک.
جلسه چهل و نهم (سهشنبه، 98.10.03) بسمه تعالی
الخامس ما ذکره العلامة ... ص347، س14
وجه پنجم: اجماع صحابه بر عمل به خبر واحد
پنجمین وجه از وجوه ششگانه تقریر اجماع کلامی است از مرحوم علامه حلی.
ایشان با استفاده از دو مقدمه نتیجه گرفتهاند حجیت عمل به خبر واحد را به این بیان که:
مقدمه اول: اجماع صحابه بر عمل به خبر واحد
فرمودهاند در مرور تاریخ و روایات میبینیم صحابه نبی گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم اجماع و اتفاق نظر داشتهاند بر عمل به خبر واحد.
مقدمه دوم: عدم ردع اصحاب
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز اصحابشان را از این عمل نهی و ردع نفرمودند.
نتیجه اینکه یقینا خبر واحد حجت بوده و الا باید حضرت اصحابشان را از عمل به آن ردع و منع میفرمودند، مرحوم علامه نمونههای متعددی هم بر این عمل صحابه ذکر کردهاند.
نقد وجه پنجم:
مرحوم شیخ انصاری میفرمایند اصحاب نبی گرامی اسلام دو دسته بودند:
دسته اول: آنانکه در اعمال و رفتارشان دقت داشتند و ملاحظه شرع و دیانت را سرلوحه کارشان قرار داده بودند و عملی بدون رضایت حضرت انجام نمیدادند.
دسته دوم: آنانکه همج رعاع، سرگردان بیوزن و بی وفاءاند و به دنبال هر فریادی میروند.
اینکه مرحوم علامه میفرمایند صحابه عملی داشتهاند و حضرت منع نفرمودند مقصودشان کدام دسته از صحابه است:
ـ اگر مقصودشان گروه اول است یعنی آنان که ثابت قدم و پیرو حضرت بودند، هیچ گزارشی دلالت نمیکند بر عمل امثال سلمان، ابوذر و مقداد به خبر واحد. چه رسد به اینکه حضرت تأیید هم فرموده باشند.
ـ اگر مقصودشان دسته دوم و امثال خلفاء و ابوهریرهها باشد، بله اینان به خبر واحد عمل میکردهاند لکن عملشان کاشف از رضایت حضرت نیست و سکوت نبی گرامی اسلام و حضرات اهل بیت علیهم السلام نه به جهت تأیید آنان بلکه به این جهت بوده که یقین داشتهاند ردع و منعشان در آنان تأثیر ندارد و آنها به راه خود میروند. پس نمیتوانید از عمل چنین افرادی رضایت حضرت را کشف کنید.
إلا أن یقال ... ص348، س10
مرحوم شیخ انصاری در توجیه کلام مرحوم علامه میفرمایند: ممکن است گفته شود هر چند دسته دوم حرف شنوی و تبعیت از حضرت نداشتند مانند تخلفشان از جیش أسامة اما اگر کارشان باطل بود بر حضرت واجب بود که آنان را از این مسیر باطل منع کنند و با اظهار و آشکار کردن حقیقت، بیان کنند که راضی به این شیوه نیستند، و این مسأله مهمتر از مسأله غصب خلافت نیست که با وجود مخالفت دسته دوم و عدم ارتداع و پذیرش منع پیامبر و اهل بیت باز هم حضراتشان از تذکر و منع از مسیر باطل، کوتاه نیامدند سکوت نکردند که کسی نگوید حضراتشان رأی آنان را قبول داشتهاند و حقیقت برای آیندگان روشن شود. *
البته این وجه پنجم هرچند مورد قبول هم قرار گیرد نمیتواند یک دلیل مستقل به شمار آید زیرا یکی از مصادیق وجه سوم (سیره مسلمین) یا وجه چهارم (سیره عقلاء) خواهد بود.
السادس: دعوی الإجماع من الإمامیّة ... ص348
وجه ششم: اجماع امامیه بر عمل به خبر واحد
ششمین و آخرین وجه از وجوه تقریر اجماع منقول بر حجیت خبر واحد آن است که صاحب معالم معتقدند نزاع بین مرحوم شیخ طوسی و مرحوم سید مرتضی نزاع لفظی است و در مقام عمل میبینیم تمام امامیه حتی مرحوم سید مرتضی و ابتاع ایشان به کتب معتبره حدیثی مراجعه و به روایات آنها عمل میکنند، این عمل آنان دلالت میکند بر حجیت این روایات و حجیت أخبار آحاد.
نقد تقریر ششم:
مرحوم شیخ انصاری دو اشکال به این تقریر وارد میکنند:
اشکال اول: مقصودتان از عمل امامیه به روایات کتب حدیثیشان چیست؟
ـ اگر مقصودتان این است که تمام امامیه به یک یک روایات این کتب عمل میکردهاند و یک یک روایات و أخبار آحاد را حجت میدانستهاند این کلام بالعیان باطل است زیرا ما به روشنی میبینیم روایات زیادی در کتب معتبره وجود دارد که بعض علماء به آنها عمل نمیکنند.
ـ اگر مقصودتان این است که به صورت کلی این کتب حدیثی نزد اصحاب و امامیه معتبر و مورد عمل بوده نه یک یک روایات آنها، این هم مفید برای استدلال نیست زیرا ثابت نمیکند تمام أخبار آحاد مورد عمل و استنباط حکم شرعی توسط اصحاب و امامیه بوده است مگر اینکه یقین داشته باشیم یک روایت مورد عمل تمام اصحاب بوده است که خصوص همان روایت برای ما حجت باشد.
مؤید مدعای ما آن است که در مقام عمل میبینیم بعضی از بزرگان امامیه مانند مرحوم شیخ صدوق و مرحوم شیخ طوسی و دیگران بعض روایاتی که دیگران به آنها عمل میکنند را نامعتبر و ضعیف و غیر قابل احتجاج و استنباط احکام میدانند.
اشکال دوم: حتی اگر ثابت کنید که تمام امامیه به تمام أخبار و روایات مذکور در کتب حدیثی شیعه عمل نمودهاند باز هم برای اثبات حجیت خبر واحد کافی نیست زیرا اتفاق عملی امامیه در صورتی حجت است که دو قید در آن باشد:
الف: جهت عمل آنان برای ما روشن باشد و بدانیم به چه جهت و به چه ملاک به این روایات عمل کردهاند.
ب: آن ملاک و جهت مورد قبول ما هم باشد.
مرحوم شیخ برای توضیح مطلب مثال میزنند به اینکه اگر ببینید چند نفر از کسانی که با عمل آنها میتوان رضایت امام معصوم را کشف نمود با خانمی صحبت میکنند و به او نگاه میکنند، ممکن است جهت چنین عملی این باشد که این خانم مادر یکی از آنها است، خواهر یکی دیگر و همسر دیگری و دختر فرد دیگر یا مادر خانم نفر آخر باشد یا حتی اگر ببیند خود امام معصوم به خانمی نگاه میکنند وقتی جهت عمل را ندانیم که چیست فرد نمیتواند او هم به آن خانم نگاه کند زیرا نمیداند جهت عمل اصحاب چیست.
در ما نحن فیه هم جهت عمل بزرگان امامیه به روایات و خبر واحد معلوم نیست، بعضی مانند سید مرتضی میگویند چون محفوف به قرینه است عمل میکنم و شیخ طوسی میفرمایند چون ظن خاص و خبر ثقه است عمل میکنم، مرحوم صاحب قوانین میگوید چون مطلق ظن حجت است عمل میکنم، پس تا جهت عمل تمام علماء برای ما روشن نباشد نمیتوانیم بگوییم چون آنان به خبر واحد عمل کردهاند پس ما هم عمل میکنیم.
نتیجه دلیل سوم:
مرحوم شیخ انصاری اجماع را به شش تقریر بیان فرمودند، تقریر ششم نقد شد و تقریر پنجم هم شعبه و مصداقی برای تقریر سوم و چهارم (سیره مسلمین یا سیره عقلا) به حساب آمد لذا میتواند گفت مرحوم شیخ انصاری به چهار بیان و وجه اجماع در عمل به خبر واحد را ثابت فرمودند.
تحقیق:
* توصیه میکنم زندگانی و کیفیت شهادت مرحوم ابن سکیت اهوازی از اصحاب امام جواد و امام هادی علیهما السلام که به جهت تصریح به حقانیت و عظمت و برتری اهل بیت به دستور متوکل عباسی به طرز فجیعی به شهادت رسید را مطالعه و تأمل کنید.
اجمال جریان شهادت ایشان این است که ایشان به جهاتی استاد ادب عربی دو پسر متوکل بود، روزی در مجلس رسمی از ایشان سؤال کرد آیا دو پسر من نزد تو أفضل هستند یا حسن و حسین (علیهما السلام)، ایشان به جهت اقتضاء فضای موجود با شجاعت تمام فرمودند: و الله إنّ نعل قنبر مولی علی بن أبیطالب علیه السلام أفضل عندی منک و من إبنیک، متوکل دستور داد زبان ایشان را از پشت گردنشان در آوردند و او را به شهادت رساندند.
اینکه ما مدیون این خونها هستیم شکی در آن نیست لکن در شناخت وظیفه و عمل به آن باید بیش از پیش تلاش و کوشش و همت داشته باشیم. إن شاء الله خداوند لیاقت دفاع از مکتب و شهادت در این مسیر را به همه ما عنایت فرماید به برکت صلوات بر محمد و آل محمد 6.
[1]. تأسیس الشیعة لعلوم الإسلام، (مرحوم سید حسن صدر) ص62-76.
[2] . تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام، ص280.
[3]. اعیان الشیعة، (مرحوم سید محسن امین) ج1،ص139 و ج2،ص105؛ رجال النجاشی، ج1، ص61و64
[4]. المراجعات، (مرحوم سید حسین شرف الدین)، مراجعه110، ص523.
[5]. رجال النجاشی، ج1، ص64.
[7]. میزان الإعتدال فی نقد الرجال، ج1، ص5.
[8]. السنة و مکانتها فی التشریع الاسلامی، ص60.
[9]. فتح الباری، ج1، ص185.
[10]. همان، ج1، ص256؛ تقیید العلم، از خطیب بغدادی، ص107.
[11]. السنة قبل التدوین، (از خطیب محمد عجاج) ص332؛ الرسالة المستطرفة، (از الکتّانی) ص4؛ علوم الحدیث ومصطلحه، (صبیحی صالح)، ص46.
[12]. تذکرة الحفاظ، ج1، ص2؛ حجیة السنة، ص394.
[13]. تذکرة الحفاظ، ج1، ص5؛ حجیة السنة، ص394؛ کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، (از متقی هندی) ج10، ص126، ح29446.
[15]. السنة و مکانتها فی التشریع الإسلامی، ص64.
[16]. سیر اعلام النبلاء، ج2، ص601.
[17]. همان، 602، و به همین مضمون: تذکرة الحفاظ، ج1، ص7.
[18]. الإحکام فی أصول الأحکام، ج 2، ص 250.
[19]. الإسرائیلیات فی التفسیر والحدیث، (از ذهبی)،1411قمری، ص71.
[20]. أضواء علی السنة المحمدیة، (از محمود أبوریّة)، ص181.
[21]. الإصابة فی تمیز الصحابة، (از ابن حجر عسقلانی)، ج1، ص488.
[22]. سیر اعلام النبلاء، ج2، ص447؛ تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج3، ص616.
[23]. الأغانی، ج 22، ص 281.
[24]. صحیح بخاری، کتاب الجنائز، باب(68) من أحب الدفن فی أرض المقدسة أو نحوها، ح133.
[25]. أضواء علی السنة المحمدیة،ص200.
[26]. سیر اعلام النبلاء، ج2، ص602، و به همین مضمون: تذکرة الحفاظ، ج1، ص7.
[27]. أسماء الصحابة الرواة و ما لکل واحد من العدد، (ابن حزم)، ص37. جالب است که بعد از او بیشترین تعداد از عبدالله بن عمر است با 2630حدیث، همان، ص38.
[28]. أضواء علی السنة المحمدیة، ص224.
[29]. شیخ مفید (العکبری البغدادی)، محمد، النکت الإعتقادیة تحقیق رضا مختاری، چاپ دوم، دار المفید، بیروت 1414 ص37.
[30]. تنزیه الأنبیاء، از مرحوم سید مرتضیص27؛ النکت الإعتقادیة، ص37؛ نهج الحق و کشف الصدق، از علامه حلی ، ص142.
[31] . مرحوم نراقی، مهدی، أنیس الموحدین، 1351هـ.ش، ص77.
[32]. المطالب العالیة و هی آخر ما صنفه وجمع فیها غایة علومه. این جمله از ابن تیمیة حرانی الدمشقی، درکتاب درء تعارض العقل و النقل، ج 3، ص 23.
[33]. الرازی، فخر الدین، (544-606ه)، المطالب العالیة من العلم الإلهی، ج 5، ص 106.
[34]. الرازی، فخر الدین، تفسیر الرازی، ج 4، ص 47.
[35]. عبدالخالق، عبدالغنی، در کتاب حجیة السنة، ص113
[36]. آمدی، سیفالدین أبیالحسن علی، در الإحکام فی أصول الأحکام، ، ج1، ص156.
[37]. الإحکام، ج1، ص156؛ حجیة السنة، ص115.
[38] . الرازی، فخرالدین، عصمة الأنبیاء، ص40.
[39] . حجیة السنة، ص113؛ عصمة الأنبیاء، ص40.
[40] . الإحکام، ج1، ص156؛ الإیجی، عضدالدین، المواقف فی علم الکلام، [، ص359.
[41] . عبدالجبار أبیالحسن، المغنی فی أبواب التوحید و العدل، ج15، ص304؛ الإحکام، ج1، ص156؛ حجیة السنة، ص115؛ المواقف، ص359.
[42] . غیر از فرقه أزارقة و فضیلیة از خوارج. الإحکام، ج1، ص157؛ المواقف، ص358؛ عصمة الأنبیاء، ص39.
[43] . غیر از حشویة و دو فرقه أزارقة و فضیلیة از خوارج. الإحکام، ج1، ص157؛ المواقف، ص359؛ المغنی فی أبواب التوحید و العدل، ص300.
[44] . الإحکام، ج1، ص157.
[45] . المواقف، ص359؛ عصمة الأنبیاء، ص40.
[46] . المغنی فی أبواب التوحید و العدل، ص281.
[47] . الغرباوی، عبید، العصمة فی الفکر الإسلامی، ص72.
[48] . الإحکام، ج1، ص157؛ المواقف، ص358.
[49] . در جواز ارتکاب سهوی آن اتفاق نظر است. المواقف، ص359.
[50] . الإحکام، ج1، ص157. بسیاری جواز ارتکاب سهوی سایر گناهان صغیره را مشروط کردهاند به تذکر دیگران به پیامبران و در نتیجه ترک آن صغیره. المواقف، ص359.
[51] . عیاض الیحصبی، ابوالفضل، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ص722.
[52] . چنانکه در بسیاری از کتب اهل سنت از جمله صحیح مسلم روایاتی به این مضمون وجود دارد: "...فقال(رسولالله) إنما أنا بشر إذا أمرتکم بشیء من دینکم فخذوا به وإذا أمرتکم بشیء من رأی فإنما أنا بشر..."؛ و یا "... قال أنتم أعلم بأمر دنیاکم."، صحیح مسلم، کتاب الفضائل، باب 38، ح140(2362) و 141(2363).
[53] . الشفا بتعریف حقوق المصطفی، مکتبة الغزالی دمشق و دارالفیحاء، ص631.