بازگشت به فهرست
و أما الإجماع فتقریره من وجهین ... ص50، س9
دلیل سوم: اجماع
سومین دلیل که اصولیان بر برائت در شبهه حکمیه تحریمیه اقامه نمودهاند تمسک به اجماع است.
اجماع هم به دو تقریر مورد استدلال قرار گرفته:
1. اجماع تقدیری و فرضی.
2. اجماع تنجیزی.
در قسم دوم یعنی اجماع تنجیزی هم سه بیان وجود دارد که مجموعا میشود تمسک به چهار بیان در اجماع.
تقریر اول: اجماع تقدیری
تقریر اول یک اجماع فرضی است که مستدل میگوید هم اصولیان هم اخباریان به اتفاق قبول دارند در جایی که حکم شرعی نه در دلیل عقلی نه دلیل نقلی بیان نشده چه به نحو بیان اختصاصی چه به نحو بیان عمومی و عام، وظیفه اجراء برائت است.
مرحوم شیخ انصاری میفرمایند این بیان از اجماع خیلی کارساز نیست زیرا در صورتی قابل استدلال است که ما ثابت کنیم دلیل عقلی و نقلی اخباریان بر وجوب احتیاط باطل است.
پس در صورتی به این بیان از اجماع میتوان تمسک نمود و برائت را ثابت کرد که أدله اخباریان إبطال شود چنانکه در تمسک به دلیل عقلی به عنوان چهارمین دلیل اصولیان بر برائت هم زمانی میتوان استدلال کرد که دلیل عقلی و نقلی اخباریان بر وجوب احتیاط إبطال شود.
تقریر دوم: اجماع محقق و تنجیزی
این تقریر دوم از اجماع که دیگر اجماع فرضی نیست به سه بیان مطرح شده است که ادامه بحث خواهد آمد.
جلسه هشتاد و چهارم (مجازی، دوشنبه، 98.12.19) بسمه تعالی
و تحصیل الإجماع بهذا النحو ... ص51، س5
کلام در استدلال به اجماع بر اثبات برائت در شبهه حکمیه تحریمیه از دیدگاه اصولیان بود. فرمودند دو تقریر از اجماع ارائه شده است یک تقریر فرضی و تقدیری بود که نیاز به اثبات داشت و نقد آن گذشت.
تقریر دوم تقریر اجماع ثابت و محقق عند العلماء بود که فرمودند این تقریر دوم به سه بیان مطرح شده است:
بیان اول: اجماع محصّل
یکی از راههای بررسی و تحلیل دیدگاههای فقهاء در مسائلی مانند ما نحن فیه، مراجعه به فتاوای آنان در فقه است، ما عبارات علماء و فقهاء قدماء تا متأخران را که بررسی میکنیم میبینیم در موارد فراوانی که مورد شبهه تحریمیه و فقدان نص بوده است فتوای به احتیاط نمیدهند بلکه فتوای میدهند به برائت و جواز ارتکاب. و این بهترین شاهد است بر وجود چنین اتفاق نظری بین فقهاء زیرا ممکناست در عالمی در علم اصول مبنای خاصی داشته باشد اما در فقه و مقام فتوا به آن پایبند نباشد اما وقتی در مقام فتوا که تمام ملاحظات و توجهات را بکار میبندند وقتی میبینیم فتوای به برائت میدهند نشان میدهد اعتقادشان در شبهه تحریمیه با منشأ فقدان نص، إجراء برائت است.
بله فقهاء در خیلی از موارد میفرمایند الإحتیاط حسنٌ علی کلّ حال اما در شبهه تحریمیه با منشأ فقدان نص فتوای به وجوب احتیاط نمیدهند و نهایتا میگویند احتیاط خوب است.
حتی فی الشبهة الوجوبیة ... ص51، س9
شاهد بر اینکه توصیه به احتیاط در کلمات فقهاء نسبت به شبهه تحریمیه به معنای وجوب احتیاط نیست این است که اخباریان که در شبهه تحریمیه معتقد به وجوب احتیاط هستند در مواردی از شبهه وجوبیه معتقد به برائتاند حتی در این موارد که خباریان هم معتقد به برائت هستند آ« فقهاء باز هم توصیه به حُسن احتیاط میکنند و به عنوان قاعده کلی میفرمایند الإحتیاط حسنٌ علی کل حال.
مرحوم شیخ انصاری برای اثبات اجماع مذکور، به کلمات چند تن از بزرگان امامیه اشاره میکنند که فقط دو مورد را ذکر میکنیم:
مرحوم شیخ کلینی در مقدمه کتاب شریف کافی میفرمایند اگر دو روایت متعارض بودند وظیفه شرعی ما تخییر است.
پس مرحوم شیخ کلینی احتیاط را واجب ندانستند با اینکه روایاتی داریم که در تعارض نصیّین (تعارض دو روایت) میگویند احتیاط واجب است یا روایاتی داریم که میگویند در موارد فقدان نص (روایت) بر وجوب، وظیفه احتیاط است اما مرحوم شیخ کلینی این روایات را قبول نکردهاند و دال بر وجوب احتیاط ندانستهاند و باز هم حکم به برائت فرمودهاند.
سؤال: بحث ما در مورد فقدان نص (روایت) بر تحریم است در حالی که حکم مرحوم شیخ کلینی به برائت در مورد وجود دو روایت متعارض است چگونه به کلام ایشان استدلال میکنید؟
جواب: میفرمایند با تمسک به مفهوم اولویت زیرا وقتی مرحوم شیخ کلینی در مورد وجود دو روایت متعارض حکم به برائت و تخییر (عدم وجوب احتیاط) میکنند به طریق أولی در موردی که اصلا روایتی دال بر حرمت وجود ندارد حکم برائت میکنند.
به مرحوم محقق حلّی هم نسبت داده شده که ایشان هر چند در معارج قائل به برائتاند مطلقا اما در کتاب معتبر از این نظر برگتهاند و قائل به تفصیل هستند به این بیان که: *
ـ اگر مورد مشتبه و مشکوک از مواردی بود که مورد ابتلاء عموم مردم است (مانند شرب تتن) در این موارد برائت جاری است.
ـ اگر مورد مشتبه و مشکوک از مواردی بود که مورد ابتلاء عموم مردم نیست (مانند بازی بیلیارد) باید احتیاط و ترک کرد.
مرحوم شیخ انصاری میفرمایند در مباحث آینده (ابتدای اولین تنبیه از تنبیهات برائت، ج2، ص93) به بررسی صحت این انتساب به مرحوم محقق خواهیم پرداخت.
بیان دوم: اجماع منقول
دومین بیان از اجماع، اجماع منقول است یعنی نقل اجماع توسط جمعی از بزرگان امامیه.
سؤال: شمای انصاری که اجماع منقول را حجت نمیدانید پس چگونه در استدلال بر برائت به اجماع منقول تمسک میکنید؟
جواب: مرحوم شیخ میفرمایند در مباحث سابق رسائل هم گفتیم اجماع منقول اگر ضمیمه شود به شهرت محقَّقه و ثابت عند العلمائ میتواند مفید قطع یا اطمینان باشد برای حدس زدن رأی معصوم لذا اجماع منقول معتَضَد بالشهرة المحقّقة میتواند کاشف از رأی امام معصوم باشد.
برای بیان دوم از اجماع هم به کلماتی اشاره میکنند که فقط به یک مورد اشاره میکنیم:
مرحوم ابن ادریس حلی (متوفی 598ه) فرمودهاند علماء هرگاه حکمی را در کتاب، سنت و اجماع نیابند به دلیل عقل تمسک میکنند.
مقصود ایشان از دلیل عقل همان برائت عقلی است که تا زمان ایشان بزرگان امامیه از برائت عقلی به دلیل عقلی تعبیر مینمودند.
بیان سوم: اجماع عملی یا سیره متشرعه
سومین بیان از اجماع هم تمسک به اجماع عملی مسلمانان یا سیره متشرعه است.
میفرمایند از صدر اسلام وقتی تاریخ را بررسی میکنیم میبینیم هر جا بیانی از جانب شارع مبنی بر حرمت شیء یا فعلی نرسیده است متشرعه آن را مرتکب میشدند و احتیاط یا توقف نمیکردهاند، شارع و معصومان از این سیره منع و ردع نکردهاند پس معلوم میشود این سیره حجت و قابل استناد است.
به عبارت دیگر شیوه و طریقه شارع در بیان احکام، تبیین محرمات بوده است یعنی شارع به طور کلی معتقد به حلیّت است که فرموده "کلّ شیء لک حلال" و خصوص محرمات را یک به یک معرفی و اعلام نموده است بنابراین اگر در موردی نص و روایتی از شارع مبنی بر حرمت، بیان نشده باشد نتیجه میگیریم حرام نبوده است.
در ادامه بحث و در پایان استدلال به اجماع مرحوم شیخ انصاری کلامی از مرحوم محقق صاحب معارج نقل میکند و اشکالی به آن دارند که خواهد آمد.
تحقیق:
* نجم الدین ابو القاسم جعفر بن حسن حلی، معروف به محقق حلی یا محقق اول یا محقق علی الإطلاق (متوفی ۶۷۶ ق). ایشان کتابی تألیف فرمودند به نام شرایع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام، بعد مدتی این کتاب را خلاصه نمودند با عنوان المختصر النافع فی فقه الإمامیة، بعد مدتی این کتاب را هم شرح نمودند با عنوان المعتبر فی شرح المختصر که هر کدام از کتابها بر اساس اهداف و شیوه های مختلفی تألیف شدند. قابل توجه است کتاب شرائع الإسلام ایشان تا قرنها کتاب درسی فقهی در حوزههای علمیه شیعی بوده است. کتاب اصولی ایشان هم که کتاب درسی حوزههای علمیه بوده است با عنوان معارج الأصول قبلا مورد اشاره قرار گرفت.
جلسه هشتاد و پنجم (مجازی، سهشنبه، 98.12.20) بسمه تعالی
قال المحقق علی ما حکی عنه ... ص55، س12
کلام در بیان سوم از استدلال به اجماع بر اثبات برائت در شبهه حکمیه تحریمیه بود. بیان سوم تمسک به سیره مسلمین در عدم التزام خودشان و عدم الزام دیگران به ترک شیء مشتبه و مشکوک بعد از فحص و یأس از دلیل شرعی دال بر حرمت بود.
از مرحوم محقق حلّی حکایت شده که فرمودهاند نه تنها مسلمانان و متشرعه از دین اسلام بلکه تمام پیروان ادیان آسمانی و متشرعان به تمام ادیان چنین سیرهای دارند که هر جا به شیء مشتبه و مشکوک الحرمة برخورد کنند توقف نمیکنند و مرتکب میشوند و دیگران را هم در ارتکاب مشکوک الحرمة تختطه و سرزنش نمیکنند، چه حکم شارع صریحی از جواز ارتکاب از شارع وارد شده باشد یا وارد نشده باشد.
أقول: إن کان الغرض مرحوم شیخ انصاری به کلام مرحوم محقق حلی اشکالی دارند و میفرمایند مرحوم محقق فرمودند اهل شرایع افراد را به جهت ارتکاب مشتبه و مشکوک الحرمة تخطئه نمیکنند، مقصود مرحوم محقق از عدم تخطئه چیست؟ به عبارت دیگر در اینکه این سیره ناشی از چه چیز است دو احتمال دارد:
احتمال اول: ناشی از قبح عقاب بلا بیان باشد.
مقصودشان این است که متشرعه و اهل شرایع، آن فرد را مستحق عقاب نمیدانند و میگویند چون جاهل به حکم بوده اگر هم مرتکب حرام واقعی شده باشد عقاب ندارد زیرا عقاب جاهل قبیح است. به این احتمال سه اشکال وارد است:
اشکال اول: روشن است که جاهل به حکم زمانی بر ارتکاب مشکوک الحرمة عقاب نمیشود که أدلهای دال بر لزوم احتیاط وجود نداشته باشد، اگر ثابت شود أدله احتیاط میگویند احتیاط واجب است قطعا این فرد که مشکوک الحرمة را مرتکب شده مستحق عقاب است.
اشکال دوم: اگر بگویید هیچ دلیلی دال بر وجوب احتیاط نداریم، پس عقاب جاهل قبیح است و مرتکب مشکوک الحرمة عقاب ندارد، میگوییم اثبات برائت با تمسک به قبح عقاب جاهل، همان تمسک به دلیل عقل بر برائت است که در دلیل چهارم خواهد آمد.
اشکال سوم: اگر با حکم عقل به قبح عقاب بلا بیان ثابت میکنید که اهل شرایع مرتکب مشکوک الحرمة را مستحق عقاب نمیدانند دیگر چرا به عمل و سیره اهل شرایع تمسک میکنید بلکه بگویید تمام عقلاء عالم چنین سیرهای دارند چه متدین به یکی از شرایع باشند چه نباشند زیرا حکم عقل در همه عقلاء وجود دارد نه فقط اهل شرایع.
احتمال دوم: ناشی از بناء مستقل اهل شرایع باشد.
اگر مقصودشان از اینکه اهل شرایع مرتکب مشکوک الحرمة را مستحق عقاب نمیدانند این باشد که اهل شرایع یک سیره و حکم مخصوص خودشان دارند و بدون توجه به اینکه عقل عقاب جاهل را قبیح میداند یا قبیح نمیداند (تصویر عقاب هم چه به این جهت باشد که لازمه قهری ارتکاب حرام، عقاب است یا به این جهت باشد که شارع و مولی فردی است که اعلام کرده هر گونه ارتکاب حرام را مؤاخذه میکند چه ارتکاب جاهلانه چه ارتکاب عالمانه) پس اهل شرایع یک بناء مخصوص خودشان دارند که مرتکب مشکوک الحرمة را در هر صورت مستحق عقاب نمیدانند، این احتمال هم در صورتی صحیح است که محقق حلی ثابت کنند اهل شرایع که چنین سیرهای دارند دفع ضرر محتمل را واجب نمیدانند و الا اگر دفع ضرر محتمل واجب باشد دیگر امکان ندارد اهل شرایع از پیش خودشان سیرهای داشته باشند مبنی بر عدم عقاب مرتکب مشکوک الحرمة زیرا این قاعده میگوید هر جا احتمال ضرر میدهی نباید مرتکب شوی و در مشکوک الحرمة هم احتمال ضرر وجود دارد پس اهل شرایع اگر این قاعده را قبول داشته باشند نمیتوانند حکم کنند به عدم عقاب مرتکب مشکوک الحرمه.
به عبارت دیگر اهل شرایع باید مرتکب مشکوک الحرمه را تخطئه و سرزنش کنند.
البته بحث از این قاعده (وجوب دفع عقاب محتمل) بحث مستقل با شقوق و احکام خاص خودش دارد که خواهد آمد.
خلاصه استدلال به اجماع
مرحوم شیخ انصاری به چهار بیان در اجماع اشاره فرمودند:
بیان اول که اجماع فرضی و تقدیری بود و آن را نقد کردند، بیان دوم و سوم هم که اجماع محصل و منقول معتضَد به شهرت محققة بود را قبول فرمودند و بیان چهارم هم با حاشیه و نقدی که به کلام مرحوم محقق وارد کردند احتمال دارد در نظر مرحوم شیخ انصاری اشکال داشته باشد.
در هر صورت میتوان گفت مرحوم شیخ انصاری استدلال به اجماع بر اثبات برائت در شبهات حکمیه تحریمیه را قبول دارند.
البته بعض متأخران استدلال به اجماع بر اثبات برائت را قبول ندارند زیرا اگر هم اجماع ثابت باشد محتمل المدرک است که چه بسا مستند و مدرک اجماع کنندگان و قائلان به برائت همان آیات یا روایات باشد. اجماع محتمل المدرک هم حجت نیست.
بازگشت به فهرست