بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه اول (شنبه، 96.6.11)
با استعانت از پروردگار و ذیل توجهات حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف و حضرت معصومه سلام الله علیها سال تحصیلی 96-97 را آغاز میکنیم.
شبهه وجوبیه ج2، ص141
کتاب رسائل (فرائد الأصول) مرحوم شیخ انصاری از سه رساله قطع، ظن و شک تشکیل شده است. مبحث قطع و ظن گذشت.
در مبحث شک گفته شد دو مقام از بحث وجود دارد:
1ـ حکم شک بدون لحاظ حالت سابقه که شامل برائت، اشتغال و تخییر است.
2ـ حکم شک با لحاظ حالت سابقه که استصحاب است.
مقام اول: برائت، اشتغال و تخییر
این مقام در دو موضع بررسی میشود: شک در اصل تکلیف. 2ـ شک در مکلف به.
موضع اول: شک در تکلیف
گفته شد در بحث شک در تکلیف سه مطلب مورد بحث است زیرا:
1. یا شک داریم این شیء حرام است یا نه (دوران بین حرمت با استحباب یا اباحه یا کراهت) که میگوییم شبهه تحریمیه
2. یا شک داریم واجب است یا نه (دوران بین وجوب با کراهت یا استحباب یا اباحه) که میگویم شبهه وجوبیه.
3. یا شک داریم واجب است یا حرام که میگوییم دوران بین محذورین.
علت اینکه فقط این سه قسم مطرح شد نه صور دیگر مانند شک بین استحباب و کراهت که مثلا بگوییم شبهه استحبابیه و امثال آن یکی از سه دلیل است:
دلیل اول: مانند صاحب قوانین بگوییم تکلیف و کلفت فقط در الزامیات است.
دلیل دوم: غیر الزامیات هم تکلیفاند اما حکم صور دیگر از همین سه قسم به دست میآید.
دلیل سوم: در تکالیف غیر الزامی اصلا اختلاف نیست که بحث شود.
مطلب اول: شبهه تحریمیه
در این مطلب چهار مسأله بود زیرا منشأ شبهه تحریمیه، عدم نص یا اجمال نص یا تعارض نصین یا امر خارجی است.
مطلب دوم: شبهه وجوبیه
در این مطلب هم چهار مسأله وجود دارد زیرا منشأ شبهه وجوبیه، عدم نص یا اجمال نص یا تعارض نصین یا امر خارجی است.
مسأله اول: شبهه وجوبیه با فقدان نص معتبر.
مرحوم شیخ مثال میزنند به اینکه نص غیر معتبر یا فتوای جماعتی دلالت میکند بر وجوب دعاء عند رؤیة الهلال یا وجوب استهلال، شک میکنیم چنین وجوبی ثابت است یا خیر؟
در این مسأله تمام اصولیان و مشهور اخباریان معتقد به برائت میباشند.
مرحوم شیخ به چهار عبارت از عالمان اخباری اشاره میکنند که دو عبارت دلالت میکند بر برائت و دو عبارت دلالت میکند بر وجوب احتیاط:
عبارت اول: صاحب وسائل الشیعة میفرمایند هر گاه شک در اصل تکلیف وجوب بود برائت جاری است اما هرگاه اصل وجوب ثابت بود و شک در مکلف به بود مثل اینکه اصل وجوب نماز را میدانیم بین ظهر و جمعه مردد هستیم باید احتیاط کرد و هر دو را انجام داد.
عبارت دوم: صاحب حدائق در دو کتابشان مطلبی در این مورد بیان میکنند:
الف: در حدائق الناظرة فی أحکام العترة الطاهرة میفرمایند برائت دو قسم است یکی در شبهه تحریمیه یکی در شبهه وجوبیه، سپس میفرمایند در شبهه وجوبیه احدی قائل نشده اصل وجوب است بلکه باید برائت جاری نمود.
ب: در الدرر النجفیه من الملتقطات الیوسفیه هم میفرمایند اگر عند الشک قائل به وجوب باشیم بدون دلیل معتبر، این حکم حرجی و تکلیف بمالایطاق است.
عبارت سوم: صاحب حدائق چندین صفحه بعد از عبارت مذکور میفرمایند احتیاط گاهی واجب و گاهی مستحب است، احتیاط واجب جایی است که مکلف مردد در اصل حکم و تکلیف باشد (ابتدا حکم را مطلق میگویند که شامل شبهه وجوبیه و تحریمیه میشود لکن بعد مثال برای شبهه وجوبیه میزنند که محل بحث است) که منشأ شک یا تعارض أدله است یا اجمال نص یا فقدان نص یا در بعض شبهات موضوعیه که شک دارد مثلا این صوت مطرب تحت حکم کلی غناء وارد است یا نه، احتیاط واجب است، أو نحو ذلک یعنی جایی که یقین به تکلیف و شک در مکلف به است.
احتیاط مستحب هم جایی است که دلیل شرعی معتبر داریم بر عدم تکلیف، لکن احتمال وجود تکلیف هم داده میشود که بهتر است احتیاط کند مانند أخذ جوائز سلطان جائر.
در مواردی هم احتیاط حرام است زیرا تشریع خواهد بود آن هم جایی است که سبب شک یا تردید وجود ندارد و میداند حکم شریعت حلیت مال مأخوذ از سوق المسلمین است اما صرفا احتمال عدم حلیت میدهد که اینجا اگر از باب احتیاط بگوید استفاده نمیکنم و حلال نمیدانم این تشریع و حرام است.
سپس به تبیین دوباره وجوب احتیاط در شبهه وجوبیه با فقدان نص میپردازند.
جلسه دوم (یکشنبه، 96.06.12) بسمه تعالی
و ممن یظهر منه وجوب الإحتیاط هنا ... ج2، ص144، 15
عبارت چهارم: نقل کلام محدث أسترآبادی از کتاب الفوائد المدنیّة مبنی بر وجوب احتیاط در شبهات وجوبیه.
برای تبیین روان عبارت محدث استرآبادی یک مقدمه اصولی با دو نکته اشاره میکنیم:
مقدمه اصولی: اصطلاح برائت اصلیة و حسن و قبح ذاتی
نکته اول: اصطلاح برائت اصلیه یا برائت عقلیه یا به عبارت دیگر استصحاب عدم التکلیف به این معنا است که ابتدای بعثت پیامبر9 اگر شک در وجوب یک موردی داشته باشیم، استصحاب میکنیم عدم وجوب قبل از بعثت را.
نکته دوم: نسبت به حسن و قبح ذاتی که در اصول فقه خواندهایم سه دیدگاه اشراه میشود:
الف: اشاعره منکر درک عقل نسبت به حسن و قبح اشیاء هستند. (منکر حسن و قبح ذاتی)
ب: اخباریان حسن و قبح ذاتی را قبول دارند لکن میگویند ملازمهای بین حسن و قبح عقلی با وجوب و حرمت شرعی نیست (کلما حکم به العقل حکم به الشرع را قبول ندارند)
ج: اصولیان قائل به حسن و قبح عقلی (درک عقل نسبت به حسن و قبح ذاتی) و ملازمه هستند.
محدث استرآبادی میفرمایند إجراء برائت اصلیه دو بُعد دارد: قبل اکمال دین و بعد آن.
الف: بعد از إکمال دین و پذیرش روایات متواتر مبنی بر اینکه خداوند برای تمام امور و أشیاء حکم شرعی صادر فرموده معنا ندارد با استصحاب بگوییم حکم جدیدی پیدا نکردیم لذا قبل بعثت واجب نبوده الآن هم استصحاب کنیم عدم وجوب را.
ب: قبل از إکمال دین هم اشاعره و اخباریان میتوانند برائت اصلیه جاری کنند اما اصولیان خیر. بیان مطلب:
اشاعره منکر حسن و قبح عقلی هستند و اخباریان هم که قبول دارند میگویند ملازمهای بین حکم عقل و شرع نیست در نتیجه عقل نمیتواند حکم شرعی را درک کند در نتیجه اگر اوائل بعثت و قبل اکمال دین شک کنیم در حکمی مثلا در وجوب زکات، عقل که درکی ندارد، حکمی از جانب شارع هم پیدا نمیکنیم میگوییم برائت اصلیه جاری است و چنانکه قبلا واجب نبوده الآن هم واجب نیست.
اما اصولیان که قائل به ملازمه هستند برای هر موردی حسن یا قبح و به تبع آن حکم شرعی قائل خواهند بود لذا نمیتوانند برائت جاری کنند. به عبارت دیگر نزد اصولیان چون عقل حکم دارد پس بیان دارد و نمیتوانند به برائت که عدم البیان است تمسک نمایند.
اشکال: محدث أسترآبادی میفرمایند اصولیان ممکن است اشکال کنند که از باب ملازمه میگوییم در مسأله ای که نتوانستیم حکمش را پیدا کنیم حکم عقل برائت است پس به حکم ملازمه حکم شارع هم برائت خواهد بود. پس برائت ثابت شد و منافاتی هم با حسن و قبح عقلی و ملازمه، ندارد.
جواب: میفرمایند هیچ عاقلی چنین سخنی نمیگوید زیرا احکام شارع تابع مصالح و مفاسد است و إقتضاء احکام از نظر مصلحت و مفسده متفاوت است و همیشه حکم شارع تابع برائت نیست که هر جا به حکم نرسیدیم برائت جاری کنیم. قبح این کلام مانند این است که کسی بگوید اجسام از نظر مقدار جاذبه و در بالا و پایین رفتن یکسانند.
* تحقیق:
1. در رابطه با شناخت اخباریان و وجوه ممیزه آنان با اصولیان و بزرگانشان یکی از راههای آن مراجعه به کتب تراجم و تألیفات آنان است لکن در ابتدای کار میتوانید به کتبی که مستقلا در این خصوص تألیف شده مراجعه کنید مانند کتاب "اخباریگری" (تاریخ و عقاید) اثر آقای ابراهیم بهشتی چاپ انتشارات دارالحدیث مراجعه کنید.
همچنین در رابطه با وجه تسمیه اخباریان در کتاب قلائد الفرائد ج1، ص71 مرحوم غلامرضا قمی شاگرد شیخ انصاری ذیل بحث قطع حاصل از مقدمات عقلیه در ابتدای رسائل میفرماید: أقول: یعجبنی أن أذکر فی المقام، ما استفدته من المصنّف رحمه اللّه فی مجلس درسه، و هو أمران: أحدهما: فی بیان وجه تسمیة الفرقة المرقومة بالأخباریّ، و هو أحد الأمرین:
الأوّل: کونهم عاملین بتمام الأقسام من الأخبار من الصحیح و الحسن و الموثّق و الضعیف، من غیر أن فرّقوا بینها فی مقام العمل، فی قبال المجتهدین. و الثانی: إنّهم لمّا أنکروا ثلاثة من الأدلّة الأربعة، و خصّوا الدلیل بالواحد منها أعنی الأخبار، فلذلک سمّوا بالاسم المذکور. و وجه منعهم حجّیّة الکتاب و الإجماع، محرّر فی محلّه. و وجه منعهم حجّیّة العقل.
2. کتابشناسی کتاب الفوائد المدنیة اثر محدث استرآبادی
به همراه این کتاب که چاپ انتشارات جامعه مدرسین است "الشواهد المکیه" اثر مرحوم موسوی عاملی که حاشیه نقدی بر فوائد المدنیة است چاپ شده است.
جلسه سوم (دوشنبه، 96.06.13) بسمه تعالی
أقول قد عرفت فیما تقدم ... ج2، ص147، س6
چهار عبارت از علماء اخباری نقل شد که دو عبارت تصریح میکرد به لزوم احتیاط در شبهات وجوبیه و خلاصه عبارت چهارم از مرحوم استرآبادی این شد که قبل از اکمال دین فقط اشعری و اخباری میتوانند به برائت اصلیه تمسک کنند نه اصولی، بعد از اکمال دین هم هیچیک نمیتوانند به برائت اصلیه تمسک کنند زیرا دلیل داریم تمام احکام بیان شده و در موارد شبهه باید توقف کرد. پس در شبهات تحریمیه و وجوبیه باید احتیاط نمود. در پایان هم نسبت به مخالفین خودشان فرمودند من حکم بغیر ما أنزل الله تعالی فأولئک هم الکافرون.
نقد ادعای محدث استرآبادی
شیخ انصاری میفرمایند نکته محوری در نقد کلام ایشان آن است که اصولیان با إجراء برائت در شبهه وجوبیه میخواهند بگویند وقتی حکم شرعی به ما نرسیده وظیفهای نداریم نه اینکه حکمی در واقع وجود ندارد.
تمام آنچه ایشان از اکمال دین و عدم اکمال، حسن و قبح عقلی و قانون ملازمه بین حکم عقل و شرع بیان کردند تا بگویند اصولیان با جریان برائت اصلیه معتقدند در واقع حکمی وجود ندارد، باطل محض است زیرا احدی از اصولیان با إجراء برائت در شبهه وجوبیه نمیگوید در واقع و لوح محفوظ هم حکمی برای این مورد مشکوک وجود ندارد، خیر بلکه اصولیان میگویند حال که به حکم شرعی دسترسی پیدا نکرد وظیفهای در قبال آن ندارد.
شیخ انصاری میفرمایند بله نسبت به أصالة البرائة دو مبنا است:
مبنای اول: بعضی مانند صاحب معالم و شیخ بهائی أصالة البرائة را جزء أمارات ظنیه میدانند که نتیجه این قول آن است که با جریان أصالة البرائة در شبهه وجوبیه، ظن پیدا میکنیم در واقع نسبت به این مشکوک حکمی وجود ندارد. اما طبق همین مبنا هم اشکال مرحوم استرآبادی وارد نیست زیرا اینان میگویند با أجراء برائت ظن پیدا میکنیم حکم واقعی هم برائت و اباحه (عدم الحکم) است نه اینکه واقع خالی از حکم باشد.
مبنای دوم: نظر شیخ انصاری و جمعی از علما بود که اصالة البرائة اماره ظنیه نیست بلکه اصل عملی است حتی استصحاب را هم اصل عملی میدانند نه اماره ظنیه، پس ادعا نمیکنند که با إجراء برائت ظن پیدا کردند که در واقع حکمی نیست، خیر فقط میگویند بعد فحص و یأس وظیفهای نسبت به واقع نداریم.
نظریه شیخ انصاری:
در شبهه وجوبیه با منشأ فقدان نص، أصالة البرائة جاری است یکی به جهت أدله اربعة که در شبهه تحریمیه گذشت و شامل شبهه وجوبیه هم میشود، دوم به جهت اجماع مرکب به این بیان که هر کسی که در شبهات تحریمیه قائل به برائت شده است در شبهات وجوبیه هم معتقد به برائت است و قول به فصل در مسأله نداریم.
* تحقیق:
نسبت به معنای اجماع مرکب مراجعه کنید به حلقات شهید صدر حلقه ثالثه ج2، ص150 (چاپ جامعه مدرسین) ایشان تفاوت اجماع بسیط و مرکب را در کمتر از نصف صفحه توضیح میدهند و اجماع مرکب را دو قسم میکنند یک قسم را معتبر و قسم دیگر را نامعتبر میدانند، بعد از مراجعه به حلقات (دروسٌ فی علم الأصول) و یادداشت عبارت ایشان به دو سؤال پاسخ دهید:
- دو قسم اجماع مرکب در عبارت ایشان کدام است؟
- دلیل ایشان بر عدم حجیت قسم دوم اجماع مرکب چیست؟
* معرفی اجمالی کتاب
کتاب کشف القناع عن وجوه حجیة الإجماع اثر ارزشمند مرحوم شیخ اسدالله تستری (شوشتری) که مرحوم شیخ در جلد اول رسائل در مباحث بررسی حجیت اجماع به تفصیل هفت صفحه عین عبارت ایشان را نقل نمودند و این نشان از اهمیت جایگاه کتاب و نویسنده آن دارد.
این کتاب فعلا جامعترین کتاب در موضوع اجماع است که تمام أدله شیعه و اهل سنت در بحث اجماع را به تفصیل مورد بحث و بررسی نقادانه قرار داده و طلبه را با یک سیر جامع و چند بُعدی (اقوال اهل سنت و شیعه) آشنا میسازد.
آشنایی با این کتاب و کتابشناسی آن توصیه میشود.
جلسه چهارم (سهشنبه، 96.06.14) بسمه تعالی
و ینبغی التنبیه علی أمور ... ج2، ص149
ذیل مسأله اول (شبهه وجوبیه با منشأ فقدان نص) به سه تنبیه اشاره میکنند که نکات مفید و مهمی مطرح خواهد شد.
تنبیه اول: وجوب نفسی مستقل
قبل از بیان مطلب یک مقدمه اصولی مطرح میکنیم:
مقدمه اصولی: بعض تقسیمات واجب
در کتاب اصول فقه باب اوامر خواندهایم که واجب اقسامی دارد از جمله:
واجب نفسی و غیری: واجب نفسی یعنی: الواجب لنفسه لالواجب آخر کالصلاة الیومیة و یقابله الواجب الغیری کالوضوء.
واجب اصلی و تبعی: واجب اصلی یعنی ما قصدت إفادة وجوبه مستقلا بالکلام کوجوبی الصلاة و الوضوء المستفادین من قوله تعالی""أقیموا الصلاة" و "فاغسلوا وجوهکم". واجب تبعی یعنی: ما لم تقصد إفادة وجوبه بل کان من توابع ما قصدت إفادته و هذا کوجوب المشی إلی السوق المفهوم من أمر المولی بوجوب شراء اللحم.
اصطلاح دیگری هم در تقسیمات واجب به کار میرود با عنوان واجب مستقل و واجب ضمنی. واجب مستقل یعنی فعلی که آمر مستقیما انجام آن را طلب نموده مانند نماز، اما واجب ضمنی واجبی است که انجام آن فعل به صورت مستقل و جدا، مورد نظر آمر نیست مانند رکوع در نماز.
نکته مهم این است که وجوب تبعی و وجوب غیری، وجوبی جدای از وجوب اصلی و وجوب نفسی دارند، اما وجوب ضمنی، وجوبی جدا از وجوب استقلالی ندارد.
مرحوم شیخ میفرمایند گفتیم که بحث ما در شبهه وجوبیه در شک در تکلیف است نه مکلفبه. بنابراین بحث ما در شبهه وجوبیه و شک در وجوب یک شیء در جایی است که واجب مستقل باشد نه واجب ضمنی، لذا اگر شک ما در واجب ضمنی بود مانند اینکه شک داشتیم سوره جزء نماز هست یا نه این مورد از محل بحث خارج است زیرا اینجا در اصل یقین به تکلیف داریم که اصل نماز باشد و شک در مکلفبه داریم یعنی نمیدانیم نمازی که بر ما واجب است نماز با سوره است یا بدون سوره.
نتیجه اینکه شک در وجوب ضمنی از بحث شبهه وجوبیه خارج است هر چند به نظر ما در شک در ملکف به هم مانند شک در تکلیف (شبهه وجوبیه) برائت جاری است، لکن اصولیان در شبهه وجوبیه شک در تکلیف بالإجماع قائل به برائت هستند اما در شک در مکلف به اختلاف است.
* تحقیق
در انتهای عبارت تنبیه اول که مرحوم شیخ میفرمایند "خارج عن هذه المسألة الإتفاقیة" مرحوم سید محمد سعید حکیم در التنقیح که شرح رسائل است میفرمایند: "کیف یدعى الاتفاق فیها مع اعترافه بأن الظاهر ثبوت الخلاف فی المسألة؟!"
مقصودشان از اعتراف به خلاف در مسأله عبارت صفحه قبل در رسائل است که شیخ فرمودند فالظاهر أن المسأله خلافیة.
برای نقد کلام مرحوم حکیم مراجعه کنید به بحر الفوائد فی شرح الفرائد مرحوم آشتیانی ج5، ص 13 که ذیل عبارت شیخ نکتهای دارند که جواب از اشکال مرحوم حکیم است. عبارت بحر الفوائد را که: "استظهار کون المسأله خلافیة .." یادداشت نموده و در مباحثه بررسی کنید.
* معرفی اجمالی با کتاب
برای آشنایی بیشتر با اقسام واجب که در مقدمه اشاره شد مراجعه به کتاب اصطلاحات الأصول مرحوم آیة الله مشکینی مفید است.
جلسه پنجم (چهارشنبه، 96.06.15) بسمه تعالی
الثانی: أنه لا إشکال فی رجحان ... ج2، ص150
تنبیه دوم: بررسی رجحان احتیاط
مرحوم شیخ انصاری در شبهات تحریمیه فرمودند برائت جاری است و احتیاط لازم نیست، لکن مسلما احتیاط نمودن رجحان دارد، و بهتر است مکلف مرتکب فعل مشتبه الحرمة نشود. میفرمایند در شبهه وجوبیه هم گفتیم برائت جاری است اما احتیاط نمودن رجحان دارد و بهتر است مکلف فعل مشکوک الوجوب را انجام دهد لکن نسبت به احتیاط در شبهه وجوبیه قائل به تفصیل هستند. قبل از بیان تفصیل ایشان یک مقدمه اصولی بیان میکنیم:
مقدمه اصولی: تفاوت واجب تعبدی و توصلی
نسبت به عنوان واجب تعبدی و توصلی چهار اصطلاح و معنا وجود دارد:
1ـ در توصلی مهم انجام عمل است چه توسط مکلف بالمباشرة، چه بالتسبیب، چه متبرعا و توسط دیگران، اما تعبدی فقط با فعل مکلف به صورت مباشر ساقط میشود.
2ـ در توصلی وظیفه مکلف ساقط میشود هرچند به حصه غیر اختیاریة، یعنی اگر عمل را قهرا و اضطرارا هم انجام داد وظیفه ساقط است مانند أداء امانت اما در تعبدی فقط با حصه اختیاریه باید انجام شود.
3ـ در توصلی با انجام عمل وظیفه ساقط است حتی اگر ضمن حرام انجام شود، در تعبدی نباید بر عمل عنوان حرامی صادق باشد.
4ـ واجب توصلی قصد قربت نمیخواهد اما واجب تعبدی قصد قربت میخواند.
نسبت به قصد قربت در واجب تعبدی در اوائل باب اوامر در کتاب اصول فقه خواندهایم که بعضی میگویند قصد قربت یعنی قصد امتثال امر مولا، اما بعضی هم آن را تفسیر میکنند به قصد مطلوبیت نزد مولا کفایت میکند و همین که احتمال دهد این عمل محبوب مولا است برای قصد قربت کافی است.
تفصیل شیخ انصاری چنین است که سه قسم کلی برای بررسی رجحان احتیاط در شبهه وجوبیه بیان میکنند:
قسم اول: واجبات توصلی. چه تردید در شبهه وجوبیه بین وجوب (مصلحت ملزمه) و استحباب (مصلحت غیر ملزمه) باشد یا وجوب و اباحه یا وجوب و کراهت (مفسده غیر ملزمه) در هر سه صورت احتیاط کردن رجحان دارد، زیرا دوران امر است بین مصلحت ملزمه و نهایتا مفسده غیر ملزمه که روشن است ارتکاب مصلحت ملزمه احتمالیه رجحان دارد و حتی اگر مکلف با قصد محبوبیت نزد مولا عمل را انجام داد مثلا شک داشت دفن کافر واجب است یا مکروه، به احتمال محبوبیت عند المولا انجام داد به جهت انقیادش، ثواب هم دارد.
مخصوصا به بر قول کسانی که در شبهه تحریمیه گفتند احتیاط لازم است و اگر کسی تجری کند و فعل مشتبهی که در واقع هم حرام نیست را مرتکب شود به جهت تجری عقاب دارد، پس اینان در اینجا باید به طریق أولی بگویند انجام مشتبه الوجوب به احتمال محبوبیت نزد مولا ثواب خواهد داشت.
وجه اولویت این است که در تجری هر چند با واقع مخالفت نکرده باشد خود تجری قبح فاعلی دارد و در حکم معصیت است اما امتثال به قصد احتمال محبوبیت عند المولا (نه قصد امتثال امر) به نوعی خود انقیاد است.* (شیخ انصاری در عبارت میفرمایند لأنه إنقیاد و إطاعة حکمیة، که باید با توجه به قرینه جمله بناءً علی أنه فی حکم الإحتیاط همینگونه که گفتیم معنا نمود) مرحوم آخوند در تعلیقه رسائل میفرمایند وجه اولویت این است که دائره رحمت پروردگار أوسع است از عقاب، در عقاب به استحقاق اکتفا میکند اما در ثواب علاوه بر استحقاق ثواب میدهد پس در تعلق ثواب اولی است)
قسم دوم: واجبات تعبدی. در واجبات تعبدی دو صورت داریم:
صورت اول: شبهه و دوران امر بین وجوب و استحباب که بدون شک میتواند با قصد قربت و امر مولا انجام دهد و ثواب هم دارد.
صورت دوم: شبهه و دوران امر بین وجوب و کراهت، یا وجوب و اباحه که اینجا دو قول و دو وجه مبتنی بر دو مبنای متفاوت است:
قول اول: (بنابر این مبنا که تعبدی بودن عمل متوقف بر امر شارع و قصد امتثال امر شارع است) احتیاط رجحان ندارد زیرا اگر به قصد امر مولا عمل مشکوک را انجام دهد چون احتمال دارد مکروه یا مباح باشد یعنی خداوند به آن امر نکرده باشد، قصد امر نمودن میشود تشریع.
دو اشکال به این قول وارد شده و مستشکل میخواهد ثابت کند اینجا احتیاط رجحان دارد:
اشکال اول: شما گفتید احتیاط کردن ثواب دارد خوب همین ثواب داشتن بدون علت که نیست علتش وجود امر مولا است. پس میتواند قصد امر کند و تشریع نخواهد بود.
جواب: تلازمی بین ثواب و امر شارع نیست. إعطاء ثواب به عبد به جهت امر مولا نیست بلکه به جهت انقیاد عبد است که حتی در جایی که احتمال امر هم داده، دنبال تقرب به خداوند بوده است. لذا بعضی از علما تعبیر دقیقتری بکار میبرند و میگویند این انقیاد ثواب ندارد بلکه تفضلا خدا به این فرد مطیع پاداش و اجر میدهد.
اشکال دوم: مگر شمای شیخ انصاری نگفتید عقل میگوید احتیاط اینجا حسن است خوب ما قانون ملازمه را ضمیمه میکنیم میگوییم کلما حکم به العقل حکم به الشرع و میگوییم چنانکه عقل امر به احتیاط دارد شارع هم امر به احتیاط دارد پس تشریع نخواهد بود.
جواب: ما قبلا در شبهه تحریمیه گفتیم در مستقلات عقلیه اوامر شارع ارشادی است حتی در جایی که یقین به امری از جانب شارع داشته باشد چه رسد به اینجا که مشکوک و مشتبه است، و در اوامر ارشادی موافقت و مخالفت فقط نسبت به حکم عقل بررسی میشود و دیگر بر ارشاد شارع به حکم عقل ثواب و عقاب دومی مترتب نمیشود. پس باز هم احتیاط در اینجا تشریع خواهد بود.
شاهدی هم ذکر میکنند بر اینکه صرف امر ارشادی شارع سبب نمیشود یک عمل عبادت (تعبدی) باشد و بتوان آن را با قصد امتثال امر انجام داد. شاهدشان آیه "أطیعوا الله و رسوله" است که ارشاد به حکم عقل است و سبب نمیشود تمامی دستورات شارع تعبدی باشد.
قول دوم: بگوییم در تعبدیات صرفا قصد محبوبیت کافی است و نیاز به قصد امتثال امر نیست، میتوان در صورت دوم قائل شویم به رجحان احتیاط زیرا قصد امر نیاز نیست که تشریع بشود، بلکه همین مقدار که عقل تشخیص داد احتمال مطلوبیت را، برای عبادت بودن کافی است لذا گاهی عالمان و صالحان در مقام فتوا و عمل، عبادتی را إعاده میکنند به جهت اینکه خبر ضعیفی وارد شده بر انجام عمل به کیفیت دیگر لذا برای اینکه مقید به خبر ضعیف هم باشد خود را به زحمت انداخته و دوباره عمل را انجام میهند که این دوباره انجام دادن امر ندارد و صرفا به جهت مطلوبیت عند الله انجام میدهند.
* تحقیق
در مورد وجه اولویت در ص150 سطر 4 مرحوم حکیم در التنقیح که شرح رسائل است در ج3، ص238 میفرمایند وجه اولویت روشن نیست. لکن مرحوم مجدد شیرازی شاگرد شیخ انصاری در تقریراتشان ج4، ص121 توضیحی دارند برای اولویت که مراجعه کنید. همچنین مرحوم آخوند صاحب کفایه در شرحشان بر رسائل با عنوان درر الفوائد ص224 توضیحی دارند مراجعه کنید یک خط مطلب ایشان را یادداشت کنید و ببینید آیا مرحوم آخوند مطلب را از مرحوم مجدد شیرازی گرفتهاند یا نکته دیگری میگویند. در پایان دقت کنید وجهی که بیان کردیم با وجه مذکور در این کتب تفاوت دارد یا نه؟
* معرفی اجمالی کتاب
کتاب درر الفوائد یکی از شروحی است که برای آمادگی ورود به کفایه و آشنایی با نظرات مرحوم آخوند خراسانی لازم است مراجعه شود که البته تعلیقه مختصری است.
جلسه هفتم (دوشنبه، 96.06.20) بسمه تعالی
مرحوم شیخ انصاری به کلامی از شهید اول در ذکری استشهاد میکنند مبنی بر اینکه حتی در دوران بین وجوب و کراهت هم میتوان با قصد امتثال امر احتیاط نمود. چند آیه مثال میزنند از جمله آیه شریفه: "وَ الَّذینَ یُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى رَبِّهِمْ راجِعُون" ترجمه آیه: "کسانی که آنچه از دستورات به آنان رسیده است را اتیان و امتثال میکنند در حالی که قلبهای آنان نسبت به روزی که نزد پروردگاشان بازخواهند گشت نگران است.*
و التحقیق أنه إن قلنا ... ج2، ص152، س6
شیخ انصاری بعد از تبیین دو قول در مسأله وارد میشوند در ارائه تحقیق خودشان لکن قبل از بیان آن مقدمه اصولی اشاره میکنیم که تمام فهم مطلب شیخ بر این مقدمه متوقف است:
مقدمه اصولی: اشکال دور در قصد امتثال امر
در اصول فقه ذیل بحث تعبدی و توصلی با دو اصطلاح آشنا شدیم: 1ـ تقسیمات اولیه واجب که تقسیم واجب قبل از تعلق امر به آن بود مانند تقسیم نماز به واجد سوره و فاقد سوره. 2ـ تقسیمات ثانویه واجب که تقسیم واجب بعد از تعلق امر به آن بود. فرمودند در تقسیمات اولیه واجب اگر شک کردیم در تقیید واجب به شئای اصالة الإطلاق جاری است اما در تقسیمات ثانویه اطلاق ممکن نیست لذا تقیید هم ممکن نیست. بحث قصد امتثال امر از تقسیمات ثانویه واجب است. مرحوم مظفر میفرمایند قصد امتثال امر امکان ندارد در دلیل خود واجب بیان شود و مولا بگوید صلّ مع قصد القربة زیرا دور است و باطل با این توضیح که: "لأن قصد امتثال الأمر فرع وجود الأمر فکیف یعقل أن یکون الأمر مقیدا به و لازمه أن یکون الأمر فرع قصد الأمر و قد کان قصد الأمر فرع وجود الأمر فیلزم أن یکون المتقدم متأخرا و المتأخر متقدما و هذا خف أو دور.
بیان مطلب: رابطه موضوع و حکم شبیه رابطه علت و معلول است، تا زمانی که تمام أجزاء علت تامه محقق نشود معلول هم محقق نخواهد شد، مانند وجود کاغذ، عدم رطوبت، ملاقات با آتش برای تحقق معلولِ سوختن، همچنین تا تمام أجزاء موضوع تصور نشود حکم بر آن حمل نخواهد شد. همیشه اول باید موضوع را تصور کرد بعد حکم را بر آن مترتب نمود حال اگر قصد امتثال امر از أجزاء نماز باشد شارع باید ابتدا تمام أجزاء نماز را تصور کند تا بتواند آن را واجب نماید، خوب اگر یکی از أجزاء نماز قصد امتثال امر باشد شارع هنوز امر به نماز نکرده لذا نمیتواند این جزء را تصور کند تا امر کند. پس از طرفی قصد امتثال امر متوقف است بر وجود امر (که شارع بگوید صلّ) و وجود یافتن امر هم متوقف است بر تصور أجزاء آن از جمله قصد امتثال امر.
برای نجات از دور مرحوم نائینی راهکار متمم الجعل را مطرح نمودهاند. با این توضیح که ایشان و بعض دیگر از اصولیان میفرمایند خداوند باید در یک امر بفرماید صلّ بعد در دستور دیگری بفرماید إفعل تلک الصلاة مع قصد القربة این امر دوم تتمیم میکند امر اول را و نتیجه این میشود که هم قصد امتثال امر در واجبات تعبدی لازم است هم اشکال دور در یک امر شارع پیش نمیآید.
این اشکال دور و پاسخ آن در بحث اشتراک احکام بین عالم و جاهل هم مطرح است.
مرحوم شیخ میفرمایند: اگر قول و مبنای دوم را بپذیریم که در تعبدی بودن عمل و قصد قربت، احتمال محبوبیت عند المولا کافی است دیگر احتیاط صحیح خواهد بود و تشریع و بدعت نیست، زیرا در دوران بین وجوب و کراهت احتمال محبوبیت هست، احتمال دارد واجب باشد یعنی احتمال دارد محبوب مولا باشد. اما اگر قول و مبنای اول را بپذیریم که میگوید در واجبات تعبدی قصد قربت به معنای قصد امتثال امر مولا لازم است، در دوران بین وجوب و کراهت امر مولا ثابت و قطعی نیست که بتوان قصد امتثال امر نمود زیرا ممکن است آن عمل مکروه و مبغوض مولا باشد.
اشکال: مستشکل میگوید آیاتی که شهید اول در ذکری مثال زدند "فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُم" دلالت میکند بر اینکه خداوند امر کرده به احتیاط تا جایی که برای فرد ممکن است، وقتی امر به احتیاط ثابت شد دیگر طبق مبنای اول هم میتوان قصد امتثال امر نمود.
جواب: شیخ انصاری میفرمایند:
اولا: این آیات امر ارشادی هستند و گفتیم اطاعت و معصیت یا ثواب و عقاب مستقل از حکم عقل ندارند.
ثانیا: اگر امر مولوی باشند دیگر نمیتوان این آیات را امر شارع به احتیاط شمرد زیرا مستلزم دور است که در مقدمه توضیح داده شد. به این بیان که شمای مستشکل میگویید "إتّقوا الله" یعنی یجب الإحتیاط، موضوع، احتیاط است و حکم آن وجوب است، خوب موضوع که احتیاط است یعنی انجام دادن عمل با تمام أجزاء و شرائط و یکی از شرائط احتیاط نمودن قصد امتثال امر (قصد قربت) کردن است وقتی شارع هنوز حکم وجوب را نگفته باید تمام أجزاء از جمله قصد امتثال امر را تصور کند در حالی که هنوز امر نکرده تا بتواند قصد امتثال امر را تصور کند، پس امر شارع به وجوب احتیاط متوقف است بر تصور قصد امتثال امر در حالی که تا شارع امر به احتیاط نکرده امکان ندارد قصد امتثال امر. پس قصد امتثال امر متوقف شد بر قصد امتثال امر و این دور است و باطل.
نتیجه اینکه این آیات مانند "إتّقوا الله" نمیتوانند امر به احتیاط در واجبات تعبدی باشند.
اللهم إلا أن یقال ... ج2، ص152، س13
مرحوم شیخ از کلام خودشان در "ثانیا" دو جواب (یکی نقضی و دیگری حلّی) میدهند و از اشکال دور دست برمیدارند و به نوعی از شهید اول دفاع میکنند:
جواب نقضی: میفرمایند اشکال دور نه تنها در بحث ما که شبهه وجوبیه و شک در وجوب مثلا دعاء عند رؤیة الهلال وارد است بلکه همین اشکال در اوامر واقعی و یقینی مانند أقیموا الصلاة هم وارد است که اگر قصد امتثال امر را به عنوان جزء یا شرط نماز بدانیم شارع نمیتواند قبل از اینکه امر کند به نماز، قصد امتثال امر را لحاظ کند زیرا اشکال دور که در مقدمه توضیح دادیم پیش میآید.
جواب حلّی: به عبارتی میخواهند بگویند هر جوابی که به اشکال دور در اوامر یقینی و واقعی میدهید در اینجا که امر مشکوک و مشتبه (شبهه وجوبیه) هست هم میدهیم. آن جواب هم این است که شارع در یک امر فرموده صلّ و در امر دومی فرموده صل تلک الصلاة مع قصد القربة. در محل بحث (آیاتی مانند "إتّقوا الله") هم معنای امر به تقوا و احتیاط این است که امر خداوند تعلق گرفته به انجام دادن نماز با تمام أجزاء و شرایطش بدون توجه به قصد قربت و قصد قربت یا همان قصد امتثال امر را از دلیل دیگری غیر از صلّ و إتّقوا میفهمیم که مرحوم نائینی نامش را متمّم الجعل میگذاشتند.
مؤید اینکه مبنای اول در اصل بحث صحیح است یعنی قصد قربت به معنای قصد امتثال امر است نه احتمال محبوبیت، و در ما نحن فیه هم امر داریم و دیگر اشکال بدعت و تشریع هم وارد نیست این است که میبینیم فقهاء در مقام بیان حکم شرعی در رساله عملیهشان در موارد شبهات وجوبیه نمیگویند این عمل را احتیاطا انجام دهد به احتمال مطلبوبیت بلکه میگویند این عمل را به قصد استحباب انجام دهد یعنی وجود امر از جانب شارع را قبول دارند.
خلاصه نظریه شیخ انصاری
مرحوم شیخ انصاری به کلام شهید ثانی و استفاده از آیه شریفه "إتّقوا الله" دو جواب اولا و ثانیا دادند بعد به ثانیا با اللهم إلا أن یقال جواب نقضی و حلی دادند لکن اشکال اولشان همچنان باقی است لذا کلام شهید اول را نهایتا نپذیرفتند زیرا در صورتی کلام شهید اول صحیح است که این آیات را اوامر مولوی بدانیم و با کمک این آیات وجود امر و به دنبال آن قصد امتثال امر را تصحیح کنیم در حالی که در جلسه دیروز به طور خلاصه و در شبهات تحریمیه با توضیح بیشتر فرمودند اوامر شارع به احتیاط مانند همین آیات، امر ارشادی هستند نه مولوی پس نمیتوان با این آیات امری از جانب شارع تصویر نمود.
پس به نظر شیخ انصاری تا اینجا قصد امتثال امر لازم است اما با آیات آمره به تقوا نمیتوان امر شارع به احتیاط در شبهه وجوبیه دوران بین وجوب و کراهت یا اباحه را تصویر نمود تا بتوان قصد امتثال امر کرد.
* معرفی اجمالی کتاب
دوستانی که علاقه به مطالعات ادبی و یا علوم قرآن و حدیث دارند یکی از منابع مهم در تشخیص معنای دقیق الفاظ موجود در کتاب و سنت، آشنایی با کتب فروق اللغه است که تفاوتهای ریشهای و بنیادین لغات عربی را بیان میکنند. در این موضوع کتابهای مختلفی نگاشته شده از جمله فروق اللغة از احمد بن فارس صاحب کتاب لغت معروف "معجم مقاییس اللغة" همچنین أبوالهلال عسگری کتابی دارد با نام فروق اللغویة که در صفحه 273 شماره 703 به تفاوت معنایی بین دو کلمه خوف و وجل اشاره کرده است. همچنین قبل از آن به تفاوت خوف با هول و خوف با فزع اشاره نمودهاست. مراجعه نمایید و خلاصه اختلاف معنایی این چند لفظ را اشاره کنید. به عنوان مثال دیگر هم در کتب مشابه تفاوت معنای دقیق یأس در آیه شریفه "لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُون" با قنوط در آیه شریفه"قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعا" را بیابید.
جلسه هشتم (سهشنبه، 96.06.21) بسمه تعالی
بررسی قاعده تسامح در أدله سنن یا أخبار من بلغ ج2، ص153
مرحوم شیخ انصاری تا اینجا نتیجه گرفتند وقتی قصد قربت در واجبات تعبدی را به معنای قصد امتثال امر دانستیم زمانی در شبهه وجوبیه دوران بین وجوب با کراهت یا وجوب با اباحه میتوان احتیاط نمود و فعل مشکوک را انجام داد که بتوانیم امر مولوی از جانب خداوند را ثابت کنیم تا زمان انجام عمل تعبدی بتوانیم قصد امتثال امر داشته باشیم. برای تصویر امر از جانب شارع شهید اول در ذکری به آیاتی مانند "إتّقوا الله" تمسک کردند.
در بحث امروز میفرمایند بعضی با تمسک به قاعده تسامح در أدله سنن یا همان أخبار من بلغ خواستهاند ثابت کنند در شبهه وجوبیه دوران امر بین واجب تعبدی با کراهت یا إباحه، میتوان امر مولوی از جانب خداوند را ثابت کرد و به دنبال آن قصد امتثال امر درست شود.
مستدل میگوید منشأ شبهه در محل بحث شبهه وجوبیه گاهی شهرت فتوائی، اجماع یا هر داعی نفسانی دیگری ممکن است باشد اما اگر منشأ شبهه یک روایت ضعیف السند باشد اینجا به راحتی میتوان امر شارع را ثابت کرد و به تبع آن هنگام اتیان عمل و احتیاط کردن، قصد امتثال امر نمود.
کیفیت استدلال به اخبار من بلغ
روایاتی مشهور بین شیعه و اهل سنت است که میگوید: "من بلغه عن النبی9 شیء من الثواب فعمله، کان أجر ذلک له و إن کان رسول الله9 لم یقله." برای تفسیر صحیح این روایت باید به یک مقدمه اصولی توجه نمود:
مقدمه اصولی: اقسام دلالات سیاقیه
در اصول فقه انتهای بحث مفاهیم خواندهایم که بعضی دلالتها و برداشتها در جملات وجود دارد که نه از قسم مفهوم است نه از قسم منطوق که به آنها دلالات سیاقیه میگویند. دلالت اقتضا، تنبیه و اشاره. مرحوم مظفر در تعریف دلالت اقتضاء فرمودند: دلالة الاقتضاء و هى أن تکون الدلالة مقصودة للمتکلم بحسب العرف , و یتوقف صدق الکلام أو صحته عقلا أو شرعا أو لغة أو عادة علیها. مثالها قوله9 : لا ضرر و لا ضرار فى الاسلام, فان صدق الکلام یتوقف على تقدیر الأحکام و الاثار الشرعیة لتکون هى المنفیة حقیقة , لوجود الضرر و الضرار قطعا عند المسلمین .
به دلالت اقتضاء باید گفت مقصود از "شئ من الثواب" خود ثواب نیست بلکه عملی است که ثواب به دنبال دارد به دو قرینه:
1ـ ضمیر فعمله نمیتواند به ثواب برگردد زیرا "فعمل الثواب" انجام دادن ثواب بی معنا است، بلکه باید کلمه عمل را در تقدیر گرفت.
2ـ "ذلک" در کان أجر ذلک له نمیتواند به ثواب برگردد چون بیمعنا میشود بلکه به عمل برمیگردد یعنی اجر آن عمل برای اوست.
أخبار من بلغ میگوید اگر کسی بر اساس روایت ضعیفی کار خیر یا دعا یا زیارتی انجام داد خداوند به او ثواب میدهد حتی اگر در واقع چنین دستوری در شریعت نباشد؛ وجود ثواب تلازم دارد با وجود امر از جانب خدا و الا معنا ندارد خداوند ثواب بدهد به فعلی که از آن نهی کرده باشد. به عبارت دیگر اخبار من بلغ میگوید اگر در روایت ضعیف السندی امر به کار خیری مطرح شده بود و مکلف به آن امر عمل نمود، خداوند به او ثواب میدهد و گویا خداوند چنین امری داشته است و الا اگر مورد نهی و مبغوض خدا بود ثواب نمیداد.
(در کتاب اقبال الأعمال مرحوم سید بن طاووس در ج3، ص 47 به صورت مرسل به روایت امام صادق علیه السلام تمسک میکنند اما بعد از آن در صفحه 170 میفرمایند: "وإذا لم نذکر اسنادا لکلها فسوف نذکر أحادیث مسندة عن الثقات انه من بلغه اعمال صالحة وعمل بها فإنه یظفر بفضلها ، وقد قدمناها فی أول المهمات ، وإنما أعددناها هاهنا فی المراقبات." و به چند روایت به صورت مسند تمسک میکنند)
نقد شیخ انصاری:
مرحوم شیخ انصاری سه اشکال به این استدلال وارد میکنند:
اشکال اول: اشکالی که بر آن پافشاری دارند این است که تلازمی بین وجود ثواب با وجود امر شرعی (استحباب شرعی) نیست. به عبارت دیگر اگر هم بر اساس اخبار من بلغ بپذیریم ثواب داشتن عمل خاصی را، این دلالتی ندارد بر وجود امر شارع به آن عمل. امکان دارد عملی دستور شرعی و استحباب نداشته باشد اما شارع بر انجام آن ثواب دهد. مثال عرفی: پدر در هوای گرم تابستان وارد منزل میشود، فرزند بدون اینکه پدر امر کرده باشد ناگفته لیوان آب خنک برای پدر میآورد اینجا هر چند امر نبوده اما پدر خوشحال میشود و پاداش و اجر میدهد.
اشکال دوم: همان اشکال دور که دیروز توضیح داده شد. بیان مطلب: شما میخواهید با اخبار من بلغ وجود امر شارع و به دنبال آن قصد امتثال امر را ثابت کنید و این دور است زیرا موضوع در این روایات "من بلغه شئ من الخیر" است و کار خیر یعنی کاری که قصد قربت هم در آن باشد، پس تحقق موضوع متوقف بر امر شارع شد و امر و حکم شارع هم متوقف بر تحقق موضوع و قصد امتثال امر شد و این دور و باطل است که دیروز به تفصیل توضیح داده شد.
جواب از اشکال دوم: میفرمایند دیروز از این اشکال جواب دادیم که میتوان لزوم قصد امتثال امر را از دلیل دیگر (مثلا متمم الجعل) استفاده نمود و دور هم بوجود نمیآید.
اشکال سوم: اثر یک عمل به سه نحو ممکن است در روایت مطرح شود:
الف: مثلا روایت بگوید عملٌ فیه العقاب. اگر این کار را انجام دهی عقاب دارد یعنی حرام است و از محل بحث ما خارج است.
ب: روایت بگوید عملٌ فی فعله الثواب و فی ترکه العقاب. عمل واجب است که در فعلش ثواب و در ترکش عقاب است.
ج: روایت بگوید عملٌ فیه الثواب. یعنی فعلی که مستحب باشد که ترکش عقاب ندارد.
اخبار من بلغ به صورت سوم تعبیر کرده شئ فیه الثواب که معلوم میشود این اخبار موردی را میگویند که مستحب باشد و از محل بحث ما که شبهه وجوبیه است خارج میباشد.
جواب از اشکال سوم: شیخ انصاری میفرمایند اشکال وارد نیست زیرا روایت مطلق است یعنی عملی که ثواب دارد و روایت به عقابش کاری ندارد خوب عمل واجب هم ثواب دارد پس اطلاق حدیث شامل شبهات وجوبیه هم میشود.
از آنجا که مرحوم شیخ اشکال اول را وارد میدانند در ادامه به توضیح اشکال اول میپردازند که إن شاء الله بیان خواهیم کرد.
* معرفی اجمالی چند کتاب:
1ـ کتاب "الرعایة لحال البدایة فی علم الدرایة" از شهید ثانی. به اعتقاد جمعی از علما اولین کتابی است در علم درایه که به صورت دسته بندی شده به معظم مباحث این علم در پرداخته است. طلبه باید از زمان لمعه خواندن با این کتاب آشنا باشد هم به جهت مرجع بودن این کتاب هم به این جهت که اصطلاحات درایهای شهید ثانی در شرح لمعه را فرامیگیرد باید بداند که مقصود از آن اصطلاحات مانند مرسله، مقطوعه، صحیحه چیست. آن را کتابشناسی کنید و ارائه دهید. (این کتاب کم حجم توسط انتشارات بوستان کتاب چاپ شده)
2ـ عدة الداعی و نجاح الساعی از ابن فهد حلّی متوفی 841. شیخ انصاری به آثار مرحوم ابن فهد حلی توجه دارند هم در مکاسب به کتاب المهذب البارع فی شرح المختصر النافع ایشان در موارد بسیاری ارجاع میدهند هم در رسائل به دو کتاب ایشان عدة الداعی در این بحث و دیگری الموجز (الرسائل العشر) در ج2، ص 312 ارجاع میدهند. محور اصلی این کتاب چنانکه از نامش پیداست بحث دعا و سؤالات و شبهات در بارۀ دعا است. آن را کتابشناسی کنید و ارائه دهید.
3ـ إقبال الأعمال از سید بن طاووس متوفی 664 بزرگترین عالم دعائی شیعه که تألیفات بسیاری در أدعیه و زیارات دارد. علاوه بر اینکه آشنایی با این کتاب برای طلبه لازم است نکته مهمتر آشنایی با تفاوتها در سبک نگارش کتب معروف دعایی شیعه است که مرحوم شیخ عباس قمی هم در مفاتیح الجنان از آنها استفاده نمودهاند مانند مصباح مرحوم کفعمی، مفتاح الفلاح فی عمل الیوم واللیلة من الواجبات والمستحبات والآداب از مرحوم شیخ بهائی، مهج الدعوات و منهج العبادات از مرحوم سید بن طاووس و سایر کتب دعائی که برای پیدا کردن دعا، زیارت یا حرز خاص به کدام کتاب باید مراجعه نمود.
* تحقیق:
به کتاب "الرعایة لحال البدایة فی علم الدرایة" اثر شهید ثانی مراجعه کنید و معنای دو اصطلاح صحیحه و مرسله را که در درس امروز آمده یادداشت و بیان کنید. همچنین تعریف و تفاوت دو علم رجال و درایه را بیاورید. (تعریف علم درایه در صفحه 51 این کتاب آمده)
جلسه نهم (چهارشنبه، 96.06.22) بسمه تعالی
و أما الإیراد الأول ... ج2، ص155، س11
توضیح و تثبیت اشکال اول
جلسه گذشته بیان شد که برای اثبات وجود امر از جانب شارع در شبهه وجوبیه و صحت احتیاط، به اخبار من بلغ تمسک شده بود که میتوانیم اخبار من بلغ را همان امر شرعی بدانیم و به قصد امتثال آن عمل را احتیاطا انجام دهیم. مرحوم شیخ انصاری دیروز سه اشکال به این استدلال بیان کردند و سپس اشکال دوم و سوم خودشان را رد فرمودند اما اشکال اول را همچنان وارد میدانند و امروز آن را توضیح میدهند.
اشکال اول این بود که ما قبول میکنیم اخبار من بلغ اثبات میکند ثواب را برای کسی که احتیاط کرده و به روایت ضعیف هم عمل نموده است، اما اثبات ثواب تلازمی با اثبات امر از جانب شارع ندارد، ممکن است فعلی ثواب داشته باشد اما امر مستقل شرعی هم نداشته باشد. در مقام توضیح میفرمایند ظاهر اخبار من بلغ دو نکته را اشاره دارد یکم: بلوغ و رسیدن خبر ضعیف به فرد، دوم: رسیدن به ثواب با انجام دادن آن.
از مستدل سؤال میکنیم مقصود شما از تمسک به اخبار من بلغ چیست؟
یا مقصود شما اثبات ثواب برای انجام عمل است یا مقصود اثبات امر شارع به انجام عمل است.
اگر مقصود اثبات ثواب باشد این را عقل هم درک میکند کسی که از باب انقیاد به آداب شرعی عملی انجام دهد مستحق مدح و ثواب است دیگر نیاز به امر شارع نیست و اگر هم امر شارع را ثابت کنید میشود امر ارشادی و دیگر امر مستقل نیست تا بتوان بواسطه آن قصد امتثال امر شارع نمود.
اگر مقصود اثبات امر شارع است این امر شارع یا ارشادی است که گفتیم مانند اوامر احتیاط یک امر مستقل نیست که امتثال مستقل و قصد امتثال امر داشته باشد، و اگر مولوی باشد که از آن تعبیر میشود به استحباب، این هم در اخبار من بلغ نیست بلکه در اخبار من بلغ فقط ثواب دادن مطرح شده که ثواب دادن هم تلازمی با وجود امر مولوی شارع ندارد. پس وقتی اصل وجود ثواب ارشاد به حکم عقل بود لازمه آن (امر شارع) هم ارشاد به حکم عقل خواهد بود. چنانکه آیاتی مانند: "وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ" ارشاد به حکم عقل هستند. البته این آیات میگویند اطاعت حقیقی و یقینی و مطابق واقع، پاداشش بهشت است چنانکه عقل هم درک میکند و اخبار من بلغ میگویند انقیاد به روایت مشکوک و ضعیف که در حکم اطاعت مولا است ثواب دارد چنانکه عقل هم درک میکند.
* معرفی اجمالی دو کتاب:
1ـ رساله التسامح فی أدلة السنن از شیخ انصاری که در این رساله به تفصیل مباحث مربوط به این قاعده را بررسی نمودهاند. این رساله را مرحوم تبریزی در أوثق الوسائل عینا آوردهاند که 27 صفحه است ذیل همین مباحث اخبار من بلغ در أوثق الوسائل ج3، ص262.
2ـ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال از مرحوم شیخ صدوق متوفی 381 که کتاب حدیثی است که در دو بخش کلی تدوین شده بخش اول بیان چند فصل در ثواب اعمال مختلف و بخش دوم در عقاب اعمال مختلف.
* تحقیق
یکی از احادیث مناسب بحث اخبار من بلغ در کتاب ثواب الأعمال و عقاب الأعمال شیخ صدوق این روایت است که: "حدثنی محمد بن
موسى بن المتوکل قال حدثنی محمد بن جعفر عن سهل بن زیاد عن یعقوب بن یزید عن محمد بن حمزة عمن حدّثه عن أبی عبد الله علیه السلام قال : من لقى حاجا فصافحه کان کمن استلم الحجر. ص78 سند این روایت مقطوعه است. مثال دیگری بیاورید.
برای جلسه بعد:
مراجعه کنید به المنطق مرحوم مظفر، الباب السادس (الصناعات الخمس) الفصل الأول (صناعة البرهان) تعریف برهان لمّی و إنّی را بیاورید. همچنین در نهایة الحکمة در مقدمات ابتدای کتاب آخرین مقدمه آن به آن اشاره شده است.
جلسه دهم (شنبه، 96.06.25) بسمه تعالی
و أما ما یتوهم من أنّ استفادة ... ج2، ص156، س11
خلاصه کلام مرحوم شیخ انصاری در نقد استدلال به أخبار من بلغ این شد که این اخبار نهایتا دال بر وجود ثواب در عمل هستند که تلازمی با وجود امر مولوی شارع ندارد. مستشکل دو اشکال به این کلام شیخ وارد نموده که شیخ انصاری مطرح و نقد میکنند. در پایان هم یک نکته بیان میکنند و تنبیه دوم تمام میشود:
اشکال اول: یک اشکال نقضی است، مستشکل میگوید چگونه ادعا میکنید وجود ثواب در یک عمل تلازمی با وجود امر شارع ندارد در حالی که مواردی داریم که فقهاء صرفا ذکر ثواب داشتن عملی در یک روایت را دال بر استحباب آن عمل میدانند. به عنوان نمونه در روایت وارد شده است که إِسْمَاعِیلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّه علیه السلام قَالَ: مَنْ سَرَّحَ لِحْیَتَه سَبْعِینَ مَرَّةً وعَدَّهَا مَرَّةً مَرَّةً لَمْ یَقْرَبْه الشَّیْطَانُ أَرْبَعِینَ یَوْماً. هر کس هفتاد بار ریش خود را شانه کند و یک یک بشمارد، تا چهل روز شیطان به او نزدیک نخواهد شد. فقهاء از این حدیث استحباب شرعی (و امر ندبی مولوی) شانه زدن ریش را برداشت میکنند خوب ما هم از اخبار من بلغ استفاده میکنیم امر شرعی را. (این روایت که در کتاب وسائل الشیعة در ابواب آداب الحمام و التنظیف و الزینة آمده سندا هم ضعیف است یک علت آن وجود سهل ابن زیاد در سند آن است. همچنین مرحوم علامه مجلسی در مرآة العقول ج22، ص386 میفرمایند: ضعیفٌ علی المشهور. البته این روایت به همین جهت ضعفش مصداق أخبار من بلغ است.)
جواب: قبل از بیان جواب شیخ انصاری یک مقدمه منطقی بیان میکنیم:
مقدمه منطقی: برهان لمّی و إنّی
در المنطق مرحوم مظفر، الباب السادس (الصناعات الخمس) الفصل الأول (صناعة البرهان) تعریف برهان لمّی و إنّی به تفصیل بیان شده است که به اختصار میتوان گفت: برهان لمی استدلال و رسیدن از علت به معلول است مانند: استدلال به بالا رفتن درجه حرارت (علت) بر انبساط آهن (معلول)، و برهان إنّی یعنی استدلال و رسیدن از معلول به علت مانند: استدلال به انبساط آهن (معلول) بر وجود حرارت (علت). همچنین مرحوم سبزواری در منظومه و شرح آن میفرمایند:
برهاننا بال لِّمِّ و الإنِّ قُسِم علمٌ من العلّةِ بالمعلول: لِمّ
و عکسُه إنٌّ و لِمٌّ أسبقٌ و هو بإعطاء الیقین أوثقٌ
و در مقام شرح آن (شرح مزجی) میفرمایند: (برهاننا باللمّ و الإنّ قُسِم) فما هو (علم من العلة بالمعلول لم) و یقال له البرهان اللمی (و عکسه) و هو العلم بالعلة من المعلول (إن) و یقال له البرهان الإنی. (و لمّ أسبق) بالشرف من الإنّ (و هو) أی البرهان اللمی (بإعطاء الیقین أوثق) لأن العلم بالعلة مستلزم للعلم بالمعلول المعین و العلم بالمعلول مستلزم للعلم بعلة ما. (این عبارت را مباحثه کنید)
میفرمایند قبول داریم در این چنین روایات امر شرعی استنباط میشود زیرا در این روایات ثواب بر خود عمل مترتب شده و چون احکام تابع مصالح و مفاسد است به طریق إنّی (رسیدن از معلول به علت) میفهمیم اگر ثوابی هست پس علتش، یعنی امر شرعی بوده است، به عبارت دیگر اطاعت یا حقیقی است یا حکمی، اگر اطاعت حقیقی باشد یعنی به جهت ثواب و وجود دستور شرعی کاری را انجام داده باشد مطیع است و امر شارع هم تصویر میشود، به عبارت سوم عقل چیزی از مستحب بودن یک عمل مانند شانه زدن درک نمیکند که بگویید اینجا امر ارشادی است بلکه فقط شارع میگوید ثواب دارد و این هم امر شرعی است، اما در أخبار من بلغ ثواب بر عمل و اطاعت حقیقی مترتب نشده بلکه بر اطاعت حکمی و إنقیاد و اشتیاق به عملی که احتمال میدهد پیامبر فرموده باشند ثواب داده میشود و عقل حسن این إنقیاد را درک میکند لذا ثواب شارع هم میشود ارشاد به حکم عقل.
نکته اصلی جواب شیخ این است که در روایاتی که مستشکل مثال زد عقل درکی ندارد پس امر شرعی تصویر میشود اما در اخبار من بلغ عقل هم حسن انقیاد را درک میکند پس امر شرعی مولوی تصویر نمیشود.
اشکال دوم: مستشکل میگوید با دو نکته ثابت میکنیم نسبت به اخبار من بلغ نه عقل درک دارد نه امر شرعی مولوی ثابت است:
الف: در اخبار من بلغ حکم شده به ثواب برای عامل و عقل فقط حُسن عمل و پاداش را درک میکند نه ثواب که یک اصطلاح شرعی است. ب: مهمتر اینکه اخبار من بلغ مقدار و اندازه ثواب را برای عمل مشخص میکند (ثواب بالغ یا همان ثواب مسموع یا ثواب مذکور در روایت ضعیف) و عقل چیزی از میزان ثواب درک نمیکند.
جواب: مرحوم شیخ دو جواب میدهند:
اولا: سلّمنا که عقل ثواب را درک نمیکند مهم این است که اخبار من بلغ تصریح دارند حتی اگر پیامبر9 و شارع دستور به عملی خاص نداده باشند، انجامش ثواب دارد و این هم بدین معنا است که ثواب بیان شده در آنها تفضلی از جانب خدا است نه ثواب اطاعت و امتثال امر شارع و این تفضل هم هیچ تلازمی با امر مولوی شرعی ندارد.
ثانیا: عقل میزان ثواب را هم درک میکند به این بیان که اول عقل میگوید احتیاط کردن و انقیاد در برابر مولا حسن است، بعد روایت ضعیف میگوید تسریح لحیه فلان مقدار ثواب دارد، پس گویا عقل میگوید انجام بده تا آن مقدار ثواب را به دست آوری، (تا اینجا عقل آن مقدار ثواب را درک کرد و هنوز امر شرعی یعنی اخبار من بلغ نیامده) سپس اخبار من بلغ یا آیه شریفه "من جاء بالحسنة فله عشر أمثالها" امر ارشادی به همان سخن عقل میکنند که عمل را انجام بده تا آن ثواب مضاعف و تفضل را به دست آوری. (در آیه شریفه ده برابر ثواب دادن تفضل است نه اینکه عمل کننده مستحق ده برابر ثواب باشد)
و الحاصل أنه کان ... میفرمایند خلاصه کلام اینکه مستشکل باید محل بحث شبهه وجوبیه را به روایات ثواب بر نیت خیر قیاس میکرد که آن روایات تفضل خداوند بر نیت خیر را ثابت میکند نه قیاس به روایاتی مانند تسریح لحیه که دنبال بیان مستحبات است.
نکته: ثمره مولوی یا ارشادی بودن امر شارع
نسبت به اخبار من بلغ دو مبنا اشاره شد:
1ـ بعضی مانند مرحوم آخوند صاحب کفایه معتقدند اخبار من بلغ دال بر امر مولوی هستند.
2ـ بعضی مانند مرحوم شیخ انصاری معتقدند اخبار من بلغ دال بر امر ارشادی هستند.
اگر قبول کردیم اخبار من بلغ امر مولوی شرعی است و استحباب را ثابت میکند باید آثار استحباب را هم مترتب نمود. دو مثال:
مثال اول: اگر وضو امر شرعی و استحباب داده باشد اثرش این است که رافع حدث است، حال اگر خبر ضعیفی بگوید روز اول محرم وضو گرفتن مستحب است طبق مبنای اول این وضو هم ثواب دارد هم رافع حدث است و لکن طبق مبنای مرحوم شیخ ثواب دارد اما رافع حدث نیست زیرا استحبابش با اخبار من بلغ ثابت نشده است.
فتأمل: اشاره به نقد این ثمره است. صاحب أوثق الوسائل میگویند ما مواردی داریم با اینکه وضو مستحب شرعی است اما رافع حدث نیست مانند وضوی جنب و حائض. این تفسیر صحیح نیست بلکه کلام مرحوم آخوند در تعلیقه رسائل بهتر است که میفرمایند وضو مستحب نفسی است و هر زمان انسان وضو بگیرد رافع حدث است نسبت به جنب و حائض هم مانع آمده و الا اصل اقتضاء رفع حدث در وضو هست.
مثال دوم: در فقه خواندهایم که اگر برای مسح کشیدن رطوبت دست خشک شد میتواند از آب موجود در محاسنش دست را مرطوب کند. همچنین اگر ریشها خیلی بلند و مسترسل باشد شستن تمام ریش در وضو لازم نیست. حال اگر روایت ضعیفی گفت شستن ریشهای مسترسل و بلند در وضو ثواب دارد، اگر از این ثواب کشف کنیم که پس مستحب است یعنی جزء اعمال وضو است میتوانیم در صورت خشک شدن رطوبتِ دست، از رطوبت موجود در ریش استفاده کنیم اما اگر گفتیم شتسن ریشهای بلند فقط ثواب دارد و مستحب نیست یعنی جزء وضو نیست در این صورت نمیتوانیم از رطوبت موجود در ریش برای مسح استفاده کنیم چون آب موجود در آن جزء آب وضو نیست. البته در ادامه نکتهای میگویند که سبب میشود این ثمره در مثال دوم از بین برود. میفرمایند در خصوص این مثال اگر هم بگوییم شستن ریش مسترسل مستحب است باز هم دلیل نمیشود که جزء وضو باشد و نتیجتا نمیتوان با رطوبت آن مسح کرد حتی اگر مستحب شرعی هم باشد.
فافهم که در این مورد روایت ضعیفی هم نداریم که دلالت کند شستن لحیه مسترسل در وضو ثواب دارد یا مستحب است.
* تحقیق: به مناسبت نزدیک شدن به ماه محرم بررسی کنید آیا میتوان با تمسک به اخبار من بلغ هر مصیبت یا فضیلت خودساختهای برای اهل بیت8ثابت نمود یا حق این است که این اخبار من بلغ شامل غیر حکم شرعی نمیشود.
جلسه یازدهم (شنبه، 96.07.15- 16 محرم 1439) بسمه تعالی
الثالث: أن الظاهر إختصاص ... ج2، ص159، س1
بعد از دو رساله قطع و ظن وارد رساله شک از رسائل مرحوم شیخ أعظم انصاری شدیم، در مبحث شک دو مقام از بحث وجود داشت: 1ـ بررسی حکم شک بدون لحاظ حالت سابقه (برائت، اشتغال و تخییر). 2ـ بررسی حکم شک با لحاظ حالت سابقه (استصحاب).
در مقام اول دو موضع از بحث بود: الف: شک در اصل تکلیف. ب: شک در مکلف به.
موضع اول (شک در اصل تکلیف) در سه مطلب باید بررسی میشد زیرا این شک سه حالت داشت:
1. شک بین حرام و غیر واجب (دوران بین حرمت با استحباب یا اباحه یا کراهت) که میگوییم شبهه تحریمیه.
2. شک بین واجب و غیر حرام (دوران بین وجوب با استحباب یا اباحه یا کراهت) که میگویم شبهه وجوبیه.
3. شک بین واجب و حرام که میگوییم دوران بین محذورین.
در مطلب اول (شبهه تحریمیه) چهار مسأله مطرح شد زیرا منشأ شبهه، عدم نص، اجمال نص، تعارض نصین یا امر خارجی بود.
در مطلب دوم (شبهه وجوبیه) که از آغاز سال تحصیلی جدید وارد بحث از آن شدیم عینا همان چهار مسأله مطرح است. در مسأله اول که شبهه وجوبیه با منشأ فقدان نص معتبر بود مرحوم شیخ انصاری قائل به برائت شدند و فرمودند سه تنبیه ذیل مسأله اول بیان میفرمایند. تنبیه اول این بود که در شبهه وجوبیه بحث بر سر واجبی است که وجوب مستقل دارد (مانند نماز) نه وجوب ضمنی (مانند سوره) لذا شک و شبهه وجوبیه در جزئیت سوره برای نماز از محل بحث (شک در تکلیف) خارج و داخل در شک در مکلف به است.
تنبیه دوم هم این بود که هر چند در شبهه وجوبیه قائل به برائت شدیم اما در واجبات توصلی مطلقا احتیاط نمودن راجح است، اما در واجبات تعبدی اگر شک و دوران بین واجب و مستحب بود احتیاط راجح است چون امکان قصد قربت به معنای قصد امتثال امر وجود دارد اما در شک بین وجوب و اباحه یا وجوب و کراهت دلیلی بر وجود امر شرعی مولوی از جانب شارع نداریم که قصد امتثال امر کنیم، اخبار من بلغ هم نهایتا امر ارشادی هستند لذا احتیاط در این مورد جای ندارد.
تنبیه سوم: عدم إجراء برائت در بعض صور
در این تنبیه توضیح میدهند إجراء برائت در شبهه وجوبیه فقط در بعض صور است. قبل ورود به مطلب دو مقدمه اصولی بیان میکنیم:
مقدمه اصولی اول: تقسیم واجب به تعیینی و تخییری
مرحوم مظفر در کتاب اصول فقه، ج1، ص90 انتهای باب اوامر شش تقسیم برای واجب ذکر میکنند از جمله تقسیم واجب به تعیینی و تخییری. فرمودند: الواجب التعیینی ما تعلق به الطلب بخصوصه و لیس له عِدل فی مقام الإمتثال کالصلاة و الصوم. و الواجب التخییری ما کان له عِدل و بدیل فی عرضه... کالصوم الواجب فی کفارة إفطار شهر رمضان عمدا فإنه واجب و لکن یجوز ترکه و تبدیله بعتق رقبة أو إطعام ستین مسکینا.
نمونهای از واجب تخییری در قانون مجازات اسلامی: ماده 704: "هر کس محلی را برای شرب خمر دایر کرده باشد یا مردم را به آنجا دعوت کند به سه ماه تا دوسال حبس و 74 ضربه شلاق و یا از یک میلیون و پانصد هزار تا دوازده میلیون ریال جزای نقدی یا هر دوی آنها محکوم خواهد شد." * اینجا قاضی مخیر است در محکوم کردن بین هر کدام از موارد مذکور.
واجب تعیینی دو قسم است که در کتاب اصول فقه نیامده بود:
1ـ واجب تعیینی بالأصالة و ذاتی، که از ابتداء جعل توسط شارع، انجامش بر هر مکلف تعیینا واجب است. مانند نماز.
2ـ واجب تعیینی بالعرض که شارع ابتدا حکم را به نحو تخییری جعل نموده لکن بعدا به جهت عارضی مانند از بین رفتن سایر افراد واجب، تبدیل به تعیینی شده است. مثل اینکه حکم، تخییر بین عتق و إطعام بوده لکن الآن بردهای وجود ندارد برای عتق.
واجب تخییری هم دو قسم است که مرحوم مظفر در اصول فقه توضیح میدهند:
1ـ تخییر عقلی: إنّ أطراف الواجب التخییری إن کان بینها جامع یمکن التعبیر عنه بلفظٍ واحد، فإنّه یمکن أن یکون البعث فی مقام الطلب نحو هذا الجامع. مثاله: قول الاستاذ لتلمیذه: "اشتر قلماً" الجامع بین أنواع الأقلام من قلم الحبر وقلم الرصاص
2ـ تخییر شرعی: و إن لم یکن هناک جامع مثل ذلک... یقال صُم أو أطعم أو أعتق یسمی... شرعیا. **
مقدمه اصولی دوم: حدیث رفع و امتنان
مرحوم شیخ ابتدای بحث برائت ج2، ص35 فرمودند أدله برائت و حدیث رفع، در مقام امتنان است و خداوند منت بر بندگان نهاده و نسبت به آنان در موارد شک در تکلیف توسعه قائل شده و حکم به برائت فرموده است پس اگر در موردی إجراء برائت مخالف امتنان و موجب ضیق و سختی بر مکلفان بود برائت جاری نیست.
مرحوم شیخ میفرمایند إجراء برائت در شبهه وجوبیه فقط در بعض صور است. اقسام آن را بررسی میکنیم:
قسم اول: شک در وجوب تعیینی بالأصالة. شک دارد نماز اول ماه واجب است تعیینا و بالأصالة یا خیر؟ برائت جاری است.
قسم دوم: شک در وجوب تعیینی بالعرض. نمیداند وجوب إطعام ستین مسکین به عنوان کفاره إفطار عمدی ماه رمضان بر عهدهاش هست یا نه؟ اگر کفاره إفطار عمدی به او تعلق گرفته باشد، عتق که ممکن نیست، الآن هم شصت روز روزه نمیتواند بگیرد لذا شک دارد إطعام ستین مسکین به عنوان واجب تعیینی بالعرض بر او واجب است یا نه برائت جاری است.
قسم سوم: شک در وجوب تخییری یک عمل. یقین دارد کفاره صوم ستین بر او واجب شده لکن نمیداند مخیر است بین روزه و إطعام ستین یا مخیر نیست؟ به عبارت دیگر شک دارد إطعام ستین مسکین به عنوان واجب تخییری بر او واجب است یا مباح؟ با توجه به مقدمه دوم میفرمایند حدیث رفع در مقام امتنان است، مکلف شک دارد إطعام ستین بر او وجوب تخییری دارد یا نه؟ اگر برائت جاری کند بگوید وجوب تخییری ندارد یعنی فقط صوم ستین بر او واجب است، اینجا برائت جاری نمیشود زیرا این إجراء برائت موجب تضییق بر عباد است، وقتی برای امتثال واجب فقط یک گزینه در اختیار مکلف باشد (صوم ستین تعیینا) این تضییق بر مکلف و خلاف امتنان است. پس اینجا برائت جاری نیست و نتیجه این خواهد شد که إطعام ستین هم به عنوان واجب تخییری مطرح خواهد بود. ***
و فی جریان أصالة عدم الوجوب ... ج2، ص159، س7
سؤال: شما فرمودید در قسم سوم برائت جاری نیست و نتیجه گرفتید واجب تخییری ثابت است (در مثال ما بین صوم ستین و إطعام ستین) سؤال این است که آیا امکان دارد با تمسک به استصحاب عدم وجوب، تخییری بودن را رد کنیم؟ یعنی بگوییم یقینا قبل از اسلام إطعام ستین مسکین واجب نبوده الآن شک داریم إطعام ستین (به عنوان واجب تخییری) واجب شده یا نه، استصحاب میکنیم عدم وجوب را و نتیجه این میشود که واجب بر مکلف فقط صوم ستین باشد تعیینا و إطعام، واجب (تخییری) نیست.
جواب: میفرمایند باید تفصیل داد زیرا تخییر دو قسم است:
الف: تخییر عقلی، اگر شارع با یک عنوان کلی و جامع بگوید "کفّر" (نگفته کدام فرد کفاره اطعام یا صیام یا شیء دیگر) تخییر را عقل میفهمد و میگوید إطعام ستین هم یکی از افراد کفاره است و هر فرد کفاره را امتثال کردی وظیفهات را انجام دادهای. حال شک داریم شارع به صورت کلی گفته "کفّر" یا خصوص وجوب صوم را بیان کرده و گفته "صم شهرین" در این حالت نسبت به إطعام ستین، شک در حکم نداریم که استصحاب جاری کنیم. دو طرف شک یکی کلی کفاره و دیگری وجوب صوم است و کاری به إطعام ندارد.
سؤال: تا اینجا نتیجه این شد که در تخییر عقلی نه برائت جاری است نه استصحاب عدم وجوب، پس چه اصلی جاری است؟
جواب: اینجا در اصل شک داریم آیا با إطعام ستین مسکین وظیفه شرعی را امتثال کردهام یا نه؟ اشتغال یقینی یستدعی الفراغ الیقینی، یقین به وجوب کفاره دارد و با انجام فرد مشکوک (إطعام) یقین به برائت ذمه پیدا نمیکند لذا باید تعیینا همان صوم شهرین را انجام دهد. پس اگر اطعام کرد اصل عدم سقوط وظیفه است.
تحقیق:
* با مراجعه به قانون مجازات اسلامی دو نمونه دیگر از مواد قانونی قبل و بعد از ماده مذکور بیاورید.
** مرحوم مظفر تخییر شرعی را هم دو قسم میکنند آن را بیاورید و بگویید کدام قسم واجب تخییری را در مقابل تعیینی میدانند.
*** برای تبیین این نکته که إجراء برائت خلاف امتنان است رجوع کنید به بحر الفوائد فی شرح الفرائد ج5، ص58 (چاپ إحیاء تراث)
معرفی اجمالی کتاب و نرم افزار
مجموعه کتب قوانین در جمهوری اسلامی ایران بخصوص در فقه باید مورد مراجعه شما باشد. قانون اساسی، قانون مدنی، قانون مجازات اسلامی و خانواده را که به صورت کتابچههای جداگانه است تهیه کنید. همچنین نرم افزار لوح حق توسط مجلس شورای اسلامی با حجم کم تولید شده و مجموعه قوانین کشورها را گردآوری کردهاند و رایگان میتوانید از اینترنت دانلود کنید.
جلسه دوازدهم (یکشنبه، 16/07/96) بسمه تعالی
و أما إذا کان الشک ... ج2، ص159، سآخر
ب: تخییر شرعی، شک دارم مولا خصوص صوم را به عنوان کفاره واجب کرده و فرموده صُم یا فرموده صُم أو أطعم که بشود واجب تخییری، اینجا استصحاب عدم وجوب جاری است و اصل عدم وجوبِ خصوصِ اطعام است، وقتی حکم تکلیفی وجوب محقق نبود طبیعتا لازمه آن که حکم وضعی سقوط تکلیف باشد هم محقق نخواهد بود. به عبارت دیگر اگر فرد به عنوان کفاره، إطعام کند شک دارد که تکلیف یقینی خود را انجام داده یا نه، اصل عدم سقوط واجب است با انجام دادن اطعام.
نتیجه اینکه در تخییر شرعی اصل عدم وجوب جاری است و وظیفه فرد وجوب تعیینی صوم است.
نکته: قبل از بیان آن به دو مقدمه کوتاه فقهی اشاره میکنیم:
مقدمه فقهی اول: سقوط واجب با فعل مباح
در فقه مواردی هست که انجام دادن یک فعل مباح باعث میشود یک عمل واجب از انسان ساقط شود. مثال: سقوط وجوب روزه ماه مبارک رمضان با انجام دادن سفرِ مباح. یا مثال بهتر اینکه سفر باعث میشود وجوب نماز تمام از فرد ساقط شود و دیگر قضا هم ندارد.
مقدمه فقهی دوم: بدل اختیاری و اضطراری
در فقه و شرح لمعه خواندهاید در واجب تخییری تا زمانی که بدل اختیاری ممکن است نمیتواند بدل اضطراری عمل را انجام دهد. مثال: نماز فرادی با قرائت صحیح واجب است، یک بدل اختیاری دارد که شرکت در نماز جماعت است و یک بدل اضطراری دارد که خواندن نماز فرادی بدون قرائت بر عاجز از قرائت و یادگیری آن است.
مرحوم شیخ میفرمایند اگر فرد یقین داشت به اینکه فعل خاصی مسقط یک عمل واجب است و لکن شک دارد این فعل خاص، خودش هم واجب است که سبب سقوط واجب دیگر میشود یا خود این فعل خاص مباح است، اینجا که فرد شک دارد این فعل خاص واجب است یا مباح، میتواند نسبت به وجوب برائت جاری کند و بگوید اصل عدم وجوب است پس این فعل، مباح است و مسقط واجب هم هست. در این صورت هم فرقی ندارد که شک در وجوب تعیینی بالأصالة باشد یا تعیینی بالعرض یا وجوب تخییری، در هر صورت میتواند نسبت به وجوب برائت جاری کند و نتیجه بگیرد وجوب تعیینی یا تخییری نیست و این فعل خاص مباح است و مسقط واجب.
مرحوم شیخ دو مثال برای این بحث مطرح میکنند یکی را میپذیرند و در دیگری اشکال دارند:
مثال اول: وقتی فرد یقین دارد سفر، مسقط وجوب روزه ماه مبارک رمضان است، جدش به او دستور میدهد به رفتن سفر در روز پنجم ماه مبارک رمضان حال اگر شک کرد سفر به دستور جد بر او واجب است و مسقط روزه، یا این سفر مباح است و مسقط روزه، گفتیم برائت از وجوب سفر جاری میکند و میگوید سفر مباح است اما در هر صورت این سفر مسقط وجوب روزه خواهد بود.
و ربما یتخیل من هذا القبیل... ج2، ص160، س7
مثال دوم: مثالی که شیخ انصاری قبول ندارند این است که گفته شده یقین داریم شرکت در نماز جماعت سبب سقوط وجوب قرائت در نماز میشود حال شک داریم فردی که عاجز از قرائت صحیح و یادگیری آن است، شرکت کردنش در نماز جماعت واجب است یا مستحب، یعنی شک داریم اقتدا به جماعت بر این فرد واجب است و مسقط وجوب قرائت، یا مستحب است و مسقط وجوب قرائت، گفتهاند اینجا برائت جاری میکنیم از وجوب تخییری، به این بیان که یقین دارد قرائت صحیح واجب است نمیداند شرکت در جماعت بر فرد عاجز به عنوان بدل وجوب قرائت واجب است و فرد مخیر است بین قرائت صحیح یا حضور در جماعت، یا اینکه حضور در جماعت برای عاجز از قرائت مستحب است، میگویند برائت جاری میکنیم از وجوب و میگوییم شرکت در جماعت، عمل مستحبی است که وجوب قرائت صحیح را ساقط میکند.
اینکه نماز جماعت را برای عاجز از قرائت مستحب بدانیم یا واجب، ثمرهاش این است که اگر نماز جماعت بر او واجب تخییری باشد (تخییر بین قرائت صحیح و شرکت در جماعت) طبیعتا چون متعذر و عاجز از قرائت است واجب تخییری تبدیل به واجب تعیینی بالعرض میشود و واجب است در نماز جماعت شرکت کند.
نقد: میفرمایند قبل از مثال اول توضیح دادیم بحث در جایی بود که یقین داشتیم یک عمل، مسقطِ واجب است اما شک داشتیم این عمل، واجب است و مسقط واجب هم هست یا مستحب است و مسقط واجب، در حالی که در مثال دوم چنین شکی نداریم که نماز جماعت واجب است یا مستحب بلکه یقین داریم نماز جماعت به تخییر عقلی یکی از افراد کلی أقیموا الصلاة است. شارع فرموده أقیموا الصلاة عقل میگوید مخیری در خانه بخوانی یا در کوچه یا مسجد یا فرادی یا جماعت. پس نماز جماعت عِدل نماز فرادی و یکی از افراد واجب است، پس نماز جماعت وجوب تخییری دارد یقینا.
اگر هم میبینید در روایات از نماز جماعت به عنوان یک عمل مستحب یاد شده است مقصود این است که نماز جماعت أفضل الأفرادِ واجب تخییری است، شما در انجام واجبتان مخیرید بین نماز فرادی و جماعت لکن افضل این است که واجب خود را در قالب جماعت انجام دهید و کسی هم که عاجز از قرائت است این واجب تخییری برای او تبدیل میشود به واجب تعیینی بالعرض.
خلاصه اینکه این مثال دوم از محل بحث (شک در واجب یا مستحب بودن فعل مسقط وجوب) خارج است.
اشکال: در صورتی نماز جماعت بر فرد عاجز از قرائت واجب تعیینی بالعرض میشود که بدل دیگری نباشد در حالی که فرد عاجز سه گزینه دارد نه دو گزینه: 1ـ قرائت صحیح. 2ـ شرکت در جماعت. 3ـ خواندن نماز بدون قرائت صحیح است و به هر نحوی که بتواند تلفظ کند زیرا المیسور لایسقط بالمعسور، یعنی هر مقداری که میتواند را باید انجام دهد. پس شرکت در جماعت بر عاجز واجب نیست.
جواب: ضمن نقل کلامی از فخر المحققین فرزند علامه حلی رحمهما الله میفرمایند نماز بدون قرائت بدل اضطراری است و تا زمانی که شرکت در جماعت به عنوان بدل اختیاری وجود دارد نوبت به بدل اضطراری نمیرسد. پس شرکت در جماعت بر او واجب است.*
ثم إن الکلام فی الشک... ج2، ص161، س15
میفرمایند تمام آنچه در واجب تعیینی و تخییری گفتیم در واجب عینی و کفایی هم جاری است. در شک در وجوب تعیینی برائت جاری بود و در شک در وجوب تخییری برائت جاری نبود.
در اینجا هم اگر شک کرد در وجوب عینی یک عمل برائت جاری است. اگر شک کرد عمل خاصی وجوب کفایی دارد یا مباح است برائت جاری نیست. مثال: فرد نماز میخواند و در همان فضا چند نفر دیگر هم نشستهاند، فردی وارد میشود و سلام میکند، نمازگزار شک دارد فرد وارد شده به او سلام کرده که بر مصلّی جواب سلام واجب عینی باشد، یا به جمع سلام کرده که جواب سلام واجب کفایی باشد و با جواب دیگران ساقط میشود، برائت از وجوب کفایی جاری نیست و همچنان جواب سلام بر او هم وجوب کفایی دارد.
فافهم اشاره است به وجود فرق بین واجب تخییری و واجب کفایی. در واجب تخییری فرمودند اگر برائت از وجوب جاری کنیم خلاف امتنان است و موجب تضییق بر بندگان میشود که بخواهند تعیینا فقط یک عمل (صوم شهرین) را انجام دهند، اما در واجب کفایی ممکن است إجراء برائت از وجوب کفایی توسط فرد نه موجب تضییق بر خود او باشد نه تضییق بر دیگر مکلفان.
تحقیق
جلسه قبل برای واجب تخییری از قانون مجازات اسلامی مثال بیان کردیم، برای واجب کفایی مثالی از قوانین جمهوری اسلامی ایران بیاورید، غیر از مثالهای فقهی.
* به إیضاح الفوائد مراجعه کنید و ببیند در انتهای عبارتی که مرحوم شیخ انصاری از إیضاح نقل کردند نظر مرحوم فخر المحققین بدل بودن است یا مسقط بودن.
معرفی اجمالی کتاب
کتاب إیضاح الفوائد فی شرح مشکلات القواعد از مرحوم فخر المحققین محمد بن حسن بن یوسف حلیّ پسر علامه حلی است که شرح قواعد الأحکام فی معرفة الحلال و الحرام از علامه است. علامه حلی کتاب قواعد را به درخواست پسرشان فخر المحققین در سن پنجاه سالگی نگاشتهاند. فخر المحققین از عالمانی است که در ابتدای سن بلوغ مجتهد مسلم بودهاند. شهید اول در زمره شاگردان فخر المحققین است. مرحوم شیخ انصاری از این کتاب در مواردی از رسائل و موارد فراوانی از مکاسب مطلب نقل میکنند. تألیفات فخر المحققین بیشتر حاشیه بر کتب والدشان است. همچنین دو کتاب اصولی مبادئ الأصول و تهذیب الأصول والدشان را شرح نمودهاند.