استاد معظّم حضرت آیة الله حاج شیخ جواد مروی حفظه الله در روز چهارشنبه 93/10/17 در پایان درس خارج فقه مطالبی با موضوع خلقت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم منت خداوند بر کائنات ایراد فرمودند که صوت و متن در ادامه ارائه شده است.
خلقت پیامبر صلی الله علیه و آله امتنان خداوند بر کائنات
میلاد نیّر أعظم
میلاد نبی گرامی اسلام عظیمترین پدیده عالم وجود است، چون نیّر أعظم نبی رحمت، مظهر اسم أعظم الهی، در روز هفده ربیع علی المشهور به عالم وجود آمدهاند. این نعمت آنقدر عظیم است که در این نعمت استحقاق بشر مطرح نبوده است، یعنی از أدله استفاده میشود که این حقیقت گرانمایهای که از مقام ربوبی بر بشر نازل شده است، فضل الهی بوده است نه استحقاق بشر. قرآن در سوره مبارکه أحزاب میفرماید:
"یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً (45) وَ داعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنیراً (46) وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلاً کَبیراً (47)" یا میفرماید: "لقد منّ الله علی المؤمنین"
لذا برای فهم مقام و شخصیت معنوی نبی گرامی اسلام باید سراغ چه کسی رفت؟ در مباحث عقائدی هم باید تبیین شود که کمال علمی و شخصیت معنوی هر پیامبری در کتاب آسمانی او ظهور و بروز دارد و تجلی شخصیت آن پیامبر است، هر چند در غیر قرآن بحث تحریف مطرح است، مقام موسی کلیم در حد تورات و عیسای مسیح در حد انجیل نازله است و مقام انبیاء دیگر در حد کتب و صحف آسمانی آنان است، کمال علمی و شخصیت معنوی حضرت هم ظهورش در قرآن است. سوره مبارکه مائده آیه 48:
" وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْه"
ما این آیه را از أدله عدم تحریف قرآن میدانیم.
قرآن را به درستی فرو فرستادیم که کتب قبل از خود را تصدیق کند و مهیمنا علیه یعنی نگاهبان سایر کتب باشد، یعنی سایر کتب باید عرضه شود بر قرآن تا موارد تحریف شده و مشکلات سایر کتب شناخته شود، پیامبر هم مهیمن بر سایر انبیاء است و آیه شهادت هم همین را میگوید. فردی میتواند شخصیت حضرت را بشناسد که حقیقت قرآن را شناخته باشد زیرا مظهِر شخصیت حضرت قرآن است. قرآن آیات تدوین و پیامبر آیات تکوین خداوند است.
اینجا پاسخ این است که هیچ فردی غیر از اهل بیت عصمت و طهارت حقیقت قرآن را نمیشناسند. لذا اگر در روایات آمده است که پیامبر را جز خدا و علی ع کسی نمیشناسد درست است. لذا راه به جای دیگر نباید برود.
غیر از اهل بیت تمام مردم نسبت به پیامبر أمّی هستند، " هُوَ الَّذیبَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُم"
أمیین نه بیسوادهای مکه بلکه همه ما سوی الله نسبت به حضرت أمّی هستند. لذا باید فقط از طریق اهل بیت برای شناخت حضرت اقدام نمود.
نکته دیگر که ارتباط این دو ولادت بزرگ به یکدیگر است، که هفده ربیع تولد محور رسالت و محور امامت است. وقتی قرآن و زندگی حضرت را نگاه میکنیم میبینیم حضرت مظهر اسم الهی غنا است، لذا مزدی در برابر رسالت نمیخواهد و از آن جهت که حضرت حکیم است وقتی مردم اصرار بر أداء و تشکر از زحمات ایشان دارند، نکتهای را مطرح میکنند که به سود خلق است و ربطی به خودشان ندارد.
به این دو آیه دقت کنید:
1ـ آیه 57 سره مبارکه فرقان: قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبیلا.
2ـ آیه 27 سوره مبارکه شوری: " قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى"
این دو آیه را باید با یکدیگر معنا کرد تا به نتیجه اصلی رسید. در آیه اول پیامبری که فرمود ما أوذی نبیّ بمثل ما أوذیت و پیامبری که به تعبیر أمیر المؤمنین علیه السلام هیچ کس در عالم حقی عظیمتر از پیامبر ندارد مزد و اجر خود را إتخاذ سبیل الرب بیان میکند. این آیه را کنار آیه دوم قرار دهید. هر دو آیه حصر است. آیا مانند بعض کج فهم های مفسرین باید بگوییم حصر اضافی است یعنی خداوند میخواهد بفرماید پیامبر دو اجر دارند، خیر چنین نیست بلکه حصر حقیقی است و این دو اجر یکی است، إتخاذ سبیل الرب مودة فی القربی است. لازم نیست آیه غدیر بگوید امامت ادامه نبوت است خیر این دو آیه را کنار یکدیگر میگذاریم میبینیم حضرت منحصرا میفرمایند اجر من إتخاذ سبیل الرب که مودة ذی القربی است.
لذا مقدمه مودت شناخت و تأسی میشود. آیه غدیر و غیره را هم همه را در همین مسیر باید دید. اینجا است که اگر پیامبر چنین اجری را مطرح میفرمایند و طریق منحصر است آن وقت باید اگر ولایت اهل بیت را بیان نکرده باشند رسالت را به اتمام نرسانده باشند.
نکته سوم هم اینکه این ایام از سوی حضرت امام قدس الله نفسه الزکیة و تصریح مقام معظم رهبری به عنوان هفته وحدت معرفی شده، بارها گفتهایم معنای وحدت عدم تنازع است که خداوند فرمود "و لاتنازعوا فتفشلوا" گفتهایم در جمع عالمان شیعه و اهل سنت که مقصود از وحدت یا تعبیر بهتر که میگویم تضامن اسلامی، بعضی میگویند دشمن مشترک داریم لذا دعوا نکنیم، یعنی چون تزاحم است دعوا نکنیم. بنده بالاتر میگویم که اگر دشمن مشترک هم نداشته باشیم نباید نزاع کنیم زیرا اصل اولیه اسلام است که لا تنازعوا، اما این به معنای دست برداشتن از ایدههای استدلالی و علمی نیست . معنایش دست برداشتن و تنازل از اصول فکری نیست. در شریعت چنین دستوری نداریم مقصود بزرگان ما هم این نیست. شاهدش وصیت نامه بلند مرحوم امام است یا سخنان مقام رهبری است که معنای وحدت و تضامن و همبستگی اسلامی تنازل از اعتقادات نیست حتی معنایش سدّ باب نقد علمی نیست. ما در مطالب علمی مناقشه داریم حرفهایمان را هم میگوییم اما دعوا و یقه درانی نمیکنیم.
این دو عید بزرگ را تبریک عرض میکنم إن شاء الله بتوانیم در مسیر رضایت حضرتش گام برداریم.