جهاد در اسلام، یهودیت و مسیحیت
عناوین مطالب:
جهاد در لغت و اصطلاح
جهاد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم (غزوة و سریّة)
جنگ در آئین یهود
جنگ در آئین مسیحیت
روی ادامه مطلب کلیک کنید
فهرست مطالب پایاننامه (کلیک کنید)
جهاد در لغت
جهاد مصدر جاهد یجاهد جهادا و مجاهدة و مشتق از جهد است.[1] جَهد به سختی و مشقت و جُهد به طاقت و توان معنا شده است.[2] جَهاد به معنای زمین سخت[3] و جِهاد به معنای به رنج افتادن و بکارگیری تمام توان در دفاع و غلبه بیان شده است.[4] مشتقات این ماده 41 بار در آیات قرآن به کار رفته است.
جهاد در اصطلاح
جهاد در معنای اصطلاحی سه کاربرد دارد:
1ـ جهاد با نفس.
2ـ جهاد با شیطان.
3ـ جهاد با دشمن.
اما بیشترین کاربرد آن در اصطلاح شریعت و مفاهیم دینی به معنای بکارگیری جان و مال و تمام توان در جنگ با مشرکان و شورشیان با شرائط مخصوص، برای برافراشتن پرچم دین مبین اسلام و بهپاداشتن شعائر ایمان[5] و از بزرگترین ارکان اسلام است.[6]
این معنای اصطلاحی، جهاد را از سه لفظ دیگر متمایز میکند که عبارتاند از: قتال، حرب و إرهاب.
قتال: قتال در اصطلاح معنایی أعم از جهاد دارد، به عبارت دیگر رابطه جهاد و قتال عموم و خصوص مطلق است، یعنی هر جهادی نوعی قتال است اما هر قتالی جهاد و دارای شرائط شرعی نیست. ماده قتل و مشتقات آن 170 بار در آیات قرآن بکار رفته است.
حرب: کلمه حرب به معنای جنگ، مفهومی مادی و دنیوی است[7] اما جهاد در اصطلاح یک مفهوم دینی است هر چند ممکن است در مواردی به جای یکدیگر بکار روند. فقهاء در مباحث مختلف فقهی از اصطلاح دار الحرب در مقابل دار الإسلام یا دار الإیمان استفاده میکنند. [8]
إرهاب: در لغت به معنای خوف و ترس آمده است.[9] در فقه از عامل ایجاد رعب و وحشت در بین مردم به خصوص با استفداه از سلاح، با عنوان مفسد فی الأرض یا محارب نام برده میشود.[10]
جهاد پیامبر
جهاد و جنگهایی که در زمان حیات پیامبر گرامی اسلام رخ داده به دو قسم کلی تقسیم میشود:
غزوة و سریّة.
1ـ غزوه
غَزو در لغت به معنای اراده، طلب و قصد است،[11] اما در اصطلاح سیره نویسان جنگهایی است که شخص پیامبر در آنها حاضر بودهاند.[12] در مورد تعداد غزوههای حضرت اختلاف است که قسمتی از تفاوت آراء هم به اشتراک یا تعدد بعض غزوهها باز میگردد،[13] اما عددی که بیشتر مورد اشاره قرار گرفته به ویژه از سوی بسیاری از نویسندگان[14] به خصوص ابن اسحاق[15] (که او را امیر المؤمنین در حدیث خواندهاند[16] و به
عقیده شافعی در علم مغازی همه عیال او هستند[17]) و همچنین بسیاری از نویسندگان مورد اشاره قرار گرفته 27 غزوة است.
مهمترین این غزوهها هفت غزوة بدر، أحد، خندق، خیبر، فتح مکه، حنین و تبوک بوده است که در شأن اینها آیاتی از قرآن نازل شد، پیامبر تنها در غزوة أحد مجروح شدند، در بدر و حنین ملائکه برای قتال به یاری پیامبر و مسلمانان شتافتند، و فقط در غزوة طائف از منجنیق و در غزوة أحزاب از خندق استفاده نمودند.[18]
2ـ سریّه
سریّه از ماده سری بر وزن فعیلة به معنای فاعلة در لغت به سیر در شب معنا شده.[19] سَری به معنای نفیس هم آمده لذا سریّه افراد گزینش شده برای یک نبرد خاص را گویند،[20] و در اصطلاح نظامی به لشگری گفته میشود که حداقل سه و حداکثر پانصد نفر باشند.[21] به سریّه بعث هم گفته میشود. اما در اصطلاح سیرهنویسان سریّه به جمع اعزامی از سوی پیامبر گفته میشود که خود حضرت در آن حضور نداشتهاند.[22] در شمارش سرایای زمان پیامبر بیش از شمارش غزوهها اختلاف وجود دارد،[23] بعضی تعداد آن را 24 [24] و بعضی 35، 48 [25] و حتی 66 [26] سریّة شمردهاند. مرحوم طبرسی عدد 36 را صحیح میدانند.[27] اولین سریّه اعزامی توسط حضرت، سریّه حمزة بن عبد المطلب است که در ماه مبارک رمضان و هفت ماه بعد هجرت در غالب یک لشگر سواره نظام 30 نفره به طرف کاروانی از قریش که به ریاست أبوجهل از شام به سمت مکه باز میگشت اعزام شدند. در این سریّه که بعد از غزوة أبواء بوده هیچ درگیری و قتالی اتفاق نیافتاد. [28] آخرین سریّه هم سریّه أسامة بن زید بوده که چهار روز مانده از ماه صفر سال یازدهم هجری به دستور حضرت آماده حرکت برای جنگ با روم شدند.[29]
بعد از اشاره به تعداد جنگهای مسلمانان در زمان پیامبر و با تو به نقدهای تند بعضی از غیر مسلمانان به این تعداد، به بیان اجمالی جنگ در آیین یهود و مسیحیت میپردازیم.
جنگ در آئین یهود
با وجود تمام اشکالاتی که مخالفین اسلام در مسأله جهاد حضرت مطرح میکنند، در آئین یهود و عهد قدیم دستوراتی است که توسعه طلبی، بردهگیری و خونریزی را برای بنی اسرائیل نه تنها مباح که واجب میداند. به چند نمونه از عهد قدیم اشاره میکنیم:
شهر با هر آنچه در آن است را آتش بزنید غیر از طلا و نقره و مس و آهن را که قرار دهید در خزانه خانه پروردگارتان.[30]
وقتی بنی اسرائیل از قتل جمیع ساکنان "عای" فارغ شدند در حالی که آنان را پراکنده ساخته و گردن زده بودند، به "عای" بازگشتند و هر که در آن بود را گردن زدند. و تعداد کشتگان در آن روز از مردان و زنان به دوازده هزار کشته میرسید که تمامی اهل "عای" بودند. [31]
همچنین در سفر تثنیه آمده است:
هرگاه به شهری نزدیک شدید که قصد جنگ با آنان دارید، ابتدا صلح را به آنان پیشنهاد دهید، اگر پذیرفتند و درهای شهر را بر شما گشودند، همه ساکنان آن باید به شما مالیات دهند و خادم شما خواهند بود، و اگر نپذیرفتند، و به جنگ با شما پرداختند، پس آنان را محاصره کنید، پروردگار شما آن شهر را به شما تسلیم خواهد کرد پس تمام مردانشان را گردن بزنید، و زنان و اطفال و حیوانات و هر آنچه در شهر موجود است غنیمت و برای شما است ... و با تمام شهرهای دور از شما غیر از شهرهای این اقوام چنین کنید، و اما در شهرهای این اقوام که پروردگارتان به شما اعطا نموده احدی را زنده نگذارید، بلکه مجازید به نابود کردنشان، چنانکه پروردگارتان به شما امر کرده، و آن اقوام عبارتند از: حِثیون، أموریون، کنعانیون، فِرزیون، حویون و یبوسیون، تا به شما تعلیم ندهند پلیدیهایی که انجام میدهند در پرستش خدایانشان و شما هم به خطا بیافتید.[32]
ابن میمون (1135-1204م 530-601 ه) عالم، طبیب و فیلسوف بزرگ یهود که کتاب دلالة الحائرین او بعد از تورات و تلمود تأثیر عمیقی بر حیات فکری و دینی یهود گذاشت،[33] در شرح فراز مذکور از سفر تثنیه مینویسد:
آیا اندیشه نمیکنی در نصوص تورات، آنجا که امر میکند به "نابودی هفت امت"، و میگوید: "جانداری را از آنان باقی نگذار"، و به دنبال آن میگوید: "این دستور برای آن است که از آنان پلیدی پرستش خدایان (بتها) را نیاموزید". گمان مبر که این دستور به جهت سنگدلی و انتقام است، بلکه اقتضاء عقل انسان است که هر آنچه را که انحراف پیدا میکند از راه صحیح و حق از بین ببرد، و شدیدا دشمنی کند با هر مانعی که بازدارنده از راه کمال است، کمالی که شناخت خداست.[34]
در مواردی هم عهد قدیم آمار تعداد کشته شدگان از غیر یهود در جنگها را گزارش میکند، که در جنگ با آرامیان عدد بیست و دو هزار[35]، و در جنگ دیگری چهل هزار[36] را بیان میکند.
همچنین در عهد قدیم به جهت گناهان بنی اسرائیل و پرستش بت، چند دستور قتل عام سه هزار نفر،[37] و بیست و چهار هزار نفر،[38] توسط خودشان داده شده است.
یکی از شبهاتی که مستشرقان به جنگهای پیامبر وارد میکنند غارتگری و غنیمتگیری به ویژه از مشرکان مکه است. چنانکه بودلی غارتگری را خصلت راسخ عرب قبل و بعد از پیامبر معرفی و دزدی را وسیله تفریح آنان قلمداد میکند،[39] در حالی که آنچه در کتاب مقدس یهودیان بیان شده بسیار، فجیع و حتی غیر قابل باور است.
در عهد قدیم میخوانیم که یهودیان وقت خروج از مصر به دستور خدا ظروف طلا و نقره را از همسایگانشان عاریه گرفتند تا همراهشان ببرند و بدزدند.[40] بنی اسرائیل هم چنین کردند و از این راه اموال مصریان را گرفتند.[41]
در قسمتی از سفر عدد در ارائه آمار از غنائم جنگی آمده است: 75600 گوسفند، 72000 گاو، 61000 الاغ و 32000 زن باکره.[42]
در حالی که در رفتار پیامبر مکرم اسلام و احکام دین مبین اسلام نهایت احترام حتی برای أسرای مشرکان مورد توجه است در تلمود آمده:
بر یهودی نجات غیر یهودی از مرگ حرام است. و اگر مشاهده نمود در چاهی افتاده باید آن چاه را مسدود کند. "میمانود" گفته: کشتن اجنبی واجب است زیرا ممکن است از نسل آن هفت امتی باشد که در سرزمین کنعان بودند و در قتل عام توسط یهودیان بعضشان فرار کرده و با دیگران ازدواج کردند.[43]
جنگ در آئین مسیحیت
در عهد جدید دستوراتی مبنی بر محبت و گذشت آمده و تا آنجا به مسأله گذشت سفارش میکند که منجر به تقویت ظالم و پذیرش ظلم او میشود، به عنوان نمونه در انجیل متی و انجیل لوقا چنین آمده:
شنیدهاید که گفته شده (قصاص) چشم در مقابل چشم و دندان در مقابل دندان، اما من میگویم در مقابل کسی که به شما بدی میکند مقاومت نکنید، هر کس به طرف راست صورت تو کوبید، طرف دیگر را هم برایش آماده کن، و هر کس خواست از روی دشمنی لباس تو را بگیرد، عبای خود را نیز به او بده، و هر کس تو را از روی ظلم مجبور کرد یک میل با او راه بروی تو دو میل با او راه برو.[44]
اما در مورد جنگ و ستیز هم در موارد متعدد دستورات تندی دارد، به عنوان نمونه:
گمان مبرید که من آمدهام تا صلح را به عالم هدیه کنم، من صلح به همراه خود نیاوردهام بلکه شمشیر، آمدهام تا جدایی بیاندازم بین پسر و پدرش، دختر و مادرش و عروس از مادر شوهرش، و دشمنان انسان اهل بیت او هستند.[45]
جانسون[46] در تفسیر این فراز از کتاب مقدس مینویسد:
Christ has to conquer a peace by overcoming the evil that is in the way of peace … the immediate result of his coming, and of the preaching of the gospel, was opposition and bloodshed.[47]
مسیح آمده تا صلح را حاکم سازد (و این دست یافتنی نیست مگر) با غلبه بر شرّی که در مسیر رسیدن به صلح قرار دارد ... پس نتیجه بدیهی آمدن مسیح و موعظههای انجیل مخالفتها و خونریزیهاست.
البته او بعد از همین عبارت تعبیر شمشیر در کتاب مقدس را کنایه از روح مقاوم میداند اما رابرتسون[48] با او مخالف است که در عبارت بعد اشاره میکنیم.
حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام اندکی پیش از دستگیر شدنشان آخرین وصایا و موعظهها را برای حواریون بیان میکنند که طبیعتا مهمترین نکاتی خواهد بود که ضامن بقاء مکتب نوبنیانشان و عصاره تمام تعالیم دینیشان باشد.[49] او به شاگردانش چنین میگوید:
سپس به شاگردانش گفت: زمانی که شما را بدون مال، کیسه (توشهدان) و کفش فرستادم آیا به چیزی محتاج شدید؟ گفتند: خیر؛ پس به آنان گفت: اما الآن هر کسی مالی دارد برگیرد، یا کیسهای (توشهدان) دارد همراه بردارد، و کسی که شمشیر ندارد پس لباسش را بفروشد و شمشیر بخرد.[50]
جانسون در تفسیر این جملات از انجیل لوقا هم بر خلاف ظاهر عبارت معتقد است کنایه از هجوم همه جانبه دشمن است.[51] اما در مقابل او رابرتسون در تفسیر خود از عبارت انجیل لوقا معتقد است طبق ظاهرش، دستوری روشن برای جنگ است.[52]
در پایان انجیل، رؤیا و مکاشفه یوحنا است که از حوادث آخر الزمان و ظهور منجی و موعود مسیحیت، رمزگونه سخن به میان آمده است. قسمتی از اوصاف موعودی که برای از بین بردن بدیها و ابلیس قیام میکند چنین است:
دیدم آسمان شکافته شد و اسبی سفید با سواری که او را امین و راستگو میخوانند، به عدل داوری و پیکار مینماید، چشمان او مانند شعلههای آتش و بر سرش تاجهای بسیاری است که بر آن نامی نوشته شده که غیر از خودش کسی از آن آگاه نیست. او لباسی خونآلود بر تن دارد و و نامش کلمه خداست ... و از دهانش شمشیری بلند بیرون میآید برای زدن امتها.[53]
[1]. لسان العرب، ج3، ص 133؛ کتاب العین، ج3، ص 386.
[2]. اساس البلاغة، ص 106؛ مصباح المنیر ج2، ص 112؛ مفردات الفاظ القرآن، ص 208؛ معجم مقاییس، ج 1، ص 486.
[3]. لسان العرب، ج 3، ص134؛ معجم مقاییس، ج 1، ص 487.
[4]. لسان العرب، ج 3، ص 135؛ مصباح المنیر، ج 2، ص 112؛ النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج 2، ص 319.
[5]. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، محقق شیخ عباس قوچانی، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1365، ج 21، ص 3؛ سیوری، مقداد، التنقیح الرائع لمختصر الشرائع، کوه کمری، مکتبه آیة الله مرعشی نجفی، قم، 1404، ج1، ص: 569؛ همو، کنز العرفان فی فقه القرآن، محقق شریف زاده و بهبودی، مکتبة الرضویة، تهران، 1343ش، ج1، ص: 340؛ شهید ثانی، (زین الدین عاملی، متوفی 965ه)، مسالک الأفهام إلى تنقیح شرائع الإسلام، مؤسسه معارف اسلامی، قم، 1413، ج3، ص: 7؛ کاشانی، ابی بکر، بدائع الصنائع، المکتبة الحبیبیة، پاکستان، چاپ اول، 1409، ج7، ص 97؛ فتح الباری، ج6، ص 2.
[6]. شهید اول، (محمد بن مکی عاملی، متوفی 786ه)، الدروس الشرعیة، مؤسسة النشر الإسلامی، قم، چاپ دوم، 1417، ج 2؛ ص 29 ؛ شیخ بهائی، بهاء الدین محمد عاملی، (953-1031)، جامع عباسی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم 1388، ص 391. پنج باب از بیست باب ابتدای کتاب به قلم شیخ بهایی و پانزده باب بعدی از جمله جهاد به قلم شاگرد ایشان نظام الدین ساوهای است.
[7]. چنانکه در آیه 64 سوره مبارکه مائدة خداوند متعال در رابطه با یهود میفرماید: کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَاراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَاداً وَ اللَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ.
[8]. مانند کتاب الخمس مبحث غنائم دار الحرب. جواهر الکلام، ج16، ص: 5. و مانند کتاب الصلاة حکم وجوب الصلاة علی من أسلم فی دار الحرب، نووی، محی الدین، (متوفی 676ه)، المجموع، دار الفکر، [بیجا]، [بیتا]، ج 3، ص 5.
[9]. معجم مقاییس اللغه، ج2، ص: 447.
[10]. طوسی، أبی جعفر محمد، (385-460)، الجمل و العقود فی العبادات، محقق واعظ زاده خراسانی، بنیاد هزارمین سال ولادت شیخ طوسى، 1347 ش، ص: 160؛ شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه قمی، (متوفی 381ه)، المقنع، مؤسسه امام هادی (ع)، 1415، ص: 450.
[11]. معجم مقاییس اللغة، ج 4، ص 423؛ أساس البلاغة، ص 450؛ لسان العرب، ج 15، ص 123. ابن فارس معنای قصد را در این کلمه حقیقی و زمخشری مجازی میداند.
[12]. حلبی، (متوفی 1044ه)، السیرة الحلبیة، دار المعرفة، بیروت، 1400، ج2، ص 342.
[13]. بعضی هم به عمرة القضاء اشاره کردهاند هم به غزوه وادی القری مانند: ابن عبد البر، (متوفی 463ه)، الدرر فی اختصار المغازی والسیر، [بینا]، [بیجا]، [بیتا]، ص 207 و 208، ابن سید الناس، محمد بن عبد الله، (671-734)، السیرة النبویة (عیون الأثر)، مؤسسة عز الدین، بیروت، 1406، ج 2، ص 151 و 158. بعضی هم غزوة وادی القری را چون بلافاصله بعد از حرکت از غزوه خیبر تا غروب خود را به این منطقه رساندند، به عنوان غزوه جداگانه نشمردهاند. مانند: نویری، شهاب الدین احمد، (677 - 733 )، نهایة الأرب فی فنون الأدب، وزارة الثقافة والارشاد القومی، قاهرة، [بیتا]، ج 17، 268. لذا به جهت همین اتحاد بعضی غزوهها را 26 مورد میشمارند. ابن اثیر، (متوفی 630ه)، الکامل فی التاریخ، دار صادر، بیروت، 1386، ج 2، ص 303. مرحوم طبرسی عدد 26 را در تعداد غزوهها صحیح میدانند. طبرسی، أمین الإسلام، (متوفی 548ه)، مجمع البیان، مؤسسه أعلمی، بیروت، چاپ اول، 1415، ج 2، ص 383.
[14]. التاریخ الکبیر (بخاری) ج 1، ص 398؛ واقدی، محمد بن عمر، (متوفی 207)، المغازی، محقق مارسدن جونس، نشر دانش اسلامی، 1405، ج 1، ص 7؛ إمتاع الأسماع، ج 8، ص 330؛ ابن سعد، غزوات الرسول و سرایاه، محقق حمد عبد الغفور عطار، دار بیروت، بیروت، 1401، ص 5.
[15]. ابن هشام الحمیری، (متوفی 218ه)، السیرة النبویة، محقق محمد عبد الحمید، مکتبة محمد علی صبیح و أولاده، قاهره، 1383، ج 4، ص 1027.
[16]. میزان الإعتدال، ج 3، ص 469؛ ابن حبان، التمیمی البستی،(متوفی 354ه)، الثقات، مؤسسة الکتب الثقافیة، چاپ اول، 1393، ج 7، ص 383؛ تهذیب الکمال، ج 24، ص 425.
ابن اسحاق (م 151) بسیار مورد غضب مالک (م 179) بوده است و چنین نقل شده: وقال عبد الله بن إدریس: کنت عند مالک فقال له رجل ان محمد بن إسحاق یقول : اعرضوا علی علم مالک فانی انا بیطاره فقال مالک انظروا إلى دجال من الدجاجلة یقول : اعرضوا علی علم مالک. تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 173؛ الکامل، ج 6، ص 106؛ العقیلی المکی، محمد، ( متوفی 322ه)، الضعفاء الکبیر، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ دوم، 1418، ج 4، ص 24؛ سیوطی، جلال الدین، (849 – 911)، إسعاف المبطأ برجال الموطأ، محقق موفق فوزی، دار الهجرة، بیروت، چاپ اول، 1410، ص 11. بعضی از بزرگان اهل سنت محمد ابن اسحاق را به جهت تشیع تضعیف کردهاند، خطیب بغدادی مینویسد: "کان یتشیع و اما الصدق فلیس بمدفوع عنه" تاریخ بغداد، ج1 ، ص 239. ابن حجر معتقد است: "صدوق و رمی بالتشیع" تقریب التهذیب؛ ج 2، ص 54؛ ابن جوزی مینویسد: "قال محمد بن عبد الله بن نمیر : کان ابن إسحاق یرمى بالقدر وکان أبعد الناس منه ، وکان إذا حدث عمن سمع من المعروفین فهو حسن الحدیث صدوق ، وإنما أتی من أنه یحدث عن المجهولین أحادیث باطلة . وقال سفیان بن عیینة : ما رأیت أحدا یتهم ابن إسحاق. وقال ابن المدینی : حدیثه عندی صحیح ، قیل له : فکلام مالک فیه ، فقال : مالک لم یجالسه ولم یعرفه ، قیل : فهشام بن عروة ، فقال : الَّذی قال هشام لیس بحجة لعله دخل على امرأته وهو غلام فسمع منها. وقال أحمد بن حنبل : ابن إسحاق کان یشتهی الحدیث فیأخذ کتب الناس فیضعها فی کتبه . وکان أحمد یکتب حدیثه ولا یحتج به فی السنن." المنتظم، ج 8، ص 158. خطیب بغدادی از بخاری نقل میکند که: "رأیت علی بن عبد الله یحتج بحدیث ابن إسحاق . وقال علی : عن ابن عیینة ما رأیت أحدا یتهم ابن إسحاق." تاریخ بغداد، ج 1، ص 246. همچنین خطیب بغدادی میگوید: "کان محمد بن إسحاق یرمى بالقدر ، وکان أبعد الناس منه." تاریخ بغداد، ج 1، ص 241.
یاقوت حموی میگوید: هر کسی که مغازی را نقل کرده شیعه بوده. او همچنین در مورد مقصود از تشیع ابن اسحاق از یحیى بن سعید القطان نقل میکند که: "یقول کان محمد بن إسحاق والحسن بن ضمرة وإبراهیم بن محمد کل هؤلاء یتشیعون ویقدمون علیا على عثمان وقال أحمد بن یونس أصحاب المغازی یتشیعون کابن إسحاق وأبی معشر ویحیى بن سعید الأموی وغیرهم. یاقوت حموی، (متوفی 626ه)، معجم الأدباء، دار الفکر، بیروت، چاپ سوم، 1400، ج 18، ص 7.
شیخ طوسی او را از اصحاب امام باقر و امام صادق شمرده است. طوسی، أبی جعفر محمد، رجال الطوسی، محقق جواد قیومی، مؤسسة النشر الإسلامی، قم، چاپ اول، 1415، ص 277، ش 3998؛ و پدر او اسحاق را از اصحاب امام سجاد شمرده است. همان، ص 109، ش 1065.
مصحح کتاب سیرت رسول الله روایاتی را از محمد ابن اسحاق اشاره میکند و آنها را دال بر تشیع و محبت او به اهل بیت میداند. البته ابن هشام در وجه کنیه أبا تراب که پیامبر به امیر المؤمنین دادند دو نقل را از ابن اسحاق ذکر میکند که در یکی از آنها توهین به حضرت امیر وجود دارد. ابن هشام، سیرت رسول الله، مترجم و مصحح اصغر مهدوی، بنیاد فرهنگ ایران، تهران، 1360، در مقدمه از ص عا، تا عط؛ السیرة النبویة (ابن هشام)، ج 2، 434.
[17]. الیافعی الیمنی، أبی محمد عبدالله، (م768ه)، مرآة الجنان و عبرة الیقظان، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1417، ج 1، ص 244؛ تهذیب الکمال، ج 28، ص 436.
[18]. الصالحی الشامی، محمد، سبل الهدی و الرشاد، محقق عادل أحمد عبد الموجود و علی محمد معوض، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1414، ج 4، ص 9.
[19]. کتاب العین، ج 7، ص 292؛ تهذیب اللغة، ج 13، ص 39.
[20]. إبن الأثیر، مجد الدین، النهایة فی غریب الحدیث والأثر، محقق طاهر أحمد الزاوی ، محمود محمد الطناحی، مؤسسه اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1364، ج 2، ص 363.
[21]. مسعودی، التنبیه و الإشراف، دار صعب، بیروت، [بیتا]، ص 243.
[22]. عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، دار الحدیث، قم، چاپ اول، 1426، ج 5، ص 223.
[23]. در مورد شمارش مجموعه غزوهها و سرایا هم اختلاف است. اما آیة الله مکارم، ذیل آیه 25 سوره مبارکه توبه برای تعیین عدد آنها به روایتی تمسک کردهاند که نقل شده متوکل برای رفع بیماریاش نذر کرده بود مال کثیری صدقه دهد و بعد تحیر از جوابهای گوناگون عالمان اهل سنت در مقدار واجب برای أداء نذرش، از امام هادی تقاضای جواب میکند و حضرت میفرمایند کثیر برابر با عدد هشتاد است زیرا خداوند در قرآن میفرماید: " لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ " (توبه 26) و آن مواطن هشتاد موطن بوده است. مکارم شیرازی، ناصر، نفحات القرآن، مدرسه الامام علی بن ابی طالب(ع)، قم، چاپ اول، 1426، ج 8، ص 46؛ همو، الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، مدرسه الامام علی بن ابی طالب( ع)، قم، چاپ اول، 1421، ج 5، ص 679. این روایت در منابع مختلفی وجود دارد از جمله: شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، (متوفی 381ه)، معانی الأخبار، محقق علی اکبر غفاری، مؤسسة النشر الإسلامی، قم، 1361، ص 218؛ همو، من لایحضره الفقیه، مؤسسة النشر الإسلامی، قم، چاپ دوم، [بیتا]، ج 3، ص 368، شیخ طوسی، أبی جعفر محمد، تهذیب الأحکام، محقق سید حسن الموسوی الخرسان، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ سوم، 1364، ج 8، ص 309.
چند اشکال به این استدلال وارد است:
اشکال اول: بعد از نزول آیه مربوطه که از جنگ حنین (در سال هشتم هجرت) یاد میکند غزوهها و سرایای دیگری هم اتفاق افتاده است.
اشکال دوم: معنای اصلی وطن در لغت محل سکونت انسان است و البته به محل قتال هم گفته شده. مراجعه کنید به أساس البلاغة، ص: 681 ، و لغوی برجستهای مانند ابن فارس در معجم مقاییس اللغة، ج 6، ص 120 فقط معنای محل الإنسان را ذکر میکند.
اشکال سوم: این روایت از جهت سند ضعیف و مرسله است و در مباحث فقهی هم که در اقرار یا نذر به الفاظ مبهم مطرح شده مورد نقد سندی قرار گرفته است. مراجعه کنید به: جواهر الکلام، ج 35، ص 40 و 415؛ شهید ثانی، زین الدین بن علی العاملی، (911 – 965)، مسالک الأفهام إلى تنقیح شرائع الإسلام، مؤسسه المعارف الإسلامی، قم، چاپ اول، 1413، ج 11، ص 362. البته در کتب روایی روایاتی است که در بحث نذر مشابه همین عدد هشتاد را از مواطن اشاره میکنند غیر از جریان متوکل لکن به خصوص روایت بالا استدلال شده است.
مؤلف الصحیح من سیرة النبی الأعظم هر چند در ج 5، ص 224 میفرمایند اختلاف در عدد غزوهها و سرایا بسیار است و هیچ نظریه و عددی را مطرح نمیکنند اما در الصحیح من سیرة الأمام علی، همین عدد هشتاد را مطرح میکنند البته بدون اشاره به روایت بالا. عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة الأمام علی، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، 1430، ج 15، ص 137.
[24]. إبن کثیر، أبی الفداء اسماعیل، (701 - 747)، السیرة النبویة، محقق مصطفی عبدالواحد، دار المعرفة، بیروت، 1396، ج 2، ص 352؛ بیهقی، أبی بکر أحمد، (384 – 458)، دلائل النبوة ومعرفة أحوال صاحب الشریعة، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1405، ج 5، ص 459.
[25]. الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 304.
[26]. مروج الذهب ومعادن الجوهر، ج 2، ص 282.
[27]. مجمع البیان، ج 2، ص 384.
[28]. المغازی، ج 1، ص 2؛ السیرة النبویة (ابن هشام)، ج 2، ص 431؛ السیرة الحلبیة، ج 3، ص 135؛ غزوات الرسول وسرایاه، ص6؛ دلائل النبوة ومعرفة أحوال صاحب الشریعة، ج 3، ص 10؛ طبرسی، أمین الإسلام، (متوفی 548ه)، إعلام الورى بأعلام الهدى، مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث، قم، چاپ اول، 1417، ج 1، ص 163؛ المنتظم فی تاریخ الأمم والملوک، ج 3، ص 140؛ السیرة النبویة (ابن سید الناس)، ج 1، ص 297.
[29]. المغازی، ج 2، ص 1117؛ السیرة النبویة (ابن هشام)، ج 4، ص 1056؛ غزوات الرسول وسرایاه، ص 189؛ نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج 17، ص 370؛ المنتظم فی تاریخ الأمم والملوک، ج 4، ص 16؛ تاریخ الإسلام، ج 2، ص 713.
[30]. الکتاب المقدس، جمعیة الکتاب المقدس فی لبنان، دار الکتاب المقدس فی الشرق الأوسط، لبنان، الطبعة الأولی، 1993،
عهد قدیم، سفر یشوع، فصل 6، فقره 24.
[31]. همان، فصل 8، فقره 24 و 25.
[32]. الکتاب المقدس، عهد قدیم، سفر تثنیه، فصل 20، فقره 10 تا 18. همچنین در سفر خرج، فصل 23، فقره 20 تا 33، با عنوان الإستعداد لدخول أرض کنعان که محدوده جغرافیایی سرزمین موعود را هم معین کرده است؛ و سفر عدد، فصل 33، فقره 50 تا 55، با عنوان وصایا الرب قبل عبور الأردن؛ و سفر تثنیه، فصل 7، فقره 1 تا 11، با عنوان شعب الله الخاص، که دلیل جنگها و کشتارها و تخریبها را قوم مقدس و برگزیده خدا بودن بنی اسرائیل میداند.
[33]. ولفنسون، اسرائیل، موسی بن میمون حیاته و مصنفاته، مطبعة لجنة التألیف و الترجمه و النشر، [بیجا]، چاپ اول، 1355، ص 136.
[34]. ابن میمون قرطبی اندلسی، موسی، (530-603)، دلالة الحائرین، مکتبة الثقافة الدینیة، [بیجا]، [بیتا]، ص 130.
[35]. الکتاب المقدس، عهد قدیم، سفر صموئیل الثانی، فصل 8، فقره 5.
[36]. همان، فصل 10، فقره 18.
[37]. همان، سفر خروج، فصل 32، فقره 15 تا 29. با عنوان موسی یکسر لوحی الوصایا.
[38]. همان، سفر عدد، فصل 25.
[39].. الرسول، حیاة محمد، ص 245.
[40]. الکتاب المقدس ، عهد قدیم، سفر خروج، فصل 3، فقره 21 و 22.
[41]. همان، فصل 12، فقره 35 و 36.
[42]. همان، سفر عدد، فصل 31 فقره 32 تا 35.
[43]. شارل لوران، روهلنج، الکنز المرصود فی قواعد التلمود، مترجم از فرانسوی یوسف نصر الله، مطبعه معارف، مصر، 1899، ص 66 و 67.
[44]. الکتاب المقدس، عهد جدید، انجیل متی، فصل 5، فقره 38 -41، و انجیل لوقا، فصل 6، فقره 27 – 31.
[45]. همان، انجیل متی، فصل 10، فقره 34-36؛ و انجیل لوقا، فصل 12، فقره 49-53
[46]. b. w. Johnson.
[47]. PNT, matthew, 10:34.
این مطلب در این آدرس قابل دسترسی است:
http://biblehub.com/commentaries/pnt/matthew/10.htm
[48]. Robertson.
[49]. برته، محمد رضا، پایان نامه ارشد، مبانی مشروعیت جنگ در ادیان ابراهیمی، دانشگاه ادیان و مذاهب، ص 66؛ به نقل از: I.H.Marshall, the gospel of luke, NIGTC (Exseter: paternoster, 1978), p 823.
[50]. الکتاب المقدس، انجیل لوقا، فصل 22، فقره 35 و 36؛
[51]. PNT, matthew 10:36
[52]. مبانی مشروعیت جنگ در ادیان ابراهیمی، ص 67.
[53]. الکتاب المقدس، عهد جدید، رؤیا یوحنا، فصل 19، فقره 11-15.