المصطفی

المصطفی
بایگانی
آخرین نظرات

عناوین مباحث در این مطلب:

اقسام جهاد

جهاد ابتدایی در مکتب اهل بیت علیهم السلام:

    اذن امام در جهاد ابتدایی

    ضرورت جهاد ابتدایی

    قسمتی از احکام جهاد ابتدایی

جهاد ابتدایی در مکتب خلفا:

    لزوم تبعیّت از امام جائر

روی ادامه مطلب کلیک کنید

فهرست مطالب پایان‌نامه (کلیک کنید)

پاسخ به شبهه اول:

قبل پاسخ از این شبهه بیان دو مطلب کلی با عنوان اقسام جهاد و واقعیت خارجی جهاد ابتدائی ضروری است.

اقسام جهاد

جهاد در شریعت مقدس اسلام از جهت احکام، اقسامی دارد لذا بعض عالمان جهاد و پیکار با دشمن را به پنج قسم[1] و بعضی هم سه قسم (مشرکان، اهل کتاب، بغاة)[2] تقسیم می‌کنند، اما از جهت آغازگر جنگ چنانکه مشهور است در یک تقسیم‌بندی کلی جهاد به دو قسم تقسیم می‌شود: جهاد ابتدائی و دفاعی.[3]

البته تعبیر ابتدائی در منابع و متون قدیمی به کار نرفته بلکه گاهی به صورت جهاد[4] و گاهی جهاد اصلی[5] از آن یاد شده، همچنین در کاربردهای جدید عرب‌زبانان از جهاد ابتدائی با نام جهاد الطلب هم یاد می‌شود. شهید اول این تقسیم را خلاف ظاهر عبارات اصحاب می‌داند و معتقد است دفاع، در اصل جهاد نیست[6] اما صاحب جواهر این تقسیم را مطابق أدله و عبارات اصحاب دانسته و به درستی می‌نویسند دفاع هم مصداق جهاد است چنانکه بعض جهادهای پیامبر هم دفاعی بوده‌اند.[7]

آنچه بیشتر مورد توجه موضوع این رساله است جهاد ابتدائی است، چرا که در مورد جهاد دفاعی، ضرورت عقلی جای اشکال در لزوم اصل آن باقی نمی‌گذارد. در مورد جهاد ابتدائی هم مطالبی مطرح است از قبیل تعریف دقیق آن در شرع، شرائط و احکام آن که قسمتی از آن احکام بین امامیه و اهل سنت مشترک است، و ما به اختصار به کلیات این دو دیدگاه اشاره می‌کنیم:

جهاد ابتدائی در مکتب اهل بیت

فقهاء امامیه معتقدند جهاد ابتدایی جهاد برای دعوت کفار به اسلام است که فقط بر مرد حرّ عاقل بالغ توانمند، واجب است و وجوب آن هم به اجماع مسلمانان به نحو کفایی است.[8]

این قسم از جهاد را به این جهت ابتدائی نامیده‌اند که با تحقق شرائطش، لشگرکشی از جانب مسلمانان آغاز شود اما جواز جهاد ابتدائی مشروط است به رد دعوت به اسلام از سوی کفار، به این معنا که باید کلیاتی از شریعت اسلام از قبیل توحید و عدل و شهادتین، را به آنان معرفی نمود[9] و حتی اگر مهلت خواستند برای آشنایی با اسلام به آنان مهلت داد، و بعد از ضمیمه سایر شرائط مسلمانان می‌توانند آغازگر جنگ باشند.

جهاد ابتدائی در مقابل کفار حربی و به عبارت دیگر غیر اهل کتاب از کفار واجب است، چه معتقد به خدایی باشند مانند مشرکان یا خیر، و در صورت انجام جهاد ابتدایی با چنین طوائفی فقط دو راه برای آنان وجود دارد یا اسلام آوردن یا قتال و جزیه از آنان گرفته نمی‌شود.[10] شرائط، اهداف و واقعیت خارجی در مورد جهاد ابتدایی مورد اشاره قرار خواهد گرفت.

توجه به این نکته ضروری است که یکی از احکامی که می‌تواند محور پاسخ به شبهات مربوط به جهاد به ویژه جهاد ابتدائی باشد، و از ارکان تفاوت بین دو دیدگاه مکتب اهل بیت و مکتب خلفاء در باب جهاد ابتدائی شمرده می‌شود، لزوم اذن پیامبر مکرم اسلام یا امام معصوم به چنین جهادی است، که به بررسی آن می‌پردازیم.

اذن امام در جهاد ابتدائی

اصلی‌ترین نکته‌ای که جهاد ابتدائی را با کشورگشائی و جنگ طلبی متمایز می‌کند و به آیه شریفه " لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ "[11] عینیت می‌بخشد لزوم همراهی و اذن فردی است که معصوم از خطا و اشتباه است. بسیاری از بزرگان شیعه ضمن ادعای اجماع، معتقدند:

به اجماع فقهاء امامیه جهاد ابتدائی فقط در زمان حضور پیامبر یا امام معصوم و با اذن آنان (یا نائب خاص آنان در این جنگ) جایز و در غیر این صورت حرام است.[12]

شیخ کلینی در کتاب شریف کافی ذیل عنوان "الجهاد الواجب مع من یکون" سه روایت نقل می‌کنند در لزوم اذن و حضور امام معصوم،[13] همچنین شیخ صدوق حضور (و اذن) امام را شرط وجوب این فریضه می‌دانند[14]  شیخ طوسی می‌فرمایند جهاد بدون اذن امام (با أئمه جور) حرام است و حتی اگر در این جنگ پیروز شوند مستحق ثواب نیستند و اگر کشته شوند در حال معصیت از دنیا رفته‌اند،[15] هر چند بعضی از فقهاء به بحث از احکام جهاد یا دسته‌بندی فروعات آن نپرداخته‌اند اما به تعبیر صاحب جواهر از روایت معتبره[16] و نص خاص در خصوص این حکم، به دست می‌آید نه تنها وجوب که اصل مشروعیت این جهاد مبتنی بر اذن معصوم است.[17] البته در بین معاصرین آیة الله خوئی شرط حضور یا اذن امام را لازم نمی‌دانند و تشخیص مصلحت توسط اهل خبره را هم معتبر می‌دانند.[18] بعضی هم تعبیر امام عادل در روایات را به ظاهرش معنا می‌کنند یعنی امام عادل در برابر امام جائر و عصمت را شرط نمی‌دانند، که البته در زمان حضور فقط بر امام معصوم قابل تطبیق است.[19]

ضرورت جهاد ابتدائی

هر چند بعض نویسندگان معاصر، اصل وجوب جهاد ابتدائی را نفی می‌کنند،[20] ولی ما به بیان کلام صاحب جواهر اکتفا می‌کنیم که می‌فرمایند: وجوب جهاد ابتدائی نه تنها مورد اجماع تمامی مسلمانان، بلکه از ضروریات شمرده می‌شود.[21]

اما برای بررسی ضرورت عقلی و عقلائی آن هر چند برای زمان حضور معصوم و در مورد مشرکان و ملحدان، باید توجه داشت خداوند متعال در وجود انسان ویژگی‌هایی را به ودیعه نهاده است که با استفاده از فطرت خویش راه هدایت را تشخیص داده و سعادتمند شود. دو خصوصیت که بروز و ظهور بسیاری در تمامی رفتارهای انسان دارد حفظ نفس و کمال‌طلبی است که اگر در مسیر صحیح خود قرار نگیرد می‌تواند باعث سقوط اخلاقی و بلکه انسانی فرد شود. لازمه حفظ نفس، از نظر مادی و معنوی (جسمی و روحی) حفظ منافعی است که جهان‌بینی هر فرد، برای او ترسیم می‌کند، و حتی او را به صورت ناخودآگاه به دنبال خویش می‌کشد، حال اگر فرد چراغ هدایت و توحید را یافته باشد می‌توان امید به هدایت کامل او داشت، اما فردی که دارای عقل و توان اندیشیدن است و بر خلاف فطرت خویش منکر وجود خدا باشد یا برای خداوند شریک قائل باشد، حیاتی‌ترین نکته و عامل نجات و هدایت او در زندگی مادی و معنوی‌اش (دنیایی و آخرتی) ایمان به خداوند یکتا است چرا که خداوند هرگز شرک را نمی‌بخشد.[22]

با توجه به این مقدمه، ضرورت جهاد ابتدائی را با بیان چند نکته نتیجه می‌گیریم:

1ـ خداوند متعال فلسفه خلقت انسان را چنین بیان می‌فرماید: "وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ‏"[23] و "لیعبدون" را چه به لیعرفون (تا خداوند را بشناسند) تفسیر کنیم، چنانکه در بعض روایات آمده[24] و چه عرفان و شناخت را لازمه عقلی عبادت کردن بدانیم،[25] محور نجات انسان در هر دو دنیا شناخت صحیح از خداست.

2ـ خداوند اسباب شناخت خویش را به صورت حجت درونی (عقل) و بیرونی (انبیاء و أئمه) در اختیار انسان نهاده است.[26]

3ـ چنانکه اشاره شد جهاد ابتدائی در زمان حضور معصوم مشروعیت پیدا می‌کند که البته زمینه حاکمیتی آن فقط در زمان پیامبر گرامی اسلام و نه أئمه معصومین فراهم بوده است.

4ـ وجود عصمت در پیامبر خاتم و مصونیت از هر گونه خطا و اشتباه و سرشار بودن وجود مبارک حضرت از بالاترین درجات کمال[27] و دغدغه هدایت و سعادت بشریت،[28] مانع هر گونه تصمیم و رفتار ظالمانه حتی در حق مشرکان بوده است؛ و شاهد آن هم تحمل سیزده سال ظلم و ستم مشرکان مکه در عین محبت به آنان، فقط برای نجاتشان از ظلمت جهل و شرک، به ویژه صبر بر سه سال محاصره اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در شعب أبی‌طالبو جریاناتی مانند: صلح حدیبیه است.

5ـ با توجه به نکات قبل، مشرکانی که به راحتی دسترسی به رسول اکرم داشته‌ و می‌توانسته‌اند بهترین استدلال و حتی معجزه را از حضرت مطالبه کنند، و در صورت درخواست مهلت برای آشنایی با اسلام جنگ با آنان ممنوع بوده، اما به دلیل‌های واهی مانند: تعصبات قومی و قبیله‌ای[29] در مقابل خورشید هدایت و روشنگری، پا بر عقل، فطرت و انسانیت خویش نهاده و بر دشمنی با خدا و رسول او و بلکه در دشمنی با خویش و اتباعشان و گمراهی قوم خود، پای می‌فشارند، به تعبیر آیه شریفه قرآن " أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ "[30] اند.

6ـ خشونت دو قسم است:

الف: خشونتی که لازمه حیات سالم مادی و معنوی است، مانند مجازات قاتل یا سارق.

ب: خشونتی که مورد انکار عقل و شرع است و ظلم نامیده می‌شود.

در عنوان تحمیل جنگ از نگاه مستشرقان، برای اثبات ضرورت آغاز جنگ با بعضی از گروه‌ها، به مطالب آنان استناد خواهیم کرد. لذا خشونت برای نجات حیات مادی و معنوی انسانها از سیطره ظالمان، امری پسندیده است.

7ـ جهاد ابتدایی تقابل دولت اسلامی و جایگاه حقوقی پیامبر به عنوان هادی بشریت، در برابر سیستم، نظام و دولت کفر یا شرک است، نه سرکوبی یک شخص یا ملت. بنابراین حتی غیر مسلمانان هم این نکته را قبول دارند که هر دینی از حق آزادی بیان و ارائه جهان‌بینی خاص خود به جوامع بشری برخوردار است. اصل و رکن در جهاد ابتدایی هم، معرفی اسلام و معارف آن است، و سپس جنگ با دشمنانی که سر ستیز با حاکمیت اسلامی یا مسلمانان داشته باشد.

نتیجه: جهاد ابتدایی با حاکمیتی که اصرار بر ضلالت و گمراه نمودن و بهره‌کشی از جهل و عقائد خرافی قوم خود دارد نه تنها امری پسندیده است که سبب نجات اقوام از گمراهی و تحقق هدف از خلقت و ارسال أنبیاء است.

البته تحقق یا عدم تحقق خارجی جهاد ابتدائی به معنای واقعی که پیامبر بدون ظلم، جنگ یا عهد شکنی کافران و مشرکان، بر آنان هجوم برده و آغازگر جنگ باشند را بررسی خواهیم کرد.

در اینجا به قسمتی از آداب شرعی جهاد که مورد عنایت پیامبر عظیم الشأن اسلام  بوده و نشان دهنده عمق توجه اسلام و پیام آور آن به هدایت و حقوق انسانها است، که اشاره می‌کنیم.

قسمتی از احکام جهاد

توجه به احکام جهاد کاملا روشن می‌سازد که هدف از تشریع این حکم، هدایت و سعادتمندی حتی برای مشرکان و ملحدان بوده چرا که هم انسانیت آنان محترم شمرده شده و بعضی از امور در جنگ با آنان حرام یا مکروه شمرده شده و هم اسلام با راه‌های مختلف می‌خواهد با وجود لجاجتشان در عدم پذیرش دعوت و معجزات پیامبر در مواجهه با حضرت قبل از جنگ، با زنده ماندن آنان و امان دادن به آنان، تا جایی که امکان دارد گامی در مسیر سعادت دنیوی و اخروی آنان برداشته شود. لذا به قسمتی از احکام جهاد در فقه شیعه اشاره می‌کنیم.

1ـ جنگ در ماه‌های حرام جایز نیست.[31]

2ـ معصوم یا نائب او ابتدا باید کفار را با بیان کلیات عقائد اسلامی مانند: توحید و عدل و شهادتین، به اسلام دعوت نماید.[32]

3ـ قطع درختان، ریختن آتش بر سر دشمن و وارد کردن آب بر آنان که غرق شوند، مکروه است.[33]

4ـ کشتن کفار و مشرکان از طریق مسموم کردن حرام است.[34]

5ـ کشتن زنان، حتی اگر در جنگ شرکت کرده باشند و اطفال و مجانین حرام است .[35]

6ـ اگر دشمن از زنان و اطفال به عنوان سپر انسانی استفاده کرد، دست از جنگ با او بکشند.[36]

7ـ اگر زنی در جنگ به همراه طفلش اسیر شد، جدا کردن آنان تا دو سالگی مطلقا و تا هفت سالگی اگر طفلش دختر است، حرام می‌باشد.[37]

8ـ (إغارة لیلا) شبیخون زدن کراهت دارد.[38]

9ـ (تمثیل) مثله کردن حرام است حتی اگر دشمن با کشته‌های مسلمانان چنین کند.[39]

10ـ اگر در معرکه جنگ اسیر شد و توان حرکت نداشت، کشتن او حرام است.[40]

11ـ پیمان شکنی و حمله ناگهانی بعد از امان دادن، حرام است. [41]

12ـ قتل فرد زمین‌گیر، نابینا و پیرمردی که نه توان قتال دارند نه مشورت داده‌اند، حرام است.[42]

13ـ (ذمام) معصوم و هر یک از آحاد مسلمانان چه مرد و چه زن (عاقل بالغ) حتی بدون درخواست مشرکان، می‌توانند به آنها امان دهند و جان و مالشان را حفظ کنند.[43]

14ـ ( مهادنة) معصوم یا نائب او می‌توانند با مشرکان پیمان صلح امضاء کنند، چنانکه پیامبر مکرم اسلام برای ده سال با مشرکان مکه در حدیبیه صلح‌نامه امضاء کردند.[44]

15ـ راهبه‌ها و اصحاب صومعه اگر نه به قتال و نه به مشورت دادن، در جنگ مشارکت نداشته‌اند، نباید کشته شوند.[45]

همچنین توصیه‌های پیامبر گرامی اسلام در اعزام سریّه‌ها نکات جالبی دارد که در جای خودش مطرح خواهیم کرد.

 

جهاد ابتدایی در مکتب خلفا

جهاد ابتدائی که ادبیات عرب معاصر از آن به جهاد الطلب، جهاد فی حالة الأمن و غزو العدو هم یاد می‌کند[46] نزد تمام مذاهب أربعة واجب شمرده شده، هر چند در بین آنها مخالفینی هم هستند، به نمونه‌هایی از هرکدام از مذاهب أربعة به ترتیب زمانی اشاره می‌کنیم:

در مذهب حنفی: سرخسی معتقد است جهاد واجب است تا روز قیامت،[47] جصاص[48] از بزرگان حنفی از أبوحنیفه وجوب کفایی جهاد ابتدائی را نقل می‌کند، همچنین أبی بکر کاشانی[49] (م587) و کمال بن همام[50] (790-861 ه‍) معتقد به وجوب کفائی‌هستند.

در مذهب مالکی: ابن رشد[51] (450-520 ه‍) از فقیهان مالکیه و خلیل بن اسحاق (م 776 ه‍) و شارح کتاب او خَرشی (م 1101 ه‍) جهاد را واجب کفائی می‌دانند. خلیل می‌گوید واجب کفایی است حتی با والی جائر[52] و خَرشی کلام او را شرح داده و می‌نویسد مقصود از والی، امیر لشگر است.[53] البته قرافی (م 684 ه‍) که خود جهاد ابتدائی را واجب کفائی می‌داند، منتقد عقیده سحنون از فقهاء مالکیه است که گفته بعد از فتح مکه جهاد ابتدائی واجب نیست الا به امر امام.[54]

در مذهب شافعی: فقهای شافعیه از زمان خود شافعی[55] تأکید بر وجوب جهاد ابتدائی دارند، ماوردی (م 450ه‍) معتقد است جهاد ابتدائی واجب کفائی و جهاد دفاعی واجب عینی است،[56] ابن حجر عسقلانی (773-852 ه‍) که حکم به شهرت وجوب جهاد ابتدائی قبل و بعد از حیات پیامبر می‌کند می‌گوید ماوردی معتقد است جهاد ابتدائی در حق مهاجرین واجب عینی بوده و سهیلی معتقد است جهاد ابتدائی بر انصار واجب عینی بوده است.[57] ابن تیمیة در رساله "قاعدة مختصرة فی قتال الکفار و مهادنتهم" می‌نویسد شافعی و بعض اصحاب احمد معتقدند علت وجوب قتال با کفار، کفر آنان است و سپس می‌گوید مقتضای این دلیل قتل هر کافری است چه زن، چه مرد و چه قادر بر قتال چه عاجز و چه با ما جنگیده باشد یا نه، اما به جهت دلیل خاص زنان و اطفال در امان خواهند بود.[58]

در مذهب حنبلی: ابن قدامه[59] (م 620 ه‍) ابن مفلح[60] (816 – 884 ه‍) مرداوی[61] (م 885 ه‍) مانند سایر حنابله معتقد به وجوب جهاد ابتدائی هستند.

چنانکه گفته شد بین متقدمان از اهل سنت مخالفت با وجوب جهاد ابتدایی بسیار اندک بوده است، مانند: سحنون از علماء مالکیه او  هم وجوب را مطلقا نفی نمی‌کند، و در موارد مختلفی از منابع مورد اشاره هم ادعای اجماع جمیع مذاهب در وجوب جهاد ابتدائی بیان است، اما بعضی از نویسندگان معاصر اهل سنت یا منکر اجماعی بودن وجوب جهاد ابتدائی هستند مانند: قرضاوی[62] یا منکر تحقق جهاد ابتدائی هستند مانند: محمد عبده و رشید رضا.[63] وهبه زحیلی معتقد است حقیقت جهاد عدل است و از آنجا که هجوم به دیگران ظلم است پس در اسلام جهاد ابتدایی وجود ندارد. و حتی تقسیم جهاد به ابتدایی و دفاعی با قوانین بین المللی هم سازگار نیست.[64]

 

بعضی هم حقیقت معنای جهاد را هجوم و جهاد ابتدائی می‌دانند و نه تنها اکثر جنگ‌های زمان پیامبر را ابتدائی می‌دانند و حتی جنگ‌های بعد از رحلت حضرت را هم از فتوحات فارس، عراق، مصر، شام و شمال افریقا را جهاد ابتدائی می‌داند بلکه تفاوت بین انسان و حیوان را به این می‌داند که تمام همت حیوان دفاع است در حالی که انسان برتر از حیوان است.[65]

لزوم تبعیت از امام جائر

یکی از تفاوتهای بنیادی در عقائد مکتب اهل بیت و مکتب خلفاء مسأله تبعیت از امام جائر و ظالم در جهاد و حتی حرمت قیام در برابر ظلم و جور او است. مکتب تشیع معتقد است در صورت تحقق شرائط، قیام در برابر ظالم واجب است. لذا امیرالمؤمنین  در برابر اشکال به سکوتشان بعد رحلت رسول خدا و عدم قیام در برابر ظلم ظالمین می‌فرمایند:

أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ.[66]

سوگند به خدایى که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود، و یاران حجّت را بر من تمام نمى‏کردند، و اگر خداوند از علماء عهد و پیمان نگرفته بود که برابر شکم بارگى ستمگران، و گرسنگى مظلومان، سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش مى‏ساختم، و آخر خلافت را به کاسه اوّل آن سیراب مى‏کردم، آنگاه مى‏دیدید که دنیاى شما نزد من از آب بینى بزغاله‏اى بى ارزش‏تر است‏.

اما در مکتب خلفا دو نکته در این رابطه باید مورد دقت قرار گیرد:

1ـ وجوب جهاد حتی در رکاب امام جائر

روایتی که در بسیاری از منابع اهل سنت به چشم می‌خورد حدیثی است که می‌گوید:

الجهاد واجب علیکم مع کل أمیر ، برا کان أو فاجرا ، والصلاة واجبة علیکم خلف کل مسلم برا کان أو فاجرا وإن عمل الکبائر. [67]

جهاد بر شما واجب است با هر امیری، عادل یا فاجر، و نماز واجب است بر شما پشت سر هر مسلمانی، عادل یا جائر، اگر چه مرتکب کبیره باشد.

اگر چه بعضی مانند عینی، زیعلی و ذهبی در سند حدیث اشکال کرده‌اند[68] اما در دلالت آن نه تنها خدشه نشده است بلکه بر اساس آن فتوا هم داده شده است.[69]

2ـ حرمت خروج بر امام جائر

یکی از مبانی مهم که بسیاری از عالمان اهل سنت ادعای اجماع[70] در آن را دارند، حرمت خروج بر امام جائر است که در ابواب مختلف کتب حدیثی و فقهی، مانند جهاد و زکات بسیار مورد توجه و برداشت‌های فقهی است.

ابن تیمیه در منهاج السنة روایتی نقل می‌کند که پیامبر فرمودند بعد از من حاکمانی خواهند آمد که هدایت و سنت مرا پیروی نمی‌کنند، حذیفة گفت: ای رسول خدا اگر در آن زمان بودیم چه کنیم؟ فرمودند: سخن او را بپذیر و اطاعت کن، اگر چه تو را بزند و اموالت را بگیرد، سخن او را بپذیر و اطاعت کن. ابن تیمیه می‌گوید این امر حضرت به اطاعت است حتی با ظلم امیر.[71]

این مبنا به نوعی شعار اهل سنت شمرده شده که باعث شده روایات بعض از راویان احادیث اهل سنت مانند: عمرو بن شعیب[72] و محمد بن راشد[73] با وجود توثیق صریح، متروک قرار گیرد به جهت اینکه معتقد بوده‌اند به جواز خروج بر امام. جالب است که بعض آنان در مقام فتوا اجماع را به تمام مسلمانان نسبت داده و معتقدند، به اجماع مسلمانان خروج بر هر امامی چه ظالم و فاسق و چه عادل حرام است حتی اگر خروج کننده، عادل و امام، فاجر باشد. و وقتی به اشکال قیام امام حسین و تحرکات عبد الله بن زبیر ‌ضد یزید می‌رسند می‌گویند این اجماع بعد از این جریان شکل گرفته است.[74]

در اینجا به چند حدیث از صحیحین اشاره می‌کنیم:

بَایَعَنَا عَلَى ... أَنْ لاَ نُنَازِعَ الأَمْرَ أَهْلَهُ، إِلَّا أَنْ تَرَوْا کُفْرًا بَوَاحًا، عِنْدَکُمْ مِنَ اللَّهِ فِیهِ بُرْهَانٌ.[75]

(عبادة بن صامت می‌گوید) با پیامبر که درود و سلام خدا بر او باد بیعت کردیم بر اینکه با اهل امارت و امامت نزاع نکنیم الا اینکه کفر آشکاری از امام ببینید که کفر بودن آن با برهان و دلیل شرعی اثبات شده باشد.

من بایع إماما فأعطاه صفقة یده وثمرة قلبه فلیطعه إن استطاع فإن جاء آخر ینازعه فاضربوا عنق الآخر.[76]

(عبدالله بن عمرو بن العاص نقل می‌کند: پیامبر که درود و سلام خدا بر او باد فرمودند:) کسی که با امامی بیعت کند و دست در دست او نهد و عهد خالصانه با او ببندد، باید تا می‌تواند او را اطاعت کند و اگر فرد دیگری با آن امام به نزاع پرداخت، گردنش را بزنید.

عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: مَنْ رَأَى مِنْ أَمِیرِهِ شَیْئًا یَکْرَهُهُ فَلْیَصْبِرْ عَلَیْهِ فَإِنَّهُ مَنْ فَارَقَ الجَمَاعَةَ شِبْرًا فَمَاتَ، إِلَّا مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً.[77]

(ابن عباس نقل می‌کند) پیامبر که درود و سلام خدا بر او باد فرمودند هر کس چیزی از امیرش ببیند که آن را زشت می‌شمارد باید بر آن صبر کند، بدرستیکه هر کس به مقدار یک وجب از جماعت جدا شود و بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است.

لَمَّا خَلَعَ أَهْلُ المَدِینَةِ یَزِیدَ بْنَ مُعَاوِیَةَ، جَمَعَ ابْنُ عُمَرَ، حَشَمَهُ وَوَلَدَهُ، فَقَالَ: إِنِّی سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «یُنْصَبُ لِکُلِّ غَادِرٍ لِوَاءٌ یَوْمَ القِیَامَةِ» وَإِنَّا قَدْ بَایَعْنَا هَذَا الرَّجُلَ عَلَى بَیْعِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ، وَإِنِّی لاَ أَعْلَمُ غَدْرًا أَعْظَمَ مِنْ أَنْ یُبَایَعَ رَجُلٌ عَلَى بَیْعِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُنْصَبُ لَهُ القِتَالُ، وَإِنِّی لاَ أَعْلَمُ أَحَدًا مِنْکُمْ خَلَعَهُ، وَلاَ بَایَعَ فِی هَذَا الأَمْرِ، إِلَّا کَانَتِ الفَیْصَلَ بَیْنِی وَبَیْنَهُ. [78]

(نافع نقل می‌کند) زمانی که اهل مدینه یزید بن معاویه را از خلافت خلع کردند، ابن عمر خادمان، خاندان و اولادش را جمع کرد و گفت من از پیامبر درود و سلام خدا بر او باد شنیدم که فرمود: "در روز قیامت برای عهد شکنان پرچمی برافراشته می‌شود "ما با این مرد بر شرط خدا و رسول او بیعت کرده‌ایم و من عهد شکنی بزرگ‌تر از این نمی‌دانم که با فردی بر شرط خدا و رسول او بیعت شود و سپس با او به جنگ برخیزند، و من با هرکدام از شما که او را بعد از بیعت خلع کند، (قطع رحم خواهم کرد و) از او جدا خواهم بود.

ابن حزم در اشکال به کسانی که سکوت در برابر امام ظالم را لازم می‌دانند می‌نویسد به اینان باید گفت اگر سلطان ظالم بخواهد همسر، دختر و فرزندان تو و حتی خود تو را به قصد ارتکاب فحشاء بگیرد، خودتان را تسلیم می‌کنید یا دفاع و مقاتله می‌کنید؟[79]

شبیه همین تفکر در بین مسیحیت نیز وجود دارد. آگوستین (354 –430م) از تأثیرگذارترین فیلسوفان و اندیشمندان مسیحیت قبل از ظهور اسلام معتقد است:

اگر فرماندهان، جنگی نا مشروع را آغاز کنند، و به سبب آن دچار گناه شده باشند، سربازان حق تمرد از حکم فرماندهان مبنی بر شرکت و استمرار جنگ را ندارند.[80]



[1].  الجهاد لِحِفظ بَیضة الإسلام، الجهاد لدفع الملاعین عن التسلَّط على دماء المسلمین وأعراضهم، الجهاد لدفعهم عن طائفة من المسلمین التقت مع طائفة من الکفّار، الجهاد لدفعهم عن بُلدان المسلمین، جهاد الکُفر والتوجّه إلى محالَّهم، للردّ إلى الإسلام. ، کاشف الغطاء، جعفر، (متوفی 1228ه‍)، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، محقق مکتب الإعلام الإسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1422، ج4، ص 287-289.

[2]. حلی، حسن بن یوسف بن مطهر، (648 – 726)، قواعد الأحکام فی معرفة الحلال والحرام، مؤسسة النشر الإسلامی، قم، چاپ اول، 1413، ج 1، ص 480؛ ابن برّاج طرابلسی، عبد العزیز، (400 – 481)، المهذب، مؤسسة النشر الإسلامی، قم، 1406، ج 1، ص 208.

[3]. مسالک الأفهام، ج 3، ص 8.

[4]. حلی، أبوالقاسم جعفر، (متوفی 676ه‍)، شرائع الإسلام فی مسائل الحلال والحرام، انتشارات استقلال، تهران، چاپ دوم، 1409، ج 1، ص 232

[5]. جواهر الکلام، ج21، ص 4. البته در بین معاصرین چنین تعبیری بکار رفته است، مانند: إنّ الجهاد تارة بالهجوم على العدو ابتداء لإعلاء کلمة الإسلام. عراقی، ضیاء الدین، (متوفی 1361ه‍)، شرح تبصرة المتعلمین، محقق محمد حسون، مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ اول، 1414، ج 4، ص 317.

[6]. الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، ج 2، ص 30.

[7]. جواهر الکلام، ج 21، ص 15. ایشان در ج 21، ص 4، می‌فرمایند: وأما دفع من یرید قتل نفس محترمة أو أخذ مال أو سبی حریم فلیس من الجهاد المصطلح ، بل هو من الدفاع ، ولذا ذکروه فی کتاب الحدود .

[8]. جواهر الکلام، ج 21، ص 5-9؛ مسالک الأفهام، ج 3، ص 7.

[9]. طوسی، أبی جعفر محمد، (385-460)، المبسوط فی فقه الإمامیة، مطبعة حیدریة، تهران، 1387، ج 2، ص 13؛ همو، النهایة فی مجرد الفقه والفتاوى، انتشارات قدس محمدی، قم، [بی‌تا]، ص 292.

[10]. قواعد الأحکام، ج 1، ص 480.

[11]. سوره مبارکه بقره، آیه 256.

[12]. طوسی، أبی جعفر محمد، (متوفی 460ه‍)، الإقتصاد الهادی إلى طریق الرشاد، مکتبة جامع چهلستون، تهران، 1400، ص 312؛ همو، الرسائل العشر، مؤسسة النشر الإسلامی، قم، [بی‌تا]، ص 241، النهایة فی مجرد الفقه والفتاوى، ص 290؛ المهذب، ص 293، ابن حمزه طوسی، أبی جعفر محمد، الوسیلة إلى نیل الفضیلة، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، 1408، ص 199؛ ابن زهره حلبی، حمزة بن علی، (511-585)، غنیة النزوع إلى علمی الأصول والفروع، محقق إبراهیم البهادری، اعتماد، قم، 1417، ص 199؛ ابن ادریس، أبی جعفر محمد، (متوفی 598ه‍)، سرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، مؤسسة النشر الإسلامی، 1410، ج 2، ص 3؛ حلی، أبو القاسم نجم الدین جعفر، (متوفی 676ه‍)، المختصر النافع فی فقه الإمامیة، الدراسات الإسلامیة فی مؤسسة البعثة، قم، ص 109؛ همو، الرسائل التسع، محقق رضا الاستادی، مکتبة آیة الله المرعشی، قم، چاپ اول، 1413، ص 362، شرایع الإسلام، ج 1، ص 232، حلی، جمال الدین الحسن بن یوسف المطهر، تبصرة المتعلمین فی أحکام الدین، محقق أحمد الحسینی ، هادی الیوسفی، انتشارات فقیه، تهران، چاپ اول، 1368، ص 109؛ همو، إرشاد الأذهان، محقق فارس حسون، مؤسسة النشر الإسلامی، قم، چاپ اول، 1410، ج 1، ص 343؛ همو، تلخیص المرام فی معرفة الأحکام،  دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ اول، 1421، ص 79؛ قواعد الأحکام، ج 1، ص 478؛ حلی، فخر المحققین، (682 - 771‍)، ایضاح الفوائد، [بی‌نا]، [بی‌جا]، 1387، ج 1، ص 351؛ الدروس الشرعیة، ج 2، ص 30؛ مسالک الأفهام، ج 3، ص 9؛ حلی، یحیی بن سعید، (601 – 690)، الجامع للشرایع، مؤسسة سید الشهداء، 1405، ص 233؛ کرکی (محقق ثانی)، علی بن الحسین، (متوفی 940ه‍)، جامع المقاصد، مؤسسة آل البیت (ع) لإحیاء التراث، چاپ اول، 1408، ج 3، ص 370؛ فاضل آبی، زین الدین الیوسفی، کشف الرموز، مؤسسة النشر الإسلامی، قم، 1408، ج 1، ص 416؛ قمی، علی بن محمد، (قرن 7)، جامع الخلاف والوفاق بین الإمامیة وبین أئمة الحجاز والعراق، انتشارات زمینه سازان ظهور إمام عصر (عج)، چاپ اول، [بی‌تا]، ص 227؛ اردبیلی، احمد، (متوفی 993ه‍)، مجمع الفائدة والبرهان فی شرح إرشاد الأذهان، مؤسسة النشر الإسلامی، قم، [بی‌تا]، ج7، ص 440؛ جواهر الکلام، ج 21، ص 11؛ شرح تبصرة المتعلمین، ج 4، ص 324.

[13]. الکافی، ج 5، ص 22.

[14]. شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الهدایة، مؤسسة الإمام الهادی علیه السلام، چاپ اول، 1418، ص 57.

[15]. النهایة، ص 290.

[16]. در این خصوص روایات متعددی نقل شده از جمله روایت سماعة که مرحوم صاحب جواهر از آن به موثقه تعبیر می‌کنند. در جواهر الکلام، ج 21، ص 12. مراجعه کنید به کافی، ج 5، ص 22؛ وسائل الشیعة (آل البیت)، ج 15، ص 46.

[17]. جواهر الکلام، ج 21، ص 11.

[18]. خوئی، سید أبو القاسم، (متوفی 1413ه‍)، منهاج الصالحین، مدینة العلم ، قم، 1410، ج 1، ص 365 و 366.

[19]. منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، المرکز العالمی للدراسات الإسلامیة، [بی‌جا]، 1408، ج 1، ص 118.

[20].  صالحی نجف آبادی، نعمت الله، جهاد در اسلام، نشر نی، تهران، 1382، ص 34؛ همچنین رجوع کنید به مفتح، محمد هادی، جهاد ابتدائی در قرآن و سیره پیامبر، نشریه علوم حدیث، سال پانزدهم، شماره دوم، تابستان 1389، (مسلسل 56)، ص 17. موضوع این مقاله اثبات عدم وجوب جهاد ابتدائی است که قسمتی از مطالب و استدلالهای به‌کار رفته در آن مورد نقد و تأمل جدی است.

[21]. جواهر الکلام، ج 21، ص 9.

[22]. محتوای آیات 48 و 116 سوره مبارکه نساء.

[23]. سوره مبارکه ذاریات، آیه 56.

[24]. الکافی، ج 1، ص 124.

[25]. انصاری، مرتضی، (متوفی 1281ه‍)، فرائد الأصول، مجمع الفکر الإسلامی، قم، 1419، ج 1، ص 559؛ آشتیانی، محمد حسن، (متوفی 1319ه‍)، بحر الفوائد فی شرح الفرائد، [بی‌نا]، [بی‌جا]، [بی‌تا]، ج 1، ص 288؛ خراسانی، محمد کاظم، (متوفی 1329ه‍)، کفایة الأصول، مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، قم، چاپ اول، 1409، ص 330، اصفهانی، محمد حسین، (متوفی 1361ه‍)، نهایة الدرایة، انتشارات سید الشهداء (ع)، قم، چاپ اول، 1374، ج 2، ص 393.

[26]. الکافی، ج 1، ص 16.

[27]. إِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ، سوره مبارکه قلم، آیه 4.

[28]. لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ، سوره مبارکه شعراء، آیه 3،  وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ، سوره مبارکه حجر، آیه 97.

[29]. عرب قبل از اسلام به شدت و به صورت افراطی و غیر عقلایی پایبند به تعصبات قومی، قبیله‌ای و عربی بوده که  شواهد بسیاری در تاریخ و آیات و روایات دارد و ما به ذکر یک آیه اکتفا می‌کنیم: وَ لَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآناً أَعْجَمِیّاً لَقَالُوا لَوْ لاَ فُصِّلَتْ آیَاتُهُ أَ أَعْجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدًى وَ شِفَاءٌ" سوره مبارکه فصلت، آیه 44.

[30]. سوره مبارکه اعراف، آیه 179، سوره مبارکه فرقان، آیه 44.

[31]. مسالک الأفهام، ج3، ص 16؛ جواهر الکلام، ج 21، ص 32.

[32]. المبسوط، ج 2، ص 13؛ النهایة فی مجرد الفقه والفتاوى، ص 292؛ شرائع الإسلام، ج 1، ص 235، الإقتصاد، ص 313.

[33]. قواعد الأحکام، ج 1، ص 486؛ شرایع الإسلام، ج 1، ص 236؛ جواهر الکلام، ج 21، ص 67.

[34]. النهایة فی مجرد الفقه و الفتوی، ص 293؛ المهذب، ج 1، ص 299؛ الوسیلة، ص 201؛ غنیة النزوع، ص 201؛ سرائر، ج 2، ص 7؛ ارشاد الأذهان، ج 1، ص 344؛ تبصرة المتعلمین، ص 111؛ الدروس، ج 2، ص 32؛ جامع المقاصد، ج 3، ص 385.

[35]. النهایة فی مجرد الفقه و الفتوی، ص 292؛ الوسیلة، ص 201؛ تبصرة المتعلمین فی أحکام الدین، ص 111؛ شهید ثانی،  فوائد القواعد،  دفتر تبلیغات اسلامى، 1419، ص 460؛ مسالک الأفهام، ج 3، ص 26،

[36]. شرایع الإسلام، ج 1، ص 237؛ جواهر الکلام، ج 21، ص 68.

[37]. فوائد القواعد، ص 465.

[38]. سرائر، ج 2، ص 7؛ إرشاد الأذهان، ج 1، ص 344؛ جواهر الکلام، ج 21، ص 82.

[39]. قواعد الأحکام، ج 1، ص 487؛ شرایع الإسلام، ج 1، 237؛  المختصر النافع، ص 112؛ مسالک الأفهام، ج 3، ص 26.

[40]. فوائد القواعد، ص 465.

[41]. قواعد الأحکام، ج 1، ص 487؛ شرایع الإسلام، ج 1، 237؛ المختصر النافع، ص 112؛ مسالک الأفهام، ج 3، ص 26.

[42]. جواهر الکلام، ج 21، ص 75 و 76.

[43]. خداوند متعال می‌فرماید: " وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَعْلَمُونَ " سوره مبارکه توبه، آیه 9. المبسوط، ج 2، ص 14؛ المهذب، ج 1، ص 305؛ الوسیلة، ص 202؛ المختصر النافع، ص 112؛ شرایع الإسلام، ج 1، ص 238؛ الدروس الشرعیة، ص 33؛ الروضة البهیة، ج 2، ص 396؛ جواهر الکلام، ج 21، ص 92؛

[44]. المبسوط، ج 2، ص 50؛ المختصر النافع، ص 112؛ کشف الرموز، ج 1، ص 423؛ تحریر الأحکام، ج 2، ص 216؛ المهذب البارع، ج 2، ص 310؛ جامع المقاصد، ج 3، ص 376؛ الروضة البهیة، ج 2، ص 399.

[45]. فتاوی ابن الجنید، ص 154، تحریر الأحکام، ج 2، ص 144.

[46]. قرضاوی، یوسف، فقه الجهاد، مکتبة وهبة، 1430، ج 1، ص 70.

[47]. سرخسی، محمد بن أحمد، (متوفی 483ه‍)، المبسوط، دار المعرفة، بیروت، 1414، ج 10، ص 2.

[48]. جصاص، أبی بکر محمد، (متوفی 370ه‍)، أحکام القرآن، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415، ج 3 ص 146.

[49]. بدائع الصنائع، ج 7، ص98.

[50]. ابن همام، کال الدین محمد، (متوفی 861ه‍)، فتح القدیر، دار الفکر، [بی‌جا]، [بی‌تا]، ج 5، ص 436.

[51]. ابن رشد قرطبی، أبو الولید محمد، (متوفی 520ه‍)، المقدمات الممهدات، دار الغرب الإسلامی، چاپ اول، 1408، ج 1، ص 347.

[52]. خلیل بن إسحاق، الجندی المالکی المصری، (متوفی776ه‍)، مختصر خلیل، محقق احمد الجاد، دار الحدیث، قاهره، چاپ اول، 1426، ج 1، ص 88.

[53]. خرشی، محمد بن عبدالله، شرح مختصر الخلیل، دار الفکر، بیروت، [بی‌تا]، ج 3، ص 108.

[54]. قرافی، أبو العباس شهاب الدین احمد، (متوفی 684ه‍)، الذخیرة، ،دار الغرب الإسلامی، بیروت، چاپ اول، 1994، ج 3، ص 385.

[55]. شافعی، محمد بن ادریس، (150-204)، کتاب الأم، دار الفکر، بیروت، چاپ دوم، 1403، ج 4، ص 170.

[56]. ماوردی، أبو الحسن علی، (متوفی 450ه‍)، الإقناع فی الفقه الشافعی، [بی‌نا]، [بی‌جا]، [بی‌تا]، ج 1، ص 175.

[57]. فتح الباری، ج 6، ص 28.

[58]. ابن تیمیة حرانی، احمد، (661-728)، قاعدة مختصرة فی قتال الکافر و مهادنتهم، [بی‌نا]، ریاض، 1425، ص 88. قرضاوی قبل از چاپ شدن این رساله در اعتراض به منع از چاپ آن در عربستان می‌نویسد: و قد انکرها بعض علماء السعودیه و أبوا ان یدخلوها فی مجموع فتاواه التی بلغت خمسة و ثلاثین مجلدا بغیر حجة الا انها لا توافق اتجاههم الذی تبنّوه و هو وجوب قتال العالم کله من سالمنا و من حاربنا سواء. فقه الجهاد، ج1، ص 376.

[59]. ابن قدامة، أبو محمد موفق الدین، (م620ه‍)، المغنی، مکتبة القاهرة، [بی‌جا]، 1388، ج 9، ص 196.

[60]. ابن مفلح، ابراهیم، (متوفی 884ه‍)، المبدع فی شرح المقنع، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1418، ج 3، ص 280.

[61]. مرداوی دمشقی، علاء الدین علی، (متوفی 885ه‍)، الإنصاف فی معرفة الراجح من الخلاف، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، [بی‌تا]، ج 4، ص 116.

[62]. فقه الجهاد، ج 1، ص 79 و 385.

[63]. رضا، محمد رشید بن علی، (متوفی 1354ه‍)، تفسیر المنار، الهیئة المصریة العامة للکتاب، [بی‌جا]، 1990، ج 2، ص 173.

[64]. زحیلی، وهبة، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، دار الفکر، دمشق، چاپ سوم، 1419، ص 124-125. می‌نویسد: کیف تتفق فکرة الجهاد مع مبدأ تحریم الحرب، فی میثاق باریس 1928 المستمر النفاذ الی وقتنا هذا.

[65]. اللحیدان، صالح، الجهاد فی الاسلام بین الطلب و الدفاع، [بی‌نا]، ریاض، چاپ چهارم، 1407، ص 116-117.

[66]. نهج البلاغة، خطبه سوم (خطبه شقشقیه).

[67]. سنن ابی داود، ج 1، ص 569؛ السنن الکبری (بیهقی)، ج 3، ص 121 و ج 8، ص 185؛ طبرانی، أبی القاسم سلیمان، (260-360)، مسند الشامیین، مؤسسة الرسالة، بیروت، چاپ دوم، 1417، ج 3، ص 158، و ج 4، ص 329؛ بیهقی، أبی بکر احمد، (384-458)، شعب الإیمان، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1410، ج 7، ص 3؛ المغنی، ج 10، ص 371؛  فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج 3، ص 482.

[68]. عمدة القاری، ج 14، ص 145؛ زیعلی، جمال الدین، (متوفی 762ه‍)، نصب الرایة تخریج أحادیث الهدایة، دار الحدیث، قاهرة، چاپ اول، 1415، ج 2، ص 134؛ میزان الإعتدال، ج 2، ص 443.

[69]. المغنی، ج 10، ص 371؛  فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج 3، ص 482.

[70]. شربینی، محمد، (متوفی 977ه‍)، مغنی المحتاج، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1377، ج 4، ص 123؛ شروانی و عبادی، حواشی الشروانی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، [بی‌تا]، ج 9، ص 66؛ ابن أبی العز الحنفی، (متوفی 792ه‍)، شرح العقیدة الطحاویة، المکتب الإسلامی، بیروت، چاپ چهارم، 1391، ص 428؛

[71]. ابن تیمیه حرانی حنبلی دمشقی، تقی الدین أبو العباس احمد، (متوفی 728ه‍)، منهاج السنة النبویة، محقق محمد رشاد سالم، جامعة الامام محمد بن سعود، چاپ اول، 1406، ج 3، ص 393.

[72]. المجموع (نووی)، ج 19، ص .155

[73]. الکامل ابن عدی، ج 6، 201؛  تاریخ بغداد، ج 2، ص 340؛ تاریخ مدینه دمشق، ج 53، ص 10؛  تهذیب الکمال، ج 25، ص 191.

[74]. مغنی المحتاج 4/123؛ حواشی الشروانی 9/66؛ شرح العقیدة الطحاویة، ص 428؛

[75]. صحیح بخاری، کتاب الفتن، باب دوم، حدیث 7056؛  صحیح مسلم، کتاب الإمارة، باب 8، حدیث 42، مسلسل 1709.

[76]. صحیح مسلم، کتاب الإمارة، باب 10، حدیث 46، مسلسل 1844.

[77]. صحیح بخاری، کتاب الفتن، باب دوم، حدیث 7054؛ صحیح مسلم، کتاب الإمارة، باب 13، حدیث 55، مسلسل 1849

[78]. صحیح بخاری، کتاب الفتن، باب بیستم، حدیث 7111، ج 9، ص 57. ابن حج در فتح الباری، ج 13، ص 60 نقل می‌کند ابن عمر ابتدا دعوت معاویه برای بیعت با یزید را نپذیرفت اما بعد از اینکه صد هزار درهم برای ابن عمر فرستاد او گرفت و بیعت را پذیرفت.

[79]. ابن حزم، ( متوفی 456ه‍)، الفصل فی الملل و الأهواء و النحل، دار صادر، بیروت، 1317، ج 4، ص 175.

[80]. مبانی مشروعیت جنگ در ادیان ابراهیمی، ص 76 به نقل از:

Frederick h. russell, the just war in the middle ages (cambridge: cambridge university press, 1975/77), 24-24

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی