مرحله اول: پاسخ کلی به شبهه تعدد زوجات پیامبر (ص) و شهوترانی
چنانکه گفته شد پاسخ به شبهه تعدد زوجات را در دو مرحله بیان میکنیم:
مرحله اول: پاسخ کلی به شبهه تعدد زوجات پیامبر و شهوترانی است
مرحله دوم: پاسخ به شبهه نسبت به یک یک همسران پیامبر (ص)
روی ادامه مطلب کلیک کنید
فهرست مطالب این تحقیق (پایان نامه)
مرحله اول: پاسخ کلی به شبهه تعدد زوجات و شهوترانی
در مرحله اول صرفا به حکمت تعدد زوجات حضرت اشاره میکنیم و تهمتهایی مانند: شهوترانی را ضمن چند پاسخ مورد نقد قرار میدهیم:
یکم: در جزیرة العرب به ویژه قبل از اسلام زن را نوعی سربار مردان میدانستند. در زمانی که دختر و دوشیزه بود حفظ او (به ویژه در فرهنگ منحط جاهلی) و فراهم کردن مقدمات ازدواج او، اسباب دغدغه پدران بود، بعد از دست دادن شوهر و تنها ماندن با اولادش نیز مشکلات زندگیشان و نگاه منفی دیگران به آنان بیشتر میشد. لذا مشرکان برای تحت فشار گذاشتن پیامبر به دو داماد ایشان أبوالعاص و عتبة، ضمن پیشنهاد ازدواج با هر دختری از قریش که آنان بخواهند، گفتند:
إنکم قد فرغتم محمدا من همّه فردّوا علیه بناته فاشغلوه بهنّ.[1]
شما محمد را از دغدغهاش آسوده کردهاید، پس دختران او را بازگردانید و او را به آنان مشغول سازید.
البته این نگاه مشرکان نسبت به زنان بود نه اینکه حضرت وجود دخترانشان برایشان سخت باشد. در این جریان أبو العاص[2] پسر خاله زینب که به درخواست حضرت خدیجه و موافقت پیامبر با زینب ازدواج کرده بود، به خواست مشرکان پاسخ منفی داد اما عتبة که هنوز دختر حضرت (رقیة یا أم کلثوم) به خانه او وارد نشده بود پاسخ مثبت داد.
از طرف دیگر مسأله تعدد همسران، فرهنگی جا افتاده نه تنها در بین عربها که در منطقه وسیعی از جغرافیای فرهنگی دنیای آن روز بود.[3] لذا پناه دادن به بیوهزنان با نیت خیرخواهانه حتی در جاهلیت، از مکارم اخلاق شمرده میشد. چنانکه حضرت أبوطالب در مدح پیامبر چنین سرودند:
وأَبْیَضُ یُسْتَسْقَى الْغَمَامُ بِوَجْهِه ثِمَالُ الْیَتَامَى عِصْمَةٌ لِلأَرَامِلِ[4]
سفید چهرهای که به یمن روی او از ابرها باران طلب میشود، پناه یتیمان و حافظ بیوه زنان.
بنابراین یکی از حکمتهای ازدواجهای پیامبر که در تمام موارد غیر از عایشه، با بیوهزنان بود، به جهت تکریم مقام آنان و ایجاد امنیت روانی و اجتماعی برای آنان بوده است.
دوم: تعدد زوجات حضرت عموما در مدینه و زمانی که مسلمانان درگیر جنگهایی بودند که مشرکان در فاصلههای زمانی کمی به راه میانداختند، اتفاق افتاد. یکی از آثار جنگ، کشتهشدن مردان و بیوه شدن زنان است که میتواند مشکلات اجتماعی زیادی برای خانوادههای بیسرپرست و جامعه به دنبال داشته باشد. لذا حضرت با اقدام عملی در ازدواج با بیوه زنان در فرهنگ سازی برای جبران این خسارت در جنگها تلاش نمودند. به ویژه که تعداد زیادی از مسلمانان در مدینه از مهاجرین و افرادی بودند که زمان ورود به مدینه نه تنها خویشاوندی نداشتند که به جهت مصادره اموالشان توسط مشرکان در مکه محل مناسبی برای خواب هم نداشتند، که عدهای از یاران حضرت به اصحاب صفه مشهور شدند. لذا بیوه زنان از مهاجرین بیشتر در معرض آسیب بودند.
سوم: میتوان گفت حضرت غیر از ازدواج با عایشه (که سبب و مسائل مربوط به او خواهد آمد) و در شرائطی که توضیح داده شد، تعمد در ازدواج نکردن با دوشیزگان داشتند، زیرا با وجود امکان ازدواج با دوشیزهگان چنین کاری انجام ندادند که خود نفی هوسرانی است. حتی اولین و مهمترین ازدواج ایشان با حضرت خدیجه در حالی بود که ایشان قبل از آن از دو شوهر بیوه شده بودند.
چهارم: با وجود پیشنهاد همسران زیبا از جانب مشرکان برای منصرف نمودن حضرت از آئینشان، و طبیعی بودن چند همسری، و جایگاه اجتماعی حضرت در مکه، که میتوانست توجیه ظاهری خوبی برای هوسرانی باشد، حضرت در جوانی تنها با حضرت خدیجه ازدواج کردند و تا بیست و چهار سال تداوم این ازدواج و تا آخر عمر شریف حضرت خدیجه، هیچ ازدواجی انجام ندادند.
لذا چنانکه بعض مستشرقان مانند: لورا واگلری[5] هم اشاره کردهاند اگر ازدواجهای حضرت بر اساس هوسرانی بود باید در جوانی اتفاق میافتاد.[6]
پنجم: غیر از ازدواج حضرت با خدیجه سایر ازدواجهای ایشان بر اساس ملاحظات و مصلحتهای اجتماعی و سیاسی بوده است، لذا حضرت که از جانب بعضی از همسرانشان مورد اذیت و آزار روحی قرار داشتند، کار را به جدایی و طلاق نهایی نکشاندند و هر طور بود مثل عایشه و بعد از او حفصه را که بر اساس روایات صحیحین بیشترین ناراحتی و عذاب روحی را برای حضرت فراهم میکردند، تا آخر عمر شریفشان تحمل نمودند و اگر هدف چیزی بود که مستشرقان ادعا میکنند باید به سرعت آنان را طلاق میدادند و با دیگران به ویژه دوشیزگان ازدواج مینمودند.
در عنوان عایشه در نگاه شیخین و دیدگاهی که طعنه به عایشه است، قسمتی از اذیتهای او را بیان کردیم در اینجا روایات دیگری را مورد اشاره قرار میدهیم:
مسلم چنین روایت میکند که: عمر میگوید شنیدم حضرت همسرانش را طلاق داده است، نزد عایشه رفتم گفتم: ای دختر ابی بکر شنیدهام پیامبر –درود و سلام خدا بر او باد- را اذیت میکنی، گفت: تو را با من چکار است تو به نقص خودت (حفصه) بپرداز، به نزد حفصه رفتم و به او گفتم: شنیدهام پیامبر –درود و سلام خدا بر او باد- را اذیت میکنی، به خدا قسم که میدانی رسول خدا –درود و سلام خدا بر او باد- تو را دوست ندارد، و اگر من نبودم حضرت تو را طلاق میدادند، و او به شدت گریه کرد، سپس به نزد حضرت رفتم (اما اجازه ورود ندادند به همین جهت) صدایم را بلند کردم و فریاد زدم اگر رسول خدا –که درود و سلام خدا بر او باد- امر کنند گردن حفصه را بزنم قطعا گردن او را میزنم.[7]
در حدیثی دیگر شیخین چنین روایت کردهاند که عمر گفت: به همسرم دستوری داده بودم و او گفت اگر چنین و چنان میکردی بهتر بود، به او گفتم: به تو چه ارتباط دارد که در خواسته من دخالت میکنی؟ همسرم گفت عجب است از تو ای پسر خطاب، تو دوست نداری با تو سخنی رد و بدل شود، در حالی که دختر تو با رسول خدا –درود و سلام خدا بر او باد- مشاجره میکند تا حدی که تمام روز حضرت را غضبناک میکند، پس عمر نزد حفصه رفت و به او گفت ای دختر، تو با رسول خدا –درود و سلام خدا بر او باد- مشاجره میکنی؟ و تمام روز ایشان را غضبناک میگردانی؟ حفصه پاسخ داد: به خدا قسم ما (همسران) با او مشاجره میکنیم، پس گفتم: بدان که من تو را از غضب خدا و رسول او بر حذر میدارم.[8]
بخاری در کتاب مناقب انصار در باب فضل خدیجه و همچنین مسلم نقل کردهاند که: عایشه گفت: هالة بنت خویلد خواهر حضرت خدیجه، اجازه ورود خواست بر رسول خدا –درود و سلام خدا بر او باد- پس حضرت به یاد اجازه ورود گرفتن حضرت خدیجه افتادند خوشحال شده و فرمودند خدایا هاله، عایشه گفت: من رشک بردم، و گفتم: چرا از پیره زنی از پیره زنان قریش یاد میکنی که دندانهایش ریخته و قرمزی لثههایش نمایان بود، و در گذشتهها از بین رفته است، خدا به تو بهتر از او را داده است.[9] شیخین در نقل روایت انتهای آن را حذف کردهاند، به ویژه که بخاری عنوان باب را فضل خدیجه انتخاب کرده اما سکوت حضرت در روایت به معنای برتری عایشه است یا در فضائل یا در معاشرت[10] (چهره و سن)، در حالی که به قول ابن حجر هر چند در روایت ذکر نشده اما در واقع حضرت سکوت نکردهاند و کلام عایشه را رد نمودهاند.[11] ابن کثیر آنچه شیخین حذف نمودهاند را از مسند أحمد بن حنبل آورده است و سند آن را نیکو میشمارد.[12] انتهای روایت بعد از اعتراض عایشه چنین است که: عایشه گفت: چهره حضرت از شدت عصبانیت سرخ شد.[13]
روایات متعددی از سوء ظن عایشه به حضرت نقل شده از جمله روایتی که میگوید (نیمه) شبی حضرت از نزد او خارج شدند (و متوجه شدند عایشه ایشان را تعقیب کرده ببیند کجا میروند) به او فرمودند: ای عایشه غیرت به خرج دادی، او پاسخ داد: آیا مثل منی نباید بر مثل تویی غیرت به خرج دهد؟ حضرت فرمودند گویا شیطانت به سراغت آمده، او گفت: ای رسول خدا آیا همراه من شیطانی است؟ فرمودند: بله، پرسید: آیا برای هر انسانی چنین هست؟ فرمودند: بله، گفت برای شما هم هست؟ فرمودند: بله، لکن من به یاری خدا او را تسلیم کردهام.[14]
ابن سعد و بلاذری روایت میکنند که روزی حضرت از عایشه به ابوبکر شکایت کردند و ابوبکر مشت محکمی بر سینه عایشه کوبید، حضرت فرمودند خدا تو را ببخشد مقصودم این نبود.[15] عایشه خود گزارش میدهد زمانی که کاروان برای حجة الوداع حرکت میکرد بار صفیه سنگین بود و شترش هم کند حرکت میکرد، در حالی که بار من سبک و شترم سریع حرکت میکرد، پس رسول خدا –درود و سلام خدا بر او باد- فرمودند بار صفیه را بر شتر عایشه و بار عایشه را بر شتر صفیه قرار دهید، تا کاروان حرکت کند (و عقب نیافتیم)، من که چنین دیدم، گفتم ای بندگان خدا، این زن یهودی نزد رسول خدا بر ما غلبه کرده است، (حضرت دوباره علت این دستورشان را برای من توضیح دادند) من گفتم: آیا تو گمان نمیکنی که رسول خدا هستی، حضرت لبخندی زدند و فرمودند: آیا شک داری، گفتم آیا تو گمان نداری که رسول خدا هستی، چرا عدالت را رعایت نمیکنی، سخن مرا ابوبکر شنید و عصبانی بود، پس سیلی به صورت من زد، رسول خدا –درود و سلام خدا بر او باد- فرمودند: آرام باش ای ابوبکر، او گفت : آیا نشنیدید چه گفت؟ پس رسول خدا –درود و سلام خدا بر او باد- فرمود: زنی که غیرت او حرکت کرده، پستی و بلندی زمین را تشخیص نمیدهد.[16]
این اذیتها در حیات حضرت و بعد از رحلتشان چنان بود که خود عایشه غیر مستقیم به آنها اعتراف و ابراز پشیمانی میکند. او میگوید: به خدا قسم آرزو داشتم درخت بودم، به خدا قسم آرزو داشتم گِل خشکیدهای بودم، به خدا قسم آرزو داشتم خدا مرا نیافریده بود،[17] و هر گاه آیه شریفه "و قرن فی بیوتکن"[18] را میخواند گریه بسیار شدیدی میکرد که مقنعهاش خیس میشد،[19] و میگفت: به خدا قسم آرزو دارم فراموش میشدم.[20]
محقق کتاب مسند اسحاق بن راهویه،[21] و عمر رضا کحالة نویسنده کتاب أعلام النساء فی عالمی العرب و الإسلام،[22] که ضمن بیان این آرزوهای متعدد عایشه، آنها را از مناقب عایشه و نشانه خشیت و خوف او در درگاه خداوند میدانند، توضیح نمیدهند که همسر مؤمن و مطیعِ حضرت بودن و با ایشان در بهشت زیستن مانند حضرت خدیجه بهتر است یا گِل خشکیده بودن؟
بودلی مینویسد:
محمد با زنانش تند خو نبود، علی رغم اینکه آنها او را بسیار اذیت میکردند، و علی رغم غیرت زنانش و علی رغم خودسریهای عایشه.[23]
ششم: یکی از انگیزههای مهم در تعدد زوجات حضرت، جنبههای اجتماعی و سیاسی مسأله در حفظ کرامت بعض زنان و خانوادهشان و ایجاد ثبات قدم در بعض دیگر و در مواردی کاستن از دشمنی دشمنان و هدایت آنان، بوده است. تعدادی از مستشرقان نیز خود به این نکته معترفند. مارگلیوث که در کمتر موردی توانسته کینه خود را نسبت به اسلام و پیام آور آن پنهان سازد، مینویسد:
Mohammed’s numerous marriages after Khadijah’s death have been attributed by many European writers to gross passion, but they would seem to have been mainly dictated by motives of a less coarse kind. Several of his alliances were political in character, the Prophet being anxious to bind his chief followers more and more closely to himself. This was doubtless his object in marrying the daughters of Abu Bakr and Omar; while a political motive of a different sort is to be found in his alliances with the daughters of political opponents or fallen enemies.[24]
ازدواجهای متعدد محمد بعد از درگذشت خدیجه، توسط بسیاری از نویسندگان اروپایی به هوای نفس شرمآوری نسبت داده شده است. اما به نظر میرسد این ازدواجها عمدتا از یک نوع انگیزههای برتری فرمان گرفته باشد. تعدادی از ازدواجهای او منشأ سیاسی داشتند. پیامبر مشتاق بود تا پیوند بزرگان از پیروانش را (برای ثبات قدم آنان) با خود نزدیکتر سازد. بدون شک هدف او در ازدواج با دختران ابوبکر و عمر همین بود. در حالی که انگیزههای سیاسی متفاوتی را در ازدواج او با دختران مخالفان سیاسی یا دشمنان شکستخوردهاش میتوان یافت.
مونتگمری وات نیز معتقد است:
that he did not enter into marriages except when they were politically and socially desirable. It is possible, too, to go further and, while restricting oneself to the standpoint of Muhammad's time, to turn the alleged instances of treachery and sensuality into matter for praise. In his day and generation Muhammad was a social reformer, indeed a reformer even in the sphere of morals.[25]
او ازدواج نمیکرد مگر در صورتی که مصلحت سیاسی و اجتماعی داشت. ممکن است پا را از این هم فراتر نهاده و به دیدگاههای زمان خود محمد محدود شویم، (در این صورت) مثالهای خیانت (به همسر) و شهوترانی، به موضوعی برای ستایش (و تحسین) تبدیل خواهد شد. محمد در عصر (خود) و بین قبیلهاش، یک مصلح اجتماعی حقیقی و مصلحی برای پیشبرد ارزشهای اخلاقی بود.
همچنین در نگاهی افراطی با تعمیم دیدگاهش حتی نسبت به حضرت خدیجه مینویسد:
It is not too much to say that all Muhammad's marriages had a political aspect.[26]
مبالغه نیست اگر گفته شود تمام ازدواجهای محمد جنبه سیاسی داشت.
هفتم: هر چند در نگاه شخصی ویل دورانت نظام تعدد زوجات، نظامی ظالمانه است[27] اما او ضمن باطل دانستن عقیده آنان که بنیان تعدد زوجات را به پیامبر نسبت میدهند[28] وجود چنین فرهنگی را در نقاط مختلف عالم و در فرهنگ و تمدنهای گوناگون تبیین میکند، از جمله در هند،[29] چین،[30] یونان،[31] روم،[32] در تورات، تلمود،[33] و میگوید مسیحیان نظام تک همسری را بنیانگذاری میکنند در حالی که انجیل آنان تعدد زوجات را حلال میداند.[34] او همچنین مواردی را ذکر میکند که بر اثر کشتار زیاد مردان در جنگها قانون تعدد زوجات وضع شده و مالیات از زنان بدون شوهر گرفته میشده است، از جمله در سال 1650 میلادی در آلمان[35]. در اینجا به مواردی از عبارتهای عهد قدیم اشاره میکنیم:
در عهد قدیم چنین آمده که حضرت ابراهیم علاوه بر ساره، هاجر را به پیشنهاد او زوجه خود قرار میدهد.[36] و حضرت سلیمان علی نبینا و آله و علیه السلام 700 همسر و300 کنیز داشتهاند،[37] و فرزند ایشان به نام رَحُبعام، 18 همسر و 30 کنیز و 28 پسر و شصت دختر داشته است،[38] و نوه ایشان 14 همسر داشته که نتیجه آن 22 پسر و 16 دختر بوده است.[39]
همچنین برای حضرت یعقوب علی نبینا و آله و علیه السلام از چندین همسر نام میبرد.[40]
علی منصور در مجموعه مقالات سومین کنگره جهانی سیره نبوی موارد مختلفی از ازدواج متعدد پادشاهان و تجویز بزرگان مسیحیت را بیان نموده است.[41]
هر چند اسلام بر تعدد زوجات با شرائط خاص به خودش از جمله برقراری عدالت بین همسران، مهر تأیید زده است اما از تمام زوایا هم به تکریم و احترام زنان همت گماشته، در حالی که در تلمود دستوراتی بر خلاف انسانیت به چشم میخورد، از جمله اینکه:
زنان غیر یهودی مانند حیوانات هستند و چون عقد نکاح با حیوان بی معنا است لذا برای بنی اسرائیل تعرض به زنان غیر یهودی مجاز است.[42]
گوستاولوبون که معتقد است:
تعدد زوجات قبل از محمد در بین اقوام و امتهای دیگر مسألهای شایع بود.[43]
مینویسد:
نظام تعدد زوجات در شرق، نظامی پاک است که سطح اخلاقی ملتهای معتقد به آن را بالا میبرد، و ارتباطات خانوادگی را بیشتر میکند، و خوشبختی و احترامی به زن میبخشد که در اروپا دیده نمیشود.[44]
عبد التواب هیکل میگوید:
کدام بهتر است تعدد پاک اسلامی یا تعدد نا پاک غربی؟[45]
مصطفی سباعی از دو مستشرق نقل میکند که:
تعدد زوجات نزد مسلمین با این که حلال است شیوع کمتری دارد از غربی ها با اینکه آن را حرام میدانند.[46]
هشتم: بعضی از مستشرقان در زوایای کلمات خود به شهوانی نبودن تعدد زوجات و رعایت مصلحتهای اجتماعی و سیاسی اعتراف کردهاند هر چند بعضی از آنان در قسمتی دیگر بر اساس همان ذهنیت منفی غرب قلم زدهاند. (به نمونههایی از مطالب آنان در عنوان تناقضهای مستشرقان در شخصیت حضرت اشاره خواهیم کرد)
در پایان باید توجه داشت یکی از اهداف مستشرقان، و حتی بعضی از روشنفکرنماهای مسلمان، شبههافکنی در بین مسلمانان است، در حالی که عقیده مسلمانان به عصمت حضرت، هر نسبت قبیحی را از ایشان نفی میکند.
نقد بعضی از أدله تعدد زوجات پیامبر
نکات متعدد دیگری نیز برای تبیین عامل و حکمت تعدد زوجات حضرت بیان شده که قابل نقد است:
یکم: ابن حجر میگوید از استقصاء کلام اهل علم ده حکمت برای تعدد زوجات حضرت به دست میآید. در اولین مورد مینویسد: از آنجا که مشرکان حضرت را به سحر و غیر آن متهم میکردند، ازدواجهای ایشان میتوانست حالات خصوصی ایشان را بر دیگران نمایان سازد، و این تهمت را از ایشان دفع نماید.[47]
نقد:
الف: پیامبر پنجاه و سه سال در بین مشرکان مکه زندگی کردند که بیست و چهار سال آن همراه با حضرت خدیجه بود، لذا طبیعی است که آنان با خصوصیات و مکارم اخلاقی و حتی منش زندگی خصوصی حضرت کاملا آشنا باشند.
ب: اگر حکمت تعدد زوجات حضرت نفی تهمت سحر و جنون با آشکار شدن حالات خصوصی ایشان بوده است چرا در بیشترین سالهای حضورشان در مکه بعد از بعثت (ده سال)، برای دفع این اتهام ازدواج دیگری انجام ندادند، و بعد از حضرت خدیجه نیز تنها سوده در مکه به منزل حضرت وارد شد، و در مدینه هم حضرت حکومت اسلامی تشکیل دادند و بی نیاز از چنین تدبیری بودند.
ج: چنانکه در ابتدای سوره قمر اشاره شده،[48] ادعای سحر از جانب مشرکان لجوج و عنودی مانند: أبو لهب، أبو جهل و أبو سفیان، صرفا جنبه دشمنی داشت نه احتمال عقلایی که با تعدد زوجات حضرت مشکل برطرف شود.
دوم: ابن حجر میگوید حکمت دیگر این است که چون حضرت مکلف بودند به اینکه میل به زنان، ایشان را از تلاش در تبلیغ باز ندارد، لذا با تعددد همسران میخواستند تکلیفشان (برای اجر بیشتر) زیادتر و سختتر شود.[49]
نقد:
الف: بنابر این فرض چرا در بیست و چهار سال زندگی با حضرت خدیجه یا از همان ابتدای بعثت برای چنین تقربی به درگاه خدا تلاش نکردند، و در مدینه و سنین پیری و سالهای آخر عمر شریفشان چندین همسر اختیار کردند.
ب: ازدواجهای متعدد بر ایشان واجب نبود اما وقتی ازدواج کردند شرعا در مقابل همسران مسؤلیتها و واجباتی دارند که باید برای امور مادی و معنوی آنها مقداری از عمر شریفشان را اختصاص دهند، لذا جامعه اسلامی و عموم مسلمانان به همین اندازه از تبلیغ حضرت محروم میگردند. آن هم معاشرت به گونهای که از بخاری نقل کردیم که در یک شب با هر یازده همسرشان مباشرت کنند.
ج: آیا مقصود از این توجیه این است که آن قدر میل حضرت به زنان شدید بوده که امکان داشته ایشان را از تبلیغ باز دارد. در این صورت با دوری جستن از این میل و اکتفاء به یک همسر، هم سختی بیشتری را تحمل میکردند هم زمان بیشتر برای تبلیغ داشتند.[50]
سوم: ابن حجر میگوید: حکمت دیگر کثرت اولاد است تا یارانشان در مقابله با دشمن بیشتر شود.[51]
نقد:
الف: حضرت از غیر از حضرت خدیجه اولادی نداشتند الا از ماریه که کنیز حضرت بوده، و فرزند او ابراهیم هم از دنیا رفت. حضرت میتوانستند توسط وحی مطلع شوند که از هیچ یک از همسرانشان بعد از حضرت خدیجه اولادی برای یاری رساندنشان در جنگ پیدا نخواهند کرد.
ب: اگر حضرت چنین هدفی داشتند نباید با بیوه زنان ازدواج میکردند، به خصوص که بعض از همسرانشان از شوهران قبلیشان هم اولاد دار نشده بودند.
ج: بیشترین احتیاج به یاران برای مقابله با دشمن، در مکه و در مقابل مشرکان سرسخت قریش بوده است در حالی که حضرت در ده سال اول بعثت با وجود سختیهای طاقت فرسا در راه حمایت از دین با غیر از حضرت خدیجه ازدواج نکردند به خصوص که اولاد باقیمانده از ایشان همه دختر بودند.
چهارم: حکمت چهارمی که بسیاری از گذشتگان و معاصرین اهل سنت مانند: ابن حجر و محمد رشید رضا به آن اشاره کردهاند این است که پیامبر از این راه برای بیان احکام بانوان استفاده کرد و بعد از خود 9 زن باقی گذاشت که به زنان مؤمن احکام زنان را آموزش دهند و یک همسر نمیتوانست فعالیت نه زن را انجام دهد. [52]
نقد:
الف: آنچه از احکام بانوان که از جهت موضوع و به تبع آن حکم شرعی برای مردان جامعه مبهم است، مسأله دماء ثلاثة است و بیان احکام این مسأله برای بانوان علاوه بر اینکه زنان، از خود حضرت هم سؤالهای بسیاری میپرسیدهاند، نیاز به بیش از ده همسر ندارد، بلکه یک همسر ایشان هم میتوانسته پاسخگوی سؤالات بانوان باشد.
ب: دقت در تعداد روایاتی که از همسران حضرت نقل شده خلاف این ادعا را ثابت میکند. چنانکه در شرح حال همسران پیامبر اشاره کردیم، به گفته ابن حزم از حضرت خدیجه یک روایت، از سوده که سیزده سال با حضرت زندگی کرد فقط پنج روایت و از زینب بنت جحش که هم دختر عمه پیامبر بوده است و هم همسر پسرخوانده حضرت بوده و هم چند سال همسر ایشان بوده یازده روایت نقل شده، فقط در مورد عایشه است که 2210 روایت نقل شده و چنانکه گذشت به نقل ابن حجر یک چهارم احکام شرعی از او روایت شده، پس بسیاری از همسران حضرت جایگاه تعلیم احکام نداشتهاند و عایشه هم بسیاری از احکام عمومی را بیان کرده است نه احکام مخصوص زنان.
ج: برای آموزش احکام هم نیاز نبود حتما از زبان همسران حضرت بیان شود بلکه ایشان زنان محرم دیگر هم داشتند و میتوانستند در حلقه اول برای یک همسرشان تبیین کنند سپس در حلقههای بعد از سایر محارم و بانوان استفاده نمایند.
پنجم: حکمت دیگری که ابن حجر از سخنان اهل علم استخراج کرده، و خود نیز کاملا به آن معتقد است، این است که حضرت با تعدد زوجات قصد نشان دادن معجزه به مردم را داشتهاند زیرا کسی که بسیار اهل روزه و عبادت است و خوراک کمی دارد معمولا توان جسمی اندکی خواهد داشت، اما با این وجود حضرت با یازده همسرشان در یک شب مباشرت میکردهاند، و این خارق عادتی است که در حق ایشان محقق شده است.[53]
نقد:
نقد روایتی از بخاری که مستند این ادعای ناروای ابن حجر است در بررسی زمینه شبهه در صحیحین گذشت.
ششم: محمد رشید رضا که معتقد است تعدد زوجات خلاف اصل طبیعی زوجیت است[54] و بعد از بیان موارد ضرورت و توجیهاتی برای تعدد زوجات به خواننده کتابش تذکر میدهد که:
با توجه به نکات بیان شده، فراموش نکن، نهایت پیشرفت در نظام اجتماع و سعادت خانوادهها ... و اصل در خوشبختی زوجین و زندگانی مذهبی این است که برای مرد فقط یک همسر باشد، و این بالاترین درجه پیشرفت بشر در این مسأله است، و نهایت کمالی است که باید مردم بر اساس آن تربیت شوند.[55]
با این وجود او یک حکمت در تعدد زوجات حضرت را تعلیم احترام و تکریم زنان و عدالت بین زنان به پیروانشان میداند.[56]
نقد:
الف: تعلیم احترام و تکریم بانوان و اجراء عدالت بین همسران با دو همسر هم امکان دارد.
ب: چنانکه در بسیاری از صفحات کتب تاریخی و حدیثی از جمله صحیحین آمده و در شرح حال عایشه و حفصه هم گذشت، غیرت عایشه نسبت به سایر زنان و سوء ظن و اتهام بی عدالتی بین همسران به حضرت و اذیتهای او و حفصه نسبت به پیامبر، یا تنقیص حضرت است که نتوانستهاند عدالت را إجراء کنند یا تنقیص آندو است که عدالت پذیر نبودهاند، محمد رشید رضا به کدام یک ملتزم میشود.
هفتم: ابن حجر به عنوان نهمین و دهمین حکمت از قاضی عیاض نقل میکند که هدف پاک دامنی زنان و قیام به حقوق آنان بوده است.
نقد:
چنانکه در توضیح اولین روایت در عنوان زمینه شبهه در صحیحین گذشت، قاضی عیاض این حکمت را برای مباشرت حضرت با همه همسران در یک شب میآورد، نه حکمت تعدد. اما اگر مقصود او حکمت تعدد همسران هم بوده باشد سؤال این است که آیا مردان دیگری در بین مسلمانان نمیتوانستهاند برای حفظ عفت و پاکدامنی و اقدام به حقوق آن زنان، با آنها ازدواج کنند.
هشتم: سید جعفر مرتضی عاملی برای نفی ادعای باطل مغرضان به تعدد زوجات پیامبر میفرمایند: حضرت همسرانشان را مخیر قرار دادند بین زندگی بسیار ساده با حضرت و بین جدایی و دنبال دنیا رفتن، و اگر هدف تعدد زوجات شهوات بود، باید همسرانشان را در هر صورت حفظ میکردند و صرفا به جهت زهد، پیشنهاد جدایی را مطرح نمیکردند.
نقد:
این سخن از دیدگاه یک مسلمان و معتقد به عصمت و کمالات حضرت کاملا قابل پذیرش است اما از دیدگاه مستشرقان و مغرضان، باور پذیری کمتری دارد زیرا ممکن است بگویند این حرکت هم بهانهای بوده برای طلاق دادن آنان و در اختیار گرفتن همسران جدید، و لذا شبههشان را تقویت کنند.
[1]. السیرة النبویة (ابن هشام)، ج 2، ص 478؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 163؛ مناقب آل أبی طالب، ج 1، ص 140.
[2]. أبوالعاص در سال ششم هجری اسلام آورد. تاریخ الإسلام، ج 2، ص 358.
[3]. تبیین این نکته در پاسخ هشتم خواهد آمد.
[4]. الکافی، ابواب التاریخ، باب اول، حدیث 29، ج 1، ص 449.
[5]. Vaglieri.
[6]. نبوه محمد فی الفکر الاستشراقی المعاصر، ص 20.
[7]. صحیح مسلم، کتاب الطلاق، باب فی الإیلاء واعتزال النساء وتخییرهن وقوله تعالى { وإن تظاهرا علیه }، حدیث 30، مسلسل 1479، ج 2، ص 1105.
[8]. صحیح بخاری، کتاب تفسیر القرآن، بَابُ {تَبْتَغِی مَرْضَاةَ أَزْوَاجِکَ}، حدیث 4913، ج 6، ص 156؛ صحیح مسلم، کتاب الطلاق، باب فی الإیلاء واعتزال النساء وتخییرهن وقوله تعالى { وإن تظاهرا علیه }، حدیث 31، مسلسل 1479، ج 2، ص 1105.
[9]. صحیح بخاری، کتاب مناقب الأنصار، بَابُ تَزْوِیجِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ خَدِیجَةَ وَفَضْلِهَا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، حدیث 3821، ج 5، ص 39؛ صحیح مسلم، کتاب فصائل الصحابة، باب فضائل خدیجة أم المؤمنین رضی الله تعالى عنها، حدیث 87، مسلسل 3427، ج 4، ص 1889.
[10]. البدایة و النهایة، ج 3، ص 158.
[11]. فتح الباری، ج 7، ص 107.
[12]. البدایة و النهایة، ج 3، ص 158.
[13]. مسند أحمد، ج 6، ص 150.
[14]. صحیح مسلم، کتاب صفات المنافقین وأحکامهم، باب تحریش الشیطان وبعثه سرایاه لفتنة الناس وأن مع کل إنسان قرینا، حدیث 70، مسلسل 2815، ج 4، ص 2168.
[15]. الطبقات الکبری، ج 8، ص 81؛ أنساب الأشراف، ج 1، ص 417
[16]. مسند أبی یعلی (متوفی 307 ه) ج 8، ص 128، حدیث 4670؛ ابن حبان، عبد الله، (متوفی 369ه)، الأمثال فی الحدیث النبوی، محقق عبد العلی عبد الحمید، سلسلة مطبوعات الدار السلفیة، 1402، ج 1، ص 37؛ مجمع الزوائد، ج 4، ص 322؛ سبل الهدى والرشاد، ج 9، ص 71.
[17]. الطبقات الکبری، ج 8، ص 84.
[18]. سوره مبارکه احزاب، آیه 33.
[19]. أنساب الأشراف، ج 2، ص 226؛ باقلانی، ابی بکر محمد، (تموفی403ه)، تمهید الأوائل وتلخیص الدلائل، محقق عماد الدین أحمد حیدر، مؤسسة الکتب الثقافیة، بیروت، چاپ سوم، 1414، ص 552؛ ثعلبی، (متوفی 427ه)، الکشف والبیان عن تفسیر القرآن، محقق أبی محمد بن عاشور، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول؛ 1422، ج 8، ص 34؛ تاریخ مدینة دمشق، ج 34، ص 220؛ المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج 4، ص 383؛ الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج 5 ، ص 196؛
[20]. الطبقات الکبری، ج 8، ص 84؛ تاریخ بغداد، ج 9، ص 184؛ شرح نهج البلاغه ابن أبی الحدید، ج 9، ص 200 و ج 14، ص 24؛ المنتظم فی تاریخ الأمم والملوک، ج 5، ص 95
[21]. محقق مسند اسحاق بن راهویه، عبد الغفور البلوشی، ج 2، ص 41.
[22]. کحّالة، عمر رضا، أعلام النساء فی عالمی العرب و الإسلام، مؤسسة الرسالة، بیروت، [بیتا]، ج 3، ص 124.
[23]. الرسول، حیاة محمد، ص 223.
[24]. Mohammed and the Rise of Islam, p 176-177.
[25]. muhammad at medina, p 332.
[26].ibid, p 330.
[27]. قصة الحضارة، ج 5، ص 201.
[28]. همان، ج 1، ص 70
[29]. همان، ج 3، ص 28.
[30]. همان، ج 4، ص 270
[31]. همان، ج 7، ص 224.
[32]. همان، ج 10، ص 29.
[33]. همان، ج 14، ص 33.
[34]. همان، ج 1، ص 120؛ ج 24، ص 52
[35]. همان، ج 33، ص 68.
[36]. الکتاب المقدس، عهد قدیم، سفر تکوین، فصل 16، فقره 1-3.
[37]. همان، الملوک الأول، فصل 11، فقره 3.
[38]. همان، أخبار الأیام الثانی، فصل 11، فقره 21.
[39]. همان، فصل 13، فقره 21.
[40]. همان، سفر تکوین، فصل 29، فقره 15-35 و فصل 30، فقره 1-24.
[41]. مجموعه مقالات، البحوث و الدراسات ( المؤتمر العالمی الثالث للسیرة النبویة)، مکتبة العصریة، بیروت، [بیتا]، ج 1، ص 381-383.
[42]. الکنز المرصود فی قواعد التلمود، ص 71.
[43]. حضارة العرب، ص 112.
[44]. حضارة العرب، ص 397.
[45]. هیکل، عبد التواب، تعدد الزوجات فی الاسلام و حکمة التعدد فی ازواج النبی صلى الله علیه و سلم، کتبة الحرمین، ریاض و دار القلم، دمشق، ص 89.
[46]. سباعی، مصطفی، المرأة بین الفقه و القانون، دار الورّاق، ریاض، چاپ هفتم، 1420، ص 177.
[47]. فتح الباری، ج 9، ص 99.
[48]. اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ * وَإِنْ یَرَوْا آَیَةً یُعْرِضُوا وَیَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ * وَکَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ وَکُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ. سوره مبارکه قمر، آیات 1 تا 3.
[49]. فتح الباری، ج 9، ص 99.
[50]. روایتی نقل میشود که حضرت فرمودهاند: "حبّب إلیّ من دنیاکم ثلاث: الطیب و النساء و قرة عینی فی الصلاة" در مقصود از این کلام تفاسیر مختلف عرفانی و غیر آن بیان شده است (رجوع کنید به: ابن عربی، محی الدین، (متوفی 638ه)، فصوص الحکم، محقق أبو العلاء عفیفی، دار الکتاب العربی، بیروت، [بیتا]، آخرین فص کتاب، ج 1، ص 214؛ عیاض، أبی الفضل، (متوفی 544ه)، الشفا بتعریف حقوق المصطفى، دار الفکر، بیروت، [بیتا]، ج 1، ص 89؛ تفسیر عرفانی هم در کتاب خلاصة عبقات الأنوار ذکر شده است. نقوی، سید حامد، (متوفی 1306ه)، خلاصة عبقات الأنوار، مؤسسة البعثة، [بیجا]، 1405، ج 4، ص 235؛ اما شیخ صدوق میفرمایند: مقصود این است که نماز فرد متعطر، و متزوج افضل از غیر از آن است. الخصال، ص 165. و البته سیره پیامبر و امیر المؤمنین در عدم ازدواج مجدد در زمان حضرت خدیجه و صدیقة طاهرة زهرای مرضیة و همچنین این نکته مهم در سیره حضرت که در جوانی با یک بانوی چهل ساله ازدواج کردند و 24 سال با ایشان زندگی کردند، بهترین راهنما است برای تفیسر کلام حضرت و دوری ایشان از مشغول بودن به لذتها و شهوتهای مادی آن هم در سنین پیری.
[51]. فتح الباری، ج 9، ص 99.
[52]. فتح الباری، ج 9، ص 99، تفسیر المنار، ج 4، ص 305، در تفسیر آیه 6 سوره مبارکه نساء.
[53]. فتح الباری، ج 9، ص 99.
[54]. تفسیر المنار، ج 4، ص 287.
[55]. همان، ج 4، ص 292.
[56]. همان، ج 4، ص 305.