المصطفی

المصطفی
بایگانی
آخرین نظرات

در این مرحله ضمن بررسی شبهاتی که به صورت جداگانه به هر یک از أمهات مؤمنین وارد شده، حکمت یا علت ازدواج هر یک از آنان را تحلیل خواهیم نمود.

روی ادامه مطلب کلیک کنید

فهرست مطالب این تحقیق (پایان نامه)

در رابطه با حضرت خدیجه نه نسبت به شخص ایشان و نه نسبت به ازدواجشان با پیامبر نه تنها شبهه‌ای از جهت شهوت‌رانی مطرح نیست، بلکه وجود پر خیر و برکت ایشان و ازدواجشان با حضرت، روشنگر ابعاد مختلف در سبب ازدواج‌های بعدی حضرت و دیوار بلندی در برابر هجمه مغرضان و دشمنان است.

حکمت ازدواج حضرت با سوده

چنانکه در شرح حال سوده بنت زمعة اشاره شد، او از زنان سابق دراسلام بود و همراه شوهرش در هجرت دوم به حبشه در سال پنجم بعثت از مکه خارج شدند و بعد از مدتی که به مکه بازگشتند شوهر خود را از دست داد. او که با هجرت به حبشه به نوعی از دست مشرکان از اقوام و قبیله‌اش گریخته بود با بازگشتش، بیشتر مورد شماتت مشرکان قبیله‌اش قرار گرفت. حتی برادر مشرک او زمانی که از ازدواج خواهرش با حضرت مطلع شد خاک بر سر خود ریخت.[1]

پیشنهاد این ازدواج هم توسط خوله بنت حکیم همسر عثمان بن مظعون یار صدیق حضرت مطرح شد، و مورد موافقت ایشان قرار گرفت.

هر چند (چنانکه در شرح حال عایشه گذشت) شیخین به او نسبت می‌دهند در جریان توطئه عسل با عایشه و حفصه هم‌دست بوده است و عایشه او را هم حزبی خود می‌شمارد،[2] اما اهل سنت نقل کرده‌اند که عایشه هرگاه آیه "و قرن فی بیوتکن" را می‌خواند آن قدر گریه می‌کرد که مقنعه‌اش خیس می‌شد، و به سوده گفته شد چرا مانند خواهرانت (مانند عایشه) برای حج یا عمره خارج نمی‌شود؟ جواب داد: من حج و عمره انجام داده‌ام و خداوند به من امر کرده است که در خانه‌ام بنشینم، راوی می‌گوید به خدا قسم خارج نشد الا

جنازه‌اش.[3]

از آنجا که ازدواج حضرت با سوده بعد از رحلت حضرت خدیجه و بعد از بیوه شدن سوده بوده است لذا در خصوص ازدواج حضرت با او شبهه‌ای از جانب مستشرقان وجود ندارد و حتی بودلی در کتاب الرسول به این مسأله اعتراف می‌کند.[4]

دیدگاه مستشرقان نسبت به عایشه

در مورد عایشه بین مستشرقان دو نگاه وجود دارد، دیدگاهی که او را تمجید می‌کند و دیدگاهی که او را مورد سرزنش قرار داده است. و البته هر دو دیدگاه بر اساس منابع تاریخی اهل سنت است که صاحب هر دیدگاه قسمتی از آنها را مورد توجه قرار داده ، و همین مسأله باعث تناقض گویی‌هایی هم از جانب مستشرقان شده است.

کارن آرمسترانگ می‌نویسد:

روزی پیامبر مشغول وصله زدن کفششان بودند، و عایشه که مراقب ایشان بود نوری در صورت حضرت دید و به ایشان خبر داد، پیامبر به طرف او رفتند و پیشانی او را بوسیدند و فرمودند: ای عایشه خدا به تو جزای خیر دهد، آن مقدار که تو باعث سعادت من هستی من باعث سعادت تو نیستم.[5]

زیلیجزون معتقد است عایشه بر پیامبر سلطنت داشته است.[6] و بودلی که معتقد است حضرت خدیجه از جایگاه خاص و برتری نسبت به دیگران برخودار بودند،[7] در قسمتی از کتابش می‌نویسد:

محمد عایشه را دوست می‌داشت چنانکه خدیجه را دوست داشت، اما به نوعی دیگر، او عایشه را بیش از هر زنی که در (آن زمان در) زندگی‌اش بود دوست داشت.[8]

با این وجود بودلی در قسمتی دیگر از کتابش می‌نویسد:

رفتار عایشه با زنی مسن مانند سوده مثل خادم منزلش بود.[9] عایشه آن قدر فنته انگیز و بی‌مسؤلیت بود که اگر مسلمان نمی‌بود زینوبی[10] یا تئودوری دیگر می‌شد.[11]

طبق روایت بخاری عایشه زنان پیامبر را به دو حزب تقسیم می‌کند و حفصه را، هم حزبی خود می‌نامد[12] و لامنس کشیش بلژیکی که کینه او نسبت به اسلام و پیامبر مثال رائج در بین نویسندگان مسلمان است، آن دو را، دو هم حزبی دسیسه باز و مخوف لقب می‌دهد.[13]

همچنین بودلی می‌نویسد: دو جبهه سیاسی همیشه در خانواده حضرت در تقابل با یکدیگر بودند، عایشه، حفصه و سوده، ضد سایرین همراه یکدیگر بودند. او همراهی سوده با عایشه را نوعی باج دادن به عایشه می‌داند.[14]

مونتگمری وات بعد از اشاره به حدیثی که در صحیحین هم آمده است و عایشه به پیامبر می‌گوید خدای تو را نمی‌بینم الا اینکه در خواسته و هوس تو عجله می‌کند،[15] می‌نویسد:

it would only show that she was suspicious of the correspondence between the revelation and Muhammad's desires; but, as the remark itself suggests that she was jealous, she cannot be taken as an impartial witness On the contrary.[16]

این فقط نشان دهنده شک او بود در ارتباط بین وحی و خواسته‌های محمد، این سخن خود نشان دهنده حسادت اوست، و او را (در این موارد) نمی‌توان یک شاهد عادل شمرد.

آنچه بعضی مستشرقان گفته و نوشته‌اند غیر از قسمتی از خیال‌بافی‌های آنان، زائیده منابع اهل سنت، حتی صحیحین است. در شرح حال عایشه و همچنین در پاسخ به شبهات تععد زوجات در مسأله اذیت و آزار حضرت توسط عایشه از صحیحین مطالبی نقل کردیم که در اینجا تکرار نمی‌کنیم.

اما نسبت به عایشه دو شبهه معروف از جانب مستشرقان مطرح است:

شبهه اول: کمی سن عایشه

اما شبهه‌ای که مستشرقان غالبا با بیان آن طعنه به شخصیت پیامبر اکرم وارد می‌کنند مسأله سن عایشه در هنگام ازدواج است. بودلی می‌نویسد:

بسیاری از مورخان (غربی) محمد را بر این ازدواج ملامت کرده‌اند.[17]

گوستاولوبون بعد از اینکه می‌گوید تنها ضعف ایشان محبتی بود که به زنان پیدا می‌کرد، می‌نویسد:

محمد به سن زنی که با او ازدواج می‌کرد اهمیت نمی‌داد، او هم با عایشه نه ساله ازدواج کرد و هم با میمونه پنجاه و یک ساله.[18]

مسأله سن عایشه چنانکه صحیحین نقل می‌کنند همیشه دست‌آویزی برای دشمنان اسلام بوده برای حمله به شخصیت حضرت. در زمان کنونی هم شاهد سخنرانی‌ها و نوشته‌هایی از این دست هستیم. رابرت اسپنسر که نمی‌خواهد از زبان خود توهین های بسیار زشتی را در کتابش بیاورد از جری وینز[19] نقل می‌کند که گفته است:

Christianity was founded by the virgin-born Jesus Christ. Islam was founded by Mohammed, a demon-possessed pedophile who had twelve wives, and his last one was a nine-year-old girl.[20]

مسیحیت توسط عیسی مسیح بنیانگذاری شد که مولود باکره بود، اسلام توسط محمد شیطان صفتی که با بچه‌ها رابطه جنسی برقرار می‌کرد، تأسیس شد، که زنانی دوازده ساله داشت، و آخرین آن دختری نه ساله بود.

او بعد از نقل این سخن که سراسر کینه و دشمنی گوینده‌ آن را نمایان می‌سازد، می‌نویسد: تعدادی از اندیشمندان مسلمان از طرفی به بخاری نمی‌توانند خدشه وارد کنند و از طرفی معتقدند سن عایشه بیشتر بوده است. او می‌گوید: محمد علی الحنوتی معتقد است ازدواج محمد با عایشه به خواست خدا بوده و نمی‌توانیم نسبت به آن بحث کنیم.[21]

زمینه شبهه در صحیحین

آنچه شیخین در صحیحین نقل می‌کنند و بین محدثان، مورخان، مفسران و عموم عالمان اهل سنت مشهور است این حدیث است که: "بعد از دو سال یا نزدیک به آن از رحلت حضرت خدیجه، حضرت عایشه را در سن شش سالگی به عقد خود درآوردند و در نه سالگی به خانه حضرت رفت و نه سال با حضرت زندگی کرد."[22] البته مسلم علاوه بر این روایت ازدواج در هفت سالگی را هم نقل کرده است.[23]

پاسخ به شبهه

پاسخ اول: جمال البنا یکی از اندیشمندان معاصر اهل سنت ضمن نقد این روایات صحیحین، و ارائه مستنداتی سن عایشه در هنگام ورود به خانه حضرت را هجده سال می‌داند. به خلاصه‌ای از استدلال او اشاره می‌کنیم:

تاریخ ازدواج پیامبر با عایشه سال 10 بعثت بوده است و ورود عایشه به خانه ایشان انتهای سال اول هجرت بوده است. این چیزی است که بسیاری از کتب تاریخی بیان می‌کنند. اما نقد روایات:

نقد تاریخی روایات:

یکم: تمام مصادر تاریخی بدون هیچ اختلافی می‌گویند أسماء (خواهر عایشه) ده سال از او بزرگتر بوده و 27 سال قبل از هجرت به دنیا آمده، از این نقل نتیجه می‌گیریم أسماء ابتدای بعثت (13 سال قبل هجرت) 14 ساله و عایشه 4 ساله بوده، نتیجه این است که در سال دهم بعثت عایشه 14 ساله بوده که با حضرت ازدواج کرده و یک سال بعد هجرت که وارد خانه حضرت شده 18 ساله بوده است.

دوم: تمام مصادر تاریخ بدون اختلاف نقل می‌کنند که أسماء (خواهر عایشه) بعد از حادثه مشهور قتل پسرش به دست حجاج، در سال 73 هجری از دنیا رفته است، که عمر او 100 سال کامل بوده؛ پس در آغاز هجرت 27 ساله بوده است، لذا عایشه که 10 سال از او کوچکتر بوده سنش زمان هجرت 17 سال بوده و انتهای سال اول هجرت که وارد خانه حضرت شده 18 ساله بوده است.

سوم: ابن حجر روایتی نقل می‌کند که قوی نیست و مورد استدلال ما هم نیست اما تکذیب ضمنی کلام بخاری است زیرا در الإصابة می‌گوید: "فاطمه در سال بناء کعبه و 35 سالگی پیامبر به دنیا آمده، و او 5 سال از عایشه بزرگتر بوده است" بنابر این روایت عایشه در 40 سالگی پیامبر به دنیا آمده که ابتداء بعثت بوده، لذا در آغاز هجرت 13 ساله بوده.

نقد روایت از کتب حدیث و سیره:

یکم: ابن کثیر در البدایة و النهایة نام زنان سابق در اسلام را که می‌شمارد می‌گوید اسلام أسماء دختر أبوبکر و عایشه در سه سال دعوت پنهانی حضرت بوده، پس عایشه قبل سال چهارم بعثت و علنی شدن دعوت، مسلمان شده است، لذا اگر طبق روایت بخاری که (در سال 10 بعثت عایشه را 6 ساله می‌داند و) معتقد است عایشه در سال 4 بعثت به دنیا آمده، در ابتدای دعوت علنی پیامبر یا عایشه به دنیا نیامده بوده یا شیرخوار بوده است. در حالی که نظر صحیح این است که او 4 سال قبل بعثت به دنیا آمده است.

دوم: بخاری در باب "جوار أبی‌بکر فی عهد النبی" نقل می‌کند که عایشه گفت: "چیزی از پدر و مادرم به خاطر نمی‌آورم مگر اینکه مسلمان بودند و روزی نمی‌گذشت مگر آن که رسول خدا اول و آخر روز، صبح و شب، به خانه ما می‌آمد، و زمانی که مسلمانان مبتلا به اذیت مشرکان شدند أبوبکر به حبشه هجرت کرد". هجرت به حبشه به اجماع کتب تاریخ در سال 5 بعثت بوده است. این خاطرات عایشه نشان می‌دهد قبل از سال 5 بعثت در سنی بوده که این رفت و آمد پیامبر را درک می‌کرد، در حالی که اگر روایت (دیگر) بخاری را که می‌گوید او (در سال 10 بعثت 6 ساله بوده و) در سال 4 بعثت به دنیا آمده بپذیریم، در سال هجرت حبشه شیر خوار بوده، و چگونه قبل از هجرت حبشه اسلام پدر و مادرش را درک می‌کرده. لکن نظر صحیح این است که عایشه که چهار سال قبل بعثت به دنیا آمده در سال هجرت حبشه (سال 5 بعثت) 9 ساله بوده است.

سوم: أحمد بن حنبل در مسند عایشه روایت کرده که "زمانی که خدیجه از دنیا رفت، خولة بنت حکیم همسر عثمان بن مظعون به پیامبر عرض کرد ای رسول خدا آیا ازدواج نمی‌کنید؟ ایشان فرمودند: با چه کسی؟ او جواب داد: چه باکره بخواهید و چه غیر باکره، حضرت سؤال فرمودند: از باکره‌ها چه کسی؟ عرض کرد: محبوب‌ترین خلق خدا نزد شما عایشه دختر أبوبکر" سیاق این روایت دلالت می‌کند بر اینکه مقصود خولة بنت حکیم ازدواج با باکره برای وضعیت فعلی حضرت بوده نه اینکه با طفل شش ساله‌ای ازدواج کنند تا بعدا به سن ازدواج برسد.

چهارم: أحمد بن حنبل در قسمتی از روایت خواستگاری خوله بنت حکیم از عایشه برای پیامبر، آورده که مادر عایشه می‌گوید مطعم بن عدی که کافر بوده عایشه را برای پسرش خواستگاری کرده، و أبوبکر خلف وعده نمی‌کند، لذا أبوبکر نزد او می‌رود و او می‌گوید چه بسا اگر من عایشه را به ازدواج پسرم درآورم، به دین تو گرایش پیدا کند. بنابراین روایت اگر عایشه (در سال دهم، شش ساله بوده) محال است که أبوبکر به کافری وعده ازدواج دخترش را بدهد در حالی که مسلمانان (از سال چهارم بعثت و علنی شدن دعوت) تحت ظلم و ستم مشرکان بودند، پس عایشه قبل بعثت به دنیا آمده بوده (و أبوبکر قبل اذیت مشرکان) این وعده به عقد ازدواج را به یکی از مشرکان داده بوده است.

پنجم: بخاری در باب "قوله: بل الساعة أدهی و أمر" روایتی نقل می‌کند که: "عایشه گفت: آیه "قیامت موعد آنان است، که مجازاتی هولناکتر و تلختر است" زمانی نازل شد که من دختر بچه‌ای بودم که بازی می‌کردم" و به اجماع عالمان سوره قمر، چهار سال بعد از بعثت نازل شده، و طبق نظر بخاری در سن عایشه باید در زمان نزول این آیه یا هنوز عایشه به دنیا نیامده بوده یا شیر خوار بوده، در حالی که بر اساس این روایت بخاری، عایشه دختر بچه‌ای در حال بازی بوده است.

ششم: بخاری در باب "لاینکح الأب و غیره البکر و الثیب الا برضاها" روایتی نقل می‌کند که: "رسول خدا فرمودند به ازدواج در نمی‌آید باکره الا با اجازه‌اش، عرض کردند: اجازه او چگونه فهمیده شود؟ فرمودند: با سکوتش." چگونه پیامبر خود بر خلاف این دستورشان عمل نموده‌اند، زیرا حدیثی که بخاری در آن سن عایشه را نقل می‌کند، عایشه می‌گوید من با دختر بچه‌ها بازی می‌کردم و احدی از او درباره ازدواج با پیامبر سؤالی نکرده، و چه چیز می‌خواسته‌اند از او بپرسند در حالی که طبق نظر بخاری او دختر بچه کوچکی بوده که معنای ازدواج را نمی‌فهمیده، و حتی اجازه غیر بالغ هم اثر شرعی ندارد.[24]

نقد سندی:

روایتی که سن عایشه را نقل می‌کند به پنج طریق ذکر شده که همه آنها به هشام عن أبیه (عروة) عن عائشه، ختم می‌شوند، و مشکل در هشام بن عروة است. ابن حجر در هدی الساری و التهذیب می‌گوید: وقتی هشام بن عروة وارد کوفه شد ابتدا برای نقل حدیث می‌گفت حدثنی أبی قال سمعت عائشه، بعد از آن می‌گفت اخبرنی أبی عن عائشه، و بعد از آن می‌گفت عن أبی عن عائشه، مقصود ابن حجر این است که هشام بن عروة در مدینه فردی صدوق بود اما زمانی که به عراق رفت قدرت حافظه‌اش ضعیف شد، در علم حدیث ثابت است که تعبیر به حدثنی یا سمعت، اقوی است از تعبیر عن فلان، و در صحیح بخاری سند چنین است که عن هشام عن أبیه عن عائشه، این نکته باعث ایجاد شک در سند حدیث است اما مهم این است که مالک می‌گوید احادیث هشام در عراق مورد قبول نیست، و آنچه مهم است این است که تمام راویانی که از هشام این حدیث را روایت کرده‌اند همه اهل عراق‌اند که انسان را به قطع می‌رساند که هشام این حدیث را در عراق روایت کرده است، زمانی که حافظه‌اش کم شده بوده، لذا هیچ روایتی در مورد سن عایشه در موطأ امام مالک وجود ندارد با اینکه او هشام بن عروة را در مدینه دیده و از او حدیث شنیده است.[25]

تفاوت دو نظریه در مورد سن عایشه این است که نظریه اول صرفا بر پایه استناد به صحیحین و حفظ جایگاه آنان مطرح شده و نتوانسته مورد نقد و بررسی قرار گیرد، اما نظریه دوم بر اساس شواهد و مستندات مختلف به صورت ریشه‌ای بسیاری از شبهات را می‌تواند جواب دهد. آنچه در بین داعیه‌داران مکتب خلفا و دشمنان مغرض اسلام ترویج می‌شود همان نظریه اول است. اما بنابر نظریه دوم که سن عایشه را هنگام ورود به خانه حضرت هجده سال می‌داند، این طعنه از حضرت دور خواهد بود که در سن پنجاه و پنج سالگی، دختر بچه‌ای نه ساله را به عنوان همسر به منزل خویش آورده‌اند.

پاسخ دوم: هر چند در نگاه شیخین و مشهور اهل سنت در مورد سن عایشه، ادعایی به دور از واقعیت مطرح می‌شود اما امکان وقوع چنین مسأله‌ای (ازدواج و به خانه آوردن دختری نه ساله) را بدون هیچ اشکال عرفی و اخلاقی، در آن برهه از زمان ضمن چند نکته می‌توان ثابت نمود:

یکم: در مسائل اجتماعی مانند: ازدواج، مهم رعایت هنجارهای یک جامعه (با رعایت قوانین شرع) است، در جامعه و فرهنگ عرب و قریش چنین ازدواجی غیر متعارف نبوده است. و اگر خلاف متعارف جامعه آن روز بود، مشرکان مکه که تهمت‌های بسیاری از جمله سحر و جنون به حضرت می‌زدند، از آن ‌ضد ایشان استفاده می‌کردند.

رابرت اسپنسر که عقیده خود را در نام کتابش با عنوان "حقیقت درباره محمد، بنیانگذار متعصب‌ترین دین جهان" منعکس کرده است، به این نکته اعتراف می‌کند که:

In marrying Aisha Muhammad was doing no more and no less than what was done by many men of his time, and no one thought twice about the matter.[26]

در قرن هفتم ارتباط جنسی (ازدواج) با کودکان (دختر) مظهر انحراف جنسی نبود. محمد در ازدواج با عایشه کما بیش همان کاری را کرده بود که مردان زمان او انجام می‌دادند، و هیچ کس نگاه دیگری به این موضوع نداشت.

دوم: عوامل جغرافیایی، ژنتیکی (ارثی)، تغذیه و آب و هوا بسیار در رشد دختران تأثیر گذار است. البته جمال البنا می‌نویسد: این کلام وهابیان که در مناطق گرمسیری، دختران زودتر به بلوغ و رشد می‌رسند، کلام ابلهان و سفیهان است، زیرا مناطق گرمسیری مانند جزیرة العرب همچنان گرمسیر است و بلکه در زمان ما بر گرمای آن افزوده شده است پس چرا ما نمی‌بینیم دختران در شش و حتی نه سالگی به بلوغ برسند، علاوه بر اینکه با حقایق علمی هم سازگار نیست.[27]

جان داون پورت، در تبیین علت ازدواج حضرت با عایشه به کلامی از منتسیکو دانشمند مشهور استناد می‌کند که ادعای جمال البنا را رد می‌کند. [28] منتسیکو در کتاب روح القوانین می‌نویسد:

در کشورهایی که دارای آب و هوای گرم می‌باشند زنها در سنین هشت و نه و ده سالگی بالغ هستند، و بعد از اینکه شوهر کردند بارور می‌شوند، بطوری که می‌توان گفت در کشورهای گرمسیر ازدواج و باروری زنها بلافاصله پشت سر هم صورت می‌گیرد.[29]

در این زمینه بودلی ضمن اینکه مدعی است، ازدواج حضرت با دختر جوانی مانند عایشه باعث شد او بعد از حضرت عمر بیشتری داشته باشد و در نتیجه اولین کسی بود که بین مسلمانان ایجاد تفرقه نمود، علت ازدواج را بر اساس مصلحت دانسته و می‌نویسد:

ممکن نیست به محمد نسبت دهیم که به ازدواج با عایشه می‌اندیشیده است. بلکه پیشنهاد آن از جانب خاله وی مطرح شد.[30]

سوم: ازدواج پیامبر با عایشه، خود نشان دهنده مقدار اهمیت پیوند قبیله‌ای در بین عرب و تأثیر بسیار آن در جلوگیری از جنگ و دشمنی‌هاست. برای ریشه یابی علت ازدواج حضرت با عایشه دلیل صریح و قاطعی در دست نیست اما از راه بررسی وضعیت فرهنگی مشرکان و مسلمانان در آن مقطع زمانی و قبیله ابوبکر یعنی بنو تیم، می‌توان به حکمت این ازدواج پی برد. قبل از اثبات این مسأله به چند نکته باید توجه داشت:

الف: طبق گزارش ابن اسحاق قریش بعد از قصی بن کلاب در مورد مناصبی همچون پرده‌داری کعبه و سقایت حجاج، دچار اختلاف گشته و دو دسته شدند، تعدادی از قبائل طرفدار بنی عبد مناف و تعدادی از قبائل قریش طرفدار بنی عبد الدار بودند، عبد شمس که مسن‌ترین اولاد عبد مناف بود ریاست بنی عبد مناف را بر عهده داشت، قبائل بنو أسد بن عبد العزى بن قصی ، بنو زهرة ابن کلاب ، بنو تیم بن مرة بن کعب و بنو الحارث بن فهر بن مالک بن النضر، که طرفدار بنی عبد مناف بودند با یکدیگر هم‌قسم شدند. از طرف دیگر قبائل بنو مخزوم بن یقظة بن مرة، بنو سهم بن عمرو بن هصیص بن کعب، بنو جمح بن عمرو بن هصیص بن کعب و بنو عدى بن کعب هم با بنی عبد الدار به ریاست عامر بن هاشم بن عبد مناف بن عبد الدار، بر دفاع از یکدیگر هم قسم شدند. دو قبیله عامر بن لؤی و محارب بن فهر هم بی‌طرفی خود را اعلام نمودند.[31]

ب: هر چند ابوبکر در بین قوم خود مورد احترام و تکریم بود[32] اما قبیله او یعنی بنو تیم در بین قریش و به ویژه در مقایسه با بنی هاشم جایگاه ویژه‌ای نداشت لذا ابوسفیان بعد خلافت ابی بکر نزد امیر مؤمنان رفت و گفت: چه شده است که می‌بینم در این امر پست‌ترین قبیله قریش بر شما پیشی گرفته است.[33] بعضی از نسابه ها هم ابوبکر را از قبائل ضعیف قریش شمردند.[34] ابن ابی الحدید از زبیر بن بکار در موفقیات نقل می‌کند که ابوبکر از قیس بن عاصم منقری پرسید چرا دختر را زنده به گور کردی؟ او جواب داد: به خاطر اینکه مثل تویی بر آنان مسلط نشود.[35] البته هم قسم شدن با بعضی از قبائل قریش باعث اعتبار بیشتر قبیله تیم بود.

ج: با وجود اسلام آوردن ابوبکر پدر و مادر او دست از شرک برنداشتند. در جریان فتح مکه پدر ابوبکر أبو قحافة  که نابینا شده بود به کوه پناه برد و توسط یکی از مسلمانان مجروح شد، ابوبکر نزد او آمد خون را از صورتش پاک می‌کرد و می‌گفت خدا رحمت کند کسی را که با تو چنین کرد.[36] مادرش که متمایل به اسلام بود در فتح مکه به همراه أبوقحافه ایمان آورد.[37]

او در مکه نه تنها از جانب پدر و مادرش بلکه از جانب فرزند خودش نیز تحت فشار بود. عبد الرحمن ابن ابی بکر که در جاهلیت نامش عبدالعزی بود (خواهر عایشه بود که مادرشان أم رومان همسر دوم ابوبکر بود) در جنگ بدر با پیامبر جنگید و در صلح حدیبیه مسلمان شد.[38] او مسن‌ترین فرزند ابوبکر بود در سفر تجاری به شام عاشق زنی در آنجا شده بود و برای او شعر سروده بود،[39] او که شجاع‌ترین فرد قریش بود و تیر انداز ماهری بود،[40] نه تنها خیر خواهی پدر و مادرش یعنی ابوبکر و همسرش ام رومان برای اسلام آوردن و هدایتش را نمی‌پذیرفت بلکه به شدت به پدر و مادرش اعتراض و آن دو را تکذیب می‌کرد تا جایی که آیه‌ای از قرآن در این رفتار او نازل شد که "والذی قال لوالدیه أف لکما"[41] او در جریان صلح حدیبیه

 اسلام آورد.[42]

د: جریان خروج از شعب أبی‌طالب که با إخبار غیبی حضرت از خورده شدن عهدنامه (غیر از نام پروردگار) توسط موریانه، اتفاق افتاد باعث بالاتر رفتن جایگاه حضرت در ذهن مشرکان می‌شد، (البته نه مشرکان لجوج و عنودی مانند: أبوجهل) و آنان را در برخورد با حضرت و پیروانشان هر چند اندک، نرم‌تر می‌نمود. همچنین یکی از مفاد عهدنامه مشرکان قریش در جریان محاصره سه ساله مسلمانان ممنوعیت ازدواج با آنان بود، و مهم‌ترین عامل گنجاندن این ماده در عهدنامه، توجه مشرکان به تأثیر پیمان ازدواج در آزادی عمل مسلمانان در مکه بود و  زمانی که شخص رسول اکرم داماد قبیله‌ای از قبایل قریش بشوند که هم‌پیمانان متعددی از قبائل مشرکان دارد، مظهر شکست اجماع مشرکان به حساب می‌آمد.

نتیجه: از مجموعه نکاتی که گذشت می‌توان حکمت ازدواج حضرت با عایشه را در دو نکته خلاصه نمود:

1ـ پیامبر هدفشان تبلیغ در سایه صلح و آرامش و به دور از جنگ و خونریزی و شکنجه مشرکان بود. ازدواج با عایشه از طرفی سبب پیوندی مستحکم با قبیله تیم که خود هم پیمان چندین قبیله دیگر بود، می‌شد و از طرف دیگر باعث می‌شد دشمنی قبیله عامر بن لوی که اعلام بی‌طرفی در بین قبائل قریش نموده بود را، خنثی سازد، زیرا ابوبکر خود در ازدواج اولش با قتیلة بنت عبدالعزى، داماد قبیله عامر بن لوی بود.[43] پس این یک ازدواج سیاسی بوده است.

یکی از آثار این ازدواج را می‌توان در تضعیف لشگر مشرکان قریش در جنگ بدر مشاهده نمود، زیرا چنانکه در مباحث فصل جهاد و جنگ بدر توضیح داده شد، بنی زهره (از هم پیمانان قبیله تیم با عبد مناف) بعد از اطلاع از سلامت کاروان تجاری قریش حاضر به جنگ با حضرت نشدند و در مقابل لجاجت أبوجهل مقاومت نموده و به مکه بازگشتند. (البته در کلام او به دلیل دیگری هم اشاره شده بود که در مباحث جنگ بدر گذشت.)

2ـ ازدواج حضرت با عایشه نه به جهت شخص عایشه یا فضل ابوبکر بر سایرین بوده است، بلکه در کنار هدف اصلی که خنثی سازی دشمنی شدید مشرکان بود، نوعی اعلان حمایت از مسلمانان تحت فشار روحی شدید از جانب مشرکان، توسط حضرت به شمار می‌رفت. خانواده ابوبکر نمونه بارز چنین مسلمانانی بودند. او که از مسلمانان سابق در اسلام و از معدود مسلمانان قبیله‌اش بود، نه تنها از جانب مشرکان مکه و قبیله‌اش بلکه از جانب پدر و مادر و پسرش هم تحت فشار بود.

گزارش بلاذری از برخورد ابوبکر با پدرش بعد از فتح مکه، نشان دهنده عمق دشمنی پدر ابوبکر با او و عمق کینه او نسبت به پدر مشرکش می‌باشد، همچنین نزول آیه هفده سوره مبارکه احقاف در سرزنش پسر ابوبکر و ناله ابوبکر و همسرش برای هدایت پسرشان شاهد سختی زندگی این خانواده است. آیه چهل سوره مبارکه توبه (جریان غار ثور) نیز اشاره به تأثیر این سختیها در ایمان ابوبکر دارد، او که هنگام هجرت در سن پنجاه سالگی بود، هر چند یک سیلی هم از مشرکان نخورد، اما نزدیک ده سال (از دعوت علنی) آزار و اذیت و شکنجه مشرکان نسبت مسلمانان دیگر را دیده است، حضور در کنار شخص رسول خدا در غار ثور (اگر بپذیریم که ابوبکر همراه حضرت در غار بوده) هم نمی‌تواند ترس او از مشرکان را از بین ببرد، و از حضورش در کنار حضرت نگران است.

نکته پایانی اینکه نسبت به سن عایشه اگر کلام شیخین و مشهور اهل سنت را بپذیریم که زمان عقدش شش یا هفت ساله بوده، روایت احمد بن حنبل در مسندش[44] و سایر عالمان[45] مکتب خلفا، کار را بر اهل سنت سخت می‌‌کند که می‌گویند: "ابوبکر ازدواج عایشه را ابتدا به پسر (مشرکِ) مطعم بن عدی وعده داده بود"، زیرا عایشه اگر در زمان این وعده شش ساله یا کمتر بوده یعنی ابوبکر با اینکه نزدیک ده سال یا کمتر از اسلامش می‌گذرد و آزار و اذیت مشرکان (از جمله پدر و مادرش) را دیده است، بجای اینکه دخترش را به فرد مسلمانی بدهد، به فردی مشرک و فرزند مشرک وعده می‌دهد.

همچنین بنابر نظریه جمال البنا که زمان عقد با حضرت، عایشه چهارده ساله بوده و یک سال بعد از هجرت و در هجده سالگی به خانه حضرت وارد شده، چهار سال فاصله بین عقد و ورود او به خانه پیامبر تنها گویای این نکته است، که حکمت این ازدواج حضرت وجود فضیلتی در عایشه یا ابوبکر نبوده است، زیرا جمال البنا هم اشاره‌ای نمی‌کند که چرا با اینکه در فرهنگ جزیرة العرب دختران چهارده ساله در بعض موارد حتی دو فرزند هم داشته‌اند، بخواهند چهار سال دیگر (تا رسیدن به هجده سالگی)، ورود عایشه به خانه خودشان را به تأخیر اندازند.[46]

شبهه دوم: الگو بودن حضرت در ازدواج با دختر نه ساله

شبهه‌ای که بعضی از مستشرقان مطرح می‌کنند، الگو گرفتن سایر مسلمانان از حضرت در ازدواج با دختران نه ساله است. رابرت اسپنسر بعد از اینکه می‌گوید چنین ازدواجی در آن فرهنگ متداول بوده، می‌نویسد:

However, in light of Muhammad's status for Muslims as the supreme example of human behavior, his marriage to Aisha becomes more important. Problems arise when an action like this is forcibly removed from its historical context and proposed as a paradigm for human beings of all times and places. Yet this is exactly what has happened in the umma. Imitating the Prophet of Islam, many Muslims even in modern times have taken child brides.[47]

با این حال با توجه به جایگاه محمد به عنوان عالی‌ترین الگوی سلوک انسانی، ازدواج او با عایشه مهم‌تر می‌شود، مشکل‌ها زمانی به وجود می‌آیند که چنین رفتاری، به اجبار از بستر تاریخی خود جدا شده و به عنوان یک الگو برای انسان‌های تمامی زمان‌ها و مکان‌ها در می‌آید. با این حال این دقیقا همان چیزی است که در امت (اسلامی) اتفاق افتاده است. بسیاری از مسلمانان حتی در دوره مدرن به پیروی از پیامبر اسلام، با کودکان ازدواج می‌کنند.

او در دروغی آشکار به امام خمینی نسبت می‌دهد که در بیست و هشت سالگی با دختری ده ساله ازدواج کرده‌اند.[48]

پاسخ به شبهه

با توجه به مطالب مطرح شده، پاسخ از این اشکال نیز روشن است. به دو نکته اشاره می‌کنیم:

یکم: چنانکه گذشت، سن عایشه بر اساس مستندات تاریخی و حدیثی هنگام عقد و ورود به منزل حضرت، چهارده و هجده سال بوده است و در چنین نسبتی از جانب صحیحین و به تبع آنها مستشرقان به پیامبر باید بازنگری شود.

دوم: هر رفتاری باید در ظرف زمانی و شواهد مربوط به خودش مورد تحلیل قرار گیرد، و چنانکه اشاره شد خود مستشرقان هم معترفند در آن زمان نه تنها چنین ازدواجی به طور کامل مطابق با هنجارهای آن جامعه بوده است، بلکه مصلحت‌هایی در کار بوده که چنین ازدواجی را اقتضاء می‌کرده است. اینکه گفته می‌شود حضرت انسان کاملی هستند که تا روز قیامت الگوی تمام بشریت هستند، کلام صحیحی است اما باید توجه داشت که الگو گیری از حضرت می‌تواند بر فرهنگ‌های جوامع مختلف تطبیق شود (تا جایی که با شرع مخالفت نداشته باشد)، چنانکه مفاهیمی مانند: اکرام میهمان و احترام مؤمن، در هر فرهنگی ممکن است متفاوت باشد و در عین حال مصادیق آن مادامی که مخالف شرع نباشد می‌تواند مورد توصیه کلی پیامبر اکرم باشد، لذا باید از رفتارهای حضرت و دستورات دینی‌شان ملاک و معیار را به دست آورد و بر مصادیق آن در فرهنگ‌ها و حتی خرده فرهنگ‌ها تطبیق نمود.

آنچه را اسپنسر ادعا می‌کند که مسلمانان با کودکان ازدواج می‌کنند، اگر مقصودش ازدواج مردان مسن با دختر بچه‌ها باشد هر چند ممکن است در مواردی بسیار نادر آن هم نه به تبعیت از حضرت بلکه بر اساس مصالحی اجتماعی و یا قومی قبیله‌ای اتفاق بیافتد اما الگوگیری از ایشان متحجرانه نیست لذا در این زمان هم مسلمانان مانند حضرت از شتر برای سفر، استفاده نمی‌کنند. البته عده اندکی امروز در دنیای اسلام داعیه پرچم‌داری سرمی‌دهند که نگاه‌های متحجرانه‌شان حتی مورد تمسخر مستشرقان است هر چند بعضی از عقائدشان را پنهان کنند. گلدزیهر در این زمینه می‌نویسد:

حرکت وهابیت جدید از همان شیوه زندگی صدر اسلام تبعیت می‌کند، و با برچسب بدعت نه فقط اموری که تضاد با روح سنت دارد بلکه هر چیزی که ریشه در صدر اسلام ندارد را بدعت می‌نامند. و روشن است تندروهایی که اینگونه، بر سبک قدیم پافشاری می‌کنند هر چیز جدیدی را کنار می‌زنند، مانند: نوشیدن قهوه و استعمال تتن و تنباکو و صنعت چاپ، و مانند اینها. و بعضی از فقهاء مسلمان تا به امروز هم موافق با استفاده از چاقو و چنگال نیستند.[49]

حکمت ازدواج با حفصه

در مورد ازدواج حضرت با حفصه دو نکته باید مورد توجه قرار گیرد:

یکم: چنانکه در حکمت ازدواج حضرت با عایشه توضیح داده شد، بعد از دو دستگی قریش قبیله بنو عدی که قبیله عمر بود، با بنی عبدالدار هم‌پیمان شدند، لذا تعدادی از قبایل قریش با ازدواج حضرت با عایشه دست از دشمنی برمی‌داشتند و تعدادی دیگر از قبائل قریش مانند: قبیله مهم بنی مخزوم در ازدواج با حفصه، نسبت به اسلام و پیام آور آن نرم می‌شدند. و نتیجه این دو ازدواج پیوند بین حضرت با اکثر قبائل قریش، بزرگ‌ترین دشمنان مسلمانان بود.

دوم: در شرح حال حفصه اشاره شد که بعد از بیوه شدن حفصه؛ عثمان پیشنهاد ازدواج با حفصه را رد کرد و ابوبکر هم در جواب عمر سکوت کرد و او که عصبانی بود نزد پیامبر رفت و حضرت دست رد به سینه او نزدند. مسلم در صحیحش نقل کرده است که : "عمر به حفصه گفت: اگر من نبودم رسول خدا تو را طلاق می‌دادند."[50]

این ازدواج برای عمر هم جنبه حیاتی داشت. او وقتی شنید که حضرت حفصه را طلاق داده‌اند خاک بر سر خود ریخت، و به حفصه گفت: رسول خدا این بار به خاطر من به تو رجوع کرده است، به خدا قسم اگر یک بار دیگر طلاقت دهند تا ابد با تو صحبت نخواهم کرد.[51]

امیل درمنگهام[52] و بودلی[53]، می‌گویند حفصه زنی زیبا بود، در حالی که شیخین نقل می‌کنند که عمر به حفصه گفت: "این زنی (عایشه) که محبت رسول خدا به او باعث شده نسبت به زیباییش اعجاب کند، تو را فریب ندهد."[54]

نسبت به ازدواج‌های بعدی حضرت با زینب بنت خزیمة و بویژه أم سلمة، علل اجتماعی و حمایت از همسر أبوسلمة که از فرماندهان نظامی حضرت بود، و این زوج در راه اسلام بسیار رنج کشیده بودند، مطرح است. چنانکه بودلی هم در این دو ازدواج به این نکته اشاره دارد.[55]

در شرح حال أم سلمة گفتیم که أبوسلمة با دعایش در حال احتضار، علاقه خود را به ازدواج أم سلمة با پیامبر را کنایه وار اعلام نمود.

علت ازدواج با زینب بنت جحش

یکی از ازدواج‌های حضرت که بسیار مورد سوء استفاده مغرضان و دشمنان قرار گرفته ازدواج با زینب بنت جحش است.

زکریا پطرس در تعبیری زشت می‌گوید:

آیا زن دیگری نبود که محمد با همسر قبلی پسر خوانده‌اش ازدواج کرد.[56]

امیل درمنگهام نیز می‌نویسد: حضرت با دیدن زینب در حالی که بدنش پوشش کاملی نداشت و آرایش کرده بود، شیفته او شد و زید به این جهت او را طلاق داد.[57]

گوستاولوبون در تعبیری زشت‌تر می‌نویسد:

محمد محبتش به زنان را به حال خود رها کرده بود، تا آنجا که وقتی چشمش بر بدن بدون پوشش همسر پسر (خوانده) اش افتاد، محبت او در دلش جای گرفت و شوهرش او را طلاق داد تا با محمد ازدواج کند، و اعتراض‌های مسلمانان به این ازدواج آغاز شد تا اینکه آیه ای در تجویز آن نازل گشت.[58]

معروف الرصافی[59] شاعر، ادیب و از نویسندگان اهل سنت عراق، با این نسبت‌ها هم داستان شده و بعد از استناد به روایتی جعلی در مورد اینکه حضرت زینب را بدون پوشش کامل دیده‌اند و ارائه تحلیلی باطل از آیات مرتبط با این موضوع، می‌نویسد:

و نحن إذا تأملنا فی حقیقة الأمر حق التأمل، رأینا أن إباحة أزواج الأدعیاء إنما کانت لأجل، أن یتزوج محمد إمرأة زید، و القرآن یقول بعکس ذلک.[60]

زمانی که در واقعیت مسأله حقیقتا دقت کنیم، می‌بینیم که علت تشریع حکم مباح بودن ازدواج با همسر (طلاق گرفته) پسرخوانده به این جهت بوده که محمد با همسر زید ازدواج کند، در حالی که قرآن عکس آن را ادعا می‌کند.

عجیب است که رصافی صراحتا روایات اهل سنت را بر متن قرآن مقدم داشته و بر خلاف کلام خداوند متعال علت این ازدواج را میل حضرت به زینب معرفی می‌کند.

نصر حامد أبوزید (1943-2010) از اندیشمندان مصری لیبرال و از متفکران جنجالی اهل سنت، که قائل به بشری بودن قرآن است، بر اساس دیدگاه مکتب خلفا در مسأله عصمت و بر اساس منابع روایی اهل سنت معتقد است:

معنا ندارد که خدا این همه نقشه بریزد و آن همه مساله بیافریند، فقط برای اینکه ازدواج با زن فرزند خوانده را مجاز کند. محمد یک انسان بود و قرآن هم از او به عنوان انسان یاد می‌کند. نمی‌توان یک انسان را از تمام احساسات انسانی‌اش پیراست. ... او یک پدر، یک همسر، یک عاشق، و یک انسان بود که تجربیات مذهبی خاص خود را داشت.[61]

واقعیت این ازدواج چنین بوده است که زینب بنت جحش همسر زید پسر خوانده پیامبر بود و از آن جهت که یکی از ممنوعیت‌های ازدواج در جاهلیت ازدواج با همسر پسر خوانده بود، این ازدواج جنبه تشریعی داشت، برای از بین بردن رسم باطل، ثابت و راسخ زمان جاهلیت. زینب بنت جحش دختر عمه پیامبر بود، هر چند او (به جهت فاصله طبقاتی) مایل به ازدواج با زید نبود اما به پیشنهاد حضرت رضایت داد و توسط خود حضرت به همسری زید درآمد، و نهایتا بر اثر ناسازگاری، از یکدیگر جدا شدند. پیامبر که از طریق وحی مطلع شده بودند ازدواجشان با زینب نزدیک است و این خبر را به این جهت که عرب ازدواج با همسر طلاق گرفته پسر خوانده را بسیار زشت می‌شمرد، در دلشان مخفی نگه داشتند و از پافشاری عرب و حتی مسلمانان بر این رسم دیرینه، نگران بودند اما خداوند ضمن علنی کردن این نگرانی حضرت در قرآن[62]، فرمان به ازدواج با زینب داد[63] و  این رسم جاهلی که جز با فرمان خداوند و عملی نمودن حضرت قابل پاک کردن از ذهن عرب و مسلمانان نبود را برای همیشه از بین برد.

زینب از ازدواج با آن حضرت آن‌قدر خوشحال شد که به شکرانه آن دو ماه روزه گرفت و زیورآلات همراهش را به بشارت دهنده هدیه داد.[64]

مستند نسبت‌های ناروای مغرضان به پیامبر روایاتی در بعض کتب رجالی[65]، تاریخی[66] و روایی[67] اهل سنت که بویژه توسط تعدادی از مفسران[68] مکتب خلفا، تأیید، نقل و نشر داده شده، می‌باشد که هم از جهت سندی و هم از جهت محتوایی مورد نقد بعضی از عالمان اهل سنت نیز هست.

ابن قیم در این زمینه مرتکب تناقضی عجیب شده است او در کتاب "الجواب الکافی لمن سأل عن الدواء الشافی أو الداء و الدواء" بعد از مطرح نمودن چند فصل در مورد عشق و دواء عشق، در انتهای فصل مقامات عاشق بعد از بیان حدیث "مَنْ عَشِقَ وَعَفَّ، وَکَتَمَ فَمَاتَ فَهُوَ شَهِیدٌ" برای بیان مثال، به همین حدیث نگاه حضرت به زینب و جریان مشابهی برای حضرت داود علی نبینا و آله و علیه السلام اشاره می‌کند،[69] اما در کتاب " زاد المعاد فی هدی خیر العباد " ضمن باطل دانستن این روایات و زشتی چنین نسبتهایی به حضرت می‌نویسد: بعضی تا آنجا پیشرفته‌اند که کتابی در باب عشق نگاشته‌اند و در آن عشق انبیاء را تبیین کرده‌اند و به این جریان هم استشهاد کرده‌اند.[70]

ابن حجر معتقد است سزاوار نیست مشغول شدن به روایاتی که نسبت ناروا به حضرت می‌دهند.[71]

این روایات در صحیحین نیامده‌اند اما روایتی مشابه و مرتبط با این جریان توسط شیخین نقل شده است.

بخاری از أنس و مسلم از عایشه در مورد آیه "اتَّقِ اللَّهَ، وَأَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ،" روایت کرده‌اند که:

لَوْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَاتِمًا شَیْئًا لَکَتَمَ هَذِهِ.[72]

اگر رسول خدا –درود و سلام خدا بر او باد- قصد کتمان چیزی (از وحی) را داشت این آیه را باید کتمان می‌کرد.

ابن ملقّن در شرح این حدیث صحیح بخاری در انتهای کلامش می‌نویسد:

از احکام اختصاصی حضرت این است که اگر رغبت در نکاح با زنی داشتند، اگر آن زن شوهر نداشت بنابر قول صحیح‌تر باید اجابت کند، و اگر شوهر داشت بر او واجب است همسرش را طلاق دهد تا حضرت با او ازدواج کنند.[73]

سؤالی که در مورد این روایت وجود دارد این است که به اعتقاد بسیاری از اهل سنت از جمله ابن حجر آنچه را که خداوند متعال در آیه مربوط به این جریان بیان می‌فرماید که: "وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ"[74] (آنچه را در دل مخفی کرده بودی خداوند آشکار ساخت و از جانب مردم نگران بودی) آنچه را حضرت قبل نزول آیه مخفی نموده‌اند (و به عبارت صحیح‌تر علنی ننموده‌اند) اطلاعشان از این مسأله بوده که در آینده به دستور خداوند با زینب ازدواج خواهند کرد، (نه کتمان آیه‌ای از آیات قرآن) و علت کتمان حضرت نگرانی از طغیان مردم و مخالفت با دستور خدا بوده است که خداوند در آیه فرمود لزوم انجام چنین ازدواجی را علنی کردیم. نتیجه این است که آیه در صدد تبرئه پیامبر از تهمت‌هایی است که ممکن است دشمنان حضرت و حتی بعضی از مسلمانان به ایشان وارد کنند که علت مخالفت با رسم دیرینه عرب، علاقه ایشان به زینب بوده است. پس اگر آیه به دنبال تبرئه حضرت است چنانکه امثال ابن حجر هم قبول دارند، چرا طبق روایت شیخین اگر حضرت اهل کتمان قسمتی از وحی و قرآن بودند باید این آیه را کتمان می‌کردند، این آیه که دقیقا برای دفاع از حضرت نازل شده و کتمان آن بی‌معنا است، و این علنی کردن آیه است که موجب رد اتهام می‌شود، مگر اینکه فرض بر این باشد که آنچه را حضرت کتمان کرده بودند (طبق روایات باطل، علاقه به زینب بعد از اینکه او را بدون پوشش کامل دیدند باشد و این) سبب رسوایی و شماتت می‌شده لذا جا داشت این آیه را کتمان کنند، و با این وجود کتمان نکردند.

نسبت چنین مطالب زشتی در روایات شیعه وجود ندارد و قاضی عیاض در جریان ازدواج حضرت با زینب، صحیح‌ترین روایت در مجامیع اهل سنت را حدیثی از امام سجاد در این زمینه می‌داند که چنین نسبت‌هایی در آن نیست.[75]

بعضی از مستشرقان هم چنین نسبت‌هایی را صحیح نمی‌دانند. مونتگمری وات ضمن بیان اثر این ازدواج در از بین بردن رسم جاهلی عرب، تبیین سیاسی هم برای آن ارائه داده و می‌نویسد:

It is not too much to say that all Muhammad's marriages had a political aspect. There is therefore a strong presumption that in the case of Zaynab bint Jahsh Muhammad was not carried away by passion but was looking at the political implications of the match. There are two points of importance : Zaynab was a close relative of Muhammad's, and her family were, or had been, confederates of Abu Sufyan's father.[76]

مبالغه نیست اگر گفته شود تمام ازدواج‌های محمد جنبه سیاسی داشت. بنابراین احتمال قوی وجود دارد که در مورد زینب بنت جحش، محمد در آن زمان کاری بر اساس عشق انجام نداده، بلکه به دنبال هدف سیاسی از این ازدواج بود. در اینجا دو نکته مهم وجود دارد: زینب یکی از بستگان نزدیک محمد بود و قبیله‌اش هم‌پیمان پدر ابوسفیان بودند.

او بعد از اشاره به وجود چنین روایت‌هایی، در جمع‌بندی مطالبش می‌نویسد:

Though later Muslims might produce colourful stories of Muhammad's susceptibility to feminine charm, and though there is no reason to suppose that he disregarded the factor of physical attraction, it is practically certain that he had his feelings towards the fair sex well under control, and that he did not enter into marriages except when they were politically and socially desirable.[77]

اگر چه ممکن است مسلمانان در (زمانهای) بعد، داستان‌های گوناگونی درباره حساسیت محمد در مقابل سحر زنان نقل کنند، و علی رغم اینکه دلیلی وجود ندارد که فرض کنیم او جذابیت جسمانی را نادیده می‌گرفت، اما مسلم است که او عملا احساسات خود را نسبت به جنس (مؤنث) زیبا، به خوبی تحت کنترل در آورده بود، و اینکه او ازدواج نمی‌کرد مگر در صورتی که مصلحت سیاسی و اجتماعی داشت.

حکمت ازدواج با أم‌حبیبة

چنانکه درشرح حال آم‌حبیبة گذشت او با عبید الله بن جحش بن رئاب (برادر زینب بنت جحش) ازدواج کرد. او که با وجود دشمنی‌های شدید پدر و خاندانش با اسلام و شخص پیام‌آور آن مسلمان شده بود برای نجات از آزار و اذیت آنان و در حالی که به حبیبه باردار بود در هجرت دوم (سال پنجم بعثت) به همراه شوهرش به حبشه وارد شدند. اما عبید الله که پسر عمه پیامبر بود در آنجا نصرانی شد و از دنیا رفت. او که در اسلام خود ثابت قدم بود در حالی که از نصرانی شدن شوهرش سرخورده شده بود، بعد از مرگ شوهرش زندگی در غربت را بر بازگشت و تحمل طعنه‌های پدر و سایر دشمنان ترجیح داد و در حبشه باقی ماند. از طرف دیگر پدر أم حبیبة یعنی أبو سفیان از بزرگ‌ترین دشمنان اسلام و شخص پیامبر به شمار می‌رفت، و ازدواج با او، سدّی در برابر دشمنی‌های بی امان مشرکان مکه و یکی از زمینه‌های فتح مکه آن هم بدون جنگ بود. مقدار اعتقاد أم حبیبة و اطاعت او از حضرت را در داستان مشهوری که در شرح حال او نسبت به پدرش نقل شد، می‌توان مشاهده کرد.

ابن حجر حکمت ازدواج با أم حبیبة و صفیة را اطلاع یافتن دیگران (به ویژه مشرکان) از محاسن اخلاق خصوصی حضرت معرفی می‌کند و می‌گوید اگر اخلاق حضرت در این حد از کمال نبود از دور ایشان پراکنده می‌شدند.[78]

این ادعای ابن حجر نمی‌تواند حکمت ازدواج با أم حبیبة باشد زیرا:

الف: ازدواج‌های متعدد حضرت با دیگر همسرانشان قبل از أم حبیبة می‌توانست چنین هدفی را برآورده سازد.

ب: از طرف دیگر آنچه قبل و بعد از بعثت حضرت مورد اتفاق دوست و دشمن ایشان بود، مکارم اخلاق حضرت بود و این مسأله آن قدر ثابت و علنی بود که هیچ کس در آن تردیدی نداشت.

این ازدواج هر چند حمایت از بانویی بیوه را به دنبال داشت که در سالهای اولیه بعثت آن هم در خاندان بنی أمیه و پدری چون أبوسفیان مسلمان شده بود و هجرت و غربت را برای حفظ دینش انتخاب کرده بود و به سختیهای متعددی مبتلا شده بود، اما مهم‌ترین جنبه این ازدواج، مسأله سیاسی متمایل و نرم ساختن مشرکان مکه بود آن هم در شرایط ویژه قبل از فتح مکه، تا روند تبلیغ اسلام و هدایت مشرکان، به دور از جنگ و تنش‌های قبیله‌ای پیش برود.

مستشرقان متعددی از جمله بودلی[79] و آرمسترانگ[80] به این نکته معترف‌اند. مونتگمری وات بعد از اینکه سیاسی بودن ازدواج‌ها را تبیین می‌کند می‌نویسد:

at a time when Abu Sufyan was directing the Meccan campaign against Muhammad, this aspect of the match cannot have escaped Muhammad.[81]

درحالی که ابوسفیان به دنبال مدیریت عملیات نظامی مکه ‌ضد محمد بود، این جنبه ازدواج نمی‌توانست بر محمد مخفی بماند.

حکمت ازدواج با جویریة

در کیفیت ازدواج حضرت با جویریه از یهود بنی المصطلق چندین قرینه وجود دارد بر اینکه حضرت به جهت کاستن از دشمنی یهودیان اقدام به این ازدواج نمودند. از طرفی خود او که با ثابت بن قیس قرارداد آزادی در مقابل پرداخت پول معینی، بسته بود از حضرت تقاضای پرداخت آن را نمود، از طرف دیگر زمانی که پدرش برای آزادی او اقدام کرد به نوعی دخترش جویریة را مورد خطاب قرار داد که نشان از تمایل جویریة به اسلام از قبل اسارتش دارد. پدرش به او گفت که اختیار داری سرنوشتت را انتخاب کنی و مبادا ما را مفتضح گردانی، این نگرانی پدر جویریه نشان از اطلاع او از تمایلات جویریه به اسلام و پیامبر دارد. همچنین بعد از این ازدواج مسلمانانی که اسیران بنی المصطلق را در اختیار داشتند به احترام حضرت آنان را آزاد نمودند و به برکت این ازدواج صد خانواده از بنی المصطلق آزاد شدند. [82] بعضی از منابع اهل سنت علت ازدواج حضرت را در تعبیرهای زشتی، زیبایی جویریه می‌دانند،[83] در حالی که اگر چنین بود و یا اینکه ایشان قصد تحقیر یهودیان را داشتند، باید از این اسیران یهود، به عنوان کنیز استفاده می‌کردند و نیازی به ازدواج با آنان نبود. رابرت اسپنسر نیز به برکات این ازدواج اعتراف می‌کند.[84]

ازدواج با صفیه و ریحانة

صفیه از یهودیان بنی النضیر بود که به اسارت درآمد.

بودلی علت ازدواج حضرت با او را زیبایی او معرفی می‌کند.[85]

در صحیح بخاری روایاتی است که مستند چنین نسبت ناروایی قرار گرفته است. بخاری چنین نقل می‌کنند:

قَدِمَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ خَیْبَرَ، فَلَمَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِ الحِصْنَ ذُکِرَ لَهُ جَمَالُ صَفِیَّةَ بِنْتِ حُیَیِّ بْنِ أَخْطَبَ، وَقَدْ قُتِلَ زَوْجُهَا، وَکَانَتْ عَرُوسًا، فَاصْطَفَاهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لِنَفْسِهِ ...[86]

پیامبر که درود و سلام خدا بر او باد، به منطقه خیبر آمدند، زمانی که به یاری خداوند قلعه خیبر فتح شد، برای حضرت از زیبایی صفیه دختر حیی بن أخطب سخن گفته شد، درحالی که شوهرش کشته شده بود و او نوعروس بود، پس رسول خدا که درود و سلام خدا بر او باد، او را برای خود برگزیدند.

ابن ملقّن و عینی در شرح این حدیث از نوقاتی نقل می‌کنند که حضرت به عایشه فرمودند: ای عایشه اگر صفیه را ببینی از زیبایی او مو بر بدنت راست می‌شود، و زمانی که او را دید چنین شد.[87]

روایات دیگری نیز در صحیحین آمده است که توجه حضرت به زیبایی زنان برای ازدواج را حکایت می‌کند.

عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ، أَنَّ امْرَأَةً جَاءَتْ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ جِئْتُ لِأَهَبَ لَکَ نَفْسِی، فَنَظَرَ إِلَیْهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَصَعَّدَ النَّظَرَ إِلَیْهَا وَصَوَّبَهُ، ثُمَّ طَأْطَأَ رَأْسَهُ...[88]

سهل بن سعد نقل می‌کند که زنی نزد رسول خدا –درود و سلام خدا بر او باد- آمد و گفت: ای رسول خدا آمده‌ام تا خود را به شما هبه کنم، پس رسول خدا –درود و سلام خدا بر او باد- به آن زن نگاه کردند و با دقت به بالا و پائین آن زن نگاه کردند، سپس سرشان را پائین انداختند.

ابن حجر در مورد معنای جمله "َصَعَّدَ النَّظَرَ إِلَیْهَا وَصَوَّبَهُ" می‌گوید مقصود این است که به بالا و پائین آن زن نگاه کرد، و تشدید یا برای مبالغه در دقت است یا برای تکرار (نگاه) که قرطبی به همین تکرار در نگاه معتقد است.[89]

در نقل دیگری که همین جریان را حکایت می‌کند، آمده است: حضرت در پاسخ آن زن فرمودند من فعلا به زنان احتیاجی ندارم.[90] این دو برخورد حضرت یعنی نگاهشان با آن کیفیت و جواب رد به آن زن باعث اشکالی شده است زیرا از طرفی بخاری یک نقل از این روایت را در باب "النظر إلی المرأة قبل التزویج" آورده و حضرت به گونه‌ای به آن زن نگاه کرده‌اند که برای خواستگاری مجاز است،از طرف دیگر می‌فرمایند من به ازدواج نیازی ندارم؛ اشکال این است که اگر حضرت قصد ازدواج نداشتند چرا چنین نگاهی به آن زن نموده‌اند؟ ابن حجر در پاسخ می‌گوید: کیفیت نگاه حضرت به آن زن نشان می‌دهد حضرت در صورتی با آن زن ازدواج می‌کردند که (زیباییش) حضرت را به اعجاب آورد، و اینکه فرمودند نیازی به ازدواج ندارم یعنی به همسری که (زیباییش) برایشان اعجاب آور نباشد نیاز ندارند. همچنین احتمال دارد که جواز نگاه به نامحرم مطلقا (چه به قصد ازدواج چه به غیر آن) از احکام اختصاصی حضرت باشد، و فائده چنین حکمی برای حضرت این است که اگر به زنی نگاه کردند و (زیباییش) برای حضرت اعجاب آور بود می‌توانند با او ازدواج کنند (و اگر هم نپسندیدند) همسران متعددشان ایشان را بی‌نیاز می‌کنند.[91]

ابن ملقّن می‌گوید: اینکه حضرت بعد از نگاه به آن زن سرشان را پائین انداخته‌اند و طبق بعضی از نقلهای این روایت جوابی ندادند، و به صورت مستقیم به او نگفتند با تو ازدواج نمی‌کنم، نشان از حیای حضرت دارد.[92] او در تفسیر نقل دیگر از این حدیث می‌نویسد: حضرت، عایشه را نزد زنی فرستادند تا (چهره) او را ببیند، عایشه بازگشت و گفت (زیبایی و) فائده‌ای در او ندیدم، حضرت به او فرمودند: تو در چهره او خالی دیدی که (از زیبایی آن) مو بر بدنت راست شد، و عایشه پاسخ داد: ای رسول خدا هیچ سری از شما پنهان نیست.[93]

ابن حجر با اینکه در موارد متعددی برای فرار از اشکال نگاه حضرت به زن نامحرم، آن هم با کیفیتی که در این حدیث نقل شد، اختصاصی بودن جواز آن را برای حضرت مطرح می‌کند، زمانی که مطالب اندیشمندان اهل سنت در حکمت ازدواج‌های متعدد حضرت را ضمن ده مورد بیان می‌کند، چشم بر این روایات در ازدواج با صفیه می‌بندد و حکمت ازدواج با صفیه را اطلاع یافتن او بر محاسن اخلاق خصوصی حضرت می‌داند.[94]

طبق گزارش ابن سعد او قبل از اسارت با اسلام و آیات قرآن آشنا بوده و با رغبت خود به ازدواج حضرت در آمده است.[95]

دشمنان بزرگ حضرت در دو دسته خلاصه می‌شوند: مشرکان و یهودیان. حضرت با ازدواج با أم حبیبة دختر أبوسفیان، و ازدواج با جویریة و صفیه دو دختر بزرگان یهود بنی المصطلق و بنی النضیر، و ازدواج با ریحانة از بنی النضیر و عروس بنی قریظه، از این بابت تا حدودی در زمینه زندگی مسالمت آمیز در کنار یکدیگر، و کاستن از دشمنی آنان گام برداشتند.

ظاهر این ازدواج‌ها به روشنی دلالت بر این مسأله دارد، زیرا گرفتن دختر سردمداران یهود، از دو حال خارج نیست: یا قصد ایجاد پیوند و وصلت سیاسی برای همزیستی مسالمت آمیز بوده یا زیبایی آنان و تحقیر بزرگان یهود که در این صورت نباید با آنان به عنوان همسر و قرارگرفتن در جمع أم المؤمنین ازدواج می‌کردند، بلکه باید به عنوان کنیز آنان را نگاه می‌داشتند.

حکمت ازدواج با ماریة

ماریة قبطیه هم کنیزی بود که به حضرت هدیه داده شده بود.

آرمسترانگ گمان کرده او عقد موقت حضرت بوده است.[96]  بعضی از مستشرقان صحت نامه نگاری حضرت با مقوقس را تأیید نموده‌اند،[97] اما بودلی با این وجود، غرض‌ورزی خود را این‌گونه نشان می‌دهد که:

بیان نشده که آیا مقوقس از میل محمد به زنان اطلاع داشته یا صرفا هدفش تنوع در هدایا بوده است.[98]

در مورد خصوص ماریه مطلبی در صحیحین وجود ندارد که مستند چنین کلامی قرار گیرد، اما مستند چنین نسبت‌های ناروایی به حضرت را می‌توان هم روایات کلی صحیحین در مرحله اول دانست هم مطالبی که در منابع اهل سنت نقل شده است. ابن سعد و ابن جوزی در این زمینه می‌گویند: ماریه سفید و زیبا و بسیار مورد اعجاب حضرت بود.[99] در حالی که او کنیزی بود که به حضرت هدیه داده شده بود، نه اینکه ایشان با او ازدواج کرده باشند به هر جهتی، زیبایی یا غیر از آن.

حکمت ازدواج با میمونة

این ازدواج که آخرین ازدواج حضرت بود، در سال هفتم در عمرة القضاء و قبل از فتح مکه انجام شد. حکمت این ازدواج که با پیشنهاد عباس عموی حضرت انجام شد، مصالح سیاسی و اجتماعی برای کاستن از دشمنی مشرکان مکه بود. میمونه پنج خواهر از پدر و مادر خودش داشت و سه خواهر از مادرش، آنها جمعا نه خواهر بودند از مادرشان به نام هند بنت عوف الکنانیة.

مادرشان هند به جهت داشتن دختران متعدد و جایگاه اجتماعی خانواده‌اش دامادهایی از بزرگان مسلمانان و مشرکان داشته است، لذا معروف بود به بانویی که دامادهای بزرگی دارد.[100] دامادهایی مانند: پیامبر، حمزة بن عبد المطلب شوهر سلمی، عباس بن عبد المطلب شوهر لبابه کبری، جعفر بن أبیطالب شوهر أسماء، ولید بن مغیرة شوهر لبابه صغری که خالد بن ولید از آن دو به دنیا آمده بود،[101] مغیره از بزرگان قریش بود و خالد نیز به ویژه بعد از جنگ احد در مکه اعتبار مضاعفی کسب نموده بود.

این گستردگی ارتباط با قبائل مختلف قریش، که با بیشتر ازدواج‌های حضرت از جمله ازدواج با أم حبیبة و میمونه فراهم آمد، زمینه فتح بدون جنگ مکه را در سال هشتم فراهم نمود.

 

 

تناقض‌های مستشرقان در شخصیت پیامبر

تناقض‌های مستشرقان در شخصیت پیامبر گرامی اسلام هم در بین آراء افراد متعدد از آنان بروز و ظهور دارد هم در بین آراء یک مستشرق. حتی در مسائل مهمی از ابعاد زندگی حضرت تناقض‌های عجیبی در کلمات و آراء آنان دیده می‌شود که در بعض موارد نهایت حقد و کینه بعضی از آنان را آشکار می‌سازد. این تناقض‌ها گاهی در بین آراء مستشرقان متعدد دیده می‌شود.

هنری لامنس کشیش بلژیکی، حضرت را فردی شکم‌باره، حریص، غرق در لذتهای جسمی معرفی می‌کند که بر اثر پرخوری از دنیا رفته است. سانگل[102] حضرت را فردی بد غذا و بسیار صابر بر گرسنگی معرفی می‌کند که از شدت ضعف از دنیا رفته است. و هوارت[103] علت رحلت حضرت را سرماخوردگی بیان می‌کند.[104]

لامنس حضرت را فردی پر خواب معرفی می‌کند.[105]

بودلی معتقد است که حضرت فریب زنان و شهوات را نخورد و نگذاشت غرائز جنسی‌اش شعله‌ور شوند.[106]

در موارد بسیاری نیز این تناقض‌ها در لابلای مطالب یک مستشرق بروز پیدا می‌کند:

بودلی در ابتدای کتاب الرسول معتقد است تعدد زوجات عادت ریشه‌دار و بسیار قدیمی عرب بود و حضرت نمی‌توانست با آن مقابله کند اما در اواسط همین کتاب زندگی حضرت در مدینه را مملو از زنان و ازدواج‌های حضرت را وباگونه معرفی می‌کند. و باز مجددا در انتهای کتاب اعتراض به حضرت به جهت ازدواج‌های زیادشان را بی انصافی می‌داند زیرا ایشان فقط از عادات و رسوم تبعیت کرده‌اند. [107]

بودلی در قسمتی از کتابش می‌نویسد در بین همسران حضرت فقط یک دوشیزه بوده و بقیه یا مطلقه بوده‌اند یا زنان بیوه و در بین آنها پنج بانوی مسن بوده است.[108] اما در جای دیگر آنان را زنان جوان و زیبا می‌خواند.[109] و در قمستی دیگر می‌نویسد: سن بیشتر همسران او کمتر از نصف سن او، و جذاب و زیبا بودند.

بودلی می‌گوید حضرت در اغلب اوقات میل به تنهایی داشت و خود را به عنوان چوپان در دل صحرا پنهان می‌کرد و چند خط بعد از آن می‌نویسد اخلاق ایشان در هیچ حالی تغییر نکرد، سپس می‌نویسد بسیار میل به معاشرت داشت.[110]

یک‌جا می‌گوید عایشه را از همه بیشتر دوست داشت جای دیگر می‌گوید خدیجه را از همه برتر می‌دانست و بیشتر دوست داشت.[111]

مارگلیوث می‌گوید:

Mohammed’s numerous marriages after Khadijah’s death have been attributed by many European writers to gross passion, but they would seem to have been mainly dictated by motives of a less coarse kind. Several of his alliances were political in character, the Prophet being anxious to bind his chief followers more and more closely to himself. This was doubtless his object in marrying the daughters of Abu Bakr and Omar; while a political motive of a different sort is to be found in his alliances with the daughters of political opponents or fallen enemies.[112]

ازدواج‌های متعدد محمد بعد از درگذشت خدیجه، توسط بسیاری از نویسندگان اروپایی به هوای نفس شرم‌آوری نسبت داده شده است. اما به نظر می‌رسد این ازدواج‌ها عمدتا از یک نوع انگیزه‌های برتری فرمان گرفته باشد. تعدادی از ازدواج‌های او منشأ سیاسی داشتند. پیامبر مشتاق بود تا پیوند بزرگان از پیروانش را (برای ثبات قدم آنان) با خود نزدیک‌تر سازد. بدون شک هدف او در ازدواج با دختران ابوبکر و عمر همین بود. در حالی که انگیزه‌های سیاسی متفاوتی را در ازدواج او با دختران مخالفان سیاسی یا دشمنان شکست‌خورده‌اش می‌توان یافت.

او که در کمتر موردی توانسته کینه خود را نسبت به اسلام و پیام آور آن پنهان سازد، می‌نویسد:

In khadijah’s lifetime, as has been seen, Mohammed could not follow the dictates of either of the motives that have been  alleged. viewed in the light of his subsequent conduct, his behaviour prior to her death illustrates in a striking way his extraordinary selfcontrol and determination to wait for the favourable moment before putting any plan into execution.[113]

در زمان حیات خدیجه چنان‌که مشاهده شده، محمد نمی‌توانست از هیچ‌یک از انگیزه‌هایی که به آن متهم شده پیروی کند. سلوک او قبل از درگذشت خدیجه اگر در پرتو رفتار بعدی او مورد دقت قرار گیرد، به شکل قابل توجهی نشان‌دهنده خویشتن‌داری شگفت‌آور و تصمیم وی در انتظار برای رسیدن زمان مناسب برای عملی ساختن نقشه‌های متفاوتش است.

جمع‌بندی مطالب این فصل

در این فصل ضمن بررسی شبهه کلی هوس‌رانی در مورد تعدد زوجات پیامبر و چند شبهه فرعی در مورد ازدواج با عایشه در کمتر از ده سالگی و ازدواج با همسر پسر خوانده‌شان زینب بنت جحش و دیگر همسران حضرت و تطبیق این شبهات با روایات صحیحین که نوع برخورد حضرت با زنان و نسبت ناروای اعجاب ایشان در برابر زیبایی زنان و افراط در مسائل خاص زناشوئی را در تعبیرهایی بسیار زشت گزارش‌گری می‌کند، می‌توان این روایات را دست‌آویز این شبهات دانست، که البته نه از جهت سند و نه محتوا، هیچ سنخیتی با مکتب اهل بیت ندارند.



[1]. المعجم الکبیر، ج 24، ص 31؛ إمتاع الأسماع، ج 11، ص 237. او برادر دیگری هم داشت که از سابقین در اسلام بود. الإستیعاب، ج 3، ص 1352، الطبقات الکبری، ج 4، ص 204. پدر سوده قبل فتح مکه از دنیا رفت و عبد بن زمعه برادر سوده که با شنیدن خبر ازدواج سوده با حضرت خاک بر سر خود ریخته بود در فتح مکه اسلام آورد. الإصابة، ج 4، 322.

[2]. صحیح بخاری، کِتَابُ الهِبَةِ وَفَضْلِهَا وَالتَّحْرِیضِ عَلَیْهَا، بَابُ مَنْ أَهْدَى إِلَى صَاحِبِهِ وَتَحَرَّى بَعْضَ نِسَائِهِ دُونَ بَعْضٍ، حدیث 2581، ج 3، ص 156.

[3]. الکشف والبیان عن تفسیر القرآن ( تفسیر الثعلبی)، ج 8، ص 35؛ الجامع لأحکام القرآن ( تفسیر القرطبی )، ج 14، ص 181؛ تفسیر البحر المحیط، ج 7، ص 223؛ الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج 5، ص 196؛ فتح القدیر، ج 4، ص 281؛ آلوسی می‌گوید: خارج نشدن او بر اساس اجتهاد خودش و خارج شدن دیگر همسران بر اساس اجتهاد خودشان بود. تفسیر روح المعانی، ج 22، ص 12.

[4]. الرسول، حیاة محمد، ص 2.

[5]. آرمسترانگ، کارن، محمد نبی لزماننا، ترجمه فاتن الزلبانی، مکتبة الشروق الدولیة، قاهرة، 1428، ص 129.

[6]. عوض، ابراهیم، دائرة المعارف الاسلامیه الاستشراقیه، مکتبة البلد الأمین، قاهرة، چاپ اول، 1419، ص 149.

[7]. الرسول، حیاة محمد، ص 260.

[8]. همان، ص 216 – 217.

[9]. همان، ص 142.

[10]. زنوبی: ملکه و فرمانده لشکر سرزمینی در شمال عربستان در قرن سوم میلادی. لغت‌نامه دهخدا، ج 8، ص 11342.

[11]. الرسول، حیاة محمد، ص 142.

[12]. صحیح بخاری، کِتَابُ الهِبَةِ وَفَضْلِهَا وَالتَّحْرِیضِ عَلَیْهَا، بَابُ مَنْ أَهْدَى إِلَى صَاحِبِهِ وَتَحَرَّى بَعْضَ نِسَائِهِ دُونَ بَعْضٍ، حدیث 2581، ج 3، ص 156.

[13]. محمد رسول الله، (اتان دینیه)، ص54.

[14]. الرسول، حیاة محمد، ص 261.

[15]. در عنوان عایشه از دیدگاه شیخین گذشت.

[16]. muhammad at medina, p 326.

[17]. الرسول، حیاة محمد، ص 102.

[18]. حضارة العرب، ص 112.

[19]. Jerry vines.

[20]. The Truth About Muhammad (Founder of the World's Most Intolerant Religion), p 170.

[21]. Ibid.

[22]. صحیح بخاری، کتاب مناقب الأنصار، بَابُ تَزْوِیجِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَائِشَةَ، وَقُدُومِهَا المَدِینَةَ، وَبِنَائِهِ بِهَا، حدیث 3894، ج 5، ص 55، و حدیث 3896، ج 5، ص 56، کتاب النکاح، بَابُ إِنْکَاحِ الرَّجُلِ وَلَدَهُ الصِّغَارَ، حدیث 5133 و 5134، ج 7، ص 17؛ و بَابُ مَنْ بَنَى بِامْرَأَةٍ، وَهِیَ بِنْتُ تِسْعِ سِنِینَ، حدیث 5158، ج 7، ص 21. صحیح مسلم، کتاب النکاح، باب تزویج الأب البکر الصغیرة، حدیث 69، مسلسل 1422، ج 2، ص 1038 و حدیث بعد آن.

[23]. صحیح مسلم، کتاب النکاح، باب تزویج الأب البکر الصغیرة، حدیث 71، مسلسل 1422، ج 2، ص 1038.

[24]. البته این استدلال او از نگاه اهل سنت قابل نقد است زیرا در روایت اشاره به سؤال از عایشه نشده و چه بسا در واقع اتفاق افتاده باشد. از طرفی هم اهل سنت توجیهات دیگری ممکن است ارائه دهند، چنانکه کلامی از کرمانی و ابن حجر در مطالب قبل بیان کردیم که در غیر از این حدیث می‌گوید از احکام اختصاصی حضرت این بوده که بدون اجازه زن و حتی ولی او می‌توانسته‌اند زنی را به ازدواج خویش درآورند. صحیح البخاری بشرح الکرمانی، ج 9، ص 181؛ فتح الباری، ج 9، ص 314.

[25]. تجرید البخاری و مسلم من الأحادیث التی لاتلزم، ص 67-73. استدلال بر نقد سندی را به جهت اختصار توضیح ندادیم.

به بعضی از استدلالهای او در نقد متن روایت، از نگاه اهل سنت می‌توان خدشه وارد کرد.

[26]. The Truth About Muhammad (Founder of the World's Most Intolerant Religion), p 171.

[27]. تجرید البخاری و مسلم من الأحادیث التی لاتلزم، ص 73.

[28]. دیون پورت، جان، عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، مترجم سید غلامرضا سعیدی،  شرکت نسبی حاج محمد حسین اقبال و شرکاء، تهران، 1334.

[29]. ، روح القوانین، ص 303.

[30]. الرسول، حیاة محمد، ص 102.

[31]. السیرة النبویة (ابن هشام)، ج 1، ص 85.

[32]. همان، ج 1، ص 165.

[33]. المصنف (صنعانی)، ج 5، ص 451.

[34]. النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج 2، ص 313.

[35]. ابن أبی الحدید، (586-656)، شرح نهج البلاغة، محقق محمد أبو الفضل إبراهیم، دار إحیاء الکتب العربیة، چاپ اول، 1378، ج 13، ص 177.

[36]. أنساب الأشراف، ج 10، 99.

[37]. أنساب الأشراف، ج 10، ص 100.

[38]. المستدرک، ج 3، ص 747.

[39]. تاریخ مدینه دمشق، ج 35، ص 27

[40]. السیرة الحلبیة، ج 2، ص 414

[41]. سورة مبارکة أحقاف، آیه 17. تفسیر القرآن العظیم ( تفسیر ابن أبی حاتم ) 10/3295.

روایتی در صحیح بخاری است که عایشه نزول این آیه را درباره برادرش عبد الرحمن انکار می‌کند و می‌گوید: " مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِینَا شَیْئًا مِنَ القُرْآنِ إِلَّا أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ عُذْرِی". صحیح بخاری، کتاب التفسیر، بَابُ {وَالَّذِی قَالَ لِوَالِدَیْهِ: أُفٍّ لَکُمَا، حدیث 4827، ج 6، ص 133. ابن حجر ضمن نقل روایتی که شأن نزول آیه را عبد الرحمن می‌داند می‌گوید این روایت عایشه که انکار کرده است از آن روایت دیگر سندش صحیح‌تر است. اما در توجیه اینکه اگر آیه‌ای نازل نشده پس ادعای اهل سنت در رابطه با ایه غار چه می‌شود، می‌گوید مقصود عایشه از "فینا" بنی ابی بکر هستند. و مقصود از "ما أنزل الله" هم نفی انزال مذمت در اولاد ابوبکر است و الا مدح وارد شده است که آیه افک درباره عایشه باشد. فتح الباری، ج 8، ص 443. ابن حجر استثناء را در جمله عایشه بدون هیچ قرینه‌ای بر استثنای منقطع حمل کرده زیرا جمله عایشه با توجیه ابن حجر باید چنین معنا شود در مورد ما (اولاد ابوبکر) مذمتی نازل نشده الا مدحی که در آیه افک برای من نازل شده است.

[42]أنساب الأشراف، ج 10، ص 101.

[43]. همسر اول ابوبکر قتیلة بنت عبدالعزى از قبیله عامر بن لوی بود و هر چند ابوبکر او را قبل از اسلام طلاق داده بود اما دشمنی با اسلام نداشت و برای أسماء دخترش از ابوبکر هدایایی فرستاد و مایل به رفت و آمد با أسماء بود، اما اسماء او را به منزل راه نداد تا از پیامبر کسب تکلیف کرد و حضرت فرمودند او را بپذیر و هدایایش را قبول کن. تاریخ المدینه (ابن شبه النمیری)، ج 2، ص 496.

[44]. مسند احمد، ج 6، ص 211.

[45]. مجمع الزوائد، ج 9، ص 226؛ تاریخ مدینة دمشق، ج 3، ص 195؛ المنتظم فی تاریخ الأمم والملوک، ج 3، ص 17؛ البدایة و النهایة، ج 3، ص 162؛ إمتاع الأسماع، ج 11، ص 237؛ السیرة النبویة، ج 2، ص 142.

[46]. طبرانی و هیثمی، روایتی نقل می‌کنند که بعد از مدتی از ورود به مدینه ابوبکر نزد پیامبر رفت و عرض کرد: چرا عایشه را به خانه نمی‌برید؟ و حضرت فرمودند به جهت مهریه‌اش، و ابوبکر دوازده و نیم أوقیة (چهارصد درهم)، به ایشان داد و حضرت او را به خانه‌ای که کنار مسجد برای همسرانشان ساخته‌ بودند منتقل کردند. المعجم الکبیر، ج 23، ص 25؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 228. هیثمی بعد از نقل این روایت می‌گوید (در هر دو کتاب) در سند این روایت محمد بن حسن بن زباله است که او فرد ضعیفی است.

[47]. The Truth About Muhammad (Founder of the World's Most Intolerant Religion), p 171.

[48].Ibid.

امام خمینی با مرحومه خدیجه ثقفی در 16 سالگی ایشان ازدواج کردند. مرحوم خدیجه ثقفی متولد 1292 بودند و تاریخ ازدواجشان 1308 بوده است. صحیفه امام، ج 19، ص 429.

[49]. گلدزیهر، ایگناس، دراسات محمدیة، مترجم بشیر نصر، مجله کلیة الدعوة، شماره 3، نام اصلی کتاب: muslim studies ، ص 418.

[50]. صحیح مسلم، کتاب الطلاق، باب فی الإیلاء واعتزال النساء وتخییرهن وقوله تعالى { وإن تظاهرا علیه }، ح 30، مسلسل 1479، ج 2، ص 1105.

[51]. ضحاک، ابن أبی عاصم، (متوفی 287ه‍)، الآحاد والمثانی، باسم فیصل أحمد الجوابرة، دار الدرایة، چاپ اول، 1411، ج 5 ص 409 شماره 3051 و المعجم الکبیر، ج 23، ص 188.

[52]. حیاة محمد، 299.

[53]. همان، 170.

[54]. صحیح بخاری، کتاب تفسیر القرآن، بَابُ {تَبْتَغِی مَرْضَاةَ أَزْوَاجِکَ}، حدیث 4913، ج 6، ص 156؛ کتاب النکاح، بَابُ حُبِّ الرَّجُلِ بَعْضَ نِسَائِهِ أَفْضَلَ مِنْ بَعْضٍ، حدیث 5218، ج 7، ص 34؛ صحیح مسلم، کتاب الطلاق، باب فی الإیلاء واعتزال النساء وتخییرهن حدیث 31، مسلسل 1479، ج 2، ص 1105.

[55]. الرسول، حیاة محمد، ص 192-193.

[56]. ازهاق الباطل، ص، 120.

[57]. حیاة محمد، ص 300.

[58]. حضارة العرب، ص 112.

[59]. معروف الرصافی (1875- 1945) شاعر و ادیب عراقی و عضو مجلس نمایندگان عثمانی در استانبول بوده است. او در کتاب الشخصیة المحمدیة، آراء متفاوتی را بیان کرده است. از جمله آراء او در این کتاب: قائل به  تحریف به نقیصه در قرآن است، (ص 744)، غیر از قرآن منکر سایر معجزات برای پیامبر است و به آیات استناد میکند، (ص 737)، قائل است بعض موارد غلو است نسبت به پیامبر مانند اینکه کسی قائل باشد محل دفن پیامبر با فضیلت‌ترین مکان است، (ص 439 به بعد)، او در ابتدای این کتابش که پر است از مطالب این‌چنینی می‌گوید ممکن است بعضی با خواندن این کتاب مرا ناسزا گویند و سب کنند که اگر زنده باشم در زمان چاپ کتاب تحمل میکنم و اگر مرده باشم سبشان سودی برای آنان و ضرری برای من ندارد. معروف الرّصافی، کتاب الشخصیة المحمدیة، منشورات الجمل، آلمان، 2002.

[60]. کتاب الشخصیة المحمدیة، ص 409.

[61]. مصاحبه اکبر گنجی با نصر حامد أبوزید با عنوان: «قرآن به مثابه‌ی متن، قرآن به مثابه‌ی دیسکورس‌های مختلف». این مطلب در این آدرس قابل دسترسی است:                      http://nasr-hamed-abuzayd.blogfa.com/post/10      

[62]. سوره مبارکه أحزاب، آیه 37.

[63]. فتح الباری، ج 8، ص 403.

[64]. انساب الاشراف، ج 1، ص 436.

[65]. الطبقات الکبری، ج 1، ص 105.

[66]. المحبر، ص 85.

[67]. مسند أحمد، ج 3، ص 159؛ المستدرک، ج 4، ص 23.

[68]. جامع البیان عن تأویل آی القرآن (تفسیر طبری)، ج 22، ص 17؛ الکشاف، ج 3، ص 262؛ بیضاوی، (متوفی 682ه‍)، تفسیر البیضاوی، دار الفکر، بیروت، ج 4، ص 376.

[69]. ابن قیّم الجوزیة، محمد، (متوفی 751ه‍)، الجواب الکافی لمن سأل عن الدواء الشافی أو الداء والدواء، دار المعرفة، مغرب، چاپ اول، 1418، ص 226.

[70]. ابن قیّم الجوزیة، محمد، (متوفی 751ه‍)، زاد المعاد فی هدی خیر العباد، مؤسسة الرسالة، بیروت، مکتبة المنار الإسلامیة، الکویت، چاپ بیست و هفتم، 1415، ج 4، ص 245.

[71]. فتح الباری، ج 8، ص 403.

[72]. صحیح بخاری، کتاب التوحید، بَابُ {وَکَانَ عَرْشُهُ عَلَى المَاءِ}، حدیث 7420، ج 9، ص 124؛ صحیح مسلم، کتاب اللآیمان، باب معنى قول الله عز و جل {ولقد رآه نزلة أخرى}، حدیث 288، مسلسل 177، ج 1، ص 159.

[73]. التوضیح لشرح الجامع الصحیح، ج 23، ص 122، در شرح حدیث 4787 صحیح بخاری.

[74]. سوره مبارکه أحزاب، آیه 37.

[75]. إِکمَالُ المُعْلِمِ بفَوَائِدِ مُسْلِم، ج 1، ص 531

[76]. muhammad at medina, p 330.

[77]. WATT, W. MONTGOMERY, muhammad at medina, oxford, 1956, p 332.

[78]. فتح الباری، ج 9، ص 99.

[79]. الرسول، حیاة محمد، ص 272.

[80]. محمد، ص 317.

[81]. muhammad at medina, p 331.

[82]الطبقات الکبری، ج 8، ص 117.

[83]. همان.

[84]. The Truth About Muhammad (Founder of the World's Most Intolerant Religion), p 134.

[85]. الرسول، حیاة محمد، ص 270.

[86]. صحیح بخاری، کتاب البیوع، هَلْ یُسَافِرُ بِالْجَارِیَةِ قَبْلَ أَنْ یَسْتَبْرِئَهَا، حدیث 2235، ج 3، ص 84؛ کتاب الجهاد و السیر، بَابُ مَنْ غَزَا بِصَبِیٍّ لِلْخِدْمَةِ، حدیث 2893، ج 4، ص 36؛ کتاب المغازی، باب غزوة خیبر، حدیث 4211، ج 5، ص 135.

[87]. التوضیح لشرح الجامع الصحیح، ج 14، ص 609؛ عمدة القاری، ج 12، ص 53.

[88]. صحیح البخاری، کتاب فضائل القرآن، بَابُ القِرَاءَةِ عَنْ ظَهْرِ القَلْبِ، حدیث 5030، ج 6، ص 192؛ کتاب النکاح، باب تزویج المعسر، حدیث 5087، ج 7، ص 6؛ کتاب النکاح، بَابُ النَّظَرِ إِلَى المَرْأَةِ قَبْلَ التَّزْوِیجِ، حدیث 5126، ج 7، ص 14؛ و احادیث 5121، 5132،  5135، 5141، 5149. صحیح مسلم، کتاب النکاح،  باب الصداق وجواز کونه تعلیم قرآن وخاتم حدید، حدیث 76، مسلسل 1425، ج 2، ص 1040.

[89]. فتح الباری، ج 9، ص 177.

[90]. صحیح البخاری، کتاب النکاح، بَابُ إِذَا قَالَ الخَاطِبُ لِلْوَلِیِّ: زَوِّجْنِی فُلاَنَةَ، حدیث 5141، ج 7، ص 18.

[91]. فتح الباری، ج 9، ص 170.

[92]. التوضیح لشرح الجامع الصحیح، ج 24، ص 238.

[93]. التوضیح لشرح الجامع الصحیح، ج 24، ص 388.

[94]. فتح الباری، ج 9، ص 99.

[95]. الطبقات الکبری، ج 8، ص 123.

[96]. محمد، ص 321.

[97]. دائرة المعارف الإسلامیة الإستشراقیة، ص 56.

[98]. الرسول، حیاة محمد، ص 261.

[99]. الطبقات الکبری، ج 8، 212؛ المنتظم فی تاریخ الأمم والملوک، ج 3، ص 299.

[100]. الإستیعاب، ج 4، ص 1908.

[101]. التنبیه و الإشراف، (مسعودی)، ص 228؛ أسد الغابة، ج 5، ص 539.

[102]. Binet sangle.

[103]. Hoart

[104]. حاضر العالم الإسلامی، ج 1، ص 35. این قسمت به قلم شکیب ارسلان است. برای کلام لامنس همچنین بنگرید به: جمیل بیهم، (1887-1978)، محمد، فلسفة تاریخ محمد، دار الجامعیة، بیروت، [بی‍تا]، ص 26.

[105]. محمد رسول الله، ص 52.

[106]. الرسول، حیاة محمد، ص 43

[107]. همان، ص 89 و 199 و 342.

[108]. همان، ص 223.

[109]. همان، ص 226.

[110]. همان، ص 42و 43.

[111]. همان، ص 216 و ص 260

[112]. MARGOLIOUTH, D. S, Mohammed and the Rise of Islam, new york and london, p 176-177.

[113]. Mohammed and the Rise of Islam, p 177.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی