مقصد سوم: مفاهیم
المقصد الثالث: المفاهیم، ص267
مقصد سوم: مفاهیم
مرحوم آخوند در این مقصد ابتدا یک مقدمه دارند و سپس ضمن پنج فصل مفاهیم شرط، وصف، غایة، حصر و لقب و عدد را بررسی میفرمایند.
مقدمه: تبیین ماهیّت مفهوم
در این مقدمه مرحوم آخوند چهار نکته مطرح میفرمایند که قبل از توضیح مطالب مرحوم آخوند یک مقدمه حاوی پنج نکته بیان میکنیم:
مقدمه اصولی: 5 نکته در رابطه با چیستی مفهوم
نکته یکم: مفهوم در مقابل منطوق
تعبیر مفهوم سه کاربرد (اطلاق) دارد:
الف: گاهی تعبیر مفهوم بکار میرود و اطلاق میشود بر ما یُفهم من اللفظ. همان معنای الفاظ و جمله.
ب: گاهی تعبیر مفهوم در مقابل مصداق بکار میرود. گفته میشود انسان مفهومش حیوان ناطق و مصداقش زید است.
ج: گاهی مفهوم در مقابل منطوق (یا همان معنای ظاهری الفاظ و جمله) بکار میرود. مقصود از تعبیر مفهوم در این مقصد همین قسم سوم است پس مفهوم برداشت و محتوایی است که لازمه منطوق به لزوم بیّن بمعنی الأخص است.
نکته دوم: مفهوم إخباری و انشائی
ماهیّت إخباری یا انشائی بودن مفهوم وابسته به منطوق است.
اگر منطوق إنشائی باشد مفهوم آن هم انشائی است. مانند: إن جائک زیدٌ فأکرمه. (فعل امر و دستور، انشائی است)
اگر منطوق إخباری و محتمل الصدق و الکذب باشد مفهوم هم انشائی است. مانند: إن تضرب أضرب.
نکته سوم: مفهوم موافق و مخالف
ـ اگر مفهوم از حیث ایجاب یا سلب (مثبت یا منفی بودن) مطابق منطوق باشد میگوییم مفهوم موافق. مثل :"لاتقل لهما أفٍّ" مفهومش این است که "لاتضربهما"
ـ اگر مفهوم از حیث ایجاب و سلب مخالف منطوق باشد میگوییم مفهوم مخالف. مانند: "إن جائک زیدٌ فأکرمه" که مفهومش میشود "إن لم یجئک زیدٌ فلاتکرمه".
نکته چهارم: منشأ شکلگیری مفهوم
آنچه موجب شکلگیری مفهوم در بعضی از جملات مثل جملات شرطیه میشود اما در بعضی از جملات مثل لقب موجب شکلگیری مفهوم نمیشود خصوصیت و ویژگیای است که در منطوق و معنای جمله وجود دارد. شیوه کشف این خصوصیت و ویژگی یا به وضع واضع است یا به قرینه و مقدمات حکمت یا به انصراف. (در فصل اول به این مسأله خواهند پرداخت) مثلا در جمله شرطیه إن حفظتَ القرآن أهدی الیک هذه السیّارة. اگر بپذیریم این جمله ظهور در حصر دارد (إنتفاء عند الإنتفاء که در فصل اول میآید) همین ظهور در حصر موجب شکلگیری مفهوم میباشد. یعنی فقط در صورت حفظ قرآن ماشین را به مخاطب میدهد، اینکه سبب دیگری برای هدیه دادن ماشین وجود ندارد میفهمیم پس اگر قرآن را حفظ نکند واگذار شدن ماشین هم محقق نمیشود.
به عبارت فنی اصولی جمله شرطیه در بعض حالات دلالت میکند بر انحصار جزاء در شرط.
نکته پنجم: مفهوم صفت مدلول است
این مقدمه مربوط به نکته چهارم در کلام مرحوم آخوند است. در جمله سه رکن محقق است: یکی دال یعنی همان الفاظ، دوم مدلول یعنی همان منطوق و معنای کلمات و جمله و سوم دلالت که به رابطه بین دال و مدلول، یا همان لفظ و معنا گفته میشود.
مفهوم داشتن یا نداشتن قطعا صفت دال و لفظ نیست اما صفت دلالت است یا مدلول؟ مرحوم آخوند میفرمایند صفت مدلول است. زیرا آن خصوصیّتی که منشأ برداشت مفهوم است و به دنبال آن مفهومگیری انجام میشود در مدلول و معنای جمله یا همان منطوق وجود دارد نه در دلالت.
نکته اول: چیستی مفهوم
مرحوم آخوند میفرمایند مفهوم عبارت است از یک حکم انشائی یا إخباری که به دنبال وجود یک خصوصیت در معنای الفاظ یا همان مدلول به دست میآید چه این مدلول وضع شده باشد برای دلالت بر آن خصوصیت و چه قرینه و مقدمات حکمت دلالت بر این خصوصیّت داشته باشد. پس با وجود چنین خصوصیتّی وجود مفهوم لازمه معنای جمله خواهد بود چه جمله منطوق موجبه باشد و چه سالبه و منفی، و چه مهفوم موافق باشد و چه مفهوم مخالف.
پس به عنوان مثال در جمله "إن جائک زیدٌ فأکرمه" اگر وجود مفهوم شرط را قبول داشته باشیم، مفهومش یک جمله شرطیه سالبه است که هم شرط هم جزاء سالبه خواهند بود لذا مفهومش میشود: "إن لم یجئک زیدٌ فلاتکرمه".
پس قضیه شرطیه یا همان جمله شرطیه که مدلول و منطوق و معنای الفاظ در جمله شرطیه هستند ممکن است خصوصیّتی داشته باشند که به سبب آن مسلتزم و فهماننده یک مفهوم باشند.
(مقصود از تعبیر "قضیّة شرطیّة سالبة" در عبارت، مفهوم است و مقصود از تعبیر "قضیّة الشرطیّة التی تکون معنی القضیّة اللفظیّة" منطوق یا همان مدلول است)
نکته دوم: تعریف مفهوم: حکمٌ غیرُ مذکور
(فصحّ أن یقال) مرحوم آخوند میفرمایند مفهوم، حکمی است که در جمله ذکر نشده است. وقتی مولا میگوید اگر زید آمد اکرامش واجب است در الفاظ این جمله چیزی از نیامدن و حرمت اکرام وجود ندارد و ذکر نشده است. پس مفهوم حکمی است برای موضوعی که با صراحت در جمله شرطیه نیامده است.
عَضُدی از عالمان اهل سنت مفهوم را اینگونه معنا کرده که: "حکمٌ لغیر مذکور" مفهوم حکمی است برای موضوعی که در کلام و الفاظ به آن تصریح نشده است.
این تعریف دقیق نیست زیرا شنونده آن گمان میکند خود حکم مذکور است اما موضوعش مذکور نیست. معنای تعریف ایشان این است که مفهوم حکمی است برای آنچه (موضوعی که) در الفاظ جمله وجود ندارد و مذکور نیست در حالی که نه حکم و نه موضوع مفهوم در جمله و منطوق با صراحت وجود ندارد.
البته مرحوم آخوند برای چندمین بار به مبنایشان اشاره میکنند که ما تعاریف اشیاء را صرفا شرح الإسم میدانیم مثل معانی لغات چنانکه در لغت برای معنای سُعدانة گفته میشود السُعدانة نبتٌ، چون به حقیقت و کُنه اشیاء علم نداریم لذا تعریف حقیقی اشیاء برای ما ممکن نیست.
علاوه بر اینکه اصلا کشف تعریف حقیقی مفهوم، ثمره اصولی و فقهی برای ما ندارد.
نکته سوم: مفهوم صفت مدلول است نه دلالت
(کما لایهمّنا) با توجه به چهارمین نکتهای که در مقدمه ذکر کردیم میفرمایند اصطلاح مفهوم آیا در توصیف مدلول بکار میرود یا در توصیف دلالت؟ به عبارت دیگر مفهوم (داشتن یا نداشتن) صفت مدلول است یا دلالت؟ هرچند پاسخ به این سؤال برای ما اهمیت ندارد زیرا ثمره اصولی و به دنبال آن ثمره فقهی ندارد اما معتقدیم مفهوم صفت مدلول است زیرا خصوصیتی که باعث شکلگیری مفهوم میشود در مدلول است. و اگر گاهی میبینیم اصولیان مفهوم را وصف دلالت گرفتهاند و مثلا میگویند دلالت سه قسم است: دلالت مطابقی، دلالت التزامی و دلالت تضمنی از باب توصیف به حال متعلق یعنی توصیف مدلول است پس در واقع میخواهند مدلول را توصیف کنند اما مسامحتا از تعبیر دلالت استفاده میکنند.
نکته چهارم: بحث از وجود مفهوم است نه حجیّت مفهوم
(و قد انقدح من ذلک) مرحوم آخوند میفرمایند موضوع بحث در این مقصد، حجیّت مفهوم نیست زیرا اگر یک جملهای مثلا جمله شرطیهای مفهوم داشته باشد به همان اندازه که منطوق حجیّت و اعتبار دارد، مفهوم هم حجیّت و اعتبار دارد، بلکه موضوع بحث در مقصد سوم وجود مفهوم است که آیا در جمله شرطیه، وصفیه، لقبیّة، عددیّة و حصریّة مفهوم وجود دارد یا نه؟ اگر مفهوم داشته باشد قطعا حجت است چنانکه منطوق حجت است. پس حجیّت و اعتبار مفهوم دائر مدار حجیّت و اعتبار منطوق است و حجیّت و اعتبار منطوق آیات و روایات هم در مبحث حجیّت ظواهر اثبات میشود.
به عبارت دیگر آیا در جمله شرطیه، خصوصیتی که به وضع واضع یا قرینه حکمت یا انصراف، مفهوم را به دنبال داشته باشد وجود دارد یا خیر؟