أربعین ...
چهارشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۰۱ ق.ظ
جز بر آن تیغ دو ابروی تو سر نفروشم
غرقه ی درد، ولی زخم جگر نفروشم
زندگی بی نمک روضه ی تو شیرین نیست
نمک شور تو بر کوه شکر نفروشم
دل به شب های عزاداری تو خوش کردم
خرقه ی مشکی خود را به سحر نفروشم
گریه آباد شدم خانه ات آباد حسین
به دو صد درّ و گهر دیده ی تر نفروشم
دستهایم عوض کرببلا...؛ می ارزد
ببُریدش، که پرم را به ضرر نفروشم
پر شکسته به تمنای چمن می آیم
آخر الامر به دیدار تو من می آیم
۹۴/۰۹/۱۱