بازگشت به فهرست
المسألة الثانیه: ما إذا کان دوران ... ص114
مسأله دوم: شبهه حکمیه تحریمیه با منشأ اجمال نص
در جلسه شصت و پنجم و شصت و ششم در دسته بندی ابتدایی مباحث شک، مرحوم شیخ انصاری فرمودند شک یا در اصل تکلیف است یا در مکلّفبه، شک در اصل حکم و تکلیف هم یا شبهه تحریمیه است یا وجوبیه یا دوران بین محذورین، مبحث شبهه حکمیه تحریمیه را در چهار مسأله مورد بحث قرار میدهند زیرا شک در حکم، بین تحریم و غیر وجوب (حرمت و اباحه، حرمت و کراهت، حرمت و استحباب) چهار منشأ میتواند داشته باشد یا فقدان نص است یا اجمال نص یا تعارض نصین و یا اشتباه خارجی است.
بحث از منشأ فقدان نص پنجاه یک جلسه به طول انجامید که مباحث مفصل و مهمی مطرح شد و البته در ادامه هم مسیر را برای سه مسأله باقی مانده کوتاه میکند.
مرحوم شیخ انصاری نسبت به شبهه حکمیه تحریمیه با منشأ اجمال نص میفرمایند نسبت به یک شیء که شک داریم حرام است یا حلال و مباح گاهی منشأ شک ما مجمل بودن نص است.
اجمال نص هم بر سه قسم است:
قسم اول: اجمال در لفظ دال بر حکم و تکلیف.
مثال: در روایت آمده "لاتصلّ فی الحمام" اگر مبنای اصولیمان این باشد که صیغه نهی مشترک لفظی است بین کراهت و حرمت یعنی فعل نهی دلالت میکند بر مطلق مبغوضیت (اعم از کراهت و اباحه) نه اینکه ظهور در حرمت داشته باشد، نسبت به این روایت برای ما مجمل است که صلاة در حمام حرام است یا مباح یا مکروه.
قسم دوم: اجمال در لفظ دال بر موضوع
وقتی لفظ دال بر موضوعِ حکم مجمل باشد یعنی معنای موضوعله آن را به طور دقیق نمیدانیم، طبیعتا این اجمال به حکم هم سرایت میکند.
مثال: روایات میگوید "الغناء حرام" غناء حرام است، لفظ غناء موضوع برای حکم حرمت قرار گرفته، لکن برای ما مجمل است و نمیدانیم معنای موضوعله غناء چیست، مثلا نمیدانیم غناء صوت مطرب است یا الصوت المطرب المرجّع المناسب لمجالس اللهو؛ در نتیجه حکم غناء هم مجمل خواهد بود. *
قسم سوم: اجمال در مراد متکلم نسبت به موضوع
در این قسم، الفاظ و معانی موضوعله و لغوی آنها معلوم است لکن شک داریم که مقصود و مراد متکلم چیست.
مثال: معنای کلمه صعید در لغت معلوم است اما در مراد متکلم و شارع شک داریم. یا لفظ خمر که در لغت معلوم است اما شک داریم آیا شامل خمری که مسکر نباشد هم میشود یا خیر؟
اما نسبت به حکم این مسأله میفرمایند تمام مباحث از اختلافات بین اخباری و اصولی، اینجا هم جاری است و اخباریان در اینجا هم قائل به وجوب احتیاط و اصولیان قائل به برائت و جواز ارتکاب مشتبه به شبهه حکمیه تحریمیه با منشأ اجمال نص هستند.
و ربما یتوهّم أن الإجمال ... ص114، س12
مرحوم شیخ حرّ عامِلی (متوفای 1104 ه ق) فرمودهاند قسم دوم و سوم (اجمال در لفظ دال بر موضوع یا اجمال در مراد متکلم از یک لفظ) مربوط به شبهه موضوعیه هستند نه حکمیه، لکن این برداشت صحیح نیست و بحث از آن در تنبیه دوم از تنبیهات شبهه موضوعیه خواهد آمد.
تحقیق:
* مرحوم امام در المکاسب المحرمة، ج1، ص299 میفرمایند: فقد اختلف الکلمات فی ماهیّته و حکمه، ففسّر بالسماع، و بالصوت، و بالصوت المطرب، و بالصوت المشتمل على الترجیع، أو هو مع الإطراب، و بالترجیع، و بالتطریب، و به مع الترجیع، و برفع الصوت مع الترجیع، و بمدّه، و بمدّه مع الترجیع و التطریب، أو أحدهما، و بتحسین الصوت، و بحسنه ذاتا، و بمدّه و موالاته، و بالصوت الموزون المفهم المحرّک للقلب، و بمدّ الصوت المشتمل على الترجیع المطرب، أو ما یسمّى فی العرف غناء و إن لم یطرب، و بالصوت اللهوی، و بألحان أهل المعاصی و الکبائر، و بما کان مناسبا لبعض آلات اللهو و الرقص، و بالصوت المعدّ لمجالس اللهو، و بالصوت المثیر لشهوة النکاح، إلى غیر ذلک. و عن المشهور أنّه مدّ الصوت المشتمل على الترجیع المطرب.
جلسه صد و هجدهم (مجازی، دوشنبه، 99.03.19) بسمه تعالی
المسألة الثالثة: أن یدور ... ص115
جلسه قبل در مسأله دوم (اجمال نص) گفتیم شبهه حکمیه تحریمیه چهار مسأله دارد، شبهه و شک با منشأ فقدان نص، اجمال نص، تعارض نصین و اشتباه خارجی. دو مسأله تمام شد.
مسأله سوم: شک حکمیه تحریمیه با منشأ تعارض نصّین
مجتهد شک دارد در اصل تکلیف و حکم به این معنا که نمیداند این فعل مشکوک، حرام است یا مباح (حرام است یا مکروه، حرام است یا مستحب) منشأ شک هم وجود دو نصّ متعارض است و علاوه بر اینکه هر دو سندا معتبر هستند، هیچکدام بر دیگری ترجیح ندارد که به ذو المرجح عمل کنیم. در این صورت وظیفه چیست؟
چنانکه در کتاب اصول فقه و مرحوم مظفر هم خواندیم، اصولیان باب تعارض را در مبحث مستقلی مطرح میکنند و در مباحث آینده رسائل مبحث تعارض خواهد آمد لکن اینجا به مناسبت سیر منطقی بحث اجمالا به آن میپردازند.
مرحوم شیخ انصاری میفرمایند در این مسأله هم مانند دو مسأله قبل، دو قول است:
قول اول: اصولیان قائل به تعارض و تساقط هر دو نص و رجوع به أصالة البرائة هستند.
قول دوم: اخباریان قائل به احتیاط هستند و بر قول خودشان أدلهای دارند:
یکم: همان أدله وجوب احتیاط که در مسأله اول به تفصیل گذشت و نقد شد.
دوم: تمسک به روایتی که در مورد تعارض نصّین حکم به احتیاط میکند:
مرفوعهای که مرحوم ابن ابی جمهور أحسائی از مرحوم علامه نقل کردهاند. در این مرفوعه زراره از امام باقر علیه السلام سؤال میکند اگر دو خبر متعارض به ما برسد به کدام یک عمل کنیم؟ حضرت مرجحاتی را مطرح میفرمایند از جمله شهرت بین اصحاب و روات، أعدل و أصدق بودن روایان، مخالفت با عامه و در تمام موارد زاره عرض میکند هر دو حدیث از این جهات برابر هستند و هیچکدام ترجیح بر دیگری ندارد، حضرت امر میفرمایند که به روایتی عمل کن که مطابق احتیاط است.
اشکال: مستشکل به استدلال اخباریان اشکال میکند که روایاتی داریم که در خبرین متعارضین میفرمایند "إذن فتخیّر" یعنی مخیر هستید به هر کدام عمل کنید، لذا ما به حکم روایاتِ تخییر میگوییم وظیفه در خبرین متعارضین تخییر است نه احتیاط.
جواب: مرحوم شیخ انصاری میفرمایند روایتی که اشاره شد اخص است از اخبار تخییر، یعنی رابطه عام و خاص مطلق است بین آنها، روایات تخییر به صورت عموم مطلق میگویند هر جا دو خبر متعارض بود، در عمل به یکی از آنها مخیر هستید، لکن روایتی که از عوالی اللئالی نقل شد میگوید در خبرین متعارضین ابتدا باید به روایتی عمل نمود که مطابق احتیاط است پس این روایت خاص است و مقدم است بر سایر روایات تخییر لذا اشکال مذکور به استدلال اخباریها وارد نیست.
نقد تمسک به مرفوعه:
مرحوم شیخ انصاری میفرمایند مرفوعه مذکور قابل استدلال نیست زیرا ضعیف السند است. حتی صاحب حدائق که از علماء اخباری است نسبت به مؤلِّف و مؤّلَف یعنی هم کتاب هم نویسنده اشکال دارند و میفرمایند روایت مذکور در هیچ یک از مجامیع حدیثی و هیچ کتابی از بزرگان شیعه وجود ندارد حتی در کتب علامه که به ایشان نسبت داده شده هم وجود ندارد، علاوه بر اینکه در همان کتاب عوالی اللئالی هم به صورت مرفوعه نقل شده نه مُسند، و نویسنده آن هم علاوه بر اینکه معیارهای تدوین و گردآوری احادیث را رعایت نکرده، احادیث را در هم آمیخته و معتبر و نامعتبر (از جمله روایات اهل سنت) و صحیح و ضعیف را با یکدیگر خلط کرده است.
ثم إذا لم نقل بوجوب الإحتیاط... ص116، س15
مرحوم شیخ انصاری میفرمایند در هر صورت وقتی قول به احتیاط د رحبرین متعارضین نفی شد وظیفه چه خواهد بود؟
آیا بگوییم هر روایتی که موافق با أصالة البرائة بود مرجّح دارد و به همان عمل شود؟
آیا بگوییم باید توقف نمود و به هیچکدام عمل نکرد؟
آیا بگوییم هر دو روایت متعارض، تساقط کرده و به اصل عملیه مناسب با همان مسأله باید مراجعه شود؟
آیا بگوییم وظیفه تخییر بین دو روایت است؟ اگر هم قائل به تخییر شدیم، تخییر بدوی است یا استمراری؟ (تخییر بدوی یعنی در اولین مواجهه با مسأله مورد نظر هر روایتی را که انتخاب کرد در تمام موارد عمل بعدی هم باید به همان انتخاب اولیه پایبند باشد. تخییر استمراری یعنی آن که در تمام مواردی که میخواهد مسأله مورد نظر را انجام دهد مخیر است چه اولین مواجهه چه ارتکابهای بعدی)
مرحوم شیخ انصاری میفرمایند مهم این است که احتیاط واجب نیست اما سایر جزئیات در جای خودش باید بررسی شود.
بقی هنا شیءٌ و هو ... ص117، س1
نکته: تعارض ناقل و مقرر، مبیح و حاظر
قبل از توضیح کلام مرحوم شیخ انصاری یک مقدمه اشاره میکنیم:
مقدمه اصولی: دو اصطلاح ناقل و مقرّر (و حاظر و مبیح)
در مبحث تعارض در علم اصول اصطلاحی وجود دارد که در فقه هم مورد استفاده قرار میگیرد و آن دو اصطلاح خبر ناقل و خبر مقرر است. هر گاه دو روایت با یکدیگر تعارض کنند خبر موافق با اصل عقلی را مقرر و خبر مخالف با اصل عقلی را ناقل گویند.
وجه تسمیه مقرّر: روایتی که تقریر و تأیید میکند حکم عقل مبنی بر اباحه در جمیع اشیاء و برائت را مقرّر گویند.
وجه تسمیه ناقل: روایتی که حکم یک شیء را به حرمت نقل میدهد. (از اباحه عقلی به حرمت نقل میدهد)
روایتی بگوید عصیر زبیب (عصاره کشمش) حرام است، روایت دیگر بگوید حرام نیست، روایتی که میگوید حرام نیست موافق است با اصل برائت، پس به این حدیث میگوییم مقرّر چون مفاد اصل برائت را تقریر و تأیید نمود، اما روایتی که میگوید عصیر زبیب حرام است را میگوییم خبر ناقل زیرا حکم اصل برائت را نقل و تغییر داد به حرمت. اکثر اصولیان ناقل را بر مقرر مقدم میکنند.
اصطلاح حاظر یعنی روایت دال بر حظر و منع و حرمت و مبیع یعنی روایت دال بر اباحه و جواز.
مرحوم شیخ انصاری میفرمایند در مباحث تعارض و تعادل و تراجیح دو مسأله بین اصولیان مطرح است:
مسأله یکم: اختلاف در تقدیم خبر ناقل بر مقرّر
اگر دو خبر متعارض باشد که یکی مقرّر و دیگری ناقل باشد اختلاف شده است که کدام یک ترجیح داده شود و بر دیگری مقدم شود؟ به اکثر اصولیان نسبت داده شده که خبر ناقل مقدم است بر مقرّر.
مسأله دوم: اجماع در تقدیم حاظر بر مبیح
دو خبر متعارض که یکی دال بر منع و حرمت و دیگری دال بر اباحه و جواز است، گفته شده به اجماع اصولیان خبر حاظر مقدم است.
تفاوت دو مسأله:
مسأله اول اعم از مسأله دوم است یعنی رابطهشان عام و خاص مطلق است. مسأله اول میگوید خبر ناقل مقدم است چه دال بر وجوب باشد چه بر حرمت؛ لکن مسأله دوم میگوید فقط خبر حاظر و دال بر حرمت مقدم است بر خبر مبیح و دال بر اباحه.
مرحوم شیخ انصاری دربارۀ این دو مسأله به سه اشکال پاسخ میدهند:
اشکال اول: با توجه به رابطه عام و خاص مطلق بین دو مسأله، چگونه ممکن است که در مسأله اول (که عام است) اختلاف باشد اما در مسأله دوم که یکی از مصادیق مسأله اول است اجماع و اتفاق نظر وجود داشته باشد؟
اشکال دوم: گفته شد در مباحث اصولی در دو خبر متعارض که یکی ناقل و دیگری مقرر است بین اصولیان اختلاف است لکن اکثرا ناقل را مقدم میکنند همچنین در مسأله تقدیم حاظر بر مبیح اکثرا حاظر را بر مبیح مقدم میکنند، اما وقتی به فقه و فتاوای آنان که مقام کاربرد و تطبیق مبانی اصولی است مراجعه میکنیم اثری از اختلاف بین دو مسأله و تقدیم ناقل یا حاظر نمیبینیم بلکه قائل به تخییر میشوند یا قائل به تبعیت از اصل عملی میشوند (که اصولیان به برائت و اخباریان به احتیاط رجوع میکنند)، چرا چنین است؟
اشکال سوم: در مسأله اول گفتیم اکثر اصولیان قائل به تقدیم ناقل هستند و در مسأله دوم گفتیم ادعا شده اجماع بر تقدیم حاظر، لکن با این وجود بعضی از علماء در هر دو مسأله قائل به تخییر شدهاند، وجه این تفاوتها چیست؟
جواب اشکال اول: مقصود از اصل در مسأله ناقل و مقرر اصل برائت از وجوب است که به خبر مخالفِ اصلِ برائت، ناقل میگویند لذا مربوط به شبهه وجوبیه است اما مقصود از اصل در مسأله حاظر و مبیح اصل اباحه است که به خبر مخالف إباحة، حاظر میگویند لذا مربوط است به شبهه تحریمیه.
جواب اشکال دوم و سوم: باید توجه داشت که در مباحث اصولی و فقهی گاهی از دو جهت متفاوت به دو روایت نگاه میشود، در اینجا هم چنین است که اگر در مباحث اصولی قائل به تقدیم حاظر بر مبیح و ناقل بر مقرّر میشوند به جهت نگاه درون متنی است یعنی صرفا با نگاه به محتوای دو روایت میگویند روایتی که با حکم عقل مخالف است و تأسیس حکم جدید میکند مقدم است بر روایتی که موافق و مقرّر حکم عقل است، اما در مباحث فقهی که قائل به تخییر یا رجوع به اصل عملی میشوند به جهت ملاحظه حالت ثانویه إجراء احکام تعارض است که بر اساس روایات یا قائل به تخییر میشوند یا تساقط دو روایت و رجوع به اصل عملی.
لکن این جوابها با مقتضای أدله آنان سازگار نیست زیرا اگر تقدیم به جهت تأسیس باشد دیگر تفاوت بین شبهه وجوبیه و تحرمیه در جواب از اشکال اول بی مورد است؛ همچنین قول به تخییر از باب ناتوانی حلّ تعارض است. البته تفصیل مطلب در جای خودش.
بازگشت به فهرست