مرثیهای از مرحوم شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (کمپانی):
ماتم جهانسوز خاتم النبیین است؟
یا که آخرین روز صادر نخستین است؟
روز نوحه قرآن در مصیبت طاهاست
روز ناله فرقان از فراق یاسینست
مرثیهای از مرحوم شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (کمپانی):
ماتم جهانسوز خاتم النبیین است؟
یا که آخرین روز صادر نخستین است؟
روز نوحه قرآن در مصیبت طاهاست
روز ناله فرقان از فراق یاسینست
اَللّهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّی وَ ابْدَاءْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الْعَنِ الثّانِیَ وَ الثّالِثَ وَ الرّابِعَ ...
شمع وجود فاطمه سوسو گرفته است
شب با سکوت بغض علی خو گرفته است
شهادت حضرت صدیقة طاهرة زهرای مرضیة سلام الله علیها را به محضر امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف و موالیان حضرتش تسلیت عرض مینمایم.
أَشْهَدُ أَنَّکِ مَضَیْتِ عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکِ وَ أَنَّ مَنْ سَرَّکِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ جَفَاکِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ آذَاکِ فَقَدْ آذَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
از بس که بود مثل محمد، شمایلش
گویی پدر چو آینه بود، او مقابلش
آه یک دست بر آن فرق شکسته که گذاشت
خم شد و دست به پهلوش به ناگاه گرفت
پا شد و رو به مدینه شد و با فاطمه گفت
عاقبت حاجت خود را اسدالله گرفت
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم زهرا در آتش بود حیدر داشت میسوخت
روی بانوی دو گیتی شد ز سیلی نیلگون سیل غم یکباره از هر سو روان شد سوی شاه
سامری گوساله ای را کرد میر کاروان تا قیامت خلق را گمراه کرد از کوی شاه
مرثیهای زیبا از مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانی (کمپانی) رحمة الله علیه را در ادامه مطلب بخوانید.
یک خیابان کرده مجنونم تو میدانی کجاست
|
سرّ ابراهیم و اسماعیل بود یعنی آن اجمال را تفصیل بود
شعری زیبا از اقبال لاهوری در معنی حریت اسلامیه و سرّ حادثه کربلا در ادامه مطلب
آجرک الله یا صاحب الزمان عجل الله ظهورک
نالۀ وا أبتا میرسد از سوختهای
کز دل مادر گیتی ببرد صبر و قرار
جورها دید پس از دورِ پدر از دوران
نه مساعد ز مهاجر، نه معین از انصار
بت پرستی به در کعبۀ مقصود و امید
آتشی زد که بر افروخته تا روز شمار
شرر آتش و آن صورت مهوش عجب است
نور حق کرده تجلّی مگر از شعلۀ نار
بند در گردن مرد افکن عالم افکند
بت پرستی که همی داشت به گردن زُنّار
مرحوم کمپانی، دیوان اشعار ص103
طعمۀ زاغ و زغن شد میوۀ باغ فدک
نالۀ طاووس فردوس برین شد بر فلک
بی وفا قومی دل آنان ز آهن سختتر
وعدههای سست آنان چون هوایی در شَبَک
پاس حق هرگز نجو از مردم حق ناشناس
هر که حق را ننگرد کورش کند حقّ نمک
"مفتقر" گر جان سپاری در ره بانو رواست
راه حق است "إن تکن لله کان الله لک"
همچو قمری با غمش عمری به سر باید کنی
چارۀ دل را هم از این رهگذر باید کنی
مرحوم کمپانی، دیوان اشعار ص109
اللهُمَّ الْعَنْ أوّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ آخِرَ تَابِع لَهُ عَلَى ذلِکَ
آجرک الله یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجک و ظهورک
تا درِ بیت الحرام از آتش بیگانه سوخت
کعبه ویران شد حرم از سوز صاحبخانه سوخت
کرکس دون پنجه زد بر روی طاووس أزل
عالمی از حسرت آن جلوۀ مستانه سوخت
آتشی، آتش پرستی در جهان افروخته
خرمن اسلام و دین را تا قیامت سوخته
مرحوم کمپانی، دیوان اشعار ص105
سینهای کز معرفت گنجینۀ اسرار بود
کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود
آن که کردی ماه تابان پیش او پهلو تهی
از کجا پهلوی او را تاب آن آزار بود
گردش گردونِ دون بین کز جفای سامری
نقطۀ پرگار وحدت مرکز مسمار بود
صورتش نیلی شد از سیلی که چون سیل سیاه
روی گیتی زین مصیبت تا قیامت تار بود
شهریاری شد به بندِ بندهای از بندگان
آن که جبریل امینش بندۀ دربار بود
از قفای شاه، بانو با نوای جانگذاز
تا توانایی به تن تا قوّت رفتار بود
گرچه بازو خسته شد و زکار دستش بسته شد
لیک پای همتش بر گنبد دوّآر بود
دست بانو گرچه از دامان شه کوتاه شد
لیک بر گردون بلند از دست آن گمراه شد
مرحوم کمپانی، دیوان اشعار، ص106
اللهُمَّ الْعَنْ أوّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ آخِرَ تَابِع لَهُ عَلَى ذلِکَ