بررسی اجمالی أنظار محققان در مفاد قاعده لاضرر
بررسی اجمالی أنظار محققان در مفاد قاعده لاضرر
و نظریه حضرت آیة الله حاج شیخ جواد مروی
بر روی ادامه مطلب کلیک کنید.
این مطالب به عنوان یک مقدمه در بحث بررسی استطاعت برای حج با غلاء أسعار در جلسه 97 به بعد کتاب الحج در تاریخ 90.02.18 توسط حضرت استاد آیة الله شیخ جواد مروی مطرح شده است نه به عنوان یک بحث مستقل و مستوفی. مقرر: حجة الإسلام و المسلمین جناب آقای شیبانی
در مفاد قاعدهی لاضرر سه نظریهی مهم و متقابل با یکدیگر وجود دارد.
نظریهی اول: مفاد قاعدهی لاضرر نهی در پوشش نفی است، به این معنا که مفاد «لاضرر و لاضرار فی الاسلام» این است که نباید انسان به دیگران ضرر برساند و ضرر به دیگران حرام است. این پوشش در ادب عربی وجود دارد، «لارفث و لافسوق و لاجدال فی الحج» یعنی رفث و فسوق و جدال در حج حرام است. «لا هجر بین المسلمین فوق ثلاث» یعنی قهر بیش از سه روز برای مسلمین حرام است. «لاضرر و لاضرار فی الاسلام» یعنی «لایضر المسلم غیره» ضرر رساندن به غیر حرام است. بر طبق این نگاه لاضرر حکم اولی فقهی است مثل «لاتشرب الخمر و لاتکذب».
این قول را بعضی از علمای لغت مثل ابن اثیر در نهایه و ابن منظور در لسان العرب و طریحی در مجمع البحرین و بعضی از فقهای عامه و از فقهای خاصه صاحب عناوین در عناوین الاصول و شیخ الشریعه در رسالهی لاضرر انتخاب کردهاند.
نظریهی دوم: لاضرر نهی است و لکن نه نهی اولی فقهی، بلکه لاضرر نهی حکم سلطانی است. توضیح این نظریه این است که میگویند نبی و امام حداقل سه شأن دارد.
شأن اول: مبلغ احکام الهی میباشد. (احکام الهی را اعلام میکند و به تعبیر امام خمینی احکام ارشادی است).
شأن دوم: نبی و امام حاکم و سلطان بر مردمند به تعبیر امام خمینی و ولایت بر مردم دارند، این شأن سلطنت و ولایت و ریاست عامه اقتضا میکند که نبی و امام یک سلسله احکام را ایجاد کنند و خودشان جعل کنند نه اینکه بازتاب لوح محفوظ باشد. مثلاً پیامبر در جنگ به میسرهی ارتش حکم کند که بر دشمن بتازید. این حکم لوح محفوظ نیست.
شأن سوم: رفع خصومت و قضاوت بین مردم در اختلافات است، آنجا هم احکامی جعل میشود که مفادش رفع نزاع بین مردم است، اینها هم احکام لوح محفوظی نیست، این احکام را هم پیامبر برای رفع خصومت جعل میکنند.
امام خمینی و تلامذهی ایشان این نگاه کلی را به شئون نبی و امام دارند آنگاه حدیث لاضرر را از قسم دوم میدانند. که لاضرر حکم سلطانی است که پیامبر جعل کرده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه 98- دوشنبه |
19/2/90 – 5/6/1432 |
37:00 |
نظریهی سوم: لاضرر نهی نیست بلکه نفی حکم ضرری میباشد. یعنی مفادش این است که خداوند حکم ضرری را جعل نکرده است لذا هر حکمی از احکام که در موردی، ضرر از آن حکم ناشی شد آن حکم مرفوع است. با این نگاه حدیث لاضرر مثل لاحرج حاکم بر ادلهی اولی خواهد بود. این قول را مشهور علما در مفاد لاضرر انتخاب کردهاند. بعد از مقدمه
کسانی که مثل صاحب عناوین و شیخ الشریعه قائلند که حدیث لاضرر نهی فقهی است، به نظر آنها حدیث لاضرر خودش یک حکم اولی است و هیچ حکومت و نظارتی بر سایر ادلهی شرعی ندارد، معنای لاضرر و لاضرار این است که ضرر رساندن به غیر حرام است. طبق این مبنای اول انجام حج و لو ضرری باشد تا به حد حرج نرسیده است بر انسان لازم است. چون مدعای این آقایان این است که ما دلیلی در شریعت نداریم که حکم ضرری برداشته شده است لذا طبق این مبنا حج واجب است و لو ضرری باشد.
اگر کسی در مفاد لاضرر مبنای امام خمینی و بعضی از تلامذهی ایشان را قبول کند که بگوید لاضرر یک حکم سلطانی است نه حکم فقهی در لوح محفوظ، اینجا هم طبق این مینا حدیث لاضرر بر احکام اولی حاکم نیست مگر یک حکم، چنانچه امام خمینی در رسائلشان، رسالهی لاضرر صفحهی 63 کاملاً توضیح میدهند، حدیث لاضرر اگر یک حکم سلطانی بود، حدیث اطلاق ندارد بلکه مورد حدیث این است که سمره بر اموالش طبق قواعد اولی مسلط است، این سلطنت بر مالش چون ضرر به غیر بوده است یک حکم ولائی و سلطنتی آمده است که این سلطهی سمره بر اموالش محدود است و اگر موجب ضرر بر غیر شد سمره بر اموالش سلطنت ندارد.
آنچه از این حکم سلطانی استفاده میشود این است که حدیث لاضرر ناظر به «الناس مسلطون علی اموالهم» است و فقط حاکم بر اوست، لذا لاضرر میگوید اگر سلطنت بر مال انسان موجب ضرر بر غیر شد سلطنت محدود میشود. مفاد حدیث این نیست که اگر حج و وضو و غسل بر انسان ضرری بود برداشته شده است.
نتیجه: طبق این مبنا هم امام خمینی باید بفرمایند اگر حج و تهیهی زاد و راحله بر شخصی ضرر مالی داشت وجوب حج برداشته نمیشود بله اگر وجوب حج یا تهیهی زاد و راحله به حد حرجی رسید حدیث لاحرج حکم اولی نیست بلکه جزء احکام ثانوی فقهی است و حاکم بر ادلهی اولی است. لذا حکم امام خمینی هم روشن شد.
اما بسیاری از علما که لاضرر را حکم فقهی و حکم ثانوی میدانند طبق قاعده باید بگویند لاضرر بر احکام اولی حاکم است لذا اگر وضو و حج و غسل ضرری شد برداشته میشود مع ذلک جمعی از محققین با اینکه لاضرر را حکم فقهی ثانوی و حاکم بر ادلهی اولی میدانند نه حکم ولائی، میگویند حج و لو ضرری شد باید انجام بشود. نکتهی مهم این است که این آقایان به چه دلیل و با چه نگاهی به حدیث لاضرر، میگویند حدیث لاضرر بر ادلهی اولی مثل غسل و وضو و سایر ادلهی احکام اولی حکومت دارد اما موارد خاصی مثل باب حج و جهاد و خمس، ادلهی لاضرر حاکم بر این احکام اولی نمیباشد؟
حاشیهی محقق حکیم و محقق نائینی بر عروۀ الوثقی را مراجعه کنید. جمعی از محققین میفرمایند حدیث لاضرر بر ادلهی اولی حکومت دارد اما با این نگاه که هر جا احکام شرعی دو مصداق داشت، یک مصداقش ضرری بود و مصداق دیگرش ضرری نبود حدیث لاضرر میگوید این حکم اگر مصداق ضرری داشت برداشته میشود مثل وضو، یک فرد از وضو ضرری نیست واجب است، فرد دیگر وضو برای مکلف دیگر ضرری است حدیث لاضرر بر میدارد. اما بعضی از احکام است که ذاتاً و تبعاً مستلزم ضرر است، مثل خمس، یا جهاد که مستلزم ضرر نفسی و ضرر مالی است. در حج تبعاً صرف مال و نقص مال است.
این احکامی که به تبع و ذاتاً در آنها ضرر است لاضرر حکومت و نظارت بر این احکام ندارد لذا کسی نمیتواند ادعا کند که درست است که خمس واجب است ولی ضرر مالی است لاضرر میگوید رفع شده است. اگر لاضرر حاکم بر اینگونه ادلهی اولی باشد لازمهاش این است که جعل این احکام اولی لغو است لذا حدیث لاضرر هیچ نظارت و حکومتی بر ادلهی حج ندارد لذا حج و لو ضرری باشد وجوبش ثابت است.
نتیجه: اگر میبینیم محقق حکیم و محقق نائینی و جمعی دیگر از فقها میفرمایند حج و لو ضرری باشد وجوبش ساقط نیست نگاهشان این نگاه است. البته در بیان این مطلب بین آقایان اختلاف است، محقق نائینی میفرمایند احکامی مثل خمس و حج و جهاد تخصصاً از تحت حدیث لاضرر خارج است، محقق حکیم در مستمسک العروه در 81:10 قائل به تخصیص است و میفرماید ادلهی حج لاضرر را تخصیص میزند. لاضرر میگوید حکم ضرری برداشته است چه صرف مال در آن حکم ذاتاً، نقص مال باشد یا به خاطر عارضی نقص مال باشد. ادلهی وجوب حج چنین میگوید که حج و لو متضمن صرف مال است، واجب است لذا اخص از حدیث لاضرر است و مخصص او میشود.
در مقابل این محققین جمعی دیگر از محققین مثل محقق خوئی و تلامذهی ایشان میفرمایند: ما در مبنا با محقق نائینی مشترکیم و میگوییم حدیث لاضرر حکم فقهی است و بر ادلهی اولی حاکم است. حج و جهاد و خمس چون ضرر فی نفسه دارد از تحت لاضرر خارج است، مع ذلک چون اینجا ضرر بیش از حدی است که شارع مقدس در باب حج تصویر کرده است لذا حدیث لاضرر شامل این مورد خاص میشود. اگر پول زاد و راحله بیش از قیمت مثل باشد حدیث لاضرر میگوید حج واجب نخواهد بود. معتمد صفحه 94را مراجعه کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه 99- سهشنبه |
20/2/90 – 6/6/1432 |
31:00 |
کلام محقق خوئی در مسئلهی محل نزاع
محقق خوئی در معتمد 94:1 یک تحقیقی دارند که نتیجهاش این میشود که در محل بحث حدیث لاضرر حاکم بر دلیل حج است و وجوب را برمیدارد. بیان ایشان این است که ما قبول داریم احکام اولی که به طبعشان ضرری هستند، لاضرر آنها را بر نمیدارد و الا جعل آنها لغو است. ولی لاضرر از جهت دیگر ضرر غیر متعارف را در این موارد به چه دلیل رفع نکند؟ لاضرر اطلاق دارد.
نتیجه: ضرری که به طبع این احکام در آنها وجود دارد ثابت است، اما اگر ضرر مازاد بر متعارف باشد لاضرر اطلاق دارد، بنابراین به صورت متعارف با همهی گرانی که در یک زمان باشد، فیش حج فرض کنید 5 میلیون تومان میشود، لاضرر به این نقص مالی متعارف کاری ندارد. اما اگر ضرر از مقدار متعارف در باب حج بیشتر بشود، فیش 5 میلیونی را به 10 میلیون تومان میفروشد، حدیث لاضرر این ضرر غیر متعارف را شامل میشود، میگوید اگر ضرر در حکم ضرری، بیش از حد متعارف بود این حکم ضرری جعل نشده است. طبق این نگاه است که محقق خوئی بر خلاف صاحب عروه و امام خمینی و محقق حکیم و محقق نائینی فتوا میدهند که اگر ضرر زائد بر مصارف طبیعی حج باشد تحمل ضرر لازم نیست، حدیث لاضرر حکم را برمیدارد لذا حج بر این فرد واجب نیست و مستطیع نخواهد بود.
محقق صافی در کتاب فقه الحج 117:1 به این مبنای محقق خوئی اشکال میکنند. خلاصهی اشکال ایشان این است که در ما نحن فیه ما دو فرد از حج فرض میکنیم، یک فرد ضررش به اندازهی مصارف حج است، فرد دیگری از وجوب که ضررش بیشتر است. شمای محقق خوئی میگویید حدیث لاضرر وجوب حج را در فرد اول بر نمیدارد، چون ضرر در آن به طبیعت حال است. در فرد دوم هم که این ضرر وجود دارد مقداری بیشتر است، چگونه لاضرر حکم وجوب را در فرد اول که ضرر هست بر نمیدارد و در فرد دوم حکم را بر میدارد؟ اگر لاضرر شامل نمیشود هر دو فرد را باید شامل نشود و اگر لاضرر شامل میشود هر دو فرد را باید شامل بشود، این تفکیکی که شما قائل شدید که حدیث لاضرر حکم یک نوع ضرر را بر نمیدارد و حکم یک نوع ضرر را بر میدارد این تفصیل بدون وجه است.
جواب اشکال محقق صافی
این اشکال محقق صافی به محقق خوئی وارد نیست زیرا چنانچه در توضیحات کلام محقق خوئی ذکر کردیم ایشان به صورت برهانی و استدلالی مفاد لاضرر و رابطهی آن را با ادلهی اولی بررسی میکنند. به عبارت دیگر وقتی که ما حدیث لاضرر را نفی حکم در مورد ضرر دانستیم شبههای نیست که این حدیث اطلاق دارد. ما باشیم و این حدیث میگوید هیچ حکم ضرری در شریعت جعل نشده است چه ضرر در ذات این حکم باشد یا نباشد، یا عنوان عارضی ضرر بیاورد، چه ضرر به اندازهی متعارف باشد یا بیشتر باشد.
یک مورد از تحت اطلاق لاضرر خارج میشود به حکم برهان و دلیل و آن مورد جایی است که که جعل یک حکم ذاتش ضرری باشد به مقدار ضرر متعارف، لاضرر او را برنمیدارد چون اگر لاضرر این حکم را بردارد جعلش لغو است و عمل لغو از مولای حکیم صادر نمیشود. یکبار بگوید خمس واجب است بار دیگر بگوید من حکم ضرری جعل نمیکنم، یعنی حکم خمس لغو است. اما اگر ضرر بیش از طبیعت آن عمل میخواهد بر مکلف تحمیل بشود، شما میخواهید بگویید حدیث لاضرر به این مورد هم ارتباط ندارد به چه دلیل؟ اطلاق لاضرر اینجا را شامل میشود حدیث لاضرر میگوید اگر ضرر بیش از حد متعارف است شارع اینجا حکم جعل نمیکند.
بنابراین به این محقق عرض میکنیم که شما که میگویید اطلاق لاضرر شامل این مورد نمیشود، به چه بیان میگویید اگر ضرر بیش از حد متعارف است باز هم حکم ثابت است و لاضرر این حکم را بر نمیدارد؟ لذا کلام این محقق مبنای محقق خوئی را درهم نمیریزد. ما باشیم و ادلهی اولی حق با محقق خوئی است. یعنی کسی که میگوید لاضرر نفی حکم است و نهی نیست، چه نهی فقهی و چه سلطانی، لاضرر اگر نفی حکم است حاکم بر ادلهی اولی است مگر مواردی مثل حج و خمس که ضرر متعارف با لاضرر رفع نمیشود چون باعث میشود جعل اولی لغو باشد. اما ضرر غیر متعارف در این موارد به حکم اطلاق لاضرر برداشته میشود لذا باید بگوییم اگر مکلف میخواهد بیش از مقدار متعارف برای زاد و راحله پول خرج کند و این پول ضرری است حدیث لاضرر وجوب را بر میدارد.
عرض میکنیم که این کلام محقق خوئی از جهت دیگر اشکال دارد. اشکال این است که ما نص خاص در مسئله داریم حداقل در واجبات عبادی که واجبات عبادی اگر برای امتثالش نیاز به تحمل ضرر باشد و لو تحمل ضرر از حد متعارف بیشتر باشد انسان باید در راه امتثال آن واجب ضرر غیر متعارف را هم تحمل کند.
روایت: وسائل الشیعه/باب26/ابواب تیمم/حدیث1: صحیحهی صفوان« 3948- 1- مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ صَفْوَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ رَجُلٍ احْتَاجَ إِلَى الْوُضُوءِ- لِلصَّلَاةِ وَ هُوَ لَا یَقْدِرُ عَلَى الْمَاءِ- فَوَجَدَ بِقَدْرِ مَا یَتَوَضَّأُ بِهِ بِمِائَةِ دِرْهَمٍ- أَوْ بِأَلْفِ دِرْهَمٍ وَ هُوَ وَاجِدٌ لَهَا- یَشْتَرِی وَ یَتَوَضَّأُ أَوْ یَتَیَمَّمُ قَالَ لَا بَلْ یَشْتَرِی- قَدْ أَصَابَنِی مِثْلُ ذَلِکَ فَاشْتَرَیْتُ وَ تَوَضَّأْتُ- (وَ مَا یَسُرُّنِی) بِذَلِکَ مَالٌ کَثِیرٌ».
کافی 74:3«17- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ صَفْوَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ رَجُلٍ احْتَاجَ إِلَى الْوُضُوءِ لِلصَّلَاةِ وَ هُوَ لَا یَقْدِرُ عَلَى الْمَاءِ فَوَجَدَ بِقَدْرِ مَا یَتَوَضَّأُ بِهِ بِمِائَةِ دِرْهَمٍ أَوْ بِأَلْفِ دِرْهَمٍ وَ هُوَ وَاجِدٌ لَهَا یَشْتَرِی وَ یَتَوَضَّأُ أَوْ یَتَیَمَّمُ قَالَ لَا بَلْ یَشْتَرِی قَدْ أَصَابَنِی مِثْلُ ذَلِکَ فَاشْتَرَیْتُ وَ تَوَضَّأْتُ (وَ مَا یُشْتَرَى) بِذَلِکَ مَالٌ کَثِیرٌ».
حاشیهی محقق عراقی هم را مراجعه کنیم. المرتقی، کتاب الحج، صفحه 63 را ببینید.
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه 100- چهارشنبه |
21/2/90 – 7/6/1432 |
39:00 |
نظر مختار: خروج تخصصی عبادات از تحت لاضرر
در باب عبادات که ثواب اخروی بر آنها مترتب است از روایت معتبر استفاده میشود که این غلاء سعر و گرانی را شارع مقدس ضرر محسوب نمیکند بلکه در مقابل ثوابهای مترتب بر این عمل تحمل این مصرف لازم است.
روایت معتبر، صحیحهی صفوان است:« 3948- 1- مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ صَفْوَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ رَجُلٍ احْتَاجَ إِلَى الْوُضُوءِ- لِلصَّلَاةِ وَ هُوَ لَا یَقْدِرُ عَلَى الْمَاءِ- فَوَجَدَ بِقَدْرِ مَا یَتَوَضَّأُ بِهِ بِمِائَةِ دِرْهَمٍ- أَوْ بِأَلْفِ دِرْهَمٍ وَ هُوَ وَاجِدٌ لَهَا- یَشْتَرِی وَ یَتَوَضَّأُ أَوْ یَتَیَمَّمُ قَالَ لَا بَلْ یَشْتَرِی- قَدْ أَصَابَنِی مِثْلُ ذَلِکَ فَاشْتَرَیْتُ وَ تَوَضَّأْتُ- (وَ مَا یَسُرُّنِی) بِذَلِکَ مَالٌ کَثِیرٌ». صفوان از امام علیه السلام سؤال میکند مردی برای نماز میخواهد وضو بگیرد و آب هم ندارد، به مقدار آب وضو به او میفروشند به 100 درهم یا 1000 درهم، این مکلف هم این پول را دارد، سؤال صفوان این است که آب بخرد و وضو بگیرد یا تیمم کند؟
امام علیه السلام سه نکته را فرمودند:
نکتهی اول: (بل یشتری)باید برود این آب وضو را و لو به 1000 درهم بخرد.
نکتهی دوم: (قد اصابنی مثل ذلک فاشتریت و توضأت) من هم به این مسئله مبتلی شدم.
نکتهی سوم: امام علیه السلام یک جملهای فرمودند که در آن اختلاف نسخه است. در یک نسخه (و ما یشتری بذلک مال کثیر) و در چند نسخهی خطی کافی این جمله آمده است (و ما یسرنی بذلک مال کثیر)، به هر یک از این سه عبارت که این جمله باشد، مضمون واحد است. این جمله گویا جواب از سؤال مقدری است، که آیا این ضرر نیست که آب وضو را به 100 درهم تهیه کند ؟ در جواب این توهم امام علیه السلام میخواهند بفرمایند اینجا این عمل ضرر نیست، چون آنچه را انسان با این پول میخرد مال زیاد است. یعنی درست است که 1000 درهم برای آب وضو داده است اما ثواب انبوهی که در عالم آخرت بر این عبادت مترتب است در مقابل این پولی که داده است چیزی نیست. (و ما یسرنی بذلک مال کثیر) آنچه برای من فراهم شده است در مقابل این اعطای پول، مال زیاد است.
هر سه جمله در حقیقت اشاره به یک معادلهی عقلائی است، گاهی انسان عالم دیگر را قبول ندارد، اینجا ضرر است. اما کسی که معتقد است این عمل ثواب دارد، آن ثوابی که در عالم دیگر مترتب است وقتی که آن ثواب را با این 1000 هزار درهم معادله میکند، میبیند آنچه گیرش آمده است در مقابل آنچه که داده است بسیار بیشتر است. لذا با این جمله امام علیه السلام میخواهند این قاعدهی عقلائی را تثبیت کنند که اگر آورده بیش از آنچه باشد که انسان پرداخت کرده است، ضرری در اینجا نیست.
در باب وضو اگر چنین است به طریق اولی در باب حج که ثوابهای بسیار زیادی بر آن مترتب است اگر کسی با پول بیشتر زاد و راحله تهیه کند ضرر نکرده است، لذا با این نگاه ما بگوییم اینگونه امور عبادی تخصصاً از حدیث لاضرر خارج است اینجا ضرری نیست که شما به خاطر این ضرر بگویید وجوب رفع شده است.
محقق عراقی هم فی الجمله به این مطلب اشاره دارند.
توضیح مطلب: صاحب عروه میفرمایند اگر حج ضرری شد تحملش لازم است، واجب است انسان با پول بیشتر زاد و راحله بخرد و به حج برود مگر اینکه این خرید حرجی باشد که ادلهی لاحرج برمیدارد، بعد حج را به باب وضو تنظیر میکنند. محقق عراقی ابتدا میفرمایند: در تنظیر حج به باب وضو اشکال است، چون در وضو نص خاص داریم که تحمل ضررلازم است و این بر خلاف قاعدهی لاضرر است، بعد محقق عراقی به بیانی که ما توضیح دادیم اشاره میکنند. (از عبارت محقق عراقی مطلق تکالیف استفاده میشود که قابل نقد است).
میفرمایند: مگر اینکه بگوییم در ذیل نص وضو یک تعلیل داریم و آن تعلیل مناط کلی به دست میدهد و آن مناط کلی این است که مصالح اخروی جابر مضار دنیوی است. محقق عراقی در پایان میفرمایند ممکن است این تعلیل اختصاص به باب وضو داشته باشد به این بیان که در طهور خصوصیتی باشد که ضرر مالی دنیوی با او مزاحمت نداشته باشد. با توضیحی که عرض کردیم از ذیل کلام نفی خصوصیت کاملاً استفاده میشود. ذیل روایت اشاره به ثواب اخروی است و این ثواب اخروی در عباداتی مثل حج و صوم و امثال آن به حکم نصوص بیش از باب وضو است. بنابراین به نظر ما تعلیل تمام است و اشاره به قاعدهی عقلائی است لذا در خصوص باب عبادات اگر انجام عبادت ضرر مالی بر آن مترتب باشد به نظر ما لاضرر این ضرر مالی را رفع نمیکند چون ضرر در اینجا نیست و باب عبادات تخصصاً از تحت لاضرر خارج است.