تنبیهات معاطات/ تنبیه سوم: کیفیت تشخیص بایع از مشتری در معاطات
الأمر الثالث: تمیّز البائع... ص77
تنبیه سوم: تشخیص بایع از مشتری در معاطاة
کلام در تنبیه سوم نسبت به تشخیص بایع از مشتری است. قبل از بیان مطلب یک مقدمه فقهی اشاره میکنیم:
مقدمه فقهی: تفاوت احکام بایع و مشتری
در مباحث خیارات و احکام الخیار تفاوتهایی بین بایع و مشتری است مثلا خیار حیوان اختصاص به مشتری دارد. همچنین در مباحث بیع هم تفاوتهایی مطرح است از جمله اینکه اگر جنس قبل از واگذار کردن به مشتری تلف شد خسارتش بر عهده بایع است. اصطلاحا گفته میشود تلف مبیع قبل از قبل قبض از مال بایع است.
تشخیص بایع از مشتری در بیع لفظی ساده و روشن است زیرا آنکه صیغه ایجاب را میگوید مانند "بعتُ" یا "ملّکتُ" فروشنده و بایع است و آنکه قبول میکند و "قبلتُ" یا تملّکتُ" یا "اشتریتُ" میگوید مشتری است. *
لکن تشخیص بایع و مشتری در باب معاطات در بعضی از حالات مقداری پیچیدگی پیدا میکند زیرا در معاطات فقط با دو فعل و دو إعطاء مواجهیم که در ظاهر هم شبیه به یکدیگرند یعنی بایع هم إعطاء دارد و مشتری هم إعطاء دارد.
مرحوم شیخ انصاری برای تشخیص بایع از مشتری در معاطات میفرمایند در معاطاة چهار حالت قابل تصویر است:
حالت اول: یک طرف پول میدهد و طرف مقابل جنس، اینجا روشن است آنکه پول میدهد مشتری است مگر اینکه تصریح کنند بر خلاف آن.
(ما لم یصرّح بالخلاف در صورتی که صراحت در خلاف این مطلب وجود نداشته باشد مثل اینکه فرد به قصاب یک سکه طلا میدهد تا گوشت بگیرد اینجا ممکن است گفته شود قصاب دارد از او طلا میخرد.)
حالت دوم: هر دو طرف جنس و کالا ردّ و بدل میکنند لکن باز هم میتوان مشتری را تشخیص داد در این صورت که مثلا مشتری میگوید چون پول ندارم برای خرید گوشت به جای پول، گندم میدهم که قیمت این گندم برابر است با همان مقدار از گوشت که میخواهم.
(و إذا انعکس إنعکس الصدق، این عبارت معکوس همان توضیح حالت سوم را اشاره میکند یعنی ممکن است کسی که گوشت دارد برای خرید گندم اقدام کرده باشد و چون پول ندارد به جای پول گوشت میدهد در این صورت انعکس الصدق یعنی صدق عرفی مشتری هم معکوس میشود و به کسی که گوشت داده عرفا مشتری و به طرف مقابلش بایع گفته میشود.)
در حالت دوم هم روشن است که فردی که به جای پول، کالا داده مشتری است و فرد مقابل بایع خواهد بود. **
حالت سوم و چهارم توضیحی دارد که خواهد آمد.
تحقیق:
* مرحوم ایروانی در حاشیة المکاسب، ج1، ص83 به این پیش فرض مرحوم شیخ انصاری اشکال دارند و میفرمایند: کأنّ المصنّف زعم أنّ تمیّز البائع من المشتری فی صورة الإنشاء باللّفظ واضح لا غموض فیه على أن یکون الموجب هو البائع و القابل هو المشتری فلذا خصّ البحث بالمعاطاة المتشابه فیها الفعلان صورة و هو فاسد فإنّ التمیز ینبغی أن یکون فی مرتبة سابقة على الإنشاء حتى یکون الإنشاء بالإیجاب وظیفة البائع و الإنشاء بالقبول وظیفة المشتری فینبغی طلب ممیّز یمتاز به البائع من المشتری فی کل بیع بلا اختصاص له بالبیع المعاطاتی و إنّما نحتاج إلى تمیّز کلّ منهما عن الآخر إذ لکلّ حکم یخصّه.
ـ کلام مرحوم ایروانی را توضیح دهید و آن را نقد نمایید.
** مرحوم ایروانی به این مطلب مرحوم شیخ اشکالی دارند و در حاشیة المکاسب، ج1، ص84 میفرمایند: مقتضى هذا الضّابط کون کلّ من المتبایعین فی بیع الصرف مشتریا.
اشکال ایشان را تبیین کنید..
جلسه 6 (سهشنبه، 99.07.08) بسمه تعالی
و لو لم یلاحظ إلا کون... ص77، س10
کلام در تشخیص بایع از مشتری در معاطات بود. تصویر دو حالت گذشت و در هر دو حالت تشخیص مشتری روشن بود.
حالت سوم: هر دو طرف کالا میدهند و هیچکدام هم قصدشان این نیست که کالایش بدل از ثمن و به جای پول باشد بلکه نیاز به کالایی دارد در مقابل آن کالا میدهد. به عبارت دیگر هر دو میخواهند فروشنده باشند و کالا بدهند در این صورت چگونه تشخیص دهیم کدام بایع و کدام مشتری است؟
حالت چهارم: هر دو طرف کالا میدهند لکن هر دو قصدشان این است که کالایش بدل از پول باشد به عبارت دیگر هر دو میخواهند مشتری باشند و پول بدهند لکن چون پول ندارند بدل از همان مقدار مورد نیاز از پول و ثمن، کالا آوردهاند یکی گوشت و دیگری گندم. یعنی یکی میخواهد یک درهم گوشت بخرد و دیگری میخواهد یک درهم گندم بخرد هر دو کالا را بدل از ثمن به دیگری واگذار میکند.
در هر دو حالت مذکور فرض این است که هیچ صحبت قبل از معامله هم مطرح نشده که بر اساس آن بتوان مشتری را از بایع تشخیص داد، مرحوم شیخ انصاری میفرمایند در این دو حالت چهار احتمال است:
احتمال اول: هر دو هم بایعاند هم مشتری.
قبل از توضیح احتمال اول یک مقدمه لغوی بیان میکنیم:
مقدمه لغوی: معنای بیع و شراء در لغت
مرحوم شیخ انصاری در اولین جمله از کتاب البیع، معنای لفظ بیع را از فیّومی در مصباح المنیر نقل کردند. عبارت کامل مصباح المنیر، ج2، ص69، ماده "بیع" چنین است: (البَیْعُ) من الأضْدَادِ مثلُ الشِّرَاءِ و یُطْلَقُ على کلِّ وَاحِدٍ من المُتَعَاقِدَینِ أَنَّه (بَائِعٌ) و لکنْ إذا أُطْلِقَ (البائِعُ) فالْمُتَبَادِرُ إلى الذِّهْنِ بَاذِلُ السِّلْعَةِ ... و الأصلُ فى البَیْعِ مُبَادَلَةُ مَالٍ بمَالٍ.
همچنین در ج2، ص312 ماده "شری" مینویسد: شَرَیْتُ: الْمَتَاعَ (أَشْرِیهِ) إِذَا أَخَذْتُهُ بِثَمَنٍ أَوْ أَعْطَیْتُهُ بِثَمَنٍ فَهُوَ مِنَ الْأَضْدَادِ.
در لسان العرب، ج14، ص427 ماده "شری" ابن منظور مینویسد: العرب تقول لکل من تَرک شیئاً و تمسَّکَ بغیره قد اشْتراهُ. *
اما بیان احتمال اول:
وقتی به معنای بایع و مشتری در لغت و عرف مراجعه میکنیم میبینیم بایع کسی است که مال را با مال مبادله میکند و مشتری هم کسی است که چیزی واگذار میکند تا شیءای به دست آورد، هر دو تعریف بر هر دو طرف معاطات صدق میکند زیرا یک طرف گوشت داده که میشود فروشنده گوشت و همین فرد گندم دریافت کرده که میشود خریدار گندم، همینطور طرف مقابل گندم داده که میشود فروشنده گندم و گوشت گرفته که میشود خریدار و مشتری گوشت.
شاهد بر اینکه هر طرف هم بایع است هم مشتری آن است که اگر هر کدام قبلا قسم خورده باشند بر اینکه نه بیع انجام میدهند نه شراء، با این معاملهشان باید کفاره حنث قسم بدهند چون هم بیع انجام داده هم شراء.
البته در این معامله احکام اختصاصی بایع و مشتری بر آنها مترتب نمیشود زیرا أدلهای که احکامی را برای بایع یا برای مشتری ثابت میکنند انصراف دارند به کسی که در یک معامله فقط بایع باشد یا فقط مشتری باشد لذا شامل کسی که در یک معامله هم بایع باشد هم مشتری نمیشود.
احتمال دوم: آنکه اول إعطاء میکند بایع است.
در عرف معمولا اول فروشنده جنس خود را در معرض دید مشتری قرار داده و به دست مشتری میدهد و گویا ایجاب در بیع را محقق مینماید سپس مشتری بعد از رغبت پیدا کردن به خرید آن، قبول میکند، پول میدهد و خریداری میکند، پس در حالت سوم و چهارم هم میگوییم کسی که إبتدا جنس را داده بایع و کسی که بعد از او إعطاء نموده مشتری است. پس ترتیب چنین است که إعطاء اول توسط بایع انجام میشود سپس مشتری أخذ میکند بعد از آن مشتری إعطاء میکند و در پایان بایع أخذ مینماید.
احتمال سوم: مصالحه محقق شده است.
سومین احتمال این است که بگوییم اصلا بیع اتفاق نیافتاده حتی بیع معاطاتی لذا دلیلی ندارد که دنبال بایع و مشتری بگردیم بلکه آنچه محقق شده صلح بین دو نفر در مبادله گوشت با گندم است چرا که صلح همان تسالم و سازگاری بین دو نفر است.
شاهد بر این احتمال هم برداشت فقهاء از یک روایت است که محمد بن مسلم نقل میکند دو نفر هر کدام طعامی نزد دیگری دارد اما مقدار آن را نمیدانند برای روشن شدن تکلیفشان هر کدام به دیگری میگوید: "لک ما عندک و لی ما عندی" امام باقر علیه السلام هم میفرمایند: "لا بأس بذلک إذا تراضیا و طابت أنفسهما. " در این روایت با اینکه ممکن بود کلام آن دو را حمل بر خرید و فروش طعام در مقابل طعام فرد مقابل نمود اما فقهاء این عمل دو طرف را حمل بر مصالحه و سازگاری نمودهاند.
احتمال چهارم: یک عنوان مستقل محقق شده است.
احتمال چهارم میگوید عمل این دو طرف نه بیع است نه صلح بلکه یک عنوان مستقلی غیر از عناوین متعارف بین مردم در ابواب معاملات است، نیازی هم ندارد حتما نامی برای آن معین کنیم. نتیجه این است که نیازی نداریم بایع را از مشتری تشخیص دهیم.
لایخلو ثانیها عن قوه... ص79، س3
مرحوم شیخ انصاری میفرمایند احتمال دوم خالی از قوت نیستف زیرا در عرف و لغت هم چنین است که فردی که ابتدا جنس را واگذار میکند بایع و فرد مقابل او مشتری است.
فتدبر:
اشاره است به اینکه احتمال دوم زمانی قابل دفاع است که دو إعطاء همزمان انجام نشود لکن اگر هر دو با هم إعطاء کنند، احتمال دوم نمیتواند معیار صحیحی برای تشخیص بایع از مشتری باشد. **
نظر شیخ در موردی که هر دو در آن واحد إعطاء کنند جاری نمیشود.
نتیجه تنبیه سوم:
برای تشخیص بایع از مشتری در معاطات، اگر یک طرف پول بدهد یا بگوید پول ندارم به جای پول کالا میدهم، اینجا روشن است که کسی پول یا به جای آن کالا میدهد مشتری است و اگر هر دو کالا دادند و هیچکدام قصدشان این نبود که به جای پول کالا میدهند میگوییم کسی که اول إعطاء میکند بایع است و کسی که اول أخذ میکند سپس إعطاء میکند مشتری است.
تحقیق:
* با مراجعه به قرآن استعمالات دو ماده بیع و شری و مشتقات آنها را یادداشت نموده و ارائه دهید.
** مرحوم شهیدی در هدایة الطالب إلی أسرار المکاسب، ج2، ص180 در وجه فتدبّر بعد از بیان نکته مذکور وجه دیگری هم برای فتدبّر بیان کرده و میفرمایند: "أو إشارة إلى منع اطّراد الصّدق المذکور حتّى فی غیر صورة التّقارن و إمکان العکس".
این عبارت ایشان را توضیح دهید.