خیارات/ مبحث2: اقسام/ قسم1: خیار مجلس/ مرحله1: احکام/ مسأله 4و5: اختصاص به بیع، مبدأ خیار مجلس
جلسه صد و هفتم (یکشنبه، 98.01.25) بسمه تعالی
مسألة: لایثبت خیار المجلس.. ص46
مسأله چهارم: اختصاص خیار مجلس به بیع
مسأله چهارم از مسائل پنجگانه احکام خیار مجلس پاسخ به یک سؤال است:
سؤال: آیا خیار مجلس در تمام عقود جاری است؟
جواب: فقط در بیع جاری است
مشهور و مرحوم شیخ میفرمایند خیار مجلس اختصاص دارد به عقد بیع و در سایر عقود جاری نیست.
دلیل بر این مطلب هم اجماع است. ( بر اینکه تعبیر "البیّعان" در روایات خیار مجلس ظهور دارد در عقد بیع)
مرحوم شیخ طوسی در کتاب مبسوط آنجا که عقود را تقسیم میکنند به عقودی که خیار در آنها وجود دارد و عقودی که خیار در آنها نیست، فرمودهاند پنج عقد وکالت، ودیعة، عاریة، مضاربه و جعاله، هم خیار شرط در آنها هست هم خیار مجلس.
به کلام مرحوم شیخ طوسی اشکالی مطرح شده است. قبل از بیان اشکال یک مقدمه فقهی را اشاره میکنیم:
مقدمه فقهی: بعض عناوین در ابواب معاملات
به تعریف شش عقدی که در این مسأله چهارم مورد اشاره قرار میگیرد توجه کنید:
عاریة: مرحوم امام در تحریر الوسیلة، ج1، ص563 میفرمایند: هی التسلیط على العین للانتفاع بها على جهة التبرع.
در قانون مدنی ایران ماده 635 چنین آمده: عاریه عقدی است که بموجب آن احد طرفین بطرف دیگر اجازه میدهد که از عین مال او مجاناً منتفع شود عاریه دهنده را معیر و عاریه گیرنده را مستعیر گویند. و در ماده 638 میگوید: عاریه عقدی است جائز و بموت هر یک از طرفین منفسخ میشود.
وکالة: مرحوم امام در تحریر میفرمایند: هی تفویض أمر إلى الغیر لیعمل له حال حیاته.
قانون مدنی: ماده ۶۵۶: وکالت عقدی است که بموجب آن یکی از طرفین طرف دیگر را برای انجام امری نایب خود مینماید.
ودیعة: تحریر الوسیله: هی عقد یفید استنابة فی الحفظ، أو هی استنابة فیه، وبعبارة أخرى هی وضع المال عند الغیر لیحفظه لمالکه.
قانون مدنی: ماده ۶۰۷: ودیعه عقدی است که بموجب آن یک نفر مال خود را به دیگری میسپارد برای آنکه آنرا مجاناً نگاه دارد. ودیعهگذار مودع و ودیعهگیر را مستودع یا امین میگویند.
قراض: تحریر الوسیلة: المضاربة وتسمى قراضا، وهی عقد واقع بین شخصین على أن یکون رأس المال فی التجارة من أحدهما والعمل من الآخر، ولو حصل ربح یکون بینهما، ولو جعل تمام الربح للمالک یقال له: البضاعة.
قانون مدنی: ماده ۵۴۶: مضاربه عقدی است که بموجب آن احد متعاملین سرمایه میدهد با قید اینکه طرف دیگر با آن تجارت کرده و در سود آن شریک باشند صاحب سرمایه مالک و عامل مضارب نامیده میشود.
حوالة: تحریر الوسیلة، ج2، ص31: حقیقتها تحویل المدیون ما فی ذمته إلى ذمة غیره.
قانون مدنی: ماده ۷۲۴: حواله عقدی است که به موجب آن طلب شخصی از ذمهی مدیون به ذمهی شخص ثالثی منتقل میگردد. مدیون را محیل، طلبکار را محتال، شخص ثالث را محالعلیه میگویند.
جُعالة: تحریر: الالتزام بعوض معلوم على عمل محلل مقصود.. یقال للملتزم: الجاعل ولمن یعمل ذلک العمل العامل وللعوض: الجعل.
ماده ۵۶۱: جعاله عبارت است از التزام شخصی به ادای اجرت معلوم در مقابل عملی اعم از این که طرف، معین باشد یا غیرمعین.
ماده ۵۶۲: در جعاله ملتزم را جاعل و طرف را عامل و اجرت را جعل میگویند. *
اشکال: لغویت خیار مجلس در عقود جائز
بعضی از جمله مرحوم علامه حلی به این کلام شیخ طوسی اشکال کردهاند که این پنج عقد از عقود جائزه هستند، هویت عقود جائزه این است که ذاتا در آنها حق فسخ وجود دارد دیگر چه نیازی به وجود حق فسخی به نام خیار شرط یا خیار مجلس است و چرا مرحوم شیخ طوسی فرمودهاند در این پنج عقد جائز، خیار مجلس وجود دارد.
جواب: بیان سه توجیه
مرحوم شیخ انصاری سه توجیه برای این کلام شیخ طوسی بیان میکنند:
توجیه اول: از مرحوم شهید اول
شهید اول در دروس در توجیه این کلام شیخ طوسی فرمودهاند ما دو عنوان داریم: یکی حق فسخ و دیگری حق تصرف.
عقد جائز یعنی عقدی که در آن حق فسخ وجود دارد اما شیخ طوسی که فرمودهاند در این پنج عقد خیار مجلس و شرط وجود دارد مقصودشان نکته اضافهای بر حق فسخ است و میگویند در این پنج عقد تا پایان مجلس عقد و یا تا پایان زمان خیار شرط، حق تصرف در مال وجود ندارد.
مرحوم شیخ انصاری ابتدا این توجیه را تبیین و سپس رد میکنند:
در تبیین این توجیه میفرمایند: مقصود شهید اول که فرمود تا پایان مجلس یا خیار شرط، حق تصرف وجود ندارد این است که قابل حق تصرف ندارد و إلا موجِب (صاحب مال) که بدون شبهه حق تصرف دارد. پس شهید اول میفرمایند موجِب (کسی که ایجاب را در این پنج عقد میگوید) که صاحب اصلی مال است طبیعتا حق تصرف داشته و دارد، اما قابل (طرف مقابل) که تا قبل از این عقود مالکیتی بر این مال نداشت با قبولش، شرعا حق تصرف برای او در مالی که تحصیل کرده ایجاد نمیشود تا زمانی که از مجلس عقد متفرق شوند.
مثال: در عقد وکالت زید عمرو را وکیل خود در جمیع تصرفات نسبت به ماشینش قرار میدهد، وقتی شیخ طوسی میفرمایند خیار مجلس در عقد وکالت هست یعنی وکیل تا قبل از انقضاء مجلس عقد، حق إعمال نظر در ماشین را ندارد. یا در مضاربه وقتی عقد مضاربه منعقد شد تا قبل از تفرّق و إنقضاء مجلس عقد، عامل حق تصرف در مال را ندارد. همچنین در سه عقد دیگر.
نقد: مرحوم شیخ انصاری میفرمایند شیخ طوسی در موارد مختلفی از کتاب مبسوط تصریح میکنند که خیار مجلس فقط در عقد بیع است و در سایر عقود خیار مجلس نداریم. پس توجیه اول که خیار مجلس را در سایر عقود تصویر کرد بر خلاف نظر شیخ طوسی است.
توجیه دوم: از مرحوم شیخ انصاری
توجیهی را خود شیخ انصاری بیان میکنند و میفرمایند مقصود شیخ طوسی آن است که اگر این پنج عقد ضمن عقد بیع واقع شوند، وقتی مجلس عقد تمام شد دیگر این پنج عقدِ جائز تبدیل به لازم میشوند یا وقتی زمان خیار شرط تمام شد، عقد لازم خواهد بود.
مثال: زید مالک یک نسخه کتاب خطی است به عمرو میگوید کتابم را به تو میفروشم به شرطی که وکالت در فروش خانهات را به من بدهی، اینجا وقتی عمرو قبول کرد، تا زمانی که در مجلس عقد هستند هم بیع، هم وکالت جواز فسخ دارد، و هر کدام از طرفین میتوانند عقد بیع را فسخ کنند که به دنبال بیع، عقد وکالت هم فسخ میشود، اما وقتی از مجلس بیرون رفتند عقد بیع لازم میشود و به دنبال آن شرط وکالت هم که مطرح شده بود لازم خواهد شد. پس اگر این پنج عقد ضمن عقد بیع واقع شدند خیار مجلس در آنها هم خواهد بود و فائده خیار مجلس آن است که استمرار مجلس عقد سبب جواز عقد وکالت و افتراق از آن سبب لزوم عقد وکالت است.
مرحوم شیخ انصاری میفرمایند البته این توجیه ما فی نفسه بعید است که مقصود شیخ طوسی باشد اما با توجه به قرینهای که در کلام ایشان هست میتوان این توجیه را مطرح نمود. قرینه و مؤید این توجیه هم آن است که خود شیخ طوسی در کتاب رهن و ضمان تصریح میکنند رهن و ضمان دو قسم است یا مستقلاند یا در ضمن بیع هستند که در این صورت خیار مجلس در رهن و ضمان هم خواهد بود.
توجیه سوم: از مرحوم ابن ادریس
این توجیه که در چاپ مجمع الفکر در پاورقی آورده شده است از مرحوم ابن ادریس در سرائر میباشد که مقصود شیخ طوسی از خیار مجلس در این پنج عقد خیار به معنای لغوی است یعنی جواز فسخ نه خیار مجلس اصطلاحی که اشکال پیش آید.
فتأمل: نقد شیخ انصاری این است که اگر مقصود شیخ طوسی توجیه سوم بود باید کلمه خیار را مطلق ذکر میکردند که در این پنج عقد خیار یعنی جواز فسخ دارد در حالی که شیخ طوسی تصریح میکنند در این پنج عقد خیار مجلس و خیار شرط ثابت است که این دو اصطلاح فقهی و شرعی است نه لغوی.
در پایان میفرمایند کلام مرحوم شیخ طوسی را هر گونه توجیه کنید و توجیهات مذکوره را بپذیرید یا نه، اصل اختصاص خیار مجلس به بیع مورد اتفاق فقهاء است و اشکالی در آن نیست.
تحقیق:
* مرحوم امام اواخر جلد اول و ابتدای جلد دوم تحریر الوسیله عناوین مذکور را مورد بررسی قرار دادهاند. ضمن مراجعه به مطالب مذکور از تحریر و قانون مدنی تعریف کوتاهی از عبارات تحریر نسبت به مزارعة و مساقات یادداشت کرده و ارائه دهید. همچنین تعریف عقود مذکور را از شرح لمعه که خواندهاید یادداشت کنید.
جلسه صد و هشتم (دوشنبه، 98.01.26) بسمه تعالی
مسألة: مبدأ هذا الخیار... ص49
مسأله پنجم: مبدأ خیار مجلس (حین العقد)
پنجمین و آخرین مسأله از مسائل مرحله اول و احکام خیار مجلس در رابطه با مبدأ و آغاز زمان خیار مجلس است.
دانستیم افتراق از مجلس بیع، خیار مجلس را فسخ کرده و از بین میبرد اما ابتدا و شروع زمان خیار مجلس از چه زمانی است؟
ظاهر روایات میگوید بیع علت تامه خیار مجلس است و بیع هم با إنشاء ایجاب و قبول محقق میشود، پس شروع خیار مجلس به محض تحقق یافتن عقد بیع است.
اشکال: لغویت خیار مجلس در صرف و سلم
یکی از اقسام بیع، بیع صرف و سلم است و شرط صحت این بیع، قبض یا تقابض در مجلس عقد است و بدون قبض، شرعا بیعی محقق نشده است. مشهور فرمودند به محض تحقق عقد خیار مجلس میآید، اشکال این است که اگر در بیع صرف و سلم از لحظه عقد خیار مجلس بیاید، این خیار مجلس لغو و بی فائده است زیرا قبل از قبض، خود بخود این عقد جواز فسخ دارد و تشریع خیار مجلس لغو و بی ثمر خواهد بود.
جواب: ثمره ثابت است
قبل از بیان جواب مرحوم شیخ انصاری به یک مقدمه فقهی اشاره میکنیم:
مقدمه فقهی: ویژگی قبض در بیع صرف و سلم
وجوب به عنوان یک حکم شرعی دو قسم است: 1. وجوب وضعی. 2. وجوب تکلیفی.
این تقسیم در شرط هم بیان میشود که شرط دو قسم است: 1. شرط وضعی. 2. شرط تکلیفی.
وجوب و شرط وضعی یعنی صحت و بطلان یک فعل وابسته به آن است اگر وجوب یا شرط رعایت شد عمل صحیح و الا باطل است.
وجوب و شرط تکلیفی یعنی اطاعت و عصیان، اگر مکلف آن را رعایت کرد، اطاعت کرده و اگر رعایت نکرد مرتکب حرام شده است.
اصل اینکه در بیع صرف و سلم قبض و اقباض شرط است شکی نیست، لکن این شرط، شرط وضعی است یا تکلیفی اختلاف است:
مبنای اول: وجوب وضعی و تکلیفی
بعضی معتقدند علاوه بر حکم وضعی، حکم تکلیفیِ وجوب هم دارد، یعنی اگر فی المجلس قبض محقق نشود علاوه بر بطلان بیع، معصیت هم کردهاند، برای وجوب تکلیفی هم دو دلیل مطرح شده:
الف: اگر در بیع صرف و سلم قبض در مجلس اتفاق نیافتد موجب ربا خواهد شد زیرا قیمت کم و زیاد میشود، و ربا هم حرام است.
ب: طبق أوفوا بالعقود، وفای به عقد (قبض و اقباض) وجوب تکلیفی دارد پس اگر قبض نشد مرتکب حرام شدهاند.
مبنای دوم: وجوب وضعی
مشهور معتقدند قبض در بیع صرف و سلم حکم وضعی است یعنی شرط صحت این بیع، قبض است، اگر قبض فی المجلس انجام نشد بیع باطل است لکن مرتکب حرام نشده است.
پس مبنای اول میگوید در بیع صرف و سلم ترک قبض هم مبطل هم حرام است و مبنای دوم میگوید ترک قبض فقط مبطل است.
مرحوم شیخ میفرمایند طبق هر دو مبنا ثابت میکنیم جعل خیار قبل از قبض در بیع صرف و سلم نه تنها اشکال ندارد که ثمره هم بر آن مترتب است.
طبق مبنای اول: عدم عصیان با ترک قبض
طبق مبنای اول که میگوید قبض وجوب تکلیفی هم دارد یعنی ترک قبض حرام است، خیار مجلس از لحظه عقد لغو نیست و ثمره مهمی دارد زیرا اگر طرفین قبل از قبض، خیار مجلس نداشته باشند به محض تحقق عقد، قبض و اقباض واجب است و باید جنس را به طرف مقابل بدهند و الا معصیت کردهاند، در حالی که اگر خیار مجلس داشته باشند یعنی قبل از قبض حق دارند بیع را فسخ نمایند و مادامی که در مجلس عقد هستند قبض هم واجب نخواهد بود و با ترک قبض، مرتکب معصیت هم نشدهاند.
طبق مبنای دوم: تأثیر فسخ فی المجلس در صورت خیار
طبق مبنای مشهور که میگویند قبض در بیع صرف و سلم صرفا حکم وضعی است و شرط صحت است نه حکم تکلیفی، یعنی ترک قبض حرام نیست، مسأله مقداری خفاء دارد زیرا در ظاهر، قبض شرط صحت بیع صرف و سلم است و اگر تا پایان مجلسِ عقد قبض محقق نشود دیگر عقد خود بخود فسخ میشود و خیار مجلس هم کاری بیش از این نمیکند پس وجود خیار مجلس لغو خواهد بود.
اما میفرمایند با دقت در مطلب میتوان طبق این مبنا هم ثمره را تبیین نمود.
ثمره این است که وقتی صیغه بیع صرف خوانده شد مشهور گفتند تا قبل از تفرق باید قبض محقق شود، حال:
اگر بعد از عقد، خیار مجلس داشته باشند و یکی از آن دو گفت فسختُ العقد، از خیار مجلس استفاده کرده و عقد را فسخ نموده و دیگر عقدی که محقق شده بود قابلیت اصلاح ندارد.
اما اگر بعد از عقد، خیار مجلس نداشته باشند (یا خیار مجلس را ساقط کرده باشند) "فسختُ" گفتن هیچ تأثیری در عقد ندارد و حتی بعد از گفتن "فسخت" هم اگر قبض فی المجس محقق شود بیع صحیح است.
مرحوم شیخ ابتدای این مسأله فرمودند بیع علت تامه شروع خیار مجلس است "و مقتضاه کظاهر الفتاوی شمول الحکم للصرف و السلم قبل القبض." بعد از بیان ثمره، به عبارات سه نفر از فقهاء اشاره میکنند که تعبیرشان به "کظاهر الفتاوی" تبیین شود که در فتاوا هم اشاره شده خیار مجلس از لحظه عقد است حتی در بیع صرف و سلم:
عبارت اول: مرحوم علامه حلی ایشان در تذکره میفرمایند در مجلس عقد بیع صرف:
ـ اگر ابتدا تقابض محقق شد سپس بیع را اجازه کردند (حق خیار مجلس و فسخ را ساقط کردند) عقد لازم خواهد بود.
ـ اگر بیع را اجازه کردند (حق خیار مجلس و فسخ را ساقط کردند) عقد و تقابض لازم است، حال اگر قبل از تقابض متفرق شدند عقد منفسخ میشود لکن:
ـ اگر تفرقشان با رضایت هر دو بود، با ترک و عدم وفاء به عقد لازم، معصیتی نکردهاند و گویا بیع لازم را إقاله کردهاند.
ـ اگر تفرقشان با رضایت یکی و عدم رضایت دیگری بود، عامل تفرّق، به جهت ترک و عدم وفاء به عقدِ لازم، معصیت کرده.
در این عبارت روشن است که علامه حلّی میفرمایند اگر خیار مجلس را ساقط کردند عقد لازم است و دیگر "فسختُ" گفتن فائده ندارد.
عبارت دوم: شهید اول ایشان در دروس روشنتر از عبارت علامه حلی میفرمایند: خیار مجلس در بیع صرف ثابت است و مادامی که در مجلس عقد هستند خیار مجلس دارند، تقابض محقق شده باشد یا نه.
ـ اگر قبل از قبض، به عقد ملتزم شدند و خیار مجلس خود را ساقط کردند، عقد لازم شده و تقابض از باب وفاء به عقد واجب است، لذا هر کدام که برای نجات خود از ضرر احتمالی از مجلس فرار کرد و مانع تقابض شد، هم معصیت کرده هم تفرق سبب انفساخ بیع صرف میشود.
ـ اگر قبل از التزام و إسقاط خیار مجلس فرار کرد هیچ معصیتی نکرده است.
البته احتمال قوی دارد بگوییم چه ملتزم شده باشند به عقد چه ملتزم نشده باشند مادامی که قبض اتفاق نیفتاده حق دارند بیع را ترک کنند و معصیتی نکردهاند.
عبارت سوم: شیخ طوسی میفرمایند شیخ طوسی در کتاب مبسوط تصریح کردهاند تا زمانی که در بیع صرف قبض اتفاق نیافتاده خیار مجلس ثابت است. *
نکته: خیار مجلس در عقد فضولی هم ثمره دارد
این بحث در عقد بیع فضولی هم قابل طرح است. مثال: دو فضول در ساعت ده صبح در حضور مالکین عقدی را انجام دادند و ساعت یازده هر دو مالک این عقد را اجازه کردند، حال آیا این دو مالک از لحظه اجازه خیار مجلس دارند یا از زمان عقد؟ ممکن است گفته شود وجود خیار مجلس برای دو مالک از لحظه عقد لغو است چه در مبنای ناقله و چه کاشفه، زیرا تا قبل از اجازه عقد جائز بوده و خود بخود حق فسخ داشتهاند. میفرمایند اینجا هم بحث ثمره دارد زیرا:
اگر مالکین از لحظه عقد خیار مجلس داشته باشند ثمرهاش این است که فرض کنید یکی از دو مالک هنوز اجازه نکرده و ساعت ده و نیم گفت من این عقد را فسخ کردم بعد متوجه شد عقد به نفع او است و ساعت یازده گفت أجزتُ، اگر خیار مجلس از لحظه عقد بوده دیگر این عقد ساعت ده و نیم باطل شده و أجزتُ گفتن فائده ندارد.
اگر گفتیم خیار مجلس برای هر دو مالک از زمانی است که عقد را اجازه کنند پس ساعت ده و نیم که مالک گفته فسختُ، خیار مجلس نداشته و فسختُ گفتن او بدون اثر است پس با اجازه ساعت یازده بیع محقق خواهد شد.
تحقیق:
* در مبسوط ج2، ص79 میفرمایند: "أما الصرف فیدخله خیار المجلس لعموم الخبر" آیا این جمله تصریح به تخایر قبل تقابض است؟