جزوات رسائل 2، 3، 4 و 5 رو با حفظ ظاهر جزوه بودنشان به صورت یک فایل واحد pdf درآوردم که با فهرست اجمالی در ابتدا و فهرست تفصیلی در انتها، دسترسی به مطالب راحت تر باشه.
جزوات رسائل 2، 3، 4 و 5 رو با حفظ ظاهر جزوه بودنشان به صورت یک فایل واحد pdf درآوردم که با فهرست اجمالی در ابتدا و فهرست تفصیلی در انتها، دسترسی به مطالب راحت تر باشه.
متن ارائه شده، جزوه روزانه کلاسی بوده که به همان صورت جلسه بندی ارائه شده است.
فهارس، در انتهای هر فایل (علاوه بر قسمت bookmork) آورده شده است.
و أما الإجماع فتقریره من وجهین ... ص50، س9
دلیل سوم: اجماع
سومین دلیل که اصولیان بر برائت در شبهه حکمیه تحریمیه اقامه نمودهاند تمسک به اجماع است.
اجماع هم به دو تقریر مورد استدلال قرار گرفته:
1. اجماع تقدیری و فرضی.
2. اجماع تنجیزی.
در قسم دوم یعنی اجماع تنجیزی هم سه بیان وجود دارد که مجموعا میشود تمسک به چهار بیان در اجماع.
تقریر اول: اجماع تقدیری
تقریر اول یک اجماع فرضی است که مستدل میگوید هم اصولیان هم اخباریان به اتفاق قبول دارند در جایی که حکم شرعی نه در دلیل عقلی نه دلیل نقلی بیان نشده چه به نحو بیان اختصاصی چه به نحو بیان عمومی و عام، وظیفه اجراء برائت است.
مرحوم شیخ انصاری میفرمایند این بیان از اجماع خیلی کارساز نیست زیرا در صورتی قابل استدلال است که ما ثابت کنیم دلیل عقلی و نقلی اخباریان بر وجوب احتیاط باطل است.
پس در صورتی به این بیان از اجماع میتوان تمسک نمود و برائت را ثابت کرد که أدله اخباریان إبطال شود چنانکه در تمسک به دلیل عقلی به عنوان چهارمین دلیل اصولیان بر برائت هم زمانی میتوان استدلال کرد که دلیل عقلی و نقلی اخباریان بر وجوب احتیاط إبطال شود.
تقریر دوم: اجماع محقق و تنجیزی
این تقریر دوم از اجماع که دیگر اجماع فرضی نیست به سه بیان مطرح شده است که ادامه بحث خواهد آمد.
جلسه هشتاد و چهارم (مجازی، دوشنبه، 98.12.19) بسمه تعالی
و تحصیل الإجماع بهذا النحو ... ص51، س5
کلام در استدلال به اجماع بر اثبات برائت در شبهه حکمیه تحریمیه از دیدگاه اصولیان بود. فرمودند دو تقریر از اجماع ارائه شده است یک تقریر فرضی و تقدیری بود که نیاز به اثبات داشت و نقد آن گذشت.
تقریر دوم تقریر اجماع ثابت و محقق عند العلماء بود که فرمودند این تقریر دوم به سه بیان مطرح شده است:
بیان اول: اجماع محصّل
یکی از راههای بررسی و تحلیل دیدگاههای فقهاء در مسائلی مانند ما نحن فیه، مراجعه به فتاوای آنان در فقه است، ما عبارات علماء و فقهاء قدماء تا متأخران را که بررسی میکنیم میبینیم در موارد فراوانی که مورد شبهه تحریمیه و فقدان نص بوده است فتوای به احتیاط نمیدهند بلکه فتوای میدهند به برائت و جواز ارتکاب. و این بهترین شاهد است بر وجود چنین اتفاق نظری بین فقهاء زیرا ممکناست در عالمی در علم اصول مبنای خاصی داشته باشد اما در فقه و مقام فتوا به آن پایبند نباشد اما وقتی در مقام فتوا که تمام ملاحظات و توجهات را بکار میبندند وقتی میبینیم فتوای به برائت میدهند نشان میدهد اعتقادشان در شبهه تحریمیه با منشأ فقدان نص، إجراء برائت است.
بله فقهاء در خیلی از موارد میفرمایند الإحتیاط حسنٌ علی کلّ حال اما در شبهه تحریمیه با منشأ فقدان نص فتوای به وجوب احتیاط نمیدهند و نهایتا میگویند احتیاط خوب است.
حتی فی الشبهة الوجوبیة ... ص51، س9
شاهد بر اینکه توصیه به احتیاط در کلمات فقهاء نسبت به شبهه تحریمیه به معنای وجوب احتیاط نیست این است که اخباریان که در شبهه تحریمیه معتقد به وجوب احتیاط هستند در مواردی از شبهه وجوبیه معتقد به برائتاند حتی در این موارد که خباریان هم معتقد به برائت هستند آ« فقهاء باز هم توصیه به حُسن احتیاط میکنند و به عنوان قاعده کلی میفرمایند الإحتیاط حسنٌ علی کل حال.
مرحوم شیخ انصاری برای اثبات اجماع مذکور، به کلمات چند تن از بزرگان امامیه اشاره میکنند که فقط دو مورد را ذکر میکنیم:
مرحوم شیخ کلینی در مقدمه کتاب شریف کافی میفرمایند اگر دو روایت متعارض بودند وظیفه شرعی ما تخییر است.
پس مرحوم شیخ کلینی احتیاط را واجب ندانستند با اینکه روایاتی داریم که در تعارض نصیّین (تعارض دو روایت) میگویند احتیاط واجب است یا روایاتی داریم که میگویند در موارد فقدان نص (روایت) بر وجوب، وظیفه احتیاط است اما مرحوم شیخ کلینی این روایات را قبول نکردهاند و دال بر وجوب احتیاط ندانستهاند و باز هم حکم به برائت فرمودهاند.
سؤال: بحث ما در مورد فقدان نص (روایت) بر تحریم است در حالی که حکم مرحوم شیخ کلینی به برائت در مورد وجود دو روایت متعارض است چگونه به کلام ایشان استدلال میکنید؟
جواب: میفرمایند با تمسک به مفهوم اولویت زیرا وقتی مرحوم شیخ کلینی در مورد وجود دو روایت متعارض حکم به برائت و تخییر (عدم وجوب احتیاط) میکنند به طریق أولی در موردی که اصلا روایتی دال بر حرمت وجود ندارد حکم برائت میکنند.
به مرحوم محقق حلّی هم نسبت داده شده که ایشان هر چند در معارج قائل به برائتاند مطلقا اما در کتاب معتبر از این نظر برگتهاند و قائل به تفصیل هستند به این بیان که: *
ـ اگر مورد مشتبه و مشکوک از مواردی بود که مورد ابتلاء عموم مردم است (مانند شرب تتن) در این موارد برائت جاری است.
ـ اگر مورد مشتبه و مشکوک از مواردی بود که مورد ابتلاء عموم مردم نیست (مانند بازی بیلیارد) باید احتیاط و ترک کرد.
مرحوم شیخ انصاری میفرمایند در مباحث آینده (ابتدای اولین تنبیه از تنبیهات برائت، ج2، ص93) به بررسی صحت این انتساب به مرحوم محقق خواهیم پرداخت.
بیان دوم: اجماع منقول
دومین بیان از اجماع، اجماع منقول است یعنی نقل اجماع توسط جمعی از بزرگان امامیه.
سؤال: شمای انصاری که اجماع منقول را حجت نمیدانید پس چگونه در استدلال بر برائت به اجماع منقول تمسک میکنید؟
جواب: مرحوم شیخ میفرمایند در مباحث سابق رسائل هم گفتیم اجماع منقول اگر ضمیمه شود به شهرت محقَّقه و ثابت عند العلمائ میتواند مفید قطع یا اطمینان باشد برای حدس زدن رأی معصوم لذا اجماع منقول معتَضَد بالشهرة المحقّقة میتواند کاشف از رأی امام معصوم باشد.
برای بیان دوم از اجماع هم به کلماتی اشاره میکنند که فقط به یک مورد اشاره میکنیم:
مرحوم ابن ادریس حلی (متوفی 598ه) فرمودهاند علماء هرگاه حکمی را در کتاب، سنت و اجماع نیابند به دلیل عقل تمسک میکنند.
مقصود ایشان از دلیل عقل همان برائت عقلی است که تا زمان ایشان بزرگان امامیه از برائت عقلی به دلیل عقلی تعبیر مینمودند.
بیان سوم: اجماع عملی یا سیره متشرعه
سومین بیان از اجماع هم تمسک به اجماع عملی مسلمانان یا سیره متشرعه است.
میفرمایند از صدر اسلام وقتی تاریخ را بررسی میکنیم میبینیم هر جا بیانی از جانب شارع مبنی بر حرمت شیء یا فعلی نرسیده است متشرعه آن را مرتکب میشدند و احتیاط یا توقف نمیکردهاند، شارع و معصومان از این سیره منع و ردع نکردهاند پس معلوم میشود این سیره حجت و قابل استناد است.
به عبارت دیگر شیوه و طریقه شارع در بیان احکام، تبیین محرمات بوده است یعنی شارع به طور کلی معتقد به حلیّت است که فرموده "کلّ شیء لک حلال" و خصوص محرمات را یک به یک معرفی و اعلام نموده است بنابراین اگر در موردی نص و روایتی از شارع مبنی بر حرمت، بیان نشده باشد نتیجه میگیریم حرام نبوده است.
در ادامه بحث و در پایان استدلال به اجماع مرحوم شیخ انصاری کلامی از مرحوم محقق صاحب معارج نقل میکند و اشکالی به آن دارند که خواهد آمد.
تحقیق:
* نجم الدین ابو القاسم جعفر بن حسن حلی، معروف به محقق حلی یا محقق اول یا محقق علی الإطلاق (متوفی ۶۷۶ ق). ایشان کتابی تألیف فرمودند به نام شرایع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام، بعد مدتی این کتاب را خلاصه نمودند با عنوان المختصر النافع فی فقه الإمامیة، بعد مدتی این کتاب را هم شرح نمودند با عنوان المعتبر فی شرح المختصر که هر کدام از کتابها بر اساس اهداف و شیوه های مختلفی تألیف شدند. قابل توجه است کتاب شرائع الإسلام ایشان تا قرنها کتاب درسی فقهی در حوزههای علمیه شیعی بوده است. کتاب اصولی ایشان هم که کتاب درسی حوزههای علمیه بوده است با عنوان معارج الأصول قبلا مورد اشاره قرار گرفت.
جلسه هشتاد و پنجم (مجازی، سهشنبه، 98.12.20) بسمه تعالی
قال المحقق علی ما حکی عنه ... ص55، س12
کلام در بیان سوم از استدلال به اجماع بر اثبات برائت در شبهه حکمیه تحریمیه بود. بیان سوم تمسک به سیره مسلمین در عدم التزام خودشان و عدم الزام دیگران به ترک شیء مشتبه و مشکوک بعد از فحص و یأس از دلیل شرعی دال بر حرمت بود.
از مرحوم محقق حلّی حکایت شده که فرمودهاند نه تنها مسلمانان و متشرعه از دین اسلام بلکه تمام پیروان ادیان آسمانی و متشرعان به تمام ادیان چنین سیرهای دارند که هر جا به شیء مشتبه و مشکوک الحرمة برخورد کنند توقف نمیکنند و مرتکب میشوند و دیگران را هم در ارتکاب مشکوک الحرمة تختطه و سرزنش نمیکنند، چه حکم شارع صریحی از جواز ارتکاب از شارع وارد شده باشد یا وارد نشده باشد.
أقول: إن کان الغرض مرحوم شیخ انصاری به کلام مرحوم محقق حلی اشکالی دارند و میفرمایند مرحوم محقق فرمودند اهل شرایع افراد را به جهت ارتکاب مشتبه و مشکوک الحرمة تخطئه نمیکنند، مقصود مرحوم محقق از عدم تخطئه چیست؟ به عبارت دیگر در اینکه این سیره ناشی از چه چیز است دو احتمال دارد:
احتمال اول: ناشی از قبح عقاب بلا بیان باشد.
مقصودشان این است که متشرعه و اهل شرایع، آن فرد را مستحق عقاب نمیدانند و میگویند چون جاهل به حکم بوده اگر هم مرتکب حرام واقعی شده باشد عقاب ندارد زیرا عقاب جاهل قبیح است. به این احتمال سه اشکال وارد است:
اشکال اول: روشن است که جاهل به حکم زمانی بر ارتکاب مشکوک الحرمة عقاب نمیشود که أدلهای دال بر لزوم احتیاط وجود نداشته باشد، اگر ثابت شود أدله احتیاط میگویند احتیاط واجب است قطعا این فرد که مشکوک الحرمة را مرتکب شده مستحق عقاب است.
اشکال دوم: اگر بگویید هیچ دلیلی دال بر وجوب احتیاط نداریم، پس عقاب جاهل قبیح است و مرتکب مشکوک الحرمة عقاب ندارد، میگوییم اثبات برائت با تمسک به قبح عقاب جاهل، همان تمسک به دلیل عقل بر برائت است که در دلیل چهارم خواهد آمد.
اشکال سوم: اگر با حکم عقل به قبح عقاب بلا بیان ثابت میکنید که اهل شرایع مرتکب مشکوک الحرمة را مستحق عقاب نمیدانند دیگر چرا به عمل و سیره اهل شرایع تمسک میکنید بلکه بگویید تمام عقلاء عالم چنین سیرهای دارند چه متدین به یکی از شرایع باشند چه نباشند زیرا حکم عقل در همه عقلاء وجود دارد نه فقط اهل شرایع.
احتمال دوم: ناشی از بناء مستقل اهل شرایع باشد.
اگر مقصودشان از اینکه اهل شرایع مرتکب مشکوک الحرمة را مستحق عقاب نمیدانند این باشد که اهل شرایع یک سیره و حکم مخصوص خودشان دارند و بدون توجه به اینکه عقل عقاب جاهل را قبیح میداند یا قبیح نمیداند (تصویر عقاب هم چه به این جهت باشد که لازمه قهری ارتکاب حرام، عقاب است یا به این جهت باشد که شارع و مولی فردی است که اعلام کرده هر گونه ارتکاب حرام را مؤاخذه میکند چه ارتکاب جاهلانه چه ارتکاب عالمانه) پس اهل شرایع یک بناء مخصوص خودشان دارند که مرتکب مشکوک الحرمة را در هر صورت مستحق عقاب نمیدانند، این احتمال هم در صورتی صحیح است که محقق حلی ثابت کنند اهل شرایع که چنین سیرهای دارند دفع ضرر محتمل را واجب نمیدانند و الا اگر دفع ضرر محتمل واجب باشد دیگر امکان ندارد اهل شرایع از پیش خودشان سیرهای داشته باشند مبنی بر عدم عقاب مرتکب مشکوک الحرمة زیرا این قاعده میگوید هر جا احتمال ضرر میدهی نباید مرتکب شوی و در مشکوک الحرمة هم احتمال ضرر وجود دارد پس اهل شرایع اگر این قاعده را قبول داشته باشند نمیتوانند حکم کنند به عدم عقاب مرتکب مشکوک الحرمه.
به عبارت دیگر اهل شرایع باید مرتکب مشکوک الحرمه را تخطئه و سرزنش کنند.
البته بحث از این قاعده (وجوب دفع عقاب محتمل) بحث مستقل با شقوق و احکام خاص خودش دارد که خواهد آمد.
خلاصه استدلال به اجماع
مرحوم شیخ انصاری به چهار بیان در اجماع اشاره فرمودند:
بیان اول که اجماع فرضی و تقدیری بود و آن را نقد کردند، بیان دوم و سوم هم که اجماع محصل و منقول معتضَد به شهرت محققة بود را قبول فرمودند و بیان چهارم هم با حاشیه و نقدی که به کلام مرحوم محقق وارد کردند احتمال دارد در نظر مرحوم شیخ انصاری اشکال داشته باشد.
در هر صورت میتوان گفت مرحوم شیخ انصاری استدلال به اجماع بر اثبات برائت در شبهات حکمیه تحریمیه را قبول دارند.
البته بعض متأخران استدلال به اجماع بر اثبات برائت را قبول ندارند زیرا اگر هم اجماع ثابت باشد محتمل المدرک است که چه بسا مستند و مدرک اجماع کنندگان و قائلان به برائت همان آیات یا روایات باشد. اجماع محتمل المدرک هم حجت نیست.
بسم الله الرحمن الرحیم
رسائل2، فرائد الأصول، جلد 1، أما المجوزون
جلسه یکم (شنبه، 98.06.30ـ 21محرم1441)
ضمن تسلیت ایام عزای أباعبدالله الحسین7 و با استعانت از پروردگار و عنایت اهل بیت: خصوصا حضرت حجت Qو حضرت معصومه3و با امید به کسب توفیق بر خشنودی قلب مقدس مولایمان در این سال تحصیلی بحث را آغاز میکنیم. ابتدا بیان دو نکته:
نکته اول: چگونگی إرتقاء سطح تعلّم رسائل
با توجه به اینکه امسال اولین سال آشنایی شما با کتاب فرائد الأصول مرحوم شیخ انصاری است، توجه به جایگاه آموزشی و محتوایی این کتاب در سیر تعلّم مباحث اصول لازم است. مباحثی که در کتاب اصول فقه مرحوم مظفر خواندید بر دو قسم بود: 1. مباحث الفاظ در جلد اول. 2. مباحث حجج و اصول عملیه در جلد دوم. عناوین مطالبی که امسال در رسائل خواهید خواند مشابه مطالب جلد دوم اصول فقه است که سال گذشته خواندهاید لذا حضور ذهن نسبت به مطالب جلد دوم اصول فقه میتواند به دریافت مطلب در رسائل کمک کند. اما وقتی در پایه نهم وارد کفایه شوید مباحث الفاظ را فراخواهید گرفت که در پایه پنج میخواندید لذا هم برای إرتقاء سطح دریافت مطلب رسائل هم جبران چند سال فاصله بین جلد اول اصول فقه و کفایه، مهم است که چه کتاب اصول فقه را با کیفیت مطلوب خوانده باشید و یا نه، قبل از ورود به هر مبحث کوچک در رسائل (مثل بحث آیه نبأ در حجیت خبر واحد که آغاز رسائل 2 است) مقیّد باشید به مراجعه کوتاه به همان مبحث در اصول فقه و پیش مطالعه و ترجیحا پیش مباحثهاش که هم سطح دریافت مطلب در کلاس را إرتقاء دهید هم حضور ذهنتان نسبت به محتوای کتاب اصول فقه را تقویت کنید هم تفاوت سطح اصول فقه با رسائل را لمس کنید و هم جدید بودن قلم و بیان مرحوم شیخ انصاری شما را نگران نکند. مطالب بیشتری دربارۀ این نکته إن شاء الله در آینده بیان خواهم کرد.
نکته دوم: عدم نگرانی نسبت به شروع از وسط مطلب در رسائل2
ممکن است برای شما که تازه میخواهید وارد یادگیری رسائل شوید، سؤال و دغدغه پیش آید که چگونه در رسائل2 از وسط مطلب باید شروع کنید در حالی که اطلاعی از مطالب مرتبط قبل آن ندارید. برای رفع این دغدغه به اختصار مطالب قبل از این بحثمان را اشاره میکنم تا روشن شود هیچ خللی در یادگیری شما پیش نخواهد آمد.
کتاب فرائد الأصول مرحوم شیخ انصاری مجموعه سه رساله است در مباحث قطع، ظن و شک لذا به عنوان "رسائل" مشهور شده است و به سه حالت مکلف یعنی علم (آگاهی صد در صد) ظن (پایینتر از علم یعنی 99 درصد به پائین تا قبل از شک) و شک (پنجاه پنجاه) پرداختهاند. در رساله قطع که کمتر از 100 صفحه از کل حجم کتاب 4 جلدی است به حجیت علم و قطع و مباحث مربوط به آن مانند قطع قطاع و علم اجمالی پرداختهاند. مباحث رساله ظن را در دو مقام دستهبندی فرمودهاند:
مقام اول: امکان تعبد به ظن. آیا امکان دارد خداوند ما را متعبد کند به عمل به احکام شریعت بر اساس غیر یقین و ظن؟
مقام دوم: وقوع تعبد به ظن. وقتی امکان تعبد و حجیت ظن در موارد خاص ثابت شد، آیا خداوند ما را متعبّد به آن هم کرده است؟
در مقام دوم ابتدا با أدله أربعة ثابت فرمودند اصل، حرمت عمل به ظن است و سپس فرمودند بعض ظنون و أمارات از این اصلِ حرمت عمل، خارج شدهاند به جهت وجود دلیل بر حجیت آنها. سپس بحث از أمارات کاربردی در استنباط احکام را در دو قسم پیگیری فرمودهاند:
قسم اول: آنچه در تشخیص مراد متکلم به کار میرود. (آیا اصلا میتوان مراد و مقصود خداوند را از ظهورات آیات قرآن به دست آورد؟)
قسم دوم: ظنونی که برای تشخیص ظواهر بکار میروند. (حال که میتوان بر اساس ظهورات عبارات آیات و روایات به مراد و مقصود گوینده دست یافت، أمارات و ظنونی که حکم خدا و مقصود از این جملات را برای ما روشن میکنند کداماند؟)
ذیل قسم دوم به بررسی حجیت قول لغوی، اجماع، شهرت و خبر واحد پرداختند. مباحث خبر واحد را در سه مرحله پیگیری میکنند: مرحله اول: طرح بحث و تبیین محل نزاع. مرحله دوم: أدله مانعین و منکرین حجیت خبر واحد که بررسی و نقد میفرمایند.
متن ارائه شده، جزوه روزانه کلاسی است که بر اساس فهرست کتاب رسائل و به همان صورت جلسه بندی ارائه شده است.
حجیت خبر واحد
أدله حجیت خبر واحد (أما المجوزون)
دلیل اول: آیات (پنج آیه)
دسته اول: اشکالات غیر قابل دفاع و نقد
دسته دوم: اشکالات قابل دفاع و نقد
مقصد سوم: شک
مقام اول: برائت، اشتغال و تخییر
أدله أخباریان بر وجوب احتیاط (کتاب، سنت و عقل)
متن ارائه شده، جزوه روزانه کلاسی بوده که بر اساس فهرست کتاب رسائل و به همان صورت جلسه بندی ارائه شده است.
فایل کامل pdf به همراه فهارس را از اینجا دانلود کنید.
فهرست مطالب بر اساس فهرست کتاب رسائل (مباحث رسائل 3 ـ شبهه وجوبیه)
المقصد الثالث فی الشک
الموضع الأول: الشک فی نفس التکلیف
المطلب الأول: الشبهة التحریمیة
»»» المطلب الثانی: الشبهة الوجوبیة
المسألة الأولی: الشبهة الوجوبیة من جهة فقدان النص
المسألة الثانیة: الشبهة الوجوبیة من جهة إجمال النص
المسألة الثالثة: الشبهة الوجوبیة من جهة تعارض النصین
المسألة الرابعة: الشبهة الوجوبیة من جهة إشتباه الموضوع
المطلب الثالث: دوران الأمر بین المحذورین
المسألة الأولی: الدوران بین المحذورین من جهة فقدان النص
المسألة الثانیة: الدوران بین المحذورین من جهة إجمال النص
المسألة الثالثة: الدوران بین المحذورین من جهة تعارض النصین
المسألة الرابعة: الدوران بین المحذورین من جهة إشتباه الموضوع
الموضع الثانی: الشک فی المکلف به
المطلب الأول: إشتباه الحرام بغیر الواجب
المسأة الأولی: الإشتباه من جهة إشتباه الموضوع
المقام الأول: فی الشبهة المحصورة
المقام الثانی: فی الشبهة غیر المحصورة
المطلب الثانی: إشتباه الواجب بغیر الحرام
القسم الأول: دوران الأمر بین المتباینین
خلاصه مباحث دوران بین متباینین
در
شبهه وجوبیه شک در مکلفبه
در رساله شک از کتاب رسائل،
متباینین و اقسام اقل و اکثر و مثال حقوقی
دومین مطلب ذیل بحث شک در مکلفبه در رسائل، بررسی شبهه وجوبیه است (دوران بین واجب و غیر حرام). مکلف یقین به اصل حکم وجوب دارد اما در مکلفبه (متعلق وجوب) شک دارد.
برای فهم دقیق کلام مرحوم شیخ انصاری دو مقدمه یکی اصولی و دیگری حقوقی بیان میکنیم:
خلاصه مدعا و دلیل شیخ انصاری از ابتدای بحث شبهه محصوره (در شبهه موضوعیه تحریمیه مکلفبه) چنین شد که فرمودند:
جلسه پانزدهم (چهارشنبه، 96.07.19) بسمه تعالی
المسألة الثالثة فیما اشتبه حکمه... ج2، ص165
مسأله سوم از مسائل چهارگانه شبهه وجوبیه این است که در حکم یک فعل شک دارد بین وجوب و غیر حرام و منشأ شک هم تعارض دو دلیل معتبر است. قبل از ورود به بحث یک مقدمه اصولی بیان میکنیم.
مقدمه اصولی: مبحث تعارض در اصول
در جلد دوم کتاب اصول فقه باب نهم مبحث تعادل و تراجیح خواندهایم که تعارض یعنی تکاذب دو دلیل، به نوعی که امکان ندارد در آن واحد هر دو حکم شرعی ثابت باشد. یکی از شروط تعارض هم این بود که یک دلیل یا هر دو نباید قطعی السند باشند زیرا تعارض دو دلیل قطعی محال است و دلیل ظنی هم نمیتواند با دلیل قطعی تعارض کند. همچنین در مبحث تعارض مسائل مختلفی در کتب اصولی بررسی میشود از جمله:
آیا مفهوم میتواند با منطوق تعارض کند؟ آیا اصل با ظاهر میتواند تعارض کند؟ تعارض بین بیش از دو دلیل به چه کیفیت است؟ تفاوت تعارض با تزاحم چیست؟ قاعده اولیه در تعارض تساقط است یا نه؟ مرجحات باب تعارض چیست؟
نمونهای از تعارض دو روایت: مشهور فقهاء سن بلوغ پسر را بر اساس روایات پانزده سالگی میدانند از طرفی روایتی داریم که سن بلوغ پسر را سیزده سالگی میداند، عمار ساباطی از امام صادق علیه السلام نقل میکند که: "سَأَلْتُهُ عَنِ الْغُلَامِ مَتَى تَجِبُ عَلَیْهِ الصَّلَاةُ فَقَالَ إِذَا أَتَى عَلَیْهِ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً" یک روایت سن بلوغ را سیزده سالگی و دیگری پانزده سالگی میداند و این تعارض است. *
مرحوم شیخ انصاری میفرمایند در مبحث تعارض نصین مسائل و مقامات مختلفی از بحث وجود دارد لکن آنچه در این مسأله سوم مورد بحث و بررسی قرار میدهیم آن است که آیا در مواجهه با دو دلیل شرعی متعارض واجب است توقف کنیم و احتیاط نماییم یعنی به هر دو دلیل عمل نماییم و در مثال سن بلوغ بگوییم از سیزده سالگی مکلف میشود که به هر دو روایت عمل کرده باشد یا احتیاط واجب نیست و به هر کدام بخواهیم میتوانیم عمل کنیم؟
در این مسأله هم میفرمایند مشهور اصولیان و اخباریان معتقدند احتیاط واجب نیست، اما محدث بحرانی صاحب حدائق و محدث أسترآبادی صاحب الفوائد المدنیة در این مسأله هم معتقد به وجوب احتیاط هستند.
شیخ انصاری چهار دلیل از قائلین به وجوب احتیاط نقل و نقد میکنند سپس یک دلیل بر عدم وجوب احتیاط اقامه نموده و از اشکالات وارد بر آن جواب میدهند.
دلیل اول: روایاتی که میگویند قف عند الشبهه. این روایات اطلاق دارد و میگوید چه در شبهات تحریمیه و چه وجوبیه و چه با منشأ فقدان یا اجمال یا تعارض نصین یا امر خارجی واجب است توقف نموده و احتیاط کرد.
نقد: مرحوم شیخ میفرمایند اولا: این روایات امر مولوی نیست بلکه ارشاد به حکم عقل است و عقل هم میگوید در شبهات وجوبیه احتیاط واجب نیست زیرا در اصل تکلیف وجوب شک داریم و عقاب بلابیان قبیح است. در صورتی شارع میتواند عقاب کند که یک بیان و دلیل شرعی بدون معارض به دست ما برسد. ثانیا: سلّمنا که این روایات امر مولوی است نه ارشاد به حکم عقل، اما این روایات به طور مطلق میگویند توقف واجب است، روایات دیگری داریم که میگویند اگر دو طرف تعارض دو روایت بود شما مخیر هستید بأیهما أخذتَ من باب التسلیم وسعک، پس رابطه این دو دسته روایت اطلاق و تقیید است و نتیجه این است که در موارد شبهه توقف و احتیاط واجب است مگر زمانی که منشأ شبهه تعارض دو روایت باشد که در این صورت احتیاط واجب نیست و فرد شاک مخیر است.
دلیل دوم: روایات خاصهای داریم که در خصوص باب تعارض امر به احتیاط و توقف میکنند.
نقد: میفرمایند در این روایات یک قیدی ذکر شده که "حتی تلقی إمامک" و این قید نشان میدهد حکم مذکور در این روایات مربوط به زمان حضور امام معصوم است پس شامل عصر غیبت نمیشود.
دلیل سوم: روایتی از کتاب عوالی اللئالی ابن ابی جمهور أحسائی که قبلا هم اشاره شده در فرازی از این حدیث آمده: "فخذ بما فیه الحائطة لدینک و اترک ما خالف الإحتیاط"
نقد: قبول داریم که این روایت مانند روایت اول عام نیست بلکه در خصوص باب تعارض دو روایت وارد شده اما اولا: این حدیث سندا ضعیف است و در مجامیع حدیثی شیعه وجود ندارد و نسبت به مصنِّف و مصنَّف اشکال وجود دارد و در اعتبار نویسنده و کتاب تردید جدی است. ثانیا: تعارض مطرح شده در این روایت و پاسخ حضرت ناظر به زمان حضور و دسترسی به امام معصوم است نه عصر غیبت.
دلیل چهارم: صحیحه عبدالرحمن بن حجاج که ابتدای روایت در مورد شک در مکلف به است که دو نفر محرم در حال احرام صید کردند اصل تکلیف حرمت روشن است اما راوی نمیداند وظیفه شرعی و مکلفبه چیست، اما در پایان روایت حضرت یک ملاک کلی بیان میفرمایند که: "إذا أصبتم مثل هذا فلم تدروا، فعلیکم بالإحتیاط حتی تسألوا عنه و تعلموا". هر جا حکم را ندانستید باید احتیاط و توقف کنید.
نقد: میفرمایند اشکال این حدیث هم اختصاصش به زمان حضور امام معصوم است و شامل ما و عصر غیبت نمیشود.
تحقیق:
* تأمل کنید و مثال واقعی فقهی دیگر برای تعارض ذکر کنید چه تعارض مستقر و چه تعارض بدوی که منجر به جمع بین متعارضین مثل عام و خاص میشود. میتوانید به اصول فقه مرحوم مظفر مراجعه کنید.
معرفی اجمالی کتاب:
به مناسبت ایام عزای حضرت سید الشهدا سلام الله علیه و روز چهارشنبه آشنایی با کتابچه مختصری از مرحوم کراجکی از علماء بزرگ شیعه متوفی 449 مفید است هم به جهت تاریخی هم به جهت مطالب استدلالی کلامی.
امیر المؤمنین در نهج البلاغه میفرمایند: "و اعلموا انکم لن تعرفوا الرشد، حتی تعرفوا الذی ترکه" لذا باید توجه داشت عظمت حرکت أباعبدالله الحسین علیه السلام شناخته نمیشود الا با شناخت دقیق دشمن حضرت و شیوههای سرکوبی دشمنان حضرت.
رساله التعجب در پایان کتاب کنز الفوائد منتشر میشده. ایشان از شاگردان شیخ مفید معمار کلام شیعی و مرحوم سید مرتضی بودهاند. ایشان در صفحه 116 از کتاب التعجب که توسط انتشارات فدک به چاپ رسیده میفرمایند: ومن عجیب قولهم: إن أحدا لم یشر بهذا الحال، ویستبشر بما جرى فیها من الفعال، وقد رأوا ما جرى قرره شیوخهم، ورسمه سلفهم، من تبجیل کل من نال من الحسین صلوات الله علیه فی ذلک الیوم منالا، وآثر فی القتل به أثرا، وتعظیمهم لهم، وجعلوا ما فعلوه سمة لأولادهم.
فمنهم فی أرض الشام: بنو السراویل، وبنو السرج، وبنو سنان، وبنو الملحی، وبنو الطشتی، وبنو القضیبی، وبنو الدرجی.
وأما بنو السراویل: فأولاد الذی سلب سراویل الحسین (علیه السلام).
وأما بنو السرج: فأولاد الذین أسرجت خیله لدوس جسد الحسین (علیه السلام)، ووصل بعض هذه الخیل إلى مصر، فقلعت نعالها من حوافرها وسمرت على أبواب الدور لیتبرک بها و جرت بذلک السنة عندهم حتی صاروا یتعمّدون عمل نظیرها علی أبواب دور اکثرهم.
واما بنوسنان: فأولاد الذی حمل الرمح الذی علس سنانه رأس الحسین علیه السلام.
و اما بنو المکبّری: فأولاد الذی کان یکبّر خلف رأس الحسین علیه السلام.
وأما بنو الطشتی: فأولاد الذی حمل الطشت الذی ترک فیه رأس الحسین (علیه السلام)، وهم بدمشق مع بنی الملحی معروفون.
وأما بنو القضیبی: فأولاد الذی أحضر القضیب إلى یزید لعنه الله لنکت ثنایا الحسین (علیه السلام).
وأما بنو الدرجی: فأولاد الذی ترک الرأس فی درج جیرون (2)، وهذا لعمرک هو الفخر باب من أبواب دمشق إلى الواضح، لولا أنه فاضح.
جلسه شانزدهم (شنبه، 96.07.22) بسمه تعالی
و مما یدل علی الأمر بالتخییر.. ج2، ص166، س7
گفته شد در شبهه وجوبیه با منشأ تعارض نصین بعض از اخباریان قائل به وجوب احتیاط بودند که چهار دلیلشان را مرحوم شیخ نقل و نقد فرمودند، امروز یک دلیل و روایت برای قائلین به عدم وجوب احتیاط بیان میکنند و پنج اشکال وارد بر آن را هم جواب میدهند و نهایتا این دلیل را بر عدم وجوب احتیاط میپذیرند.
قبل از توضیح دلیل، مقدمهای ذکر میکنیم:
مقدمه رجالی درایهای: معنای توقیع، حمیری
توقیع در لغت به معنای نوشتن یا امضاء کردن ذیل نامه است و در اصطلاح علوم حدیث به معنای جواب نامه و سؤال توسط امام معصوم است که عمده توقیعات مربوط به امام زمان علیه السلام است.
یکی از اصحاب اهل بیت و راویان بزرگ شیعه محمد بن عبدالله بن جعفر حمیرى قمى زنده به سال 308هـق است. حمیری منسوب به یکی از قبایل یمن است. چند توقیع از ناحیه مقدسه در جواب سؤالات و نامههای او صادر شده است. او در سلسله سند یکی از روایات معروف شیعه است که: "أن الحسین بن علی بن أبی طالب7 دخل یوما إلى الحسن7 فلما نظر إلیه بکى، فقال له: ما یبکیک یا أبا عبد الله؟ قال: أبکى لما یصنع بک. فقال له الحسن7: إن الذی یؤتى إلی سمّ یدس إلی فاقتل به، ولکن لا یوم کیومک یا أبا عبد الله، یزدلف إلیک ثلاثون ألف رجل، یدعون أنهم من أمة جدنا محمد9... (أمالی شیخ صدوق)
مرحوم طبرسی در احتجاح، توقیعی نقل فرمودهاند که حمیری از ناحیه مقدسه به صورت مکتوب سؤال پرسید که بین فقهاء و اصحاب ما اختلاف شده است بعضی میگویند بعد از تشهد رکعت دوم و برای بلند شدن رکعت سوم باید تکبیر گفته شود و بعضی هم گفتهاند تکبیر واجب نیست و میتواند بگوید بحول الله و قوته أقوم و أقعد. حضرت حجت7 در جواب مرقوم فرمودند: در این مسأله بین شما دو نقل است، یک نقل میگوید در نماز از هر حالتی که به حالت دیگر میخواهد برود باید تکبیر بگوید و نقل دوم میگوید وقتی بعد از سجده دوم تکبیر گفت و نشست سپس برای رکعت بعد بلند شد لازم نیست برای این قیام بعد از قعود تکبیر بگوید، بنابر نقل دوم بعد از تشهد اول که میخواهد بلند شود لازم نیست تکبیر بگوید، این دو نقل تعارض دارند یکی میگوید برای بلند شدن بعد تشهد، تکبیر گفتن لازم است یکی میگوید لازم نیست، حضرت میفرمایند: بأیهما أخذت من باب التسلیم کان صوابا. یعنی شما در مواجهه با دو روایت متعارض مخیر هستید به هر کدام عمل نمایید و احتیاط واجب نیست.
مرحوم شیخ پنج اشکال به استدلال به این روایت بیان میکنند و جواب میدهند:
اشکال اول: این حدیث مربوط به تعارض نیست بلکه رابطه دو نقل، عام و خاص است، نقل اول میگوید برای انتقال از هر حالت به حالت دیگر باید تکبیر بگویی، روایت دیگر میگوید الا در حالت بلند شدن از تشهد که در خصوص این حالت تکبیر لازم نیست.
جواب: مرحوم شیخ میفرمایند ظاهر حدیث عام و خاص است و اشکال وارد است اما وقتی دقت میکنیم میبینیم سؤال حمیری از بلند شدن از تشهد برای قیام بوده که تکبیر لازم دارد یا نه؟ حال امام در نقل اول، این سؤال و اختلاف را نقل به مضمون کردهاند یعنی میخواهند بفرمایند نقل اول میگوید در همه موارد انتقال از یک حالت به حالت دیگر از جمله در بلند شدن از تشهد، تکبیر لازم است، پس گویا در نقل اول میگوید خصوص بلند شدن از تشهد، تکبیر میخواهد روایت دوم میگوید تکبیر نمیخواهد پس تعارض است.
اشکال دوم: چرا حضرت در این توقیع با بیان حکم واقعی شبهه حمیری را برطرف نکردهاند و دستور به تخییر دادهاند؟
جواب: اولا: این توقیعات آخرین ارتباطات شیعیان با امام معصوم بوده است لذا چنانکه از زمان امام کاظم علیه السلام اهل بیت شیعیان را برای عصر غیبت و عدم دسترسی به امام معصوم آماده میکردند حضرت هم میخواهند راهکار حل تعارض روایات را به حمیری بیاموزند. ثانیا: چه بسا حکم واقعی در مسأله همین عدم وجوب تکبیر بوده لذا حضرت فرمودهاند مخیر هستی تکبیر بگویی یا نه.
اشکال سوم: حضرت بین دو طرف مسأله که تعارض است فرمودند مخیر هستی، یک طرف تعارض میگوید تکبیر واجب است و طرف دیگر میگوید واجب نیست، خوب اگر فرد از باب تخییر، وجوب را انتخاب کرد و به قصد وجوب تکبیر گفت در حالی که در واقع واجب نبوده، این میشود إغراء به جهل و مبتلا کردن مخاطب به جهالت، و این کار هم از معصوم آن هم در بیان احکام شرعی قبیح است.
جواب: در اصول ثابت شده (در اصول فقه مرحوم مظفر هم خواندهایم) که قصد وجه یعنی قصد وجوب نمودن در عبادات واجب نیست.
اشکال چهارم: این حدیث مربوط به شک در مکلفٌبه است نه شک در تکلیف پس از بحث ما خارج است. در حدیث فرد یقین به وجوب نماز دارد و شک او مربوط به این است که مکلفٌبه فرد، نماز با تکبیر است یا نماز بدون تکبیر.
جواب: اولا: هر کسی از فقهاء که قائل به تخییر در شک در مکلفبه شده در شک در تکلیف هم قائل به تخییر شده است. پس نمیشود کسی در شک مکلفبه قائل به تخییر باشد اما در شک در تکلیف قائل به تخییر نباشد. ثانیا: اگر فقیهی بر اساس این حدیث نسبت به شک در مکلفبه با اینکه یقین به اصل تکلیف داریم حکم کند به تخییر به طریق اولی در شک در تکلیف که اصل تکلیف هم مشکوک است حکم به تخییر خواهد نمود.
اشکال پنجم: قبل از توضیح این اشکال هم مقدمهای بیان میکنیم:
مقدمه اصولی: دو اصطلاح ناقل و مقرّر
در مبحث تعارض در علم اصول اصطلاحی وجود دارد که در فقه هم مورد استفاده قرار میگیرد و آن دو اصطلاح خبر ناقل و خبر مقرر است. هر گاه دو روایت با یکدیگر تعارض کنند خبر موافق با اصل را مقرر و خبر مخالف با اصل را ناقل گویند. *
اگر روایتی بگوید عصیر زبیب حرام است و روایت دیگر بگوید حرام نیست، روایتی که میگوید حرام نیست موافق است با اصل برائت، پس به این حدیث میگوییم مقرّر چون مفاد اصل برائت را تقریر و تأیید نمود، اما روایتی که میگوید عصیر زبیب حرام است را میگوییم خبر ناقل زیرا حکم اصل برائت را نقل و تغییر داد به حرمت.
بین اصولیان اختلاف است که در تعارض دو خبری که یکی ناقل و دیگری مقرر است کدام مقدم است و ترجیح دارد، بعضی خبر ناقل را ترجیح میدهند و بعضی خبر مقرّر را، بعضی هم این را ملاک ترجیح نمیدانند.
اشکال پنجم این است که فقهاء در سه مورد قائل به تخییر نیستند بلکه بینشان اختلاف است:
مورد اول: در تعارض دو خبر ناقل و مقرّر قائل به تخییر نیستند بلکه میگویند خبر ناقل مقدم است.
مورد دوم: در تعارض روایت مفید وجوب با روایت مفید اباحه بعضی روایت مفید وجوب را ترجیح میدهند.
مورد سوم: در تعارض بین روایت مفید اباحه با روایت مفید حرمت، اکثر بلکه کل فقهاء روایت مفید حرمت را ترجیح میدهند.
پس معلوم میشود از این روایت تخییر را برداشت نکردهاند.
جواب: این اختلافات در مورد تعارض و ترجیح یکی از دو روایت متعارض بدون نگاه به روایات است. معمولا فقهاء و اصولیان در بحث تعارض دو مرحله از بحث دارند، یک مرحله بحث قاعده اولیه در تعارض یا تراجیح است که بدون توجه به روایات میخواهند ببینند قاعده اولیه چیست؟ چنانکه در اصول فقه خواندهاید مرحوم مظفر میفرمایند محققان از اصولیان معتقدند قاعده اولیه در متعارضین تساقط است نه ترجیح ناقل و امثال آن، لذا این اختلافات مربوط به قاعده اولیه در تعارض ناقل و مقرر، و امثال اینها است. اما مهم مرحله دوم بحث است که با توجه به روایات نظر میدهند و مفاد روایات را میپذیرند.
تحقیق:
* برای اطلاع از دلیل هر یک از دو قول مراجعه کنید به معالم الأصول، ص349 اواخر کتاب، قسمت ترجیح به امور خارجی، مورد سوم. بعد از مراجعه دلیل هر یک از دو قول را بیاورید. همچنین نظر صاحب معالم را نیز معین کنید که کدام قول است.
معرفی اجمالی کتاب:
معالم الأصول یا معالم الدین و ملاذ المجتهدین از تنها پسر شهید ثانی به نام شیخ حسن معروف به صاحب معالم (959-1011). هدف صاحب معالم از تألیف کتاب معالم الدین چنانکه خودشان در مقدمه کتاب میفرمایند تألیف یک دوره فقه شیعه بوده است، لکن چنین تألیفی را نیازمند به یک مقدمه در بیان دو مقصد میدانستهاند: 1ـ در بیان امور دهگانه در فضیلت علم و شرف علم فقه و... 2ـ تحقیق مهمات المباحث الأصولیة التی هی الأساس لبناء الأحکام الشرعیة. اما ایشان بعد از اتمام این مقدمه و آغاز کتاب الطهاره که در دو جلد به چاپ رسیده موفق بر اتمام کتاب الطهاره هم نشدند و رحلت فرمودند. در اهمیت بخش اصولی این کتاب همین بس که مرحوم سید محسن أمین در کتاب شریف أعیان الشیعة ج5، ص96 میفرمایند: صار علیه المعول فی التدریس من عصره إلى الیوم بعد ما کان التدریس فی الشرح العمیدی على تهذیب العلامة والحاجبی والعضدی. این کتاب در سیر تطور علم اصول نزد شیعه و همچنین کتب درسی حوزههای شیعی جایگاه مهمی دارد. با مراجعه به این کتاب ضمن کتابشناسی آن، رؤوس مطالب را از فهرست، یادداشت نمایید.