شرائط عوضین/متمم شرط ملکیت (طلق بودن)/مسأله دوم: بیع ام ولد
مسألة: و من أسباب خروج الملک ...، ص107
مسأله دوم: عدم جواز بیع أم ولد
شرط اول در عوضین مالیّت بود؛ شرط دوم ملکیّت بود و یک متمّم داشت که طِلق بودن ملک است. بر اساس توضیحی که انتهای جلسه 65 گذشت مرحوم شیخ انصاری بعد بحث بیع وقف، وارد میشوند در دومین مسأله از مسائل چهارگانه مربوط به طِلق بودن ملکیّت.
بحث از این مسأله مربوط است به احکام بیع أم ولد و سالها است که این مبحث از دروس رسمی حوزههای علمیه حذف شده و بزرگان مختلفی حتی از محشّین و شارحان مکاسب در مباحث فقهیشان ذیل بحث شرائط عوضین به این بحث نمیپردازند؛ از جمله مرحوم امام أعلی الله مقامه الشریف درکتاب البیع، ج3، ص271، مرحوم آیة الله العظمی خوئی در مصباح الفقاهة، ج5، 237، مرحوم آیة الله العظمی شیخ جواد تبریزی در إرشاد الطالب، ج3، ص163 اصلا وارد بحث از بیع أم ولد نشدهاند.
از آنجا که بعضی از نکات مطرح در این مبحث در مباحث فقهی مختلف در مقام تمثیل یا استدلال به این مطالب تمسک میشود، صرفا به بعضی از نکات مهم بحث اشاره میکنم و از این بحث عبور میکنیم:
1. بیع أم ولد ممنوع است به اجماع مسلمانان. ص107
پس أم ولد ملک طِلق نیست. از بعضی روایات به دست میآید این مسأله در صدر اسلام هم از منکرات بوده است چنانکه أمیرالمؤمنین علیه السلام در پاسخ به فردی که از جواز فروش کنیزی که بچه او را شیر داده بود سؤال کرد فرمودند آیا میخواهی مادر فرزندت را به بازار ببری و اعلام کنی چه کسی او را میخرد؟!
أم ولد کنیزی است که از مولای حرّ و آزاد خود باردار شده است. فرزندی که به دنیا میآید ملحق به پدر و حرّ است.
(البته آزاد کردن کنیز در راه خدا یا به هر انگیزه دیگر از مستحبات و سیره مؤکّد معصومان است.)
2. علاوه بر بیع، هر ناقل دیگری هم همین حکم را دارد حتی رهن گذاشتن. ص109
3. حکمت ممنوعیت بیع أم ولد این است که وقتی پدر از دنیا برود فرزند، از او ارث میبرد و از آنجا که به أدله شرعیه انسان مالک والدین خودش نمیشود لذا (بر اساس ملیکّت آنا ما) این کنیز از سهم الإرث فرزندش آزاد میشود. پس با لحاظ اینکه چنین اتفاقی (موت پدر) خواهد افتاد، بیع أم ولد ممنوع است. ص110
4. اگر آن فرزند از دنیا برود، بیع این أم ولد جایز است. ص110
5. صدق أم ولد از زمانی است که نطفه، علقه شده باشد. (چهل روز بعد انعقاد نطفه) ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ (سوره مبارکه مؤمنون، آیه 14) ص111
6. در چهار مورد بیع أم ولد جایز است:
الف: تعلّق حق غیر به آن. ص118
هفت مثال بیان میکنند از جمله اگر کنیز جنایتی انجام دهد مولایش میتواند برای پرداخت دیه، او را بفروشد.
ب: تعلّق حق کنیز به تعجیل عتق. (حق کنیز أولی باشد از حق استیلاد) ص142
چهار مثال بیان میکنند از جمله مثل اینکه مشتری اقرار کند این خانم حرّ است و کنیز نیست، أم ولد را میتوان به او فروخت و به محض فروختن آزاد میشود. یا أم ولد تنها وارث برای فردی باشد و یک مشتری پیدا شده که حاضر است این کنیز را بخرد و آزاد کند تا کنیز به ارث خودش برسد.
ج: تعلق یک حق به این کنیز قبل از استیلاد. ص146
برای این مورد هم هفت مثال بیان میکنند از جمله اینکه قبل أم ولد شدن کنیز، رهن گذاشته شده بوده و مولایش توانایی پرداخت دین را ندارد، اینجا حق مرتهن مقدم است و میتواند أم ولد را برای استیفاء دین خود بفروشد.
د: منتفی شدن حکمت مانع از نقل أم ولد. ص151
مثل اینکه کنیز مرتد شده و حتی اگر مولایش هم بمیرد، از فرزندش ارث نمیبرد و آزاد نمیشود لذا مولایش میتواند او را بفروشد.