خیارات/ مبحث2: اقسام خیار/ قسم2: خیار حیوان/ مرحله1: مسقطات
مرحله دوم: مسقطات خیار حیوان
در این مرحله یک مسأله بیان میکنند:
مسألة: یسقط هذا الخیار بأمور:
آخرین مسأله در خیار حیوان بررسی مسقطان این خیار است. مرحوم شیخ به سه مسقط اشاره میکنند دو مسقط اول را چون تکراری است توضیح نمیدهند و مسقط سوم را بررسی مینمایند.
مسقط اول: شرط ضمن عقد
اگر در ضمن عقد شرط کنند سقوط خیار خیوان را نافذ است.
سؤال: آیا میتوان ضمن عقد شرط کرد قسمتی مثلا یک روز از خیار حیوان ساقط شود؟
جواب: بله چنانکه فاضل جواد در مفتاح الکرامة فرمودهاند اشکالی ندارد.
مسقط دوم: إسقاط بعد العقد.
مسقط سوم: تصرف
میفرمایند سه دلیل بر آن اقامه شده است:
دلیل اول: اجماع
دلیل دوم: روایات خاصه
دلیل سوم: علامه در تذکره فرمودهاند تصرف علامت رضایت مشتری به لزوم عقد است پس لامحاله خیار حیوان ساقط است.
ذیل دلیل سوم به سه نکته اشاره میکنند:
نکته اول: آیا مطلق تصرف مسقط است؟
سؤال این است که مطلق تصرف حتی سوار شدن بر حیوان به مقدار اندک بعد از عقد، مسقط خیار حیوان است؟ در مسأله دو قول است:
قول اول: مرحوم علامه فرمودهاند مطلق تصرفات مسقط خیار حیوان است حتی مثل اینکه به عبد بگوید برایم آب بیاور. ایشان حتی کلام شافعیه را هم نقد کردهاند. شافعیه معتقدند تصرفات جزئی مسقط خیار حیوان نیستند زیرا چنین تصرفاتی متوقف بر ملک نیست و انسان گاهی به کسی که مملوک او نیست میگوید برایم آب بیاور. در مقابل علامه حلی میفرمایند روایات دلالت میکند بر اینکه مطلق تصرف مسقط است.
و هو فی غایة الإشکال ... ص99، س13
مرحوم شیخ انصاری چهار اشکال به کلام علامه حلی وارد میدانند:
اشکال اول: در روایات این باب از تصرف تعبیر شده به حدث و حدث به معنای امر وجودی است که اثرش تا مدتی باقی بماند نه مطلق تصرف. پس چیدن پشم گوسفند حدث شمرده میشود اما آب آوردن حدث نیست.
اشکال دوم: در بعض روایات تصرفی مسقط خیار حیوان شمرده شده که علامت رضایت مشتری به لزوم عقد باشد و تصرفات جزئی که علامه مثال زدند دال بر این رضایت نیست.
اشکال سوم: اکثر قریب به اتفاق موارد بیع همراه است با تصرفات جزئی لذا وقتی حیوان را میخرد با خود به منزلش میبرد، آب و غذا میدهد اگر چنین تصرفاتی هم مسقط خیار حیوان باشد پس در اکثر قریب به اتفاق موارد خیار حیوان نخواهد بود و این موجب لغویت خیار حیوان است.
اشکال چهارم: چنانکه گذشت حکمت خیار حیوان آن است که در این سه روز به زوایای صحت یا نقص حیوان پی ببرد، در حالی که اگر صرف تصرفات جزئی مسقط باشد چگونه چنین حکمتی محقق خواهد شد؟
قول دوم: تصرفی مسقط است که علامت رضایت به لزوم عقد باشد.
مرحوم شیخ میفرمایند اشکالات چهارگانه قول اول به این قول وارد نیست اما این قول با اطلاق کلمات فقهاء که میفرمایند مطلق تصرف مسقط است، سازگار نمیباشد.
اگر هم ادعا شود که همان مثالهایی که فقهاء برای تصرف بیان کردهاند را مسقط بدانیم بطلانش روشن است زیرا قطعا مثالهایی مانند دستور آب آوردن مسقط نیست.
نکته دوم: بررسی تعبیر "فذلک رضیً منه"
در بعض روایات از مسقط بودن تصرف چنین تعبیر شده که "فذلک رضیً منه" تصرف مسقط است چون دال بر رضایت است. محور اصلی در فهم کیفیت تصرفی که مسقط است همین تعبیر است که ابتدا مرحوم شیخ انصاری این فراز روایت را معنا میکنند و یک توهم را دفع میکنند، سپس با بررسی تفصیلی چهار احتمال، احتمال سوم را در مسأله تقویت میکنند و در پایان اعلام نظر میکنند.
میفرمایند معنای این جمله آن است که مشتری تصرفی انجام دهد که علامت رضایت او به لزوم عقد و عدم فسخ عقد باشد، نه اینکه توهم شود تصرف علامت رضایت به ملکیت باشد زیرا ملکیت از ابتدای إنشاء صیغه عقد محقق شده و معنا ندارد بگوییم تصرف یک روز بعد از عقد نشانه راضی بودن به ملکیت است، پس عقد و اثر آن که ملکیت است در یک روز گذشته چه میشود.
به عنوان مؤید به روایتی استشهاد میکنند، که حضرت فرمودهاند "یستحلف بالله تعالی ما رضیه" قسم بخورد که راضی نبوده است. مقصود این است که قسم بخورد بر عدم رضایت به لزوم عقد، یعنی راضی به لزوم نبوده که در نتیجه بتواند از خیار استفاده کند، نه اینکه قسم بخورد راضی به اصل عقد نبوده، رضایت به عقد که پیش فرض سؤال بوده است.
إذا عرفت هذا فقوله ... ص100، سآخر
سپس وارد بیان چهار احتمال در فراز "فذلک رضیً منه" در صحیحه علی بن رئاب میشوند:
احتمال اول: حکم تعبدی مسقطیت مطلق تصرف
این تعبیر جواب شرط و بیان یک حکم تعبدی شرعی باشد، "فإن أحدث حدثا" یعنی هر گونه تصرفی دلالت بر رضایت مشتری دارد حتی اگر عرفا دال بر رضایت نباشد.
احتمال دوم: حکمت مسقطیت مطلق تصرف
قبل از بیان آن یک مقدمه ادبی اشاره میکنیم:
مقدمه ادبی: کیفیت جمله شرطیه
در ساختار جمله شرطیه گاهی به اقتضاء حال ممکن است قبل از بیان جزاء جملهای به عنوان مقدمه برای جزاء بیان شود. انگیزه آوردن چنین جملهای هم مختلف است. مثل بیان یک جمله حالیه: إن جائک الطلبة و هم غالبا عدول فأکرمه. در این مثال مولا به انگیزه بیان حکمت حکم (نه علت) فرموده از آنجا که غالبا طلبهها عادل هستند هر طلبهای که نزد تو آمد اکرامش کن. پس با وجود اینکه بعض طلبهها عادل نیستند اما حکم مطلق است و فرموده هم را اکرام کن و ما علت این حکم را هم نمیدانیم.
احتمال دوم آن است که حضرت فرمودهاند فإن أحدث حدثا فذلک رضی منه و لاشرط له. قبل از بیان جزاء شرط، حضرت جملهای آوردهاند برای بیان حکمت حکم، که غالبا تصرفات مشتری حاکی از رضایت او به لزوم عقد است، اما با این وجود روایت اطلاق دارد یعنی مطلق تصرف و مطلق إحداث حدث، مسقط خیار حیوان است حتی اگر عرفاً دال بر رضایت به لزوم عقد نباشد.
احتمال سوم: علت مسقطیت تصرف (رضایت عرفی)
برای تبیین این احتمال مرحوم شیخ مثال عرفی بیان میکنند و میفرمایند اگر متکلم در کلام خود علت حکم را بیان کند طبیعتا هر جا آن علت باشد باید حکم هم باشد (العلة تعمّم و تخصّص). مثال: لاتأکل الرمّان لأنه حامض. در این جمله علت حکم بیان شده و بر آن اساس موضوع حکم تضییق شده یعنی فقط انار شیرین حق دارد بخورد اما به جهت بیان علت، حکم هم عام است یعنی هر چیز ترشی را نباید بخورد.
حال احتمال سوم این است که جمله "فذلک رضیً منه" مقدمه جزاء است در جمله شرطیه اما برای بیان علت حکم (سقوط خیار) است، در نتیجه:
اولا: مطلق تصرف مسقط خیار نیست بلکه فقط تصرفی مسقط است که عرفاً علامت رضایت به لزوم عقد باشد.
ثانیا: حکم دائر مدار علت است یعنی اگر علت که رضایت به لزوم عقد است موجود بود حتی در صورتی که عرفاً تصرف صادق نباشد باز هم مسقط است. مانند اینکه قبل از اتمام سه روز آگهی فروش حیوان را چاپ کند. چنانکه در آن مثال سیب ترش هم نباید بخورد.
ثالثا: اگر تصرف عرفی انجام داد مسقط است مانند چیدن پشم گوسفند.
البته اگر از روی اشتباه تصرفی انجام دهد مثلا میخواسته پشم گوسنفدان صاحب کار را بچیند گوسنفد خودش هم اشتباها قاطی شده است. در این صورت اگر قرینه حالیه یا مقالیه باشد بر اثبات اشتباه او فبها و الا حکم میشود به سقوط خیار حیوان.
نتیجه: بنابر احتمال سوم فقط تصرف دال بر رضایت به لزوم عقد مسقط خیار حیوان است.
احتمال چهارم: علت مسقطیت تصرف (رضایت شخصی)
تعبیر "فذلک رضیً منه" مقدمه جزاء است و برای بیان علت حکم هم آمده لکن دلالت میکند بر اینکه در صورتی تصرف مسقط خیار است که علامت رضایت شخصی به لزوم عقد باشد نه رضایت نوعی و عرفی.
ثم إن الإحتمالین الأولین ... ص102، س10
بررسی احتمال اول و دوم: بنابر این دو احتمال باید گفت مطلق تصرف مسقط خیار حیوان است، علت آن را هم نمیدانیم و صرف تعبد شرعی است. این دو احتمال سه مؤید دارند:
مؤید اول: این دو احتمال مطابق است با روایاتی که مطلق تصرف را مسقط میدانند.
مؤید دوم: با اطلاق کلمات فقهائی مانند علامه حلی هم مطابق است.
مؤید سوم: با اطلاق بعض اجماعاتی که ادعا شده هم مطابق است.
نقد احتمال اول و دوم: میفرمایند با وجود آن مؤیدات به 4 دلیل نمیتوان بر اساس این دو احتمال حکم نمود:
دلیل اول: نتیجه احتمال اول و دوم با ظاهر روایت منافات دارد زیرا تعبیر "فذلک رضیً منه" دلالت دارد بر اینکه رضایت به لزوم عقد در حکم دخالت دارد مخصوصا که در کلام امام هم بیان شده است نه راوی.
دلیل دوم: نتیجه این دو احتمال مخالف است با ظاهر کلمات اکثر فقهاء که عبارات بیش از ده نفر از فقهاء را میآورند بر اینکه تصریح کردهاند تصرفی مسقط خیار حیوان است که به همراه رضایت به لزوم عقد باشد پس تصرف برای اختبار و امتحان مسقط نیست.
دلیل سوم: روایاتی داریم که میگویند اگر مشتری هیچ تصرفی در حیوان نکرد اما فقط اعلام فروش کند، خیار حیوان او ساقط میشود، این نشان میدهد که صرف تصرف ملاک نیست بلکه رضایت به لزوم عقد معیار سقوط خیار حیوان است.
دلیل چهارم: استفاده از حکم فقهاء در یک فرع فقهی دیگر. مرحوم شیخ میفرمایند در بحث خیار شرط اگر بایع شرط کند تا یک هفته خیار داشته باشد، استفاده از این خیار و فسخ عقد به دو طریق ممکن است: یکی اینکه بگوید فسخت العقد و دیگر اینکه همان تصرفاتی که برای مشتری مسقط خیار حیوان است را بایع انجام دهد مانند اینکه اگر قبل از یک هفته پشم گوسفند را چید، علامت فسخ عقد بیع است. این فتوای فقهاء هم دلیل خاصی ندارد مگر همین صحیحه علی بن رئاب محل بحث.
حال دلیل چهارم آن است که اگر این روایت محل بحث مفادش این باشد که مطلق تصرف مشتری مسقط خیار است دیگر نمیتوانیم همین حکم را برای بایع در خیار شرط هم سرایت دهیم. پس از اینکه فقهاء حکم مسقط بودن تصرف مشتری در خیار حیوان را به تصرف بایع در خیار شرط سرایت دادهاند میفهمیم که رضایت را علت حکم دانستهاند که هر جا این علت (رضایت به لزوم عقد) باشد معلول آن یعنی سقوط خیار هم خواهد آمد. پس تصرف و چیدن پشم گوسفند توسط بایع در خیار شرط، علامت رضایت بایع به لزوم عقد است. اینجا هم تصرف مشتری در صورتی مسقط است که دال بر رضایت به لزوم عقد باشد.
و قد صرّح فی التذکرة ... ص103، س9
مرحوم شیخ انصاری به اختصار یک اشکال و جواب را مطرح میکنند. قبل از بیان اشکال یک مقدمه منطقی باید توجه شود:
مقدمه منطقی: صحت تقسیم
اگر در تقسیم قسمی مصداق قسم دیگر باشد باطل است به عبارت دیگر تداخل اقسام موجب بطلان تقسیم است. مثال: حیوان یا ناطق است یا زید است. اینجا زید خود مصداق ناطق است.
اشکال: مستشکل میگوید شما با نقد احتمال اول و دوم میخواهید ثابت کنید تصرفی مسقط خیار حیوان است که دال بر رضایت به لزوم عقد باشد در حالی که چنین ادعایی با یک تقسیم که در کلمات فقهاء بیان شده منافات دارد. فقهاء میفرمایند مسقطات خیار حیوان بر دو قسم است:
1ـ اجازه: اگر مشتری راضی بود به لزوم عقد خیار حیوانش ساقط است. 2ـ تصرف
حال اگر در تصرف هم ملاک، رضایت به لزوم عقد باشد، میشود مصداق قسم اول و تقسیم باطل است. لذا نتیجه میگیریم که مقصود از تصرف، مطلق تصرف است.
جواب: میفرمایند تقسیم صحیح است زیرا اجازه یعنی رضایت قولی و لفظی و تصرف یعنی رضایت فعلی، پس رضایت دو قسم است یا فعلی است یا قولی.
نقد احتمال چهارم: ابتدا میفرمایند احتمال چهارم (تصرف دال بر رضایت شخصی) سه مرجح دارد:
مرجح اول: این احتمال با ظاهر روایت سازگاری بیشتری دارد زیرا در روایت آمده "رضیً منه" ضمیر "منه" به مشتری باز میگردد یعنی رضایت شخص مشتری.
مرجح دوم: روایت صفحه 100 که از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که مشتری قسم بخورد راضی به لزوم عقد نبوده، دلالت میکند رضایت شخص مشتری لازم است که حضرت فرمودهاند با قسم ثابت کند که رضایت شخصی نداشته است.
مرجح سوم: ممکن است ظاهر عبارات بعض فقهاء دال بر رضایت شخصی باشد.
اما با وجود این سه مرجح باز هم احتمال چهارم باطل است زیرا:
اولا: آنچه از کلمات فقهاء استفاده میشود آن است که تصرف نوعا و عرفا دال بر رضایت به لزوم عقد باشد که احتمال سوم است نه رضایت شخصی. سپس به بیش از ده عبارت از کلمات هشت نفر از فقهاء اشاره میکنند.
ثانیا: احتمال سوم با ظاهر روایت هم سازگار است زیرا در موارد فراوانی در روایات آمده "فذلک رضیً منه" "نکاح منه" "طلاق منه" که این کلیشه دلالت میکند بر اینکه این کلمه نوعا ظهور در این معنا دارد.
نتیجه موقت: صحت احتمال سوم
تا اینجا نتیجه این شد که احتمال سوم صحیح است. پس خیار حیوان یا با مسقط قولی (فسختُ گفتن) ساقط میشود یا با مسقط فعلی که آن هم تصرفی است که لو خلّی و طبعه (نوعا و عرفا) دال بر رضایت به لزوم عقد باشد.
لکن یبقی الإشکال المتقدم ... ص10، سآخر
مرحوم شیخ بعد از تثبیت احتمال سوم یعنی تصرفی مسقط خیار حیوان است که دالّ بر رضایت به لزوم عقد باشد چهار نکته در تلاش برای رسیدن به نظریه صحیح بیان میکنند:
نکته اول: یک نکته که از ابتدای این مسأله هم اشاره شد به عنوان یک اشکال باقی است:
اشکال: مثالهایی که در بعض روایات و فتاوای فقهاء برای تصرفِ مسقط خیار حیوان زده شده عرفا دلالت بر رضایت به لزوم عقد ندارند یا تصرف از روی غفلت است مانند اینکه در مسیری که اسب را میبرد به منزلش، زین روی آن قرار دهد.
نکته دوم: مرحوم علامه حلی فرمودند مطلق تصرفات مسقط خیار حیوان است و ما چهار اشکال به آن وارد کردیم. در اشکال سوم گفتیم در 90 درصد موارد بیع حیوان، تصرفات جزئی وجود دارد مانند علف دادن به حیوان، اگر این تصرفات جزئی که عرفا دال بر لزوم عقد نیست، مسقط خیار حیوان باشد پس جعل خیار حیوان لغو میشود.
اما این جواب ما را دچار محذور دیگری میکند، زیرا ما نتیجه گرفتیم علت سقوط خیار رضایت به لزوم عقد است، اگر 90 درصد موارد بیع تصرف مسقط لزوم ندارد بلکه فقط ده درصد موارد بیع حیوان، تصرف علامت رضایت به لزوم عقد است، چرا جمله "فذلک رضیً منه" را علت برای حکم سقوطی دانستید که فقط در موارد اندکی است و این هم مستهجن است زیرا حضرت حکم مطلق آوردهاند برای ده در صد موارد.
نکته سوم: اشکال و جوابی است که اینجا فقط اشاره میکنند و تفصیل اشکال و اصل جواب در مسأله ششم خیار شرط خواهد آمد.
و مما ذکرنا من استهجان ... ص108، سآخر
نکته چهارم: میفرمایند در بحث خیار حیوان دو طائفه روایت داریم:
طائفه اول: روایاتی که میگویند مطلق تصرفات مسقط خیار حیوان است.
طائفه دوم: میگوید رضایت به لزوم عقد مسقط خیار حیوان است. به دو روایت اشاره دارند:
روایت اول: روایتی که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند مشتری قسم بخورد که راضی به لزوم عقد نبوده دیگر سؤال نکردن از مشتری که تصرفی انجام داده یا نه؟ پس معلوم میشود آنچه مهم است رضایت به لزوم عقد است.
روایت دوم: صحیحه حلبی است که حضرت میفرمایند اگر در سه روز خیار حیوان شیری از حیوان دوشیده است زمان ردّ حیوان باید به همان مقدار شیر به بایع بدهد. روشن است که دوشیدن شیر را حضرت مسقط خیار حیوان ندانستند.
بعضی بین این دو طائفه روایت جمع کردهاند به همان احتمال سوم که تصرفی مسقط خیار حیوان است که عرفا دالّ بر رضایت به لزوم عقد باشد.
میفرمایند این جمع مستهجن است زیرا مستلزم تخصیص اکثر است که ابتدا مطلق تصرفات را مسقط بدانند بعد اکثر موارد را که تصرفات جزئی است از تحت آن خارج کنند.
و ما فیهما من ردّ ثلاثة أمداد ... ص109، س10
سؤال: خواهد آمد که در ایام خیار حیوان اگر مشتری شیر حیوان را دوشید چون ملک متزلزل مشتری بوده لذا در صورت فسخ بیع توسط مشتری بایع حق مطالبه شیر را ندارد. پس چرا در این روایت حضرت میفرمایند باید سه مُد شیر به بایع بدهد؟
جواب: ردّ سه مُد شیر در روایت را حمل بر استحباب میکنیم و اشکالی ندارد زیرا در اصول ثابت شده تفکیک در حجیت صحیح است به این معنا که یک فرازی از روایت را بپذیریم و طبق آن فتوا دهیم دوشیدن شیر علامت رضایت به لزوم عقد نیست و یک حکم الزامی از آن برداشت کنیم اما فراز دیگر را به جهتی مثلا مخالفت با اجماع عمل نکنیم.
فتأمل: اشاره است به اینکه تفکیک در حجیت در صورتی است که دو فراز جداگانه با دو حکم مستقل در روایت باشد که به یکی عمل نکنیم اما اینجا یک فراز است که میگوید إن شرب لبنها ... یرد معها ثلاثة أمداد. به همین یک فراز شما وقتی میخواهید ثابت کنید مطلق تصرفات مسقط نیست میگویید طبق آن فقهاء عمل میکنند و به همین فراز از جهت وجوب ردّ شیر میگویید فقهاء عمل نکردهانند و این تفکیک در حجیت نیست.
در پایان بدون ارائه نظریه نهایی میفرمایند: و الله العالم بحقیقة الحال.
وَ السَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى
بسیار به دعای خیرتان محتاجم